قیامت صغری و علایم قیامت کبری

فهرست کتاب

گفتار پنجم: فساد مسلمانان

گفتار پنجم: فساد مسلمانان

پیشرفت و برتری امت اسلام، به میزان وجود افراد نیک و شایسته بستگی دارد؛ آنان الگوی ارزش‌های والا و اخلاق ستوده هستند و برای برپایی عدل، از بین بردن ناهنجاری‌ها و اصلاح فساد در جامعه، تلاش می‌کنند. این‌گونه افراد نیک و صالح، همان کسانی هستند که بار امانتی را که آسمان‌ها و زمین از پذیرفتن آن خودداری کردند، بر دوش گرفته‌‌اند:

﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ إِنَّهُۥ كَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا٧٢ [الأحزاب: ۷۲].

‏«‏همانا ما، امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه نمودیم؛ ولی از پذیرش آن خودداری کردند و از آن ترسیدند و انسان، آن را پذیرفت. بی‌گمان انسان، ستمکار و نادان است».‏

منظور از امانت، همان ایمان و تکلیف شرعی است که الله آن را به بندگانش سپرده است. پرداختن مال و حقوق بندگان نیز از جمله‌ی آن امانت است و رسول‎الله ص بیان فرمود که این امانت، به تدریج برداشته می‌شود. در زمان حذیفه س اندکی از آن برداشته شد؛ ولی در زمان ما بیشتر و در زمان آینده بیش از این برداشته خواهد شد. امام مسلم در صحیح خود از حذیفه س چنین نقل می‌کند که رسول‎الله ص دو حدیث برای ما نقل کرد؛ یکی را در زمان خود دیده‌ام و در انتظار دیدن دومی‌ هستم. رسول‎الله ص فرمود:

‏«‏أَنَّ الْأَمَانَةَ نَزَلَتْ فِي جَذْرِ قُلُوبِ الرِّجَالِ ثُمَّ عَلِمُوا مِنْ الْقُرْآنِ ثُمَّ عَلِمُوا مِنْ السُّنَّةِ وَحَدَّثَنَا عَنْ رَفْعِهَا قَالَ يَنَامُ الرَّجُلُ النَّوْمَةَ فَتُقْبَضُ الْأَمَانَةُ مِنْ قَلْبِهِ فَيَظَلُّ أَثَرُهَا مِثْلَ أَثَرِ الْوَكْتِ ثُمَّ يَنَامُ النَّوْمَةَ فَتُقْبَضُ فَيَبْقَى أَثَرُهَا مِثْلَ الْمَجْلِ كَجَمْرٍ دَحْرَجْتَهُ عَلَى رِجْلِكَ فَنَفِطَ فَتَرَاهُ مُنْتَبِرًا وَلَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ - ثُمَّ أَخَذَ حَصًى فَدَحْرَجَهُ عَلَى رِجْلِهِ - فَيُصْبِحُ النَّاسُ يَتَبَايَعُونَ فَلَا يَكَادُ أَحَدٌ يُؤَدِّي الْأَمَانَةَ فَيُقَالُ إِنَّ فِي بَنِي فُلَانٍ رَجُلًا أَمِينًا وَيُقَالُ لِلرَّجُلِ مَا أَعْقَلَهُ وَمَا أَظْرَفَهُ وَمَا أَجْلَدَهُ وَمَا فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةِ خَرْدَلٍ مِنْ إِيمَانٍ وَلَقَدْ أَتَى عَلَيَّ زَمَانٌ وَمَا أُبَالِي أَيَّكُمْ بَايَعْتُ لَئِنْ كَانَ مُسْلِمًا رَدَّهُ عَلَيَّ الْإِسْلَامُ وَإِنْ كَانَ نَصْرَانِيًّا رَدَّهُ عَلَيَّ سَاعِيهِ فَأَمَّا الْيَوْمَ فَمَا كُنْتُ أُبَايِعُ إِلَّا فُلَانًا وَفُلَانًا‏»‏ [۲۴۲].

‏«‏امانت، در دل مردم فرود آمد. سپس مردم قرآن ‌را فرا گرفتند. بعد از آن، سنت را آموختند. سپس رسول‌الله‌ ص درباره‌ی رفتن امانت سخن گفت. فرمود: انسان کمی ‌می‌خوابد. امانت از دل او برداشته می‌شود و این برداشتن اثر کمی ‌بر جای می‌گذارد. سپس دوباره می‌خوابد و مقدار دیگری از امانت برداشته می‌شود. این‌بار اثرش مانند آبله‌ای باقی می‌ماند. هم‌چون دانه‌ای که آن را بر روی پایت می‌غلطانی. می‌بینی که برجسته شده است اما داخل آن چیز مفیدی نیست. سپس رسول‎الله ص چند سنگ‌ریزه برداشت و روی پایش غلطاند و فرمود: مردم معامله می‌کنند و هیچ‌کس امانت را به‌جای نمی‌آورد. چنین گفته می‌شود: در فلان طایفه یا محله، فرد امینی وجود دارد. حتی درباره‌ی برخی گفته می‌شود: چقدر زیرک است؟ چقدر شوخ است؟ چقدر عاقل است؟ همه‌ی این صفات را دارد، اما به اندازه‌ی یک دانه‌ی ارزن ایمان ندارد.

حذیفه س می‌گوید: روزگاری را گذراندم و توجه نمی‌کردم با چه کسی معامله می‌کنم. چون مطمئن بودم که طرف حساب من اگر مسلمان است، احکام دین او را وا می‌دارد که حق مرا ادا کند و اگر یهودی و نصرانی است، حاکم اسلامی ‌می‌تواند حق مرا از وی بگیرد. ولی امروز با شما جرأت معامله کردن را ندارم؛ مگر با فلانی و فلانی».‏

[۲۴۲] مسلم کتاب الایمان باب رفع الأمانة : (۱/۱۲۶)، شماره: (‏۱۴۳).‏