قیامت صغری و علایم قیامت کبری

فهرست کتاب

گفتار پنجم: روح مخلوق است

گفتار پنجم: روح مخلوق است

گروهی از فلاسفه بر این عقیده‌اند که روح غیر مخلوق و قدیم [۱۴۱] است؛ اما از ذات الهی جداست. عقیده ی آنان در مورد روح، عقل و نفس یکی است. گروه‌های دیگری که روح را فرشته می‌دانند از پیروان همین دسته‌اند.

گروه دیگری از زنادقه‌ی این امت و متکلمین و متصوفین گمراه و اهل بدعت، بر این عقیده‌اند که روح از ذات الله است. بنابر گفته‌ی ابن‌تیمیه این گروه از گروه گذشته خیلی بدتر و خطرناک‌تر هستند؛ زیرا این گروه انسان را به دو بخش لاهوتی که روح است و ناسوتی که جسد است، تقسیم کرده‌اند؛ یعنی انسان نیمی پروردگار و نیمی بنده است [۱۴۲].

واقعیت این است که روح بنا به دلایل بسیار، مخلوق و حادث است، به دلایل زیر:

۱- اجماع:

شیخ الاسلام ابن‌تیمیه می‌فرماید: روح انسان به اتفاق امت و پیشوایان سلف و بیشتر اهل سنت و جماعت، مخلوق و حادث است. بزرگان بسیاری هم‌چون محمد‌بن‌نصر مروزی، امام معروف و مشهوری که در زمان خود از هر کسی به اختلاف و اجماع امت آگاه‌تر بود، این اجماع را نقل کرده است.

همچنین أبومحمد‌بن‌قتیبه در «کتاب اللقط»، پیرامون مخلوق بودن روح می‌فرماید: همه‌ی مردم اتفاق دارند که الله آفریدگار بهشت و روح است.

از ابواسحاق‌بن‌شاقلا پرسیدند: آیا روح مخلوق است؟ پاسخ گفت: بله کسی که به راه راست هدایت یافته باشد، در این مورد شکی ندارد که روح مخلوق است. سپس در ادامه فرمود: روح از آفریدگان الله است. گروه‌های بسیاری از علما و مشایخ در این‌باره سخن گفته‌اند و دیدگاه مخالف را رد کرده و باطل دانسته‌اند.

حافظ ابوعبدالله‌بن‌منده در این‌باره کتاب قطوری به نام «الروح و النفس» به رشته‌ی تحریر در آورد و احادیث و آثار بسیاری در این مساله را بیان کرد. علاوه بر ایشان، تعداد زیادی از بزرگان مانند: امام محمد‌بن‌مروزی، شیخ أبویعقوب الخزار، أبویعقوب النهرجوری و قاضی ابویعلی در این‌باره کتاب نوشته‌اند. این بزرگان درباره‌ی مخلوق بودن روح و جدا بودن آن از بدن قلم‌سرایی کرده‌اند و به شدت بر مخالفان این عقیده تازیده‌اند؛ پیشوایان بر حق امت اسلام، نوک قلم خود را به‌ویژه به سوی کسانی که درباره‌ی عیسی ÷ معتقد به وحدت روح و جسم بوده‌اند، نشانه رفته‌اند.

۲- کتاب و سنت:

دلایل بسیاری از کتاب الله و سنت نبوی، در مورد مخلوق بودن روح ذکر شده‌اند؛ از آن‌جمله:

﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ [الرعد: ۱۶]

‏«‏الله آفریننده‌ی همه چیز است».‏

شارح عقیده‌ی طحاویه با استناد به این آیه می‌فرماید: این آیه عام است و همه چیز را در بر می‌گیرد.

﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِينٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ لَمۡ يَكُن شَيۡ‍ٔٗا مَّذۡكُورًا١ [الإنسان: ۱]

‏«‏به‌راستی مدت‌زمانی بر انسان گذشت که چیزی شایان ذکری نبود».

﴿قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞ وَقَدۡ خَلَقۡتُكَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَكُ شَيۡ‍ٔٗا٩ [مريم: ۹]‏

‏«‏‏«‏فرشته‏»‏ گفت: چنین است؛ پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است و پیشتر در حالی که هیچ نبودی، تو را آفریدم‏».‏

انسان روح و بدن است و در آیه‌ی ۹ سوره‌ی مریم، الله أ مجموع روح و بدن زکریا ÷ را مورد خطاب قرار داد. ابن‌تیمیه می‌فرماید: انسان عبارت است از روح و بدن. حتی اختصاص انسان بیشتر به روح است تا جسم؛ چون روح مَرکَب بدن است. همان‌گونه که أبوالدرداء س می‌گوید: روح مَرکَب بدن من است؛ اگر با آن به نرمی ‌رفتار کنم، مرا به مقصدی می‌رساند و اگر با آن تندی کنم، مرا به مقصد نمی‌رساند.

ابن‌منده و دیگران از ابن‌عباس س چنین روایت کرده‌اند که: تا میان روح و بدن اختلاف باشد، دشمنی نیز تا روز رستاخیز ادامه خواهد داشت. روح به جسم می‌گوید: تو بودی که کارهای بد را انجام دادی و بدن هم در پاسخ به روح می‌گوید: تو مرا به انجام کارهای بد دستور دادی. آن‌گاه الله فرشته‌ای را برای حل اختلاف میان روح وبدن می‌فرستد. فرشته چنین داوری می‌کند: مثال شما -روح و بدن- مانند دو انسان است که یکی از آن‌ها زمین‌گیر است و دیگری نابینا. این‌دو وارد باغی می‌شوند. آن‌که فلج است، میوه‌ای بر بالای درختی می‌بیند و به دیگری می‌گوید: من میوه‌ای را می‌بینم اما توان بلند شدن و چیدن را ندارم. نابینا می‌گوید: من می‌توانم بلند شوم و از درخت بالا بروم، اما میوه را نمی‌بینم. شخص زمین‌گیر می‌گوید: مرا بر پشت خود سوار کن تا آن میوه را بچینم. نابینا او را بر پشت خود سوار می‌کند و زمین‌گیر، میوه را می‌چیند. آن‌گاه فرشته می‌گوید: کدام یک از این‌دو مجرم هستند؟ روح و بدن می‌گویند: هر دو مجرم هستند. فرشته می‌گوید: پس هر دو‌ی شما نیز همین حالت را دارید و مجرم هستید [۱۴۳].

۳- در این بحث، روایات زیادی از رسول‎الله ص بازگو شده‌اند. در این روایات اشاره شده است به این‌که روح از بدن بیرون می‌آید، در کفن و عطر بهشتی گذاشته می‌شود یا در لباس خشن جهنمی، آن‌را به‌سوی آسمان‌ها می‌برند و در نهایت یا عذاب داده می‌شود یا از نعمت بهره‌مند. همه‌ی این رویدادها برای موجودات مخلوق و حادث رخ می‌دهد نه قدیم و ازلی.

۴- اگر روح، مخلوق نباشد، هرگز به ربوبیت الله اعتراف نمی‌کرد؛ اما هنگام پیمان گرفتن الله از روح، الله متعال فرمود:

﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ [الأعراف: ۱۷۲]

‏«‏و زمانی -را یاد کن- که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، نسلشان را در آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت -و فرمود:- آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری‏».

بنابراین، چون الله پروردگار ارواح است، باید ارواح پرورده و مخلوق باشند.

۵- اگر ارواح مخلوق نمی‌بودند، نصارا به خاطر عبادت عیسی ÷ و خدا پنداشتن او سرزنش نمی‌شدند.

۶- اگر روح حادث و مخلوق نمی‌بود، وارد دوزخ نمی‌شد، عذاب نمی‌دید، از الله محجوب نمی‌شد، در بدن پنهان نمی‌گشت، در اختیار فرشته‌ی مرگ قرار نمی‌گرفت، توصیف نمی‌شد، مورد محاسبه قرار نمی‌گرفت، عبادت نمی‌کرد و نمی‌ترسید؛ حال آن‌که ارواح مؤمنان می‌درخشند و ارواح کافران مانند زغال سیاه می‌شوند [۱۴۴].

[۱۴۱] غیرمخلوق –حادث-: موجودی را می‌گویند که در آغاز جهان نبود و پس از مدتی به وجود آمد؛ مانند ماشین، کتاب و... (قدیم) موجودی را می‌گویند که از آغاز بوده است و زمانی را نمی‌توان تصور کرد که این موجود، وجود نداشته است؛ مانند الله أ. [۱۴۲] مجموع الفتاوی، ابن‌تیمیه: (‏۴/۲۲۲).‏ [۱۴۳] قبلی، همان صفحه. [۱۴۴] قبلی، (‏۴/۲۲۰).‏