گفتار چهارم: عذاب و نعمت قبر
مطلب اول: احادیث مربوط به عذاب و نعمت قبر متواتر است
شارح طحاویه میگوید: احادیث مربوط به عذاب و نعمت قبر منکر و نکیر، متواتر است؛ بنابراین اعتقاد و ایمان به درستی آنها واجب و لازم است. البته دربارهی چگونگی عذاب قبر چیزی نمیدانیم و حق اظهار نظر نداریم؛ چون عقل این صلاحیت را ندارد و از حوزهی کاری آن خارج است؛ احکام اسلام، محال عقلی نیستند بلکه عقل را متحیر میکنند. یعنی عقل بشری تاب و توان درک آنها را ندارد. بازگشت روح به جسد و احکام دیگر قبر و رستاخیز، در حوزهی قوانین معمولی دنیا نیستند؛ بلکه فوق طبیعی بوده و عقل از درک آن ناتوان است [۵۶].
در جایی دیگر میگوید: باید بدانیم که عذاب قبر همان عذاب برزخ است. هر شخص مستحق عذابی که از دنیا کوچ کند، دفن شود یا نه، درندگان او را بخورند یا آتش گیرد و خاکستر شود، به دار آویخته و یا در دریا غرق شود، به هر حال، سهم خود را از عذاب خواهد چشید؛ یعنی همانطور که جسم مدفون عذاب قبر را میبیند، روح یا جسم او نیز عذاب دیده و دچار فشار و خُرد شدن استخوان هم میشود. بر ما لازم است که احادیث صحیح پیامبر ص را بدون افزودن و کاستن از آن، بپذیریم و بدان ایمان داشته باشیم. [۵۷]
کافران و بسیاری از اندیشمندان مسلمان که به مذهب فلاسفه گرویدهاند، منکر عذاب قبر هستند. آنها میگویند: عذاب قبر هیچگونه وجود خارجی ندارد و برای اثبات ادعای خود به این مطلب استناد میکنند که: وقتی قبر را باز کنیم، هیچ نشانهای از عذاب یا نعمت وارد شده در حدیث را در آن مشاهده نمیکنیم [۵۸].
همچنین خوارج و برخی از معتزله مانند: ضراربنعمر و بشر المریسی نیز منکر عذاب قبر هستند. البته بیشتر اهل سنت و معتزله، با این گروه اختلاف نظر و به عذاب قبر ایمان دارند [۵۹].
منکران، چیزی را انکار میکنند که در دایرهی علم آنان نبوده و بدان احاطه ندارند. آنان گمان میکنند که چشمشان همه چیز را میبینند و گوششان همهی صداها را میشنود؛ ولی ما امروزه اسرار و رموزی را از جهان هستی میدانیم، که پیشتر چشم و گوشهایمان از پی بردن به آنها ناتوان بودند. هر کس به الله ایمان داشته باشد، کلامش را با جان و دل میپذیرد و تأیید میکند.
در قرآن کریم اشاراتی در مورد حقانیت عذاب قبر وجود دارد و امام بخاری در صحیح خود بابی را تحت عنوان «باب ما جاء فی عذاب القبر» مطرح نموده و در ادامهی عنوان باب، آیات زیر را برای اثبات آن یادآور شده است.
﴿إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِي غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَاسِطُوٓاْ أَيۡدِيهِمۡ أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَكُمُۖ ٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ﴾ [الأنعام: ۹۳].
«هنگامیکه ستمکاران در سختیهای مرگاند و فرشتگان، دستانشان را -به سوی آنان- گشوده، -میگویند:- جان بِکَنید؛ امروز با عذاب خوارکنندهای مجازات میشوید».
﴿سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيۡنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٖ﴾ [التوبة: ۱۰۱].
«آنان را دو بار عذاب خواهیم کرد و آنگاه بهسوی عذاب بزرگی بازگردانده میشوند».
﴿وَحَاقَ بَِٔالِ فِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ٤٥ ٱلنَّارُ يُعۡرَضُونَ عَلَيۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِيّٗاۚ وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ٤٦﴾ [غافر: ۴۵-۴۶].
«و عذاب سخت، فرعونیان را فرو گرفت. – عذابشان- آتش دوزخ است که صبح و شام بر آن عرضه میشوند و روزی که رستاخیز برپا گردد، -فرمان میرسد:- فرعونیان را وارد سختترین عذاب بگردانید».
آیهی نخست که امام بخاری آن را بیان فرمود، در مورد عذاب کفار توسط فرشتگان و در حال سکرات مرگ است. آیهی دوم، حکایت از آن دارد که منافقان پیش از عذاب روز رستاخیز، به دو عذاب دیگر گرفتار میشوند؛ عذاب نخست عذاب دنیا است که توسط مومنان یا مستقیم از طرف الله به منافقان چشانده میشود و عذاب دوم، عذاب دردناک قبر است. امام حسن بصری در تفسیر دو عذاب میفرماید: منظور از مرتین، عذاب دنیا و قبر است [۶۰].
طبری میگوید: بیشتر بدین معناست که از دو عذاب، یکی عذاب قبر و دیگری عذاب گرسنگی، قحطی، اسارت، قتل و خواری و شکست میباشد که پیش از این آیه بیان شده است [۶۱].
آیهی سوم، دلیل روشنی برای اهل سنت، مبنی بر اثبات عذاب قبر میباشد. چون الله ﻷ تاکید میفرماید که آل فرعون را صبح و شام به کنار آتش میآورند و این کار پیش از روز رستاخیز صورت میگیرد؛ زیرا پس از این آیه، الله ﻷ میفرماید:
﴿وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ﴾ [غافر: ۴۶]
امام قرطبی و جمهور مفسرین بر این عقیدهاند که آوردن آل فرعون به کنار آتش، در عالم برزخ صورت میگیرد [۶۲].
آیهی زیر، به روشنی بر عذاب قبر دلالت میکند:
﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ﴾ [إبراهيم: ۲۷]
«الله، مومنان را در زندگی دنیا و آخرت با سخن استوار، ثابت و پایدار میگرداند».
در حدیث براء بن عازب س آمده است که رسولالله ص فرمود: «وقتی مؤمن در قبر گذاشته میشود، در پاسخ فرشتگان میگوید: به الوهیت الله ﻷ و رسالت محمد ص شهادت میدهم. این پایداری بر ایمان، همان پایداری یادشده در آیهی﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ﴾ [إبراهيم: ۲۷] میباشد».
در حدیثی دیگر آمده است: «آیهی ﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ﴾ دربارهی عذاب قبر نازل شده است» [۶۳].
از مادرمان عایشه ل روایت شده است که یک زن یهودی به خانهی ایشان رفت و چیزهایی در مورد عذاب قبر بیان کرد و به عایشه ل گفت: الله تو را از عذاب قبر نجات دهد. عایشه ل از رسولالله ص دربارهی عذاب قبر سوال کرد. رسولالله ص فرمود: آری، عذاب قبر حق است. عایشه ل میگوید: پس از آن جریان رسولالله ص پس از هر نماز، از عذاب قبر به الله پناه میبرد [۶۴].
در صحیح مسلم، از عایشه ل روایت شده است که دو پیرزن از یهودیان مدینه پیش من آمدند و گفتند: بیگمان انسانها در قبر عذاب داده میشوند. عایشه ل میفرماید: من سخنان آن دو پیرزن را دروغ تلقی نمودم و دوست نداشتم که سخنان آنها را بپذیریم. آنها از خانه من بیرون رفتند و رسولالله ص به منزل آمد. من هم جریان را برای ایشان تعریف کردم، پیامبر ص فرمود:
«صَدَقَتَا إِنَّهُمْ يُعَذَّبُونَ عَذَابًا تَسْمَعُهُ الْبَهَائِمُ قَالَتْ فَمَا رَأَيْتُهُ پس فِي صَلَاةٍ إِلَّا يَتَعَوَّذُ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ»
«راست گفتند؛ اهل قبور در قبر چنان عذاب داده میشوند که صدای آه و فغان آنها به گوش همهی حیوانات میرسد».
عایشه ل میفرماید: پس از آن، رسولالله ص پس از هر نماز، از عذاب قبر به الله أ پناه میبرد [۶۵].
رسولالله ص به دلیل حساس بودن و اهمیت عذاب قبر، دراینباره به اصحاب ش چیزهایی میفرمود و حتی خطبهای را به این موضوع اختصاص داد. در صحیح بخاری از اسماء بنت ابوبکر ل روایت شده است که: روزی رسولالله ص برای سخن گفتن برخاست. ایشان دربارهی عذاب قبر که انسانها بدان دچار میشوند، به ایراد خطبه پرداخت. وقتی عذاب قبر را عنوان کرد، مسلمانان به شدت به لرزه افتادند و ترس و وحشت آنها را فرا گرفت [۶۶].
در روایت نسائی آمده است: اسماء ل که راوی حدیث است، میگوید: از شنیدن سخنان رسولالله ص دربارهی عذاب قبر، چنان سر و صدایی بلند شد که من سخنان رسولالله ص را درست نمیشنیدم. وقتی سر و صدا خوابید، از شخص کنار خود پرسیدم: الله تو را بیامرزد، رسولالله ص در پایان سخنان خود چه فرمود؟ او در جواب گفت: رسولالله ص فرمود:
«قَدْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّكُمْ تُفْتَنُونَ فِي الْقُبُورِ قَرِيبًا مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ» [۶۷]. «به من وحی شد که در قبر فتنهای همانند فتنهی دجال دامنگیرتان میشود».
رسولالله ص صدای عذابشدگان را میشنید
الله أ به پیامبر گرامی خود ص این توانایی را عنایت فرمود که صدای عذابشدگان قبر را بشنود. در حدیثی که صحیح مسلم آن را از زیدبنثابت س روایت کرده است، چنین میآید: روزی که رسولالله ص در باغی از بنی نجار سوار بر قاطر بود و ما نیز ایشان را همراهی میکردیم، ناگهان مرکب رسولالله ص از مسیر منحرف شد و چنان تاختن گرفت که نزدیک بود رسولالله ص را بر زمین بیندازد. ـ بیدرنگ نگاه ما به شش یا پنج یا چهار قبر اطراف در مسیر افتاد ـ رسولالله ص فرمود:
«مَنْ يَعْرِفُ أَصْحَابَ هَذِهِ الْأَقْبُرِ؟ فَقَالَ: رَجُلٌ أَنَا. قَالَ: فَمَتَى مَاتَ هَؤُلَاءِ؟ قَالَ: مَاتُوا فِي الْإِشْرَاكِ. فَقَالَ: إِنَّ هَذِهِ الْأُمَّةَ تُبْتَلَى فِي قُبُورِهَا فَلَوْلَا أَنْ لَا تَدَافَنُوا لَدَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ يُسْمِعَكُمْ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ الَّذِي أَسْمَعُ مِنْهُ» [۶۸].
«چه کسی صاحبان این قبور را میشناسد؟ یکی از حاضران گفت: من میشناسم ای رسول خدا. رسولالله ص فرمود: اینها کی مردهاند؟ پاسخ داد: در زمان کفر و در حالت شرک مردند. رسولالله ص فرمود: بیگمان این امت در قبرها عذاب میشوند. اگر از این هراس نمیداشتم که مردگان را دفن نکنید، از الله ﻷ میخواستم که شما صدای عذاب اهل قبور را بشنوید».
حدیثی که بخاری و مسلم آن را از ابنعباس س روایت کردهاند، حکایت از آن دارد که رسولالله ص صدای عذابشدگان قبر را میشنید. در این حدیث چنین آمده است: رسولالله ص از کنار دو قبر عبور کرد و فرمود: اهل این قبور در حال عذاب هستد و عذاب آنها بهخاطر گناه بزرگی نیست [۶۹].
شنیدن دیگران
برخی ادعا میکنند که صدای عذابشدگان قبر را میشنوند. برخی از آنها شخصیتهایی هستند که دروغگو نبوده و نمیتوان به آنها شک کرد. علامه ابنتیمیه در اینباره میفرماید: گاهی برای مردم زمان ما در خواب و بیداری چیزهایی کشف میشود که بدان علم دارند و به اثبات هم رسانیدهاند. چنین مواردی در نزد ما کم نیستند [۷۰].
در جایی دیگر، در نفی دیدگاه منکران عذاب قبر، میگوید: وقتی شخصی خواب است، روحش بلند میشود و راه میرود و حرف میزند و همراه با باطن بدنش، کارهایی انجام میدهد. بدن و روح، از انجام آن کارها احساس لذت یا عذاب میکنند. در حالیکه جسمش خوابیده و چشمانش و دهانش بسته و اعضای بدنش ساکن است. اما گاهی بر اثر نیروی حرکت داخلی، بلند میشود، راه میرود و صحبت میکند. همهی این حرکتها در اثر نیروی درونی انجام میگیرند. وضعیت مرده در قبر نیز اینگونه است؛ روحش مینشیند، از او سؤال میشود و اوپاسخ میدهد، نعمت یا عذاب میبیند و این در حالی است که روحش متصل به بدنش بوده و در قبر تنگ و تاریک دراز کشیده است. گاهی شدت آن به گونهای است که بر بدنش تأثیر گذاشته و او را در قبر به جنب و جوش وا میدارد و افراد بیشماری صدای ناله و فغان آنرا از بیرون میشنوند و حتی دیده شده است که از شدت عذاب، از قبر بیرون میآید. البته شاید این حالت برای هر مردهای روی ندهد؛ همانطور که هر انسان خوابیدهای، دچار خوابزدگی نمیشود. این حالات، به شدت و ضعف آنها بستگی دارد [۷۱].
مطلب دوم: ویژگی نعمت و عذاب قبر
در حدیث براء بن عازب س آمده بود که رسولالله ص فرمود: فرشتگان از بندهی مؤمن در قبر سوال میکنند و او نیز جواب درست میدهد. آنگاه منادی از آسمان ندا میدهد و میگوید: بندهی من راستگو است. پس، از فرشهای بهشت برایش بیاورید و او را در لباس بهشت بپوشانید و از طرف بهشت دروازهای برایش بگشایید. رسولالله ص فرمود:
«فَيَأْتِيهِ مِنْ رَوْحِهَا وَطِيبِهَا وَيُفْسَحُ لَهُ فِي قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ قَالَ: وَيَأْتِيهِ رَجُلٌ حَسَنُ الْوَجْهِ حَسَنُ الثِّيَابِ طَيِّبُ الرِّيحِ فَيَقُولُ: أَبْشِرْ بِالَّذِي يَسُرُّكَ - أَبْشِرْ بِرِضوَانٍ مِنَ اللهِ، وَ جَنّاتٍ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ- هَذَا يَوْمُكَ الَّذِي كُنْتَ تُوعَدُ فَيَقُولُ لَهُ: -وَ أَنتَ فَبَشَّرَكَ اللهُ بِخَيرٍ- مَنْ أَنْتَ فَوَجْهُكَ الْوَجْهُ يَجِيءُ بِالْخَيْرِ؟ فَيَقُولُ: أَنَا عَمَلُكَ الصَّالِحُ -فَوَ اللهِ مَا عَلِمتُكَ إِلاّ كُنتَ سَرِيعاً فِي طَاعَةِ اللهِ، بَطِيئاً فِي مَعصِيَةِ اللهِ، فَجَزَاكَ اللهَ خَيراً-. ثُمَّ يُفتَحُ لَهُ بَابٌ مِنَ الجَنَّةِ وَ بَابٌ مِنَ النَّارِ، فَيُقَالُ: هذا مَنزُلُكَ لَو عَصَيتَ اللهِ، أَبدَلَكَ اللهُ بِهِ هذا، فَإِذَا رَأَى مَا فِي الجَنَّةِ، قَالَ: رَبِّ عَجِّل قِيَامَ السَّاعَةِ، كَيمَا أَرْجِعَ إِلَى أَهْلِي وَمَالِي. -فَيُقَالَ لَهُ: أُسكُن-».
«نسیم و بوی خوش بهشت به مؤمن میرسد و قبرش به وسعت دیدش گسترده میشود و فرمود: مردی زیبارو، خوشپوش و خوشبو نزد وی میآید و میگوید: تو را به آنچه خوشحالت میکند مژده باد –تو را خشنودی الله أ و باغهای پرنعمت مژده باد- این همان روزی است که به تو وعده داده شده بود. بندهی مؤمن میگوید: -الله أ تو را نیز مژدهی خیر دهد- تو کیستی؟ از چهرهی تو آرامش میبارد. آن مرد میگوید: من عمل صالح تو هستم. من در دنیا تو را چنین دیدم که در عبادت و اطاعت الله میشتافتی و به سوی نافرمانی بسیار کند و کم میرفتی. پس الله ﻷ تو را پاداش نیکو داده است. سپس دروازهای از بهشت و دروازهای از دوزخ برایش باز میشود. با اشاره بهسوی دوزخ به او گفته میشود: اگر الله را معصیت میکردی، اینجا جای تو بود. اما الله أ به جای این –بهشت- را به تو داده است. وقتی آن بندهی مؤمن به بهشت نگاه میکند و نعمتهای آنرا میبیند، میگوید: پروردگارا! رستاخیز را هر چه زودتر برپا دار تا من نزد اهل و مال خود برگردم. به او گفته میشود: تا رستاخیز برپا نشده، همین جا زندگی کن.
رسولالله ص بیان فرمود که وقتی بندهی کافر سوال منکر و نکیر را اشتباه پاسخ میدهد:
«فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنْ السَّمَاءِ أَنْ كَذَبَ فَافْرِشُوا لَهُ مِنْ النَّارِ وَافْتَحُوا لَهُ بَابًا إِلَى النَّارِ فَيَأْتِيهِ مِنْ حَرِّهَا وَسَمُومِهَا وَيُضَيَّقُ عَلَيْهِ قَبْرُهُ حَتَّى تَخْتَلِفَ فِيهِ أَضْلَاعُهُ وَيَأْتِيهِ رَجُلٌ قَبِيحُ الْوَجْهِ قَبِيحُ الثِّيَابِ مُنْتِنُ الرِّيحِ. فَيَقُولُ؟ أَبْشِرْ بِالَّذِي يَسُوءُكَ هَذَا يَوْمُكَ الَّذِي كُنْتَ تُوعَدُ. فَيَقُولُ: وَأَنْتَ فَبَشَّرَكَ اللَّهُ بِالشَّرِّ. مَنْ أَنْتَ؟ فَوَجْهُكَ الْوَجْهُ يَجِيءُ بِالشَّرِّ. فَيَقُولُ: أَنَا عَمَلُكَ الْخَبِيثُ. فَوَ اللهِ مَا عَلِمتُك إِلاّ كُنْتَ بَطِيئًا عَنْ طَاعَةِ اللَّهِ سَرِيعًا فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ. فَجَزَاكَ اللَّهُ شَرًّا. ثُمَّ يُقَيَّضُ لَهُ أَعْمَى أَصَمُّ أَبْكَمُ فِي يَدِهِ مِرْزَبَةٌ لَوْ ضُرِبَ بِهَا جَبَلٌ كَانَ تُرَابًا فَيَضْرِبُهُ ضَرْبَةً حَتَّى يَصِيرَ تُرَابًا ثُمَّ يُعِيدُهُ اللَّهُ كَمَا كَانَ فَيَضْرِبُهُ ضَرْبَةً أُخْرَى فَيَصِيحُ صَيْحَةً يَسْمَعُهُ كُلُّ شَيْءٍ إِلَّا الثَّقَلَيْنِ، ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ مِنْ النَّارِ وَيُمَهَّدُ مِنْ فُرُشِ النَّارِ. فَيَقُولُ: رَبِّ لَا تُقِمْ السَّاعَةَ».
منادی از آسمان ندا میدهد که: او دروغ میگوید. پس فرشی از آتش دوزخ را برایش بگسترانید و دروازهای از دوزخ را برایش بگشایید تا حرارت و تندی آتش دوزخ به او برسد و قبرش را چنان تنگ گردانید که پهلوهایش در همدیگر فرو رود. آنگاه مردی زشترو، با لباسی زشت و بویی بد، نزد وی میآید و میگوید: تو را به آنچه ناراحتت میکند، مژده باد؛ این همان روزی است که در دنیا به تو وعده داده شد. بندهی کافر میگوید: تو کیستی که چهرهات بدی را به همراه دارد؟ آن مرد میگوید: من عمل ناپاک تو هستم؛ به الله سوگند که من در دنیا تو را دیدم که در اطاعت و بندگی الله بسیار کند و کسل بودی، و در نافرمانی او میشتافتی. پس الله أ تو را سزای بد داده است. سپس الله متعال مامور کر، گنگ و کوری را که تازیانهای در دست دارد، بر وی میگمارد و ضربهاش چنان محکم است که اگر بر کوه وارد شود، آن کوه خاک میگردد. این مامور او را چنان میکوبد که آن کافر خاک میشود و الله ﻷ دوباره او را به حالت نخست بر میگرداند و بار دیگر او را میزند، چنان فریادی میزند که به جز جن و انس، همهی موجودات صدای او را میشنوند. پس دروازهای از دوزخ برایش گشوده میشود و فرش آتشین برایش پهن میگردد. چون آیندهاش را بدتر میبیند، میگوید: پروردگارا! رستاخیز را برپا نکن.»
در حدیث انس س چنین آمده است: وقتی بندهی مؤمن پاسخِ نکیر و منکر را درست میدهد، به او گفته میشود: به جایگاهت در دوزخ نگاه کن؛ الله ﻷ به جای آن، مکانی را در بهشت به تو عطا نمود. رسولالله ص فرمود: مؤمن هر دو جایگاه را میبیند. قتاده میگوید: رسولالله ص برای ما چنین نیز فرمود که: قبر مؤمن پس از این سوال وجواب، گشاده میشود و کافر پس از پاسخ دروغی که به فرشتهها میدهد، به او گفته میشود: نه خودت فهمیدی و نه از دیگران پیروی کردی. پس میان دو گوشهایش با چکش ضربه میزنند و او فریاد میکشد و به جز جن و انسان، همهی موجودات فریاد او را میشنوند [۷۲].
آنچه در حدیث، در مورد دیدن جایگاه در بهشت و دوزخ بدان اشاره شد، محدود به چند ساعت یا چند روز نیست؛ بلکه بنا به تصریح پیامبر ص، در تمام مدت اقامت در قبر چنین چیزی به او نشان داده میشود. در حدیثی از عبدالله بن عمر س چنین آمده است که رسولالله ص فرمود:
«إِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا مَاتَ عُرِضَ عَلَيْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ فَيُقَالُ: هَذَا مَقْعَدُكَ حَتَّى يَبْعَثَكَ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» [۷۳].
«هر گاه یکی از شما بمیرد، صبح و شام جایگاهش را به او نشان میدهند. اگر بهشتی باشد، جایگاه بهشت و اگر دوزخی باشد جایگاه دوزخش را میبیند و به او گفته میشود: این جایگاه توست و در روز رستاخیز که الله ﻷ تو را از قبر برانگیزد، به آنجا میروی».
امام ترمذی از ابوهریره س حدیثی را چنین نقل میکند که رسولالله ص فرمود:
«قَدْ كُنَّا نَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُولُ هَذَا. ثُمَّ يُفْسَحُ لَهُ فِي قَبْرِهِ سَبْعُونَ ذِرَاعًا فِي سَبْعِينَ ثُمَّ يُنَوَّرُ لَهُ فِيهِ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ نَمْ فَيَقُولُ: أَرْجِعُ إِلَى أَهْلِي فَأُخْبِرُهُمْ. فَيَقُولَانِ: نَمْ كَنَوْمَةِ الْعَرُوسِ الَّذِي لَا يُوقِظُهُ إِلَّا أَحَبُّ أَهْلِهِ إِلَيْهِ حَتَّى يَبْعَثَهُ اللَّهُ مِنْ مَضْجَعِ».
«نکیر و منکر پس از پاسخ درست بندهی مؤمن به او میگویند: میدانستیم که تو همین پاسخ را خواهی داد. سپس طول و عرض قبرش به اندازهی هفتاد ذراع گشاده شده و روشن میگردد. سپس به او گفته میشود: بخواب و استراحت کن. او میگوید: میخواهم نزد اهل خود بروم و آنان را نیز باخبر کنم. به او گفته میشود: مانند عروسی که تنها نزدیکترین و محبوبترین فرد میتواند او را بیدار کند، بخواب، تا الله ﻷ تو را از خواب بیدار کند.»
ولی آن دو فرشته به منافق میگویند:
«قَدْ كُنَّا نَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُولُ ذَلِكَ. فَيُقَالُ لِلْأَرْضِ: الْتَئِميعَلَيْهِ فَتَلْتَئِمُ عَلَيْهِ فَتَخْتَلِفُ فِيهَا أَضْلَاعُهُ فَلَا يَزَالُ فِيهَا مُعَذَّبًا حَتَّى يَبْعَثَهُ اللَّهُ مِنْ مَضْجَعِهِ ذَلِكَ» [۷۴].
«ما میدانستیم که تو همین پاسخ دروغ را میگویی. آنگاه به زمین دستور داده میشود: او را فشار بده و زمین هم او را چنان میفشارد که پهلوهایش در هم فرو میرود. او همواره در عذاب میماند تا روز رستاخیز که الله او را از قبر برانگیزد».
مطلب سوم: آیا مسلمانان در قبر عذاب داده میشوند؟
قرطبی به نقل از أبومحمد عبدالحق میگوید: عذاب قبر ویژهی کافران و منافقان نیست؛ بلکه برخی مسلمانان نیز به اندازهی کردار و گناهشان بدان دچار میشوند [۷۵].
دلایل بسیاری در این مورد روایت شده است که در مطلب بعدی به برخی از آنها اشاره میکنیم.
مطلب چهارم: اسباب عذاب قبر
عذاب قبر دو گونه اسباب مفصل و مجمل دارد. اسباب مجمل، جهل به الله، سرپیچی از دستورات او و گناه میباشد [۷۶]. ولی در مورد اسباب مفصل نوشتارهای بسیاری روایت شدهاند و ما بیان به برخی از آنها بسنده میکنیم.
۱-۲- پنهان نکردن ادرار و سخنچینی
بخاری و مسلم از ابنعباس س روایت میکنند که رسولالله ص در حالیکه از کنار دو قبر میگذشت فرمود:
«أَمَا إِنَّهُمَا لَيُعَذَّبَانِ وَمَا يُعَذَّبَانِ فِي كَبِيرٍ أَمَّا أَحَدُهُمَا فَكَانَ يَمْشِي بِالنَّمِيمَةِ وَأَمَّا الْآخَرُ فَكَانَ لَا يَسْتَتِرُ مِنْ بَوْلِهِ. قَالَ: فَدَعَا بِعَسِيبٍ رَطْبٍ فَشَقَّهُ بِاثْنَيْنِ ثُمَّ غَرَسَ عَلَى هَذَا وَاحِدًا وَعَلَى هَذَا وَاحِدًا ثُمَّ قَالَ: لَعَلَّهُ أَنْ يُخَفَّفُ عَنْهُمَا مَا لَمْ يَيْبَسَا» [۷۷].
«صاحبان این دو قبر در حال عذاب هستند. هر چند علت عذاب آنها گناه بزرگی نیست. یکی سخنچین بود و دیگری ادرارش را رعایت نمیکرد. رسولالله ص بر شاخهی تازهای دعا خواند و آن را دو نیم کرد و هر تکه را روی قبر یکی از آنها گذاشت و فرمود: شاید تا وقتی که این دو شاخه خشک نشده است، از عذاب آنها کاسته شود».
امام نسائی از عایشه ل چنین نقل میکند که: یک زن نزد من آمد و گفت: عذاب قبر به خاطر ادرار است. گفتم: دروغ میگویی. او گفت: چرا، ما یهودیان بدن و لباس نجس شده به ادرار را قطع میکنیم. در این هنگام که صدای ما بلند شد و پیامبر ص که برای نماز میرفت، فرمود: چه شده است؟ ماجرا را برایش گفتم؛ پس فرمود:
«صَدَقَتْ فَمَا صَلَّى پس يَوْمِئِذٍ صَلَاةً إِلَّا قَالَ فِي دُبُرِ الصَّلَاةِ رَبَّ جِبْرِيلَ وَمِيكَائِيلَ وَإِسْرَافِيلَ أَعِذْنِي مِنْ حَرِّ النَّارِ وَعَذَابِ الْقَبْرِ » [۷۸].
«او راست میگوید. عایشه ل میفرماید: پس از این جریان، پیامبر ص را میدیدم که پس از هر نماز میفرمود: پروردگار جبریل و میکائیل و اسرافیل! از آتش جهنم و عذاب قبر مرا پناه بده».
از رسولالله ص روایت شده است که عذاب قبر بیشتر بهخاطر ادرار است. انس س از رسولالله ص چنین نقل میکند:
«تَنَزَّهُوا مِنَ الْبَوْلِ فَإِنَّ عَامَّةَ عَذَابِ الْقَبْرِ مِنْهُ» [۷۹].
«از آلودگی ادرار بپرهیزید؛ چون عذاب قبر بیشتر بهخاطر ادرار است».
۳- دزدی از مال غنیمت
از جمله گناهانی که موجب عذاب قبر میشود، دزدی از بیت المال یا غنیمت مسلمان است. احادیث بسیاری در این مورد روایت شده است. ابوهریره س روایت میکند:
«فَأَهْدَى رَجُلٌ غُلَامًا يُقَالُ لَهُ مِدْعَمٌ، بَيْنَمَا مِدْعَمٌ يَحُطُّ رَحْلًا لِرسولالله ص إِذَا سَهْمٌ عَائِرٌ فَقَتَلَهُ فَقَالَ النَّاسُ: هَنِيئًا لَهُ الْجَنَّةُ. فَقَالَ رَسُولُاللهِ ص: كَلَّا وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ الشَّمْلَةَ الَّتِي أَخَذَهَا يَوْمَ خَيْبَرَ مِنْ الْمَغَانِمِ لَمْ تُصِبْهَا الْمَقَاسِمُ لَتَشْتَعِلُ عَلَيْهِ نَارًا. فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِكَ النَّاسُ جَاءَ رَجُلٌ بِشِرَاكٍ أَوْ شِرَاكَيْنِ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ: شِرَاكٌ مِنْ نَارٍ أَوْ شِرَاكَانِ مِنْ نَارٍ» [۸۰].
«مردی، یک غلام به نام «مدعم» را به رسولالله ص هدیه کرد. روزی مدعم در حال پایین کردن بار سواری پیامبر ص بود که تیری سرگردان به او خورد و کشته شد. مردم گفتند: بهشت گوارای او باد. رسولالله ص فرمود: هرگز! سوگند به ذاتی که جان من در قبضهی اوست، آتش جهنم را برای خود شعلهور ساخت؛ چون در جنگ خبیر پیش از تقسیم غنایم، پارچهای را دزدید. وقتی مردم این وعید سخت را شنیدند، مردی با یک یا دو بند کفش نزد پیامبر ص آمد و گفت: این هم موجب شعلهور شدن آتش جهنم میشود».
از عبدالله بن عمر س روایت شده که فرمود: فردی به نام کرکره، مأمور محافظت از اموال پیامبر ص بود. وقتی کرکره وفات کرد رسولالله ص فرمود: او در آتش است. مردم در مورد اموال او تحقیق کردند و دیدند که عبایی را از غنیمت به سرقت برده است. [۸۱]
۴-۷- دروغگویی، رها کردن قرآن، زنا و رباخواری
الله ﻷ عوامل متعددی را که موجب عذاب میشوند، به پیامبر ص معرفی فرمود. در صحیح بخاری از سمره بن جندب س روایت شده است که رسولالله ص پس از نماز به ما رو نمود و فرمود:
«مَنْ رَأَى مِنْكُمْ اللَّيْلَةَ رُؤْيَا قَالَ فَإِنْ رَأَى أَحَدٌ قَصَّهَا فَيَقُولُ مَا شَاءَ الله فَسَأَلَنَا يَوْمًا فَقَالَ: هَلْ رَأَى أَحَدٌ مِنْكُمْ رُؤْيَا قُلْنَا لَا قَالَ لَكِنِّي رَأَيْتُ اللَّيْلَةَ رَجُلَيْنِ أَتَيَانِي فَأَخَذَا بِيَدِي فَأَخْرَجَانِي إِلَى الْأَرْضِ الْمُقَدَّسَةِ فَإِذَا رَجُلٌ جَالِسٌ وَرَجُلٌ قَائِمٌ بِيَدِهِ كَلُّوبٌ مِنْ حَدِيدٍ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُوسَى إِنَّهُ يُدْخِلُ ذَلِكَ الْكَلُّوبَ فِي شِدْقِهِ حَتَّى يَبْلُغَ قَفَاهُ ثُمَّ يَفْعَلُ بِشِدْقِهِ الْآخَرِ مِثْلَ ذَلِكَ وَيَلْتَئِمُ شِدْقُهُ هَذَا فَيَعُودُ فَيَصْنَعُ مِثْلَهُ. قُلْتُ: مَا هَذَا؟ قَالَا: انْطَلِقْ.
فَانْطَلَقْنَا حَتَّى أَتَيْنَا عَلَى رَجُلٍ مُضْطَجِعٍ عَلَى قَفَاهُ وَرَجُلٌ قَائِمٌ عَلَى رَأْسِهِ بِفِهْرٍ أَوْ صَخْرَةٍ فَيَشْدَخُ بِهِ رَأْسَهُ فَإِذَا ضَرَبَهُ تَدَهْدَهَ الْحَجَرُ فَانْطَلَقَ إِلَيْهِ لِيَأْخُذَهُ فَلَا يَرْجِعُ إِلَى هَذَا حَتَّى يَلْتَئِمَ رَأْسُهُ وَعَادَ رَأْسُهُ كَمَا هُوَ فَعَادَ إِلَيْهِ فَضَرَبَهُ. قُلْتُ مَنْ هَذَا؟ قَالَا: انْطَلِقْ.
فَانْطَلَقْنَا إِلَى ثَقْبٍ مِثْلِ التَّنُّورِ أَعْلَاهُ ضَيِّقٌ وَأَسْفَلُهُ وَاسِعٌ يَتَوَقَّدُ تَحْتَهُ نَارًا فَإِذَا اقْتَرَبَ ارْتَفَعُوا حَتَّى كَادَ أَنْ يَخْرُجُوا فَإِذَا خَمَدَتْ رَجَعُوا فِيهَا وَفِيهَا رِجَالٌ وَنِسَاءٌ عُرَاةٌ فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا قَالَا انْطَلِقْ.
فَانْطَلَقْنَا حَتَّى أَتَيْنَا عَلَى نَهَرٍ مِنْ دَمٍ فِيهِ رَجُلٌ قَائِمٌ عَلَى وَسَطِ النَّهَرِ بَيْنَ يَدَيْهِ حِجَارَةٌ -قَالَ يَزِيدُ وَوَهْبُ بن جَرِيرٍ عَنْ جَرِيرِ بن حَازِمٍ: وَعَلَى شَطِّ النَّهَرِ رَجُلٌ- فَأَقبَلَ الرَّجُلُ الَّذِي فِي النَّهَرِ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ رَمَى الرَّجُلُ بِحَجَرٍ فِي فِيهِ فَرَدَّهُ حَيْثُ كَانَ فَجَعَلَ كُلَّمَا جَاءَ لِيَخْرُجَ رَمَى فِي فِيهِ بِحَجَرٍ فَيَرْجِعُ كَمَا كَانَ فَقُلْتُ مَا هَذَا؟ قَالَا: انْطَلِقْ.
فَانْطَلَقْنَا حَتَّى انْتَهَيْنَا إِلَى رَوْضَةٍ خَضْرَاءَ فِيهَا شَجَرَةٌ عَظِيمَةٌ وَفِي أَصْلِهَا شَيْخٌ وَصِبْيَانٌ وَإِذَا رَجُلٌ قَرِيبٌ مِنْ الشَّجَرَةِ بَيْنَ يَدَيْهِ نَارٌ يُوقِدُهَا فَصَعِدَا بِي فِي الشَّجَرَةِ وَأَدْخَلَانِي دَارًا لَمْ أَرَ قَطُّ أَحْسَنَ مِنْهَا فِيهَا رِجَالٌ شُيُوخٌ وَشَبَابٌ.
قُلْتُ: طَوَّفْتُمَانِي اللَّيْلَةَ فَأَخْبِرَانِي عَمَّا رَأَيْتُ. قَالَا: نَعَمْ أَمَّا الَّذِي رَأَيْتَهُ يُشَقُّ شِدْقُهُ فَكَذَّابٌ يُحَدِّثُ بِالْكَذْبَةِ فَتُحْمَلُ عَنْهُ حَتَّى تَبْلُغَ الْآفَاقَ فَيُصْنَعُ بِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَالَّذِي رَأَيْتَهُ يُشْدَخُ رَأْسُهُ فَرَجُلٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ الْقُرْآنَ فَنَامَ عَنْهُ بِاللَّيْلِ وَلَمْ يَعْمَلْ فِيهِ بِالنَّهَارِ يُفْعَلُ بِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَالَّذِي رَأَيْتَهُ فِي الثَّقْبِ فَهُمْ الزُّنَاةُ وَالَّذِي رَأَيْتَهُ فِي النَّهَرِ آكِلُوا الرِّبَا وَالشَّيْخُ فِي أَصْلِ الشَّجَرَةِ إِبْرَاهِيمُ ÷ وَالصِّبْيَانُ حَوْلَهُ فَأَوْلَادُ النَّاسِ وَالَّذِي يُوقِدُ النَّارَ مَالِكٌ خَازِنُ النَّارِ وَالدَّارُ الْأُولَى الَّتِي دَخَلْتَ دَارُ عَامَّةِ الْمُؤْمِنِينَ وَأَمَّا هَذِهِ الدَّارُ فَدَارُ الشُّهَدَاءِ وَأَنَا جِبْرِيلُ وَهَذَا مِيكَائِيلُ فَارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا فَوْقِي مِثْلُ السَّحَابِ قَالَا ذَاكَ مَنْزِلُكَ قُلْتُ دَعَانِي أَدْخُلْ مَنْزِلِي قَالَا إِنَّهُ بَقِيَ لَكَ عُمُرٌ لَمْ تَسْتَكْمِلْهُ فَلَوْ اسْتَكْمَلْتَ أَتَيْتَ مَنْزِلَكَ» [۸۲].
«چه کسی از شما شب گذشته خواب دیده است؟ آنگاه هر کس خوابی دیده بود، آن را برای رسولالله ص بیان میکرد.
روزی طبق معمول از ما سوال کرد و فرمود: آیا کسی از شما خواب دیده است؟ عرض شد: خیر.
رسولالله ص فرمود: ولی من دیشب دو مرد را در خواب دیدم. آندو نزد من آمدند و دست مرا گرفته و به سرزمین مقدس بردند. در آنجا مردی نشسته و مرد دیگری با چنگی آهنین در دست ایستاده بود. آن مرد، چنگ را در فک مرد نشسته فرو میبرد تا به پشتسر او میرسد و همین کار را با فک دیگرش میکرد. این کار را همواره انجام میداد. اگر یکی از دو فکش درست میشد، بار دیگر چنگ را از آن عبور میداد و از پشت گردن بیرون میآورد. فک پاره شده دوباره به حالت نخست باز میگشت و او این کار را دوباره انجام میداد.
گفتم: این چیست؟ گفتند: پیش برو. جلوتر رفتیم. به شخصی رسیدیم که بر پشت خوابیده بود و مرد دیگری بر بالای سر او ایستاده و سنگی در دست داشت و سر مرد خوابیده را با آن سنگ میکوبید. هرگاه سنگ به سر او میخورد، سر مرد را خُرد میکرد و دور میافتاد. وقتی مرد زننده میرفت تا سنگ را بردارد، هنوز برنگشته بود که سر خُردشده به حالت نخست باز میگشت. آن مرد بار دیگر با همان سنگ سر او را میکوبید.. گفتم: این چیست. گفتند: به پیش برو.
رفتیم و به گودالی مانند تنور رسیدیم. گودالی با دهانهی تنگ و درونی ژرف و گسترده. از ژرفای آن آتش شعله میکشید. وقتی آتش بالا میآمد، مردان و زنان برهنهای که در آن میسوختند، نیز بالا میآمدند و نزدیک بود که از گودال بیرون بریزند و هرگاه شعله به خاموشی میگرایید، آنان نیز به عمق گودال بر میگشتند. گفتم: این چیست؟ گفتند: به پیش برو.
رفتیم تا اینکه به رودی از خون رسیدیم که در میان آن دو مرد که یکی سنگی در دست داشت، ایستاده بودند –یزید و وهببنجریر از جریربنحازم روایت کردهاند: در کنار رود مردی ایستاده بود.- هرگاه میخواست از رود بیرون بیاید، آن دیگری با سنگ به دهانش میزد و او را دوباره باز میگرداند. این کار همواره تکرار میشد. گفتم: این چیست؟ آندو گفتند: به پیش برو.
رفتیم تا اینکه به باغی بسیار سرسبز رسیدیم. در آن باغ، درخت بزرگی وجود داشت. زیر آن درخت، پیرمرد و کودکی را دیدم در نزدیک درخت مردی را دیدم که آتشی روشن داشت. آندو مرد مرا از بالای درخت به منزلی بردند که زیباتر از آن را هرگز ندیده بودم. در آن منزل، پیران، جوانان، زنان و کودکانی نشسته بودند. از آن منزل بیرون آمده، از درخت بالا رفتیم و وارد منزلی بهتر و نیکوتر شدیم. در آن منزل، پیرمردان و جوانانی نشسته بودند.
گفتم: تمام شب مرا به گشت و گذار بردید، اکنون از آنچه که دیدم مرا آگاه سازید. پاسخ گفتند: آری، مردی که فکش را با آهن سوراخ میکردند، انسان دروغگو است. او دروغ میگفت و شنوندگان دروغهای او را بازگو میکردند و به همهجا میرساندند. پس تا روز رستاخیز با وی اینگونه رفتار میشود.
کسی که سرش را با سنگ میکوبیدند، مردی بود که الله ﻷ، قرآن و احکام دینی را به او آموخته بود؛ ولی او شبها به جای قرآن خواندن میخوابید و روزها بدان عمل نمیکرد و تا روز رستاخیز به همان عذاب که دیدی گرفتار است. کسانی را که در چاه آتش دیدی، زنا کاران بودند و شخص میان رود خون، رباخوار بود. پیرمرد زیر درخت ابراهیم ÷ و کودکان پیرامونش، فرزندان مردم بودند و روشنکنندهی آتش، نگهبان جهنم بود.
منزل نخست، جایگاه مؤمنان و منزل دوم از آنِ شهیدان بود و من جبرئیل و این میکائیل است. حال سرت را بلند کن. وقتی سرم را بلند کردم، بالای خود را مانند ابر دیدم. گفتند: این جایگاه توست. گفتم: پس بگذارید تا وارد جایگاهم شوم. گفتند: هنوز عمر تو باقی است و جایگاهت را به اتمام نرساندهای؛ هر گاه آن را به پایان برسانی، وارد آن خواهی شد».
بدهکاری که از دنیا میرود
بدهکاری، موجب سختی و زیان در قبر میشود. از سعدبناطول س روایت شده است که برادرش در حالی فوت کرد، که سیصد درهم ارث گذاشت و خانوادهی او نیز فقیر بودند. سعد میگوید: خواستم ارث را برای خانوادهی برادرم خرج کنم؛ رسولالله ص فرمود:
«إِنَّ أَخَاكَ مَحْبُوسٌ بِدَيْنِهِ فَاذْهَبْ فَاقْضِ عَنْهُ».
«برادرت به خاطر بدهی در قبر زندانی است. برو بدهی های او را بپرداز».
سعد میگوید: رفتم بدهیهای برادرم را پرداخت نمودم و برگشتم. عرض کردم: ای رسولخدا تمام بدهیهایش را پرداختم فقط دو دینار باقی مانده است که زنی مدعی است آنها را به ودیعه به برادرم داده است، ولی دلیلی ندارد. رسولالله ص فرمود:
«أَعْطِهَا فَإِنَّهَا صَادِقَةٌ –مُحِقَّة-»
«به او بده؛ چون زنی راستگو است» [۸۳].
رسولالله ص در این حدیث خبر میدهد که آن صحابی بهخاطر بدهیهایش، در قبر زندانی است. در حدیثی دیگر، که ممکن است تفسیر زندانی بودن در قبر باشد، چنین آمده است:
«إِنَّهُ مَأْسُورٌ بِدَيْنِهِ عَنِ الجَنَّةِ».
«او بهخاطر بدهیاش، از وارد شدن به بهشت منع شده است».
در روایت سمرةبنجندب س چنین آمده است: رسولالله ص بر جنازهای نماز خواند. وقتی سلام داد، فرمود: آیا از قبیلهی فلان کسی میان شما هست؟ همه سکوت کردند. -هرگاه رسولالله ص از اصحاب ش سوالی میکرد، نخست آنها ساکت میشدند- رسولالله ص سوال را سهبار تکرار فرمود، ولی باز هم کسی پاسخ نداد. بالاخره یکی گفت: آری، فلانی حاضر است. راوی میگوید: مردی که ازارش را بر زمین میکشید، از پایین مسجد بلند شد و نزد رسولالله ص آمد. رسولالله ص فرمود: چرا در دوبار نخست پاسخ ندادی؟ من جز خیر هیچ هدف دیگری نداشتم. رسولالله ص فرمود: خواستم به اطلاع برسانم که مردی از قبیلهی شما بهخاطر بدهی، از رفتن به بهشت منع شده است؛ اگر میخواهی او را نجات دهی، بدهی او را بپرداز و گرنه، او را به عذاب الله بسپار. خانواده او را آگاه کن تا بدهی او را بپردازند تا اینکه هیچکس از او طلبکار نباشد [۸۴].
گریهی بازماندگان موجب عذاب مرده میشود
وقتی عمر س مورد اصابت خنجر مجوسی قرار گرفت، صهیب س به عیادت او رفت و شروع به گریه کرد و گفت: وای برادر، وای رفیق و همراه. عمر س فرمود: ای صهیب س ! تو بر من گریه میکنی و حال آنکه رسولالله ص فرمود:
«إِنَّ الْمَيِّتَ لَيُعَذَّبُ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَيْهِ» [۸۵].
«بیگمان مرده بهخاطر گریهی خویشاوندانش عذاب میشود».
عایشه ل منکر این است که رسولالله ص چنین فرموده باشد. در صحیح بخاری آمده است که ابن عباس س پس از وفات عمر س، گفتهی او را با عایشه ل در میان گذاشت. عایشه ل فرمود: الله بر عمر رحم کند. به الله سوگند رسول الله ص نفرمود که مؤمن به خاطر گریهی خویشاوندانش در قبر عذاب میبیند؛ بلکه فرمود: الله به خاطر گریهی بازماندگان، سزای کافر را بیشتر میکند. در این مورد کافی است به قرآن مراجعه کنیم، آنجا که میفرماید:
﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ﴾ [فاطر: ۱۸]
«هیچ گناهکاری بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد».
چند تاویل از عایشه ل پیرامون این حدیث نقل شده است؛ البته دانشمندان در کتب صحاح و سنن، این تاویلات را رد کردهاند [۸۶].
ولی دو نکته شایان ذکر است: یکی اینکه آیا رسولالله ص این حدیث را بیان فرمود یا خیر؟ امام قرطبی میفرماید: منکر شدن عایشه ل و حکم وی بر اشتباه راوی یا شنیدن بخشی از حدیث و فراموش کردن بخش دیگر، پذیرفتنی نیست. چون راویان حدیث جمع بسیاری از اصحاب ش هستند و همه آنها با قاطعیت، لفظ را به پیامبر ص نسبت میدهند. بنابراین اگر امکان تأویل صحیح و درستی برای حدیث باشد، نمیتوان آنرا رد کرد [۸۷].
دوم اینکه: مرده چگونه بهخاطر گریه کردن خویشاوندانش عذاب میبیند؟ دیگران گریه کنند و مرده عذاب ببیند؟ الله ﻷ میفرماید:
﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ﴾ [فاطر: ۱۸]
دانشمندان برای این پرسش، پاسخهای بسیاری بیان کردند که بهترین آنها را امام بخاری با عنوان « قول النبی ص: یعذب المیت ببعض ما ینح علیه اذا کان النوح من سنته» آورده است. امام بخاری میگوید: مرده وقتی با نوحه و گریهی خویشاوندانش دچار عذاب میشود، که این کار در خانوادهی او مرسوم بوده و خودش مروج آن باشد؛ چون الله میفرماید:
﴿قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا﴾ [التحريم: ۶]
«خود و خانوادهی خویش را از آتش دوزخ دور کنید».
پیامبر ص نیز میفرماید: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ».
«همهی شما نگهبانید و در برابر آن پاسخگو هستید».
همانگونه که عائشه ل به آیه استدلال میکند، هر کس پاسخگوی کردار و گفتار خودش میباشد.
امام ترمذی نیز تاویل امام بخاری را پذیرفته است و حدیث عمر س را با این الفاظ «المیت یعذب بیکاء اهله علیه» روایت کرده است و آنرا حسن و صحیح میداند. سپس میگوید: برخی از دانشمندان، گریه بر مرده را مکروه میدانند و بر این باورند که مرده بهخاطر گریهی خویشاوندان و زندگان، عذاب میبیند. آنان در این مورد حدیث عمر س را ترجیح دادهاند. ابنمبارک میگوید: به نظر من اگر مرده در زندگی خود، خویشاوندانش را از گریه کردن و نوحه خواندن باز دارد، بهخاطر گریه کردن آنان عذاب نمیبیند؛ هر چند بازماندگان بر او گریه کنند [۸۸].
این برداشت، همان دیدگاه امام قرطبی از حدیث یادشده است؛ چون وی میگوید: برخی یا بیشتر دانشمندان، بر این باورند که مرده در صورتی بهخاطر گریهی اهلش عذاب میبیند که این کار در خانوادهی او رسم باشد و یا مرده برای گریه کردن وصیت کند. مثلاً وصیت کند: هنگام مرگم به بهترین وجه نوحهسرایی کرده و گریبان را پاره کنید و ... [۸۹].
بیتردید نوحه خواندن، زدن بر سر و صورت و پاره کردن گریبان، از رسوم و عادات مردم دوران جاهلیت بوده است؛ حتی مردم دوران جاهلیت همواره سفارش میکردند که پس از مردنشان، برای آنها نوحهخوانی شود و خبر مرگش میان مردم پخش گردد.
چنین رسومیدر مذاهب و اشعار دوران جاهلیت به کثرت دیده میشود. بنابراین در چنین مواردی است که گریه کردن زندگان سبب عذاب مرده میشود؛ چون سفارش و عادت او را به جا آوردهاند و راه و روش زندگی او را ادامه دادهاند [۹۰].
بهتر آن است که در بیان امام بخاری دقت شود؛ آنجا که میفرماید: «مرده با گریهی برخی از بازماندگانش عذاب میشود.» هر گریهای موجب عذاب نیست. گریهای که تنها اشک ریختن باشد و با بیتابی، سر و صدا و بر سر و صورت زدن همراه نشود، سبب عذاب مرده نمیگردد. در سنت رسولالله ص نصوص بسیاری وجود دارد که این مطلب را تأیید مینماید.
علامه ابنتیمیه نیز پیرامون این مسأله سخن گفته و دیدگاه امام بخاری، قرطبی، ابنعبدالبر و همهی پیروانشان در مورد فهم حدیث یادشده، را نقد و تضعیف کرده است. ایشان پس از یادآوری متن حدیث، میفرماید: گروهی از متقدمین و متأخرین «سلف و خلف» این احادیث را رد کردهاند و بر این باورند که اینگونه روایات، به معنای مجازات انسان با جرم دیگران است. اما اینگونه روایات معارض با آیهی ذیل میباشد:
﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ﴾ [فاطر: ۱۸]
این تیمیه میفرماید: بزرگان دین برای جلوگیری از بروز این تعارض، راههای گوناگونی را پیمودهاند؛ برخی مانند عائشه ل و شافعی و دیگران، آن را از اشتباه راویان احادیث میدانند؛ گروه دیگری مانند مزنی، با استفاده از مقولهی وصیت و سفارش مرده به بازماندگان، سعی در رفع این مشکل دارند. برخی دیگر از علما، مانند ابوبرکات، مفهوم حدیث را به عادت و رسم بازماندگان برمیگردانند و گناه مرده را ترک نهی از منکر و عادت ناشایست بازماندگان میپندارند.
ولی تمام این دیدگاهها ضعیفند و نمیتوانند مشکل را بر طرف سازند. امام در رد دیدگاه اهل تأویل میگوید: احادیث صحیح و واضح با راویانی چون عمربنخطاب، فرزندش عبدالله و ابوموسی اشعری ش، را نمیتوان با چنین تاویلات ضعیفی رد نمود. عایشه ل در بسیاری موارد دیگر چنین دیدگاههایی را بیان و با اجتهاد و حکم بر باطل بودن معنی احادیث، آنها را رد کرده است؛ ولی روش ایشان علمی نیست؛ زیرا با تفکر و تدبر در موضوع، روشن میشود که نوشتارهای صریح و صحیح روایت شده از راویان ثقه را نمیتوان با فراموشی یا اشتباه رد کرد [۹۱].
شیخ الاسلام ابن تیمیه در ادامه میفرماید: عایشه ل با رد کردن حدیث، مشکلی را حل نکرده است؛ چون حدیثی را که خود او نقل میکند و آنرا صحیح و از پیامبر ص میداند، همان مشکل حدیث عمر س را دارد. زیرا از یکطرف، تأویل عایشه ل این است که مردهی کافر بر اثر گریهی بازماندگان دچار عذاب میشود؛ از طرف دیگر، حدیث عمر س است که میفرماید: مرده با گریهی بازماندگان دچار عذاب میشود. حال اگر بپذیریم که عذاب مرده زیاد میشود «چه کافر و چه مسلمان»، جای سؤال است که چرا مرده با گریه ی بازمانگان عذاب ببیند؟ به همین دلیل است که شافعی در «مختلف الحدیث»، در تأویل این حدیث میگوید: بهترین لفظ حدیث این روایت است که میفرماید: آنها بر او گریه میکنند، در حالیکه او در قبر عذاب میبیند.
گروهی میپندارند که انسان بهخاطر گناه دیگران مجازات میشود؛ امام ابنتیمیه دیدگاه این گروه را نیز رد میکند و میفرماید: آنانکه حدیث یادشده را بر معنای ظاهر حمل کرده و گمان میکنند که این حدیث به معنای مجازات انسان به گناه دیگران است و الله ﻷ هر چه اراده کند انجام میدهد. آنان معتقدند که فرزندان خانوادههای کافر، بهدلیل کافر بودن پدرشان، جهنمی هستند. امام این مسأله را توضیح میدهد و ثابت میکند که چنین چیزی در مورد فرزندان کافران درست نیست؛ چون الله ﻷ تنها سرکشان را سزا میدهد و بچهها را در روز رستاخیز امتحان میکند. وی میگوید: تعذیب با عقاب تفاوت دارد. پیامبر ص نفرمود که مرده عقاب میشود؛ بلکه فرمود: عذاب میشود. چون عذاب از عقاب عامتر است. عذاب درد است و هر دردی عقاب نیست. پیامبر ص میفرماید: «السَّفَرُ قِطْعَةٌ مِنْ الْعَذَابِ». «سفر گونهای از عذاب است».
یعنی سفر درد است نه عقاب و سزا؛ چون عقاب و سزا در برابر کارهاست. انسان برخی مواقع با شنیدن برخی صداها و کشیدن بوها و خوردن غذاها، معذب و دردمند میشود. چنین عذابی در برابر اعمال نیست. بنابراین مرده با گریهی آنها عذاب میبیند نه عقاب.
برخی سخنان، مرده را در قبر عذاب میدهد. همانگونه که دیدن و شنیدن برخی چیزها موجب رنج و عذابش است. بدین سبب است که قاضی أبویعلی میفرماید: با گناه کردن در گورستان، مردگان عذاب میبینند. همانگونه که احادیث بسیاری در این مورد روایت شدهاند. پس معنای حدیث این است: گریه موجب عذاب و رنج مرده میشود و او را ناراحت میکند؛ نه اینکه موجب عقاب و سزای او میگردد [۹۲].
این برداشت که شیخ ابنتیمیه آن را انتخاب نموده است و برخی روایات نیز در تایید آن وارد شدهاند، در نهایت دقت و ظرافت است.
نعمان بی بشیر روایت میکند: عبدالله بن رواحه از هوش رفت و خواهرش عمره بر وی گریه و ناله میکرد و صفاتی برای برادرش بر میشمرد«ای کوه ....» وقتی عبدالله به هوش آمد، گفت: چیزی در مورد من نگفتی، مگر اینکه به من گفته میشد: راست میگوید، تو چنین و چنان هستی؟! [۹۳] وقتی عبدالله وفات کرد، خواهرش بر وی گریه نکرد [۹۴].
حتی چنین مطلبی به صراحت در حدیث ابوموسی اشعری س وارد شده است که رسولالله ص فرمود:
«مَا مِنْ مَيِّتٍ يَمُوتُ فَيَقُومُ بَاكِيهِ فَيَقُولُ: وَا جَبَلَاهْ وَا سَيِّدَاهْ أَوْ نَحْوَ ذَلِكَ إِلَّا وُكِّلَ بِهِ مَلَكَانِ يَلْهَزَانِهِ أَهَكَذَا كُنْتَ؟».
«هر کس بمیرد و دیگری بر وی گریه کند و بگوید: ای کوه، ای سرور، ای چنین و ای چنان، دو فرشته بر وی گماشته میشوند و او را تکان میدهند و میگویند: آیا تو همینطور بودی؟».
ترمذی حدیث را روایت کرده و میگوید: حدیث حسن و غریب است [۹۵] و حاکم آنرا صحیح و حدیث نعمانبنبشیر را شاهد آن میداند [۹۶].
شایان ذکر است که عذاب هر مرده، تنها به خاطر گریهی بازماندگان نیست؛ چون گاهی حکم سبب بهخاطر وجود معارض برداشته میشود. همانگونه که ابنتیمیه فرمود: بعضی از انسانها توان دفع زیان صداهای ترسناک و ارواح و صورتهای ناپاک را دارند. شیخ در ادامهی سخنان خود و در تایید مطلب فوق میفرماید: سبب و علت عذاب در احادیث وعید، ذکر میشود. اما گاهی موجب آن بهخاطر وجود موانع تحقق پیدا نمیکند. اینگونه موانع میتواند توبه پذیرفته شده، نیکیهای محو کننده، گناهان عفو شده توسط شفاعت مقبول و یا فضل و رحمت الهی باشد. امام در پایان میفرماید: عذاب قبر توسط گریه بازماندگان، موجب کفارهی گناهان میشود [۹۷].
مطلب پنجم: ناجیان از عذاب قبر
آنچه انسان را از عذاب قبر نجات میدهد، آمادگی برای مرگ تا آخرین لحظات زندگی و شتافتن به دیدار الله ﻷ است. باید این آمادگی به گونهای باشد که اگر انسان ناگهان با مرگ روبرو شد، انگشت افسوس و پشیمانی نگزد.
زود توبه کردن، دادن حقوق دیگران و انجام کارهای نیکوی بسیار، آمادگی برای مرگ است. چون ایمان، نماز، روزه، زکات، حج، جهاد، نیکی به پدر و مادر، صلهی رحم، یاد الله ﻷ و دیگر کردارهای نیکو، انسان مؤمن را از عذاب قبر مصون میدارد و موجب رهایی او از هر گونه رنج و ناراحتی میشود.
رسولالله ص برای ما بیان فرموده است که کردار نیکو و شایسته، انسان را در برابر سختیهای قبر پاسداری میکند. محمدبنعمرو از ابوسلمه از ابوهریره ش روایت میکند که پیامبر ص فرمود:
«إنَّ الْمَيِّتَ لَيَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِهِمْ حِينَ يُوَلُّونَ عَنْهُ. فَإِنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَانَتْ الصَّلَاةُ عِنْدَ رَأْسِهِ وَكَانَ الصِّيَامُ عَنْ يَمِينِهِ وَكَانَتْ الزَّكَاةُ عَنْ يَسَارِهِ وَكَانَ فِعْلُ الْخَيْرَاتِ مِنْ الصَّدَقَةِ وَالصِّلَةِ وَالْمَعْرُوفِ وَالْإِحْسَانِ إلَى النَّاسِ عِنْدَ رِجْلَيْهِ. فَيُؤْتَى مِنْ عِنْدِ رَأْسِهِ فَتَقُولُ الصَّلَاةُ: مَا قِبَلِي مَدْخَلٌ ثُمَّ يُؤْتَى عَنْ يَمِينِهِ فَيَقُولُ الصِّيَامُ: مَا قِبَلِي مَدْخَلٌ ثُمَّ يُؤْتَى عَنْ يَسَارِهِ فَتَقُولُ الزَّكَاةُ: مَا قِبَلِي مَدْخَلٌ ثُمَّ يُؤْتَى مِنْ قِبَلِ رِجْلَيْهِ فَيَقُولُ فِعْلُ الْخَيْرَاتِ مِنْ الصَّدَقَةِ وَالصِّلَةِ وَالْمَعْرُوفِ وَالْإِحْسَانِ إلَى النَّاسِ: مَا قِبَلِي مَدْخَلٌ. فَيُقَالُ لَهُ: اجْلِسْ فَيَجْلِسُ قَدْ مُثِّلَتْ لَهُ الشَّمْسُ وَقَدْ دَنَتْ لِلْغُرُوبِ فَيُقَالُ لَهُ: مَا هَذَا الرَّجُلُ الَّذِي كَانَ فِيكُمْ مَا تَقُولُ فِيهِ؟ فَيَقُولُ: دَعُونِي حَتَّى أُصَلِّيَ ؛ فَيَقُولُونَ: إنَّك سَتَفْعَلُ أَخْبِرْنَا عَمَّا نَسْأَلُك عَنْهُ. فَقَالَ: عَمَّ تَسْأَلُونِي؟ فَيَقُولُونَ: مَا تَقُولُ فِي هَذَا الرَّجُلِ الَّذِي كَانَ فِيكُمْ ؛ مَا تَشْهَدُ عَلَيْهِ بِهِ؟ فَيَقُولُ: أَشْهَدُ أَنَّهُ رسولاللهوَأَنَّهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ؛ فَيُقَالُ: عَلَى ذَلِكَ حَيِيت وَعَلَى ذَلِكَ مُتّ وَعَلَى ذَلِكَ تُبْعَثُ إنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ بَابًا مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَيُقَالُ لَهُ: ذَلِكَ مَقْعَدُك مِنْهَا وَمَا أَعَدَّ اللَّهُ لَك فِيهَا ؛ فَيَزْدَادُ غِبْطَةً وَسُرُورًا ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النَّارِ فَيُقَالُ لَهُ ذَلِكَ مَقْعَدُك مِنْهَا وَمَا أَعَدَّ اللَّهُ لَك فِيهَا [ لَوْ عَصَيْت رَبَّك ] فَيَزْدَادُ غِبْطَةً وَسُرُورًا ؛ ثُمَّ يُفْسَحُ لَهُ فِي قَبْرِهِ سَبْعُونَ ذِرَاعًا وَيُنَوَّرُ لَهُ فِيهِ. وَيُعَادُ جَسَدُهُ كَمَا بُدِئَ وَتُجْعَلُ نَسَمَتُهُ فِي نَسَمِ الطِّيبِ وَهِيَ طَيْرٌ تَعْلُقُ فِي شَجَرِ الْجَنَّةِ».
«بیگمان، مرده صدای پاهای تشییعکنندگان که از او دور میشوند، را میشنود. اگر آن مرده مؤمن باشد، نماز در بالای سر، روزه در سمت راست، زکات در سمت چپ و کارهای نیکو مانند: راستگویی، صلهی رحم، نیکی در حق مردم، در قسمت پاهایش قرار میگیرند. اگر عذاب از طرف سرش بیاید، نماز میگوید: از طرف من راهی نیست. اگر از طرف راست بیاید، روزه میگوید: از طرف من راهی نیست. اگر از طرف چپ بیاید، زکات میگوید: از طرف من راهی نیست. اگر از طرف پاها قصد کند، کار خیر میگوید: از طرف من راهی نیست. آنگاه به او گفته میشود: بنشین و او هم مینشیند. سپس خورشید در حال غروب برایش نمایان میشود. از وی میپرسند: دربارهی این شخص -محمد ص- که میان شما بود چه میگویی؟ او میگوید: بگذارید تا نماز بخوانم. گفته میشود: خواهی خواند، به پرسشها پاسخ بگو.
میگوید: در مورد چه چیزی از من سوال میکنید؟ میگویند: درباره شخصی که به میان شما مبعوث شده است، چه میگویی و چه گواهی میدهی؟
میگوید: گواهی میدهم که او فرستادهی الله ﻷ است و از جانب الله حق را به سوی انسانها آورده است.
گفته میشود: تو بر همین عقیده زنده بودی، بر همین عقیده وفات کردی و اگر الله بخواهد، بر همین عقیده زنده خواهی شد. سپس دروازهای از بهشت برایش گشوده میشود و به او میگویند: این جایگاه تو در بهشت است.
بسیار خوشحال میشود. سپس دروازهای از دوزخ گشوده میشود و میگویند: اگر از الله ﻷ نافرمانی میکردی، چنین جایگاهی داشتی. از اینکه از چنین جایگاهی نجات یافته است، بر خوشحالی او افزوده میشود.
سپس قبرش نورانی و هفتاد ذراع گسترده میشود، به جسمش بر گردانده میشود، در کنار روحهای پاک که پرندگانی در درختان بهشتی هستند، جای میگیرد».
در روایت دیگر آمده:
«وَ هُوَ طَيْرٌ يَعْلَقُ فِي شَجَرِ الْجَنَّةِ».
«به پرندهای در درختان بهشت تبدیل میشود».
ابوهریره میفرماید: آیهی ذیل در این مورد اشاره میکند:
﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ﴾ [إبراهيم: ۲۷]
«الله، مؤمنان را در زندگی دنیا و آخرت با سخن استوار، ثابت و پایدار میگرداند».
در روایتی دیگر آمده است: سپس جسمش به حالت نخست بر میگردد.
پناه خواستن از عذاب قبر
چون فتنه و عذاب قبر از جمله حالتهای خطرناک و دشوار است، رسولالله ص همواره در نمازهای خود، از عذاب قبر به الله أ پناه میبرد و به یاران نیز سفارش میکرد تا چنین کنند. در حدیث عایشه ل و زن یهودی چنین نقل شده است:
زن یهودی نزد من آمد و گفت: الله تو را از عذاب قبر حفظ کند. من هم در مورد عذاب قبر از پیامبر ص سؤال کردم، پیامبر ص فرمود:
«صَدَقَتْ، فَمَا صَلَّى پس يَوْمِئِذٍ صَلَاةً إِلَّا قَالَ فِي دُبُرِ الصَّلَاةِ: رَبَّ جِبْرِيلَ وَمِيكَائِيلَ وَإِسْرَافِيلَ أَعِذْنِي مِنْ حَرِّ النَّارِ وَعَذَابِ الْقَبْرِ » [۹۸].
«او راست میگوید. عایشهل میفرماید: پس از این جریان، پیامبر ص را میدیدم که پس از هر نماز میفرمود: ای پروردگار جبریل و میکائیل و اسرافیل! از آتش جهنم و عذاب قبر به تو پناه میبرم».
غندر در این روایت افزوده است: عذاب قبر حق است [۹۹].
انس س روایت میکند که پیامبر ص همواره این دعا را زمزمه میفرمود:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ الْعَجْزِ وَالْكَسَلِ وَالْجُبْنِ وَالْهَرَمِ وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ» [۱۰۰].
«پروردگارا من از ناتوانی، تنبلی، بزدلی، بخیلی، پیری، فتنهی زندگی و مرگ به تو پناه میبرم».
از عایشه ل روایت شده است که رسولالله ص چنین دعا میفرمود:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ الْكَسَلِ وَالْهَرَمِ وَالْمَأْثَمِ وَالْمَغْرَمِ وَمِنْ فِتْنَةِ الْقَبْرِ وَعَذَابِ الْقَبْرِ» [۱۰۱].
«بارالها! از تنبلی، پیری، گناه و بدهکاری، فتنه و عذاب قبر به تو پناه میبرم.»
رسولالله ص به اصحاب ش میفرمود:
«تَعُوذُوا مِن عَذَابِ القَبرِ فَيَقُولُونَ: نَعُوذُ بِاللهِ مِن عَذابِ القَبرِ» [۱۰۲].
«از عذاب قبر به الله پناه ببرید، اصحاب هم میگفتند: از عذاب قبر به الله پناه میبریم».
رسولالله ص به اصحاب سفارش فرمود که از چهار چیز به الله پناه ببرید:
«اسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ وَاسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ اسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ وَاسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ» [۱۰۳].
«از عذاب قبر، از دوزخ، از فتنهی مسیح دجال و از فتنهی مرگ و زندگی به پناه الله ببرید».
و نیز سفارش فرمود که پس از نماز، به الله أ پناه ببرند. از ابوهریره س روایت شده است که رسولالله ص فرمود:
«إِذَا تَشَهَّدَ أَحَدُكُمْ فَلْيَسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْ أَرْبَعٍ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ وَمِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ» [۱۰۴].
«هر گاه یکی از شما تشهد خواند، از چهار چیز به الله پناه بجوید؛ از عذاب جهنم و سزای قبر و فتنهی مرگ و زندگی و از شر مسیح دجال.»
از ابن عباس س روایت شده است که رسولالله ص این دعا را هنگام آموزش قرآن به صحابه ش میآموخت:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ» [۱۰۵].
«بارالها! از عذاب قبر، از شر مسیح دجال و فتنهی مرگ و زندگی به تو پناه میبرم».
مطلب ششم: کسانی که از عذاب قبر در امان هستند
برخی از مسلمانان که اعمال شایان توجهای انجام داده یا به مصیبت بزرگی گرفتار شدهاند، از عذاب قبر در امان خواهند بود و آنان عبارتاند از:
* شهید
از مقدامبنمعدی کرب س روایت شده است که رسولاللهص فرمود:
«لِلشَّهِيدِ عِنْدَ اللَّهِ سِتُّ خِصَالٍ يُغْفَرُ لَهُ فِي أَوَّلِ دَفْعَةٍ وَيَرَى مَقْعَدَهُ مِنْ الْجَنَّةِ وَيُجَارُ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَيَأْمَنُ مِنْ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ وَيُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ تَاجُ الْوَقَارِ، الْيَاقُوتَةُ مِنْهَا خَيْرٌ مِنْ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا وَيُزَوَّجُ اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ زَوْجَةً مِنْ الْحُورِ الْعِينِ وَيُشَفَّعُ فِي سَبْعِينَ مِنْ أَقَارِبِهِ» [۱۰۶].
«شهید در نزد الله ﻷ شش ویژگی و امتیاز دارد: به محض اینکه بر زمین بیفتد و جان را به جان آفرین تسلیم کند، آمرزیده میشود و جایگاهش را در بهشت میبیند، از عذاب قبر نجات مییابد، از وحشت بزرگ روز رستاخیز در امان میماند، تاج وقار بر سر او گذاشته میشود، تاجی که هر یاقوتش از دنیا و آنچه در آن است، باارزشتر میباشد، هفتاد و دو حور با او ازدواج میکنند و هفتاد نفر از نزدیکانش را شفاعت میکند.»
نسائی در سنن خود از راشدبنسعد از یکی از اصحاب ش چنین نقل میکند:
«أَنَّ رَجُلًا قَالَ يَا رسولاللهمَا بَالُ الْمُؤْمِنِينَ يُفْتَنُونَ فِي قُبُورِهِمْ إِلَّا الشَّهِيدَ قَالَ كَفَى بِبَارِقَةِ السُّيُوفِ عَلَى رَأْسِهِ فِتْنَةً» [۱۰۷].
«مردی از رسولالله ص پرسید: ای رسول خدا! چرا تمام مؤمنان غیر از شهید در قبر عذاب میبینند؟ رسولالله ص فرمود: برای شهید همین عذاب کافی است که در برابر اصابت شمشیرها قرار میگیرد».
[۵۶] شرح العقیده الطحاویه: (۴۵۰). [۵۷]. قبلی (۴۵۱). [۵۸] التذکره، قرطبی: (۱۲۵). [۵۹] فتح الباری: (۳/۲۳۳). [۶۰] قبلی، همان صفحه. [۶۱] قبلی، همان صفحه. [۶۲] قبلی: (۱۱/۲۳۳). [۶۳] صحیح بخاری، کتاب الجنائز، باب ما جاء فی عذاب القبر، فتح الباری: (۳/۲۳۱). [۶۴] قبلی، همان صفحه.. [۶۵] صحیح مسلم ، کتاب المساجد ، باب استحباب التعوذ من عذاب القبر : (۱/۴۱۱) [۶۶] صحیح بخاری ، کتاب الجنائز ، باب ما جاء فی عذاب القبر، فتح الباری: (۳/۲۳۲) [۶۷] نسائی، ن.ک: جامع الاصول: (۱۱/۱۷۰). [۶۸] صحیح مسلم، کتاب الجنه. [۶۹] ادامه حدیث را در آینده ذکر خواهیم کرد. [۷۰] مجموع الفتاوی: (۲۴/۳۷۶). [۷۱] فتاوی ابنتیمیه (۵/۵۲۵). [۷۲] بخاری و مسلم. [۷۳] صحیح بخاری، کتاب الجنائز، باب المیت یعرض علیه مقعده فی الغداة والعشی، فتح الباری: (۳/۲۴۳) و صحیح مسلم، کتاب الجنة، باب عرض مقعد المیت من الجنة أو النار، (۴/۲۱۹۹) شماره: (۲۸۶۶) [۷۴] سنن ترمذی، کتاب الجنائز، باب ما جاء فی عذاب القبر: (۳/۳۸۳) شماره: (۱۰۷۱). حدیث حسن است. [۷۵] التذكرة، قرطبی: (۱۴۶) [۷۶] لوامع الانوار البهیة، سفارینی. (۲/۱۷). [۷۷] صحیح بخاری، کتاب الجنائز، باب عذاب القبر من الغيبة والبول، فتح الباری: (۳/۲۴۲)، صحیح مسلم، کتاب الإیمان، باب الدلیل على نجاسة البول، (۱/۲۴۰)، شماره: (۲۹۲)، نسائی: (۴/۱۰۶). این بیان بخاری است. [۷۸] جامع الاصول (۱۱/۱۶۷). نسائی در سننش حدیث را نقل کرده است. [۷۹] البانی در کتاب (ارواء الغلیل) حدیث را نقل کرده و روایت را به دار قطنی نسبت داده است. ارواء الغلیل (۱/۳۱۱)، شماره: (۲۸۰). [۸۰] مشكاة المصابیح: (۲/۴۰۱). متفق علیه،. [۸۱] مشکاة المصابیح (۲/۴۰۲) [۸۲] بخاری: کتاب الجنائز. فتح الباری (۳/۲۵۱). [۸۳] شیخ آلبانی میگوید: این حدیث را ابنماجه آورده است. کتاب الجنائز، ص (۱۵). [۸۴] البانی در (احکام الجنائز) ص ۱۵ میفرماید: أبوداود (۲/۸۴) و نسائی (۲/۲۳۳) و حاکم(۲/۲۵، ۲۶) و بیهقی(۶/۴/۷۶) و طیالسی در مسندش شماره (۹۸۱ و ) ۹۸۲ و امام احمد (۵/۱۱، ۱۳، ۲۰) حدیث را نقل کردهاند. برخی از آنها حدیث را از شعبی از سمرة و گروه دیگر سمعانبنمشنج را هم در سند داخل نمودهاند. همانگونه که حاکم و ذهبی گفتهاند: بنا به سند نخست بر اساس شرط شیخین صحیح است و بنا به سند دوم تنها صحیح است نه بر اساس شرط شیخین، البانی در آن کتاب کسانی که رویات و زیادات را ذکر کردهاند بیان فرموده است [۸۵] بخاری کتاب جنائز، فتح الباری(۳/۱۵۱). مسلم هم حدیث را نقل کرده است، به جامع الاصول (۱۱/۹۲) نگاه کنید. [۸۶] بمنظور آگاهی از این تاویلات به فتح الباری (۳/۱۵۲) مراجعه شود. [۸۷] فتح الباری: (۳/۱۵۴). [۸۸] سنن ترمذی: (۳/۳۳۶). [۸۹] التذكرة، قرطبی: (۱۰۲). [۹۰] جامع الاصول، ابنالاثیر: (۱۰۲). [۹۱] مجموع الفتاوی: (۲۴/۳۷۰). [۹۲] مجموع الفتاوی: (۲۶/۳۷۴) [۹۳] (آیا تو کوهی هستی که به تو پناه میآورند). این گفتار به معنای توبیخ و تهدید است. [۹۴] بخاری کتاب المغازی. [۹۵] ترمذی کتاب (جنائز) (۳/۳۲۶) شماره (۸۰۶) [۹۶] تلخیص الحبیر ابنحجر (۲/۱۴۰)، شماره (۸۰۶) [۹۷] مجموع الفتاوی: (۴/۳۷۵). [۹۸] نسائی در سننش حدیث را نقل کرده است، جامع الاصول (۱۱/۱۶۷). [۹۹] صحیح بخاری، کتاب الجنائز، باب عذاب القبر. فتح الباری (۱۳/۲۳۲) و صحیح مسلم، کتاب المساجد، باب استحباب من عذاب القبر (۱/۴۱۰) [۱۰۰] آلبانی میگوید: بخاری و مسلم و نسائی حدیث را روایت کردهاند.(صحیح الجامع/۴۰۶) [۱۰۱] صحیح مسلم، کتاب الجنة، باب عرض مقعد المیت من الجنة او النارعلیه (۴/۲۱۹۹). [۱۰۲] قبلی، همان. [۱۰۳] در جامع الصحیح به ترمذی و نسائی نسبت داده شده است. (۱/۳۲۰) [۱۰۴] صحیح مسلم، کتاب المساجد، باب ما یستعاذ منه فی الصلاة (۱/۴۱۲) شماره (۵۸۸) [۱۰۵] قبلی، شماره (۵۹۰) [۱۰۶] ترمذی و ابنماجه. مشكاة المصابیح: (۲/۳۵۸). [۱۰۷] احکام الجنائز، ناصر الدین آلبانی و سندش نیز صحیح است.