سورهی بقره
(الف) ۷۶- ثقة الإسلام در کتاب «الکافی» از علی بن ابراهیم از احمد بن محمد بن برقی از پدرش از محمد بن سنان از عمار بن مروان از منخل از جابر از ابی جعفر÷روایت کرده است که گفت: جبرئیل این آیه را بر محمدصچنین نازل کرد: (وإن كنتم في ريب مما نزلنا على عبدنا في على فأتوا بسورة من مثله)؛ یعنی،اگر در شک هستید، دربارهی آنچه بر بندهی خودمان در بارهی علی فرستادیم پس سوره ای را مانند آن بیاورید.
طبرسی در «شرح الكافي» بعد از نقل خبر، گفته است: این خبر دلالت میکند بر این فرمودهی خداوند متعال: «في علي» در نظم قرآن بوده است و دلیل خبرِ مشکوک بودن آنان از آنچه خدا بر محمدص- دربارهی علی – نازل کرده است، این است که آنان در نبوت و حتی قرآنی که از نزد خدا آمده است، شک داشتهاند و به همین دلیل، آنان را با توجه به عجز شان مورد خطاب قرار داده است و فرموده است: (فأتوا بسورة من مثله): تا بدانند که قرآن از طرف خداوند آمده و حضرت محمدصپیامبر اوست و هر چه دربارهی علی÷آورده، از طرف خداوند بوده است.
(ب) ۷۷- سیاری از محمد بن علی بن سنان از عمار بن مروان از منخل از جابر بن یزید از ابی جعفر روایت کرده است.
(ج) ۷۸- کلینی از احمد بن مهران از عبدالعظیم حسنی از محمد بن فضل از ابی جعفر÷روایت کرده گفت: جبرئیل این آیه را این گونه بر محمدصفرو فرستاد: (فبدل الذين ظلموا آل محمد حقهم قولاً غير الذي قيل لهم فأنزلنا على الذين ظلموا آل محمد حقهم رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون) ؛یعنی، کسانی که به حق آل محمّد ستم کردند قولی را که به آنان گفته شده بود، به قول دیگری تبدیل کردند؛ به همین سبب، ما هم عذابی از آسمان بر آنانی که بر آل محمد ظلم نمودند به خاطر بدکاری آنان فرو فرستادیم.
(د) ۷۹- عیاشی از زید شحام از ابی جعفر÷روایت کرده است که گفت: جبرئیل چنین بر محمدصنازل نمود: (فبدل الذين ظلموا آل محمد حقهم)تا آخر
(ه( ۸۰- سیاری از حسن بن یوسف از برادرش از پدرش از زید شحام از ابی جعفر روایت کرده است که گفت: جبرئیل این آیه را چنین نازل کرد و بعد مانند آن را ذکر کرد.
(و) ۸۱- و از محمد بن فضیل از ابی حمزه از ابی جعفر÷، مانند آن را روایت کرده است.
(ز) ۸۲- و از محمد بن علی از محمد بن فضیل از ابی عبدالله÷مانند آن را روایت کرده است که همان بزرگوار مذکور گفت: و شاید غرض از نازل نمودن آیه توسط جبرئیل، به این مطلب اشاره میکند که این امت با قول خداوند متعال مخالفت میکنند آن هم در چیزی که باعث زدوده شدن گناهانشان میگردد و آن عبارتست از: ولایت. چنانکه بنیاسرائیل با فرمان خدا مخالفت نمودند. بدینگونه که خداوند به آنان امر نموده بود هنگام ورود به شهر، سجدهکنان بگویند: ما خواستار زدوده شدن گناهان خود هستیم، اما آن را تبدیل به سخن دیگر نمودند. این امت درست مانند بنیاسرائیل کلام ولایت را تغییر دادند و گرنه این آیه به قرینهی تفریغ [۲۰۵]عذاب در ذم بنیاسرائیل نازل شده است. علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه به چیزی که امام آن را ذکر کرده، تصریح نموده است؛ وی گفته است: قول خداوند متعال: (وَقُولُواْ حِطَّة)؛ یعنی، و بگویید: خدایا! از گناهان ما درگذر. پس این قول را عوض کردند و به جای « حِطَّة»، «حنطة» – گندم – گذاشتند و خداوند هم فرمود: (فبدل الذين ظلموا قولا غير الذي قيل لهم فانزلنا على الذين ظلموا – آل محمد حقهم – رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون).
(ح) ۸۳- سعد بن عبدالله قمی در کتاب «ناسخ القرآن» چنانکه در «البحار» هم آمده است، گفته است: و ابو جعفر÷گفت: جبرئیل این آیه را چنین نازل کرد: (وقال الظالمون آل محمد حقهم غير الذي قيل لهم فأنزلنا على الذين ظلموا آل محمد رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون).
میگویم: بین این آیه که در ذم بنیاسرائیل نازل شده و ظاهر خبر که نشان میدهد، عبارت: «آل محمد حقهم» در دو جا از آیه حذف گردیده است منافاتی وجود ندارد؛ زیرا حق، عام است و شامل خُمس و ولایت و طاعت و غیره میشود؛ چنانکه قبل از این، به این مطلب تصریح کرده است. پس اگر کسی نسبت به ولایت آنان بیاعتناء باشد، به آنان ظلم کرده است.
پس مانعی نیست که مراد از ظالمین، کسانی باشند که از بنی اسرائیل ولایت ائمه را نپذیرفته و به فضائل آنان اقرار ننمودهاند، بلکه به قرینهی اخباری که ذکر شد، همین معنی مد نظر است. آنچه در تفسیر عسگری÷وجود دارد، این است که گفت: خداوند متعال فرمود: ای بنیاسرائیل، به یاد بیاورید آنگاه که به اجداد شما گفتیم: داخل این شهر شوید که نام آن أریحا از بلاد شام است ـ این مطلب زمانی بود که از تیه (بیابان) خارج شدند ـ و در این ناحیه از میوههای آن بخورید. هر جا که خواستید فراوان بخورید بدون این که تعبّدی در کار باشد و سجده کنان داخل در آن شهر شوید. خداوند تصویر زندهی محمدصو علی÷را قرار داده بود و به آنها دستور داد تا جهت تعظیم این تصاویر زنده سجده کنند و بیعت خود را با آنان تجدید نمایند و ولایتشان را به یاد بیاورند و عهد و پیمانی را که برای محمدصو علی÷از آنان گرفته شده بود، به یاد خود بیندازند: «وَقُولُواْ حِطَّة»یعنی، بگویید که سجدههای ما به خاطر خداست تا تصویر زندهی محمدصو علی÷را تعظیم کرده باشید و عقیدهی ما به ولایت آنان، گناهانمان را میزداید و بدیهایمان را از بین میبرد. خداوند متعال هم فرمود: «با کار خوبتان، گناهان سابق شما را میبخشیم و گناهان گذشتهی شما را میزداییم و نیکی و حسنات محسنین- نیکوکاران یا کسانی که گناهان مخالفان ولایت را کسب نکردهاند و بر عهد ولایتی که خداوند به آنان بخشیده است، ثابت ماندهاند ـ را میافزاییم، زیرا ما با این کار درجات بسیاری به آنان خواهیم داد؛ تا این که خداوند فرمود: (فبدل الذين ظلموا قولا غير الذي قيل لهم)؛ یعنی، چنانکه امر شده بود، سجده نکردند و آنچه طبق دستور باید میگفتند نگفتند، بلکه در حال ورود به آن شهر، پشت به درب وردی و با عقب وارد شدند و گفتند: «حطا شمقاتا»؛یعنی، گندم سرخی را که انفاق میکنید نزد ما از این عمل و گفتار محبوب تر است. پس بر کسانی که ستم کردند و آنچه به آنان گفته شد، تغییر دادند و ولایت محمدصو علی÷و خاندان پاکش را نپذیرفتند، از آسمان عذابی نازل شد. و گفته شده است: عذاب آسمانی که آنان را فرا گرفت، این بود که در نیمی از روز ۱۲۰ هزار نفر از آنان با طاعون جان باختند و آنان کسانی بودند که به علم خدا ایمان نیاوردند و توبه نکردند. خداوند این عذاب را بر کسی که میدانست، ایمان میآورد و توبه میکند یا از پشت وی نسلی پاک حاصل میشود که به یگانگی خدا و رسالت محمدصایمان میآورد و ولایت علی، وصی و برادر پیامبرص، را میشناسد، نازل نمیکرد.
در «الكافي» از امام صادق آمده است که فرمود: به خدا سوگند از قدیم تا زمان قیام قائم ما هر قومی هلاک شد و هلاک شود به خاطر ترک ولایت ما و نپذیرفتن حق است. و این مطلب را فرمودهی امیرالمؤمنین در روایت شیخ شرفالدین نجفی با خط شیخ طوسی تأیید میکند که فرمود: «ای سلمان، من همان کسی هستم که همهی امتها به اطاعت از من فرا خوانده شدهاند، اما کافر شدند و با آتش مورد عذاب قرار گرفتند». در قول عسگری÷در بابی به نام «آنچه مردم به آن مبتلی شدهاند»، به این مطلب اشاره شده است و اخبار زیادی با این مضمون موجود است.
(ط) ۸۴- کلینی از علی بن ابراهیم از احمد بن محمد برقی از پدرش از محمد بن سنان از عمار بن مروان از منخل از جابر از ابی جعفر÷روایت کرده است که گفت: جبرئیل این آیه را چنین بر محمدصنازل کرد: (بئسما اشتروا به أنفسهم أن يكفروا – بما أنزل الله في علي – بغياً)؛ یعنی، خویشتن را به بدترین چیزها فروختند و به ناروا نسبت به آنچه در حق علی فرستاده بودیم. کفر ورزیدند.
(ی) ۸۵- عیاشی گفت که ابو جعفر گفته است: این آیه چنین بر پیامبر خداصنازل شد: «بئسما اشتروا ... تاآخر.
(یا) ۸۶- سیاری از محمد بن سنان مثل آن را روایت میکند.
(یب) ۸۷- فرات بن ابراهیم در تفسیر خود از جعفر بن محمد فزاری از قاسم بن ربیع از محمد بن سنان مانند آن را روایت میکند.
(یج) ۸۸- ابن شهر آشوب در «المناقب» چنانکه در «البحار» آن را نقل کرده است از کتاب منزل از باقر، آیهی قبلی را به همان صورت (بئسما اشتروا به)، آورده است.
(ید) ۸۹- سیاری از محمد بن علی بن سنان از عمار بن مروان از علی بن یزید از جابر جعفی از ابی عبدالله÷دربارهی فرمودهی خداوند روایت کرده است و چنین خواند: (وإذا قيل لهم آمنوا بما أنزل الله – في علي – قالوا نؤمن بما أنزل علينا): اگر به آنان گفته شود به آنچه خدا – دربارهی علی نازل کرده، ایمان بیاورید؛ میگویند: ایمان میآوریم به آنچه بر ما نازل گردیده است.
- گویا در این آیه، کلمهی «في علي» حذف گردیده است.
(یه) ۹۰- عیاشی میگوید: جابر گفت: ابو جعفر÷گفته است: به خدا سوگند این چنین بر محمدصنازل شد: (و إذا قيل لهم آمنوا بما أنزل الله في علي)به بنی امیه گفته شد: ایمان بیاورید؛ گفتند: ایمان میآوریم به چیزی که بر ما نازل گردید؛ یعنی، در دلهایشان ایمان میآورند به چیزی که بر آنان نازل گردید، اما به غیر آن؛ یعنی، چیزی که دربارهی علی نازل شد، کافر میشوند در حالی که آن حق است. و آنچه در «البحار» و «البرهان» آمده است، آن را تصدیق میکند و هر گاه به آنان گفته شود: پروردگارت دربارهی علی چه چیزی را نازل کرده است... تاآخر؟ معلوم میشود که در این باره اشتباهی صورت گرفته، یا از نسخه برداران یا از عیاشی. فقط خدا میداند.
(یو) ۹۱- عیاشی از عمر بن یزید روایت میکند که گفت: از ابو عبدالله÷دربارهی فرمودهی خداوند: (ما ننسخ من آية أو ننسها نأت بخير منها أو مثلها)سؤال نمودم، وی در جواب گفت: دروغ گفتند؛ آیه این طور نازل نشد زیرا اگر قرار باشد آیهای را نسخ کند و مثل آن را بیاورد پس نسخ آن چه فایدهای دارد. گفتم: اینگونه خدا آن را نازل کرده است؟ گفت: نه خدا این طور نفرموده است. گفتم: پس چگونه است؟ گفت: خداوند آیه را بدون الف و واو آورده است. گفت: یعنی، هر آیهای را نسخ کنیم یا فراموشش گردانیم، بهتر از آن یا مانند آن را میآوریم. خداوند میفرماید: «هرگاه امامی را میمیرانیم یا نامش را از یادها میبریم، از پشت همان امام، امامی بهتر یا شبیه او را میآوریم».
(یز) ۹۲- سیاری از محمد بن علی از عمرو بن عثمان از عبدالله بن حماد بن عبدالله از عمر بن یزید روایت کرده است که گفت: نزد ابی عبدالله÷آیهی: ﴿مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَايَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَيۡرٖ مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآ﴾[البقرة: ۱۰۶]؛ یعنی، هر آیهای نسخ کنیم یا فراموشش گردانیم بهتر از آن یا مانند آن را میآوریم. را قرائت نمودم. وی گفت: اگر آن را نسخ میکند و بعد مثل آن را میآورد، پس چرا از اول آن را نسخ میکند؟ گفتم: آیا خداوند همینطور نازل کرده است؟ گفت: نه. گفتم: پس چگونه است؟
گفت: الف و واو در آیه نیست. گفت: خداوند فرمود: (نأت بخير منها مثلها)بهتر از او مانند او را میآوریم.
(بخ) ۹۳- علی بن ابراهیم در تفسیر خود میگوید: عبارت (او مثلها)زیادی است و فقط (نأت بخير منها مثلها)نازل شده است. مجلسی گفته است شاید مراد به بهتر از آن، بر حسب مصلحت باشد نه بر حسب فضائل. و بعضی از بزرگان گفتهاند: احتمال دارد منظور از کلمهی خیر، خیر افضلیت - اسم تفضیل نباشد و مِن هم مِن افضلیت نباشد.
بلکه قول ابی عبدالله: من صلبه در موقع بدل از: منه در آیه قرار داده میشود و خير کنایه از امام است؛ زیرا او خیر محض است و ابی عبدالله÷بیان کرده که منها تأنیث آن به اعتبار لفظ آیه است – یعنی از پشت امام منسوخ که همان امام مرده است و (مثلها)بدل از خیر با وصف آن است؛ یعنی، امامی میآوریم که در امامت، مانند او باشد، اعم از این که فضیلت کمتر یا بیشتری داشته باشد. پس ابو عبدالله این مطلب را توضیح داده است تا ردّی باشد برای کسی که بودن (خيراً منها)به معنی «برتر از آن» ذهنش را مشغول کرده است و در تقدیر چنین است: امامی را میآوریم مانند او و از پشت خودش. البته این قاعده اغلبی است تا قاعده با حسن و حسین نقض نشود و ابو عبدالله نیز، این مطلب را رسانده است که منظور از نسخ امام، باطل نمودن امامت وی در زمانهای آینده نیست که مانند نسخ حکم شرعی باشد، بلکه منظور پنهان کردن آنان است تا کسی آنان را نبیند و گرنه آنان همگی زنده هستند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند و امام برای همیشه در دنیا و آخرت امام است حتی قبل از آفرینش دنیا نیز، امامت وجود داشته است؛ چنانکه پیامبرصفرمود: «كنت نبياً وآدم بين الماء والطين»؛ یعنی، من پیامبر بودم در حالی که آدم در بین آب و گل بود. پس آیه بر اتصال امامت تا روز قیامت و این که زمین از حجت خالی نخواهد شد، دلالت دارد.
(یط) ۹۴- کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از علی بن اسباط از علی بن حمزه از ابی بصیر از ابی عبدالله÷دربارهی قول خدای متعال: (واتبعوا ما تتلو الشيطان بولاية الشياطين)علی ملک سلیمان. در زمان سلیمان از نقشههای شیاطین پیروی کردند. گویا بولایة الشیاطین از قرآن حذف گردیده است.
(ک) ۹۵- سیاری از محمد بن علی از ابن اسباط، مانند آن را روایت کرده است. مجلسی در کتاب «مرآة العقول» گفته است: گویا این قسمت (بولاية الشياطين)در آیه بوده پس منظور از شیاطین در مرحلهی اول، شیاطین انس است که همان جادوگران هستند؛ یعنی، از چیزی پیروی کردند که کاهنان بعد از سلیمان بر ملکش غلبه کردند. چنانکه علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر از ابان بن عثمان از ابی بصیر از ابی جعفر÷آن را روایت کرده است که گفت: آنگاه که سلیمان وفات یافت، ابلیس جادویی را وضع کرد و آن را در کتابی نوشت و سپس آن را در هم پیچید و بر پشت آن نوشت: این چیزی است که آصف بن برخیا برای حکومت سلیمان داود وضع کرد و برای کسی که فلان چیز و فلان شیئ را بخواهد، از اندوختهها و گنجینههای علمی است. سپس آن را زیر تخت دفن سلیمان نمود بعد آن را برای افراد پیرامون خود قرائت نمود، به همین سبب، کافران گفتند: غلبهی سلیمان بر ما فقط به خاطر این نوشته بوده است.
و اهل توحید گفتند: سلیمان بنده و پیامبر خدا بود و برای بیان این مطلب خداوند فرموده است: ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّيَٰطِينُ عَلَىٰ مُلۡكِ سُلَيۡمَٰنَ...﴾[البقرة: ۱۰۲] تا آخر آیه. بنابراین، احتمال دارد ظرف در فرمودهی خدا؛ یعنی(عَلَى مُلْكِ)، متعلق به (تَتْلُواْ)باشد که گفتهی خداوند است یا متعلق به ولایت شیطان – که گویا از قرآن حذف گردیده است – و احتمال میرود بولایه که جار و مجرور است بیان چیزی باشد که آن را تلاوت کردند و بعد پیروی کردند و معتقد به چیزی شدند که شیاطین آن را میگفتند، از قبیل این که: جن و شیاطین بر ملک سلیمان تسلط داشتند و حکومت او با جادوی آنان میچرخید. میگویم: ذیل خبر، حذف چیزی از این آیه را تأیید مینماید، چنانچه خواهد آمد.
(کا) ۹۶- کلینی با همان اسناد مذکور از ابی عبدالله÷روایت کرده است که باز هم وی این آیه را چنین خواند: (سَلْ بني اسرائيل كم آتيناهم من آية بينة فمنهم من آمن ومنهم من جحد ومنهم من أقر ومنهم من بدل ومن يبدل نعمة الله من بعد ما جاءته فإن الله شديد العقاب).
یعنی: از بنی اسرائیل بپرس چقدر معجزهها و دلایل روشن به آنها دادهایم. هر کس نعمت خدا را دگرگون کند. پس بعضی از آنها ایمان آوردند و بعضی منکر شدند و بعضی نیز، اقرار نمودند و بعضی دیگر آن را تبدیل کردند و تبدیل میکنند. پس از آنکه به سویش آمد بیگمان خداوند دارای کیفر و عقاب شدید است.
(کب) ۹۷- سیاری از محمد بن علی از ابن اسباط از علی بن ابی حمزه از ابی بصیر از ابی عبدالله÷مثل آن را روایت کرده است.
(کج) ۹۸- عیاشی از ابی بصیر مثل آن را از ابی عبدالله÷روایت کرده است.
(کز) ۹۹- عیاشی از ابن ابی عمیر از کسی که آن را نامبرده است از ابی عبدالله روایت کرده است که این آیه را چنین خواند: (إن الذين يكتمون ما أنزلنا من البينات و الهدي- في علي)همان کسانی که کتمان میکنند آن دلایل و هدایت را که دربارهی علی فرو فرستادیم. گویا (في علي)از قرآن حذف گردیده است.
(که) ۱۰۰- سیاری از یعقوب بن یزید از ابن ابی عمیر از کسی که او را نامبرده است از ابی عبدالله÷روایت کرده است این سخن خداوند را: (إن الذين يكتمون ما أنزلنا من البينات والهدي -في علي- من بعد ما بيناه للناس أولئك يلعنهم الله ويلعنهم اللاعنون).
(کو) ۱۰۱- کلینی از تعدادی از اصحاب ما از سهل بن زیاد از ابن محبوب از محمد بن سلیمان أزدی از ابی الجارود از ابی اسحاق از امیرالمؤمنین÷روایت کرده است که این آیه را چنین خواند: (وإذا تولي سعي في الأرض ليفسد فيها ويهلك الحرث والنسل –بظلمه وسوء سريرته– والله لا يحب الفساد).هنگامی که پشت میکند و میرود در زمین به تلاش میافتد تا در آن فساد ورزد و زرع و نسل را نابود میکند – به وسیلهی ظلم و سوء نیت خود – و خداوند فساد را دوست نمیدارد.
(کز) ۱۰۲- عیاشی مثل آن را از ابی اسحاق روایت کرده است.
(کح) ۱۰۳- سیاری از ابن محبوب مثل آن را روایت کرده است.
(کط) ۱۰۴- کلینی از محمد بن یحیی از احمد بن عیسی از حسین بن یوسف از برادرش از پدرش از ابی بکر بن محمد روایت کرده است که گفت: از ابی عبدالله÷شنیدم که این آیه را چنین میخواند: (وزلزلوا – ثم زلزلوا – حتي يقول الرسول)و تحت فشار قرار گرفتند – سپس تحت فشار قرار گرفتند – تا جایی که پیامبر گفت. در «مرآة العقول» گفته است که روایت از بکر بن محمد میباشد، و بعد لفظ ابی، در روایت از طرف نسخه نویسان افزوده شده است و دلالت میکند بر این که (ثم زلزلوا)از آیه ساقط گردیده است.
(ل) ۱۰۵- سیاری از ابن ابی عمیر از علی بن عطیه از ابی العباس از ابی عبدالله÷دربارهی فرمودهی خداوند چنین روایت کرده است: (وزلزلوا -ثم زلزلوا- حتي يقول الرسول والذين آمنوا متي نصر الله)تحت فشار قرار گرفتند؛ سپس تحت فشار قرار گرفتند؛ تا جایی که پیامبر و کسانی که ایمان آورده بودند، میگفتند: یاری خدا کی خواهد رسید؟
(لا) ۱۰۶- و از حسین بن یوسف از برادرش از پدرش از ابی بکر بن محمد روایت شده است که گفت: از ابا عبدالله شنیدم که مانند آن را ذکر کرد و از این جا عدم خللی در سند الکافی ظاهر میگردد با این که روایت یوسف ـ کسی که از یاران امام صادق و امام کاظم÷است ـ از بکر بن محمد ـ کسی که تصریح دارد که از اصحاب امام رضا÷است ـ بعید به نظر میرسد و هیچ یک از راویان او را چنین ذکر نکردهاند.
(لب) ۱۰۷- علی بن ابراهیم از پدرش از نضر بن سوید از ابن سنان از ابی عبدالله÷روایت کرده است که وی این آیه را چنین خواند: (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطي – وصلاة العصر وقوموا لله قانتين)در انجام نمازها و نماز میانه – نماز عصر – محافظت ورزید و فروتنانه برای خدا به پا خیزید.
(لج) ۱۰۸- عیاشی از محمد بن مسلم از ابی جعفر÷روایت کرده است که گفتم: منظوراز الصلاة الوسطی چیست؟ وی در جواب گفت: این طور بخوان: (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطي – وصلاة العصر – وقوموا لله قانتين) و منظور از (صلاة الوسطي)نماز ظهر میباشد و پیامبر خدا هم این آیه را چنین میخواند.
(لد) ۱۰۹- سید بزرگوار علی بن طاوس در کتاب «فلاح الوسائل» میگوید: از محمد بن مسلم از ابی جعفر÷روایت کردهام که گفت: همسر حسن÷مصحفی را نوشت. حسن÷هنگام رسیدن به آیهی فوق به کاتب گفت: این طور بنویس: (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطي – وصلاة العصر – وقوموا لله قانتين).
(له) ۱۱۰- و در منبع فوق آمده است که این آیه در کتاب ابراهیم خزار از ابی بصیر از ابیعبدالله÷چنین روایت شده است: (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطي وصلاة العصر) تا آخر آیه.
(لو) ۱۱۱- و در منبع فوق دیدهام که در کتاب «تفسير القرآن» از امام باقر و امام صادق÷از یک نسخهی قدیمی که اکنون نزد ماست، چهار حدیث آمده است که به چند طریق به امام باقر و صادق میرسند. در مفاد آن احادیث (صلاة الوسطي)، نماز ظهر است و رسول خدا چنین میخوانده است: (حافظوا على الصلاة والصلاة الوسطي وصلاة العصر)تا آخر آیه.
(لز) ۱۱۲- سید در کتاب «سعد السعود» در «الفصل المنقول» از «الكاشف» در استدلالی که برای معنی صلاة الوسطي ـ نماز ظهرـ آورده است، چیزی گفته است که عبارت آن، این است: و از جملهی آن روایتها، روایت ابن عباس و عائشه که در میان (صلاة وسطي وصلاة عصر)، با واو عطف فاصله انداختهاند و همینطور از کسانی غیر از ابن عباس، از اهل بیت روایت کردیم: با واو معطوفه در عصر که بر نزدیک تر دلالت دارد و آن نزدیکتر، صلاة ظهر است.
(لح) ۱۱۳- صدوق در کتاب «معاني الأخبار» از علی بن عبدالله الوراق و علی بن محمد بن حسن معروف به ابن مقبره قزوینی و هر دو از سعد بن عبدالله بن ابن خلف از سعد بن داود از مالک بن انس از زید بن اسلم از قعقاع بن حکیم از ابی یونس، آزاد شدهی عائشه همسر پیامبرص، روایت کردهاند که عائشه مرا فرمود: تا مصحفی را برایش بنویسم و به من گفت: آنگاه که به این آیه رسیدی، چنین بنویس: (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطي وصلاة العصر وقوموا لله قانتين)سپس عائشه گفت: به خدا سوگند آن را از پیامبر خدا شنیدم.
(لط) ۱۱۴- و در منبع فوق با همان اسناد از سعد از احمد بن صباح از محمد بن عاصم از فضل بن رکین از هشام سعد از زید بن اسلم از ابی یونس روایت شده است که گفت: مصحفی را برای عائشه نوشتم و او گفت: هرگاه به آیهی (صلاة الوسطي)رسیدی آن را ننویس تا خودم بر تو املا کنم. پس وقتی به آن رسیدم، چنین بر من املا نمود: (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطي وصلاة العصر).
(م) ۱۱۵- و در منبع فوق با همان اسناد از سعد بن داود از ابی زهر از مالک بن انس از زید بن اسلم از عمرو بن نافع روایت شده است که گفت: مصحفی را برای حفصه، همسر پیامبرص، نوشتم. حفصه گفت: هر گاه به این آیه رسیدی چنین بنویس: (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطي وصلاة العصر).
(ما) ۱۱۶- کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از حماد بن عیسی و محمد بن یحیی از احمد بن محمد بن عیسی و محمد بن اسماعیل از فضل بن شاذان و همگی از حماد بن عیسی از حریز از زراره روایت کردهاند که گفت: از ابی جعفر÷دربارهی تعداد نمازهای فرض سؤال نمودم، وی در جواب گفت: در شب و روز، پنج نماز بر ما واجب است. گفتم: آیا خداوند آنها را در کتاب خود نامگذاری و بیان نموده است؟ در جواب گفت: بله، خداوند متعال فرموده است. آیات را خواند و ابی جعفر گفت: و در بعضی قرائتها آمده است. (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطي وصلاة العصر وقوموا لله قانتين) و صدوق هم در کتاب «علل الشرايع» از پدرش از سعد بن عبدالله از احمد بن محمد بن عیسی از علی بن حدید و ابن ابی نجران از حماد از حریر مانند این حدیث را روایت کرده است و شیخ در کتاب «التهذیب» با اسناد خود از احمد بن محمد بن عیسی مانند او، این خبر را روایت کرده است.
و در کتاب «الفقيه» با اسناد خود از زراره آن را روایت کرده است و چون سؤال از تعداد نمازهای فرض روزانه است، پس در جواب به ذکر آن نمازها بسنده کرده است. لازم است هدف زراره را شناخت تا در مقابل عامه (اهل سنت) و غیر از آنان نیاز به استدلال نباشد، زیرا او بزرگتر از آن است که بر تعداد نمازها جهل داشته باشد و قول او در روایت، با توجه به چیزی که خداوند آن را فرض کرده است، بر قصد زراره شهادت میدهد؛ زیرا بنابر اخبار و روایات معتدد، سؤال از نمازهایی است که خداوند در قرآن فرض کرده است. پس آنجا که زراره در سؤال خود میگوید: آیا خداوند آنها را نام برده و بیان کرده است؟ منظورش تفاصیل و بیان ظاهری است نه بیان مطلق، حتی اگر بطور اجمال باشد، با جواب اول فهمیده میشود، پس آشکار شد که شاهد آوردن این روایت به خاطر ذکر صلاة العصر در قرآن است با بعضی از قرائتهای معتبر نزد ابی جعفر÷که با قرائتهای آنان یکی است به دلیل اینکه در جایی دیگر آن را ذکر نکرده است، اگر هدف، بیان تفصیلی نبود، آن مطلب و مطالب قبلی و بعدی با اشاره بیان میکنند که آن اخبارها با خبرهای سابق، در یک چیز متحدند و آن، اینکه هدف از همهی روایات، شکست دادن مخالفان است؛ زیرا شدت اعتماد آنان بر صحابه است. و گفته شد که قرائت فوق از عدهای از آنان نیز، روایت شده است و این شبیه قول امام است که در حضور بعضی از عامه گفت: «ما قرآن را طبق قرائت پدرم میخوانیم»؛ زیرا از آنان پیروی میشود و آنان از کسی پیروی نمیکنند. بعضی از راویان احتمال دادهاند که این سخن از کلام راوی باشد، زیرا صدوق این قسمت را در معانی الاخبار، ساقط کرده است، اما این احتمال به شدت بعید است، زیرا از آن آشکار میشود که ذکر نمازها در قرآن از کلام وی ساقط گردد با این که ابو جعفر در بیان و مقام تفصیل بوده، حال این که چهار فرض از پنج فرض را هم نام برده است. پس بهتر است سهو و اشتباه را به صدوق نسبت دهیم نه به ابی جعفر÷، چون به نظر میرسد که خبر از کتاب «حریز» گرفته شده که امام آن را تصدیق نموده است و در این طبقه، رد نمودن کلام راوی در اخبار، معهود و مرسوم نیست. گاهی نسخههای حدیث با هم اختلاف دارند مثلاً در کتاب «التهذيب» و «علل الشرايع»، «وصلاة العصر» با واو آمده اما در کتابهای «الكافي» و «الفقيه» بدون واو آمده است. و قبلاً از تفسیر کشاف نقل شد که ابن عباس و عائشه آن را با واو و حفصه بدون واو خواندهاند و برتری اولی، بعید به نظر نمیرسد، زیرا همهی اخبار در این باب، به صراحت بر وجود واو دلالت دارند و احتمال اینکه ذکر آن بدون واو تقیه باشد -آن طور که در کتاب «شرح التهذيب» مجلسی آمده- بعید است؛ زیرا عائشه از نظر آنان از غیر خود والامقامتر بود. سپس در کتاب «الفقيه» چنین آمده است: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ﴾[البقرة: ۲۳۸]. تقی مجلسی در شرح خود گفته: ممکن است گفتهی او «صلاةالوسطی» در قرائت داخل باشد و ظاهر آن است که منظور امام÷این است که همین مطلب مقصود خداوند متعال است. و خدا عالم است.
(مب) ۱۱۷- سیاری از صفوان، از علی از محمد بن مسلم روایت کرده است که گفت: به ابی جعفر÷گفتم: «صلاة الوسطي»چیست؟ در جواب آیه را چنین خواند: (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطي وصلاة العصر وقوموا الله قانتين)گفت صلاة الوسطي، نماز ظهر است و رسول خداصاین گونه قرائت کرده است.
(مج) ۱۱۸- و باز هم از سیاری از محمد بن جمهور که از امامان÷روایت میکند، (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطي وصلاة العصر وقوموا لله قانتين): گفت: راغبین (علاقهمندان).
(مد) ۱۱۹- از حسین بن یوسف از برادرش از پدرش از ابن مسلم از ابی جعفر÷روایت شده است که پیامبر خداص، (والوسطي وصلاة العصر)میخواند.
(مه) ۱۲۰- سعد بن عبدالله قمی در کتاب «ناسخ القرآن ومنسوخه» گفته: امام صادق آیه را (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطي صلاة العصر)تلاوت میکرد.
(مو) ۱۲۱- و از عبدالملک از علی بن مریم از ابن عباس روایت است که وی این آیه را چنین میخواند.
(مز) ۱۲۲- و از ابان بن عثمان از عبدالحمید از ابن مسلم از ابی جعفر÷روایت است که گفت: رسول خداصآیهی فوق را چنین میخواند: (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطي صلاة العصر وقوموا لله قانتين).
(مح) ۱۲۳- و با همین اسناد از ابی بصیر از ابی عبدالله، مانند آن روایت شده است.
(مط) ۱۲۴- و از یوسف از برادرش از پدرش از عمرو بن جابر روایت است که آیهی بعد چنین بود: (والذين يتوفون منكم ويذرون أزواجا وصيه لأزواجهم متاعا الى الحول غير اخراج مخرجات)؛یعنی، کسانی که از شما میمیرند و همسرانی از خود به جای میگذارند، باید برای همسران خود وصیت کنند که تا یک سال آنان را بهرهمند سازند؛ به شرط آن که همسران بیرون نروند. گویا در این آیه، کلمهی مخرجات وجود داشته و بعد حذف شده است.
(ن) ۱۲۵- ثقة الإسلامدر «روضة الكافي» از علی بن ابراهیم از احمد بن محمد از محمد بن خالد از محمد بن سنان از ابی جریر قمی؛ یعنی، محمد بن عبیدالله و در نسخه عبدالله، از ابی الحسن÷روایت کرده است که قسمتی از آية الكرسيرا چنین قرائت کرد: (له ما في السموات وما في الأرض)- (وما بينهما وما تحت الثري عالم الغيب والشهادة الرحمن الرحيم – من ذا الذي يشفع عنده إلا بإذنه) – گویا بین دو خط تیره جزئی از قرآن بوده و حذف گردیده است.
(نا) ۱۲۶- و با همان اسناد از محمد بن خالد از حمزه از عبید از اسماعیل بن عباد از ابیعبدالله÷بخشی از آية الكرسيچنین روایت شده است: (ولا يحيطون بشئ من علمه إلا بما شاء) و در آخرش (العلي العظيم والحمدلله رب العالمين)و دو آیهی دیگر قرار دارد.
(نب) ۱۲۷- و از تعدادی از اصحاب ما از سهل بن زیاد از ابی محبوب از ابن ارباب از حمران بن اعین از ابی جعفر÷روایت است که در آیه (والذين كفروا أولياؤهم الطاغوت)به طواغیت خواند.
(نج) ۱۲۸- تاسع البحار از ابن شهر آشوب در مناقب خود نقل میکند و میگوید در کتاب المنزل از امام باقر÷چنین یافتم: (والذين كفروا ــ بولاية علي بن أبي طالب – اولياؤهم الطاغوت)و گفت: جبرئیل این آیه را چنین نازل کرده است. گویا عبارت مذکور در قرآن بوده و حذف گردیده است.
(ند) ۱۲۹- شیخ بزرگوار احمد بن علی قمی در «كتاب العروس» از امام صادق÷روایت میکند گفت: علی بن حسین÷با جدیت قسم میخورد که هر کس قبل از زوال خورشید هفتاد بار آية الكرسي را قرائت نماید، به گونهای که زوال خورشید مصادف با بار هفتادم باشد، گناهان اول و آخر او آمرزیده میشوند و اگر در همان سالی بمیرد که آية الكرسي را در چنان حالی خوانده است، بدون محاسبهی خداوند، خواهد مرد. وی چنین خواند (لا إله إلا هو الحي القيوم لاتأخذه سنة ولا نوم له ما في السماوات وما في الارض - وما بينهما وما تحت الثري عالم الغيب و الشهادة فلا يظهر على غيبه أحدا - من ذا الذي يشفع عنده إلا باذنه يعلم ما بين أيديهم ... هم فيها خالدون).
(نه) ۱۳۰- در همان منبع قبلی از حسن بن علی÷روایت شده است که گفت: پیامبر خداصفرمود: آية الكرسيدر لوحی از زمرد سبز قرار دارد و با مرکب مخصوص خداوند نوشته شده است. هیچ روز جمعهای نیست مگر این که آن لوح به پیشانی اسرافیل بر میخورد و هرگاه به پیشانی وی بر خورد نماید، تسبیح میکند و میگوید: پاک و بیعیب است کسی که تسبیح جز برای او جائز نیست و پرستش و فروتنی هم برای ذات اوست نه غیر او. توانا و یکتا و چیره است. پس وقتی که او تسبیح میکند تمام اهل آسمان از فرشتگان با وی سبحان الله و لا اله الا الله میگویند: پس هر گاه اهل آسمان دنیا، تسبیح آنان را شنید که خدا را تقدیس میکنند، هیچ فرشتهی مقرّبی و هیچ پیامبری باقی نمیماند مگر این که برای خوانندهی آية الكرسيهمان گونه که نازل شده است، دعا میکنند.
(نو) ۱۳۱- سید بزرگوار علی بن طاوس در کتاب «منهج الدعوات» از شیخ بن عبدالصمد از سید امام ابی البرکات محمد بن اسماعیل حسینی مشهدی روایت کرده است که گفت: مفید ابوالوفا عبدالجبار بن عبدالله مقری برایمان حدیث آورد و گفت: شیخ ابو جعفر محمد بن حسن بن علی طوسی برای ما حدیث آورد و باز هم از او شیخ فقیه ابی القاسم حسن بن علی طوسی و باز هم از او شیخ فقیه ابی القاسم حسن بن علی بن محمد جوینی حدیث آورد و گفت: شیخ ابو عبدالله حسین بن احمد بن محمد بن طحال مقدادی مرا خبر کرد و گفت: علی بن محمد بن حسن طوسی گفت: پدرم برایم حدیث آورد و باز هم از او از پدر بزرگش از پدرش ابی الحسن از شیخ ابی جعفر محمد حسن طوسی خبر آورد و گفت: عدهای از اصحاب از احمد بن محمد بن سعید برایمان حدیث آوردند و گفت: حسن بن علی بن فضال برایمان حدیث آورد و گفت: محمد بن ارومه برایمان حدیث آورد و گفت: احمد بن محمد بن ابی نصر از امام رضا÷حدیث آورد و گفتهی امام رضا را چنین نقل کرد: «رقعة الجيبدعایی است که بر گریبان دوخته شده است، از هر چیزی پناه میدهد و حدیث را ادامه داده تا به این گفتهی امام رضا میرسد: آية الكرسيچنان که نازل شده، نوشته میشود و لا حول و لا قوة الا بالله» تا آخر نیز، نوشته میشود. تقی مجلسی در شرح فارسی خود بر کتاب «الفقيه» ترجمهی آية الكرسيرا چنان که طبق روایت اهل بیت نازل شده، گفته است که طبق روایت امام رضا بعد از عبارات (العظيم والحمدلله رب العالمين وبعد از له ما في السماوات وما في الأرض ما بينهما وما تحت الثري عالم الغيب والشهادة الرحمن الرحيم)وارد شده است.
و علی بن ابراهیم و کلینی و شیخ طبرسی و ابن طاوس و دیگران، این آیه را اینگونه روایت کرده اند و نام آن را «آية الكرسي على التنزيل» گذاشتهاند و پسر علامهاش در کتاب «مرآة العقول» در ذیل خبر قبلی ابی جریر گفته است: و این خبر میرساند که کلماتی از آية الكرسيحذف گردیده است و در بعضی از دعاهای روایت شده، آمده است که « آية الكرسيعلي التنزيل» که به این «آية الكرسي» اشاره دارد، باید نوشته شود. محقق داماد در حواشی کتاب «قبسات» گفته است: احادیث وارده از طرق آنان و طریق ما این مطلب را بیان میکنند که در آیهی متعه (فما استمتعتم به منهنَّ الى أجلٍ مسمّي): وجود داشته است و به جایی میرسد که میگوید: در آية الكرسي على التنزيل، کلماتی است که در مصاحف فعلی وجود ندارد و در حواشی بعضی از نسخههای قدیمی «منهج الدعوات» بعد از «آية الكرسي على التنزيل» گفته که آن آية الكرسي، قول خداوند است که بعد از (له ما في السماوات وما في الأرض - وما بينهما وما تحت الثري – من ذا الذي يشفع عنده)تا آخر آية الكرسي، قرار دارد. آنگونه که ذهن آنان ساخته و پرداخته است.
(نز) ۱۳۲- علی بن ابراهیم در تفسیر خود گفته است: و اما آية الكرسيپدرم از حسن بن خالد مرا آگاه کرد که ابو الحسن رضا÷چنین قرائت کرده است: (لا إله إلا هو الحي القيوم لا تأخذه سنة ولا نوم له ما في السماوات وما في الاأرض – وما بينهما وما تحت الثري عالم الغيب والشهادة هو الرَّحمن الرحيم – من ذا الذي يشفع عنده)تا فرمودهی خداوند متعال: (هم فيها خالدون والحمدلله رب العالمين)نازل گردید.
(نخ) ۱۳۳- سیاری از سهل بن زیاد از حمزه بن عبید از اسماعیل بن عباد بصری از کسی که آن را نامبرده است از ابی عبدالله÷روایت کرد و گفت: در آية الكرسيآیهی (له ما في السماوات وما في الارض - وما تحت الثري- آية- عالم الغيب والشهادة الرحمن الرحيم بديع السموات والارض ذو الجلال والإكرام رب العرش العظيم)وجود دارد.
(نط) ۱۳۴- و از محمد بن جریر از ابن سنان تیمی از ابی حسن رضا÷روایت است: (له ما في السَّماوات وما في الارض عالم الغيب و الشَّهادة الرَّحمن الرَّحيم من ذا الذي يشفع عنده).
(س) ۱۳۵- و از ابی عمیر از صفوان بن یونس از ابی عبدالله÷دربارهی آية الكرسي، چنین روایت است: (له ما في السَّماوات وما في الأرض عالم الغيب والشَّهادة الرَّحمن الرَّحيم من ذا الذي يشفع عنده).
(سا) ۱۳۶- و از منقری از جابر بن راشد از ابی عبدالله÷روایت است که گفت: (عالم الغيب والشهادة العزيز الحكيم) در آیة الکرسی وجود دارد.
(سب) ۱۳۷- و از محمد بن خالد از عمر بن یحیی شوشتری و حماد بن عثمان از ابی عبدالله÷آمده است که گفت: در سقف خآنهای در اطراف خانهی خدا نوشتهی آية الكرسيرا دیدم که در آن، کلمات بعدی وجود داشت: (له ما في السَّماوات وما في الأرض عالم الغيب والشَّهادة الرَّحمن الرَّحيم). بعد به او عرض کردم: فدایت شوم، در این نوشته، چیزی هست که آن را نمیشناسم زیرا اینگونه آن را نمیخوانیم. وی در جواب گفت: همین طور بخوان؛ زیرا چنین نازل شده است.
(سج) ۱۳۸- از سهل بن زیاد از حمزه از اسماعیل از مردی از ابی عبدالله روایت شده است: بخشی از آية الكرسيچنین آمده است: (وما يحيطون من علمه من شئ الا بما شاء وآخرها وهو العلي العظيم والحمدلله رب العالمين)چنانکه میبینی، به جای کلمهی «لا»، «ما» آمده و «من علمه بشئ» مقدم شده است.
(سد) ۱۳۹- و از افراد زیادی نقل شده است که (ولايحفظون من علمه إلا بما شاء) روایت کردهاند.
(سه) ۱۴۰- و از ابن محبوب از ابن رئاب از حمران از ابن جعفر÷آمده است:
(والذين كفروا أولياءهم الطواغيت)و طاغوت به شکل طواغيتآمده است. بدان که اختلاف در این اخبار این است که گاهی در بعضی از آن اخبار، تحمید؛ یعنی، «الحمدلله» بعد از «العلي العظيم» آمده و گاهی بعد از (هم فيها خالدون)آمده است و در بعضی از آنها نیز، قبل از «الرَّحمن» واقع شده است و در بعضی از روایتها ذکر نشده است، و غیر از این اختلافات با این که مجموع این خبرها بر وقوع تغییر در آیه دلالت میکنند، با یکدیگر منافاتی ندارند؛ چون وجود تغییر در آیه مطلوب است نه در چیزی دیگری.
نتیجهگیری: همانا قول او÷در آخر روایت اسماعیل بن عباد، آن که کلینی و سیاری آن را روایت کردند و آخر آن (هو العلي العظيم)بود و قول او÷که فرمود: دو آیهی دیگر بعد از آن، احتمال چند وجه را در بردارد:
اول، مراد از ذکر آیهی بعد از آن، این است که آن دو آیه را از آية الكرسيحساب کنیم. پس روایت، دلالت دارد بر این که آخر آية الكرسي (هم فيها خالدون)است، به خاطر این که مرجع ضمیرها در گفتهی او، آخر آية الكرسياست. چنانکه این مطلب آشکار است و این یکی از دو قول در این باره است و بعضی از اخبار ذکر شده، آن را تأیید میکنند.
دوم، مراد این است که دو آیه را از سورهی حمد بعد از (الحمدلله رب العالمين)ذکر میکرد.
سوم، عامه، دو آیهی بعد از (آية الكرسي)را تغییر دادهاند؛ این دو وجه را در مرآة العقولنقل کرده است.
چهارم، آن است که جناب سیدعلی خان در «شرح الصحيفه» آورده است که در این روایت «آيتين»به حالت نصب آمده است، در حالی که هیچ وجهی برای منصوب کردن وجود ندارد جز به عامل مقدر و تقدیر آن چنین است: «اقرؤوا آيتين بعدها»؛ یعنی، دو آیه را بعد از آن بخوانید. پس کلام امام÷آنجا تمام شد که گفت: «الحمدلله ربّ العالمین» و این جمله تقداراً منصوب است به اعتبار مقدر بودن (قُل) یعنی بگو الحمدلله ربّ العالمينو بعد از آن دو آیه را بخوان، و این تقدیر مردود است به دلیل اینکه خلاف ظاهر است، زیرا امام÷در صدد بیان حدود آية الكرسيمیباشد؛ پس تقدیر مادهی قرائت مناسب سیاق کلام نیست چون حاصل خبر در این حالت، این میشود: (العلي العظيم وقل الحمدلله رب العالمين) و دو آیهی دیگر بعد از آنها، و فعل مقدر در آنچه ذکر شد، منحصر نمیشود.
وجه پنجم: آن چیزی است که بعضی از بزرگان احتمال دادهاند که ضمیر در «ها» ـ نظر به اختلاف مفسران ـ به اصل آیه برگردد و بعضی هم (لا إله إلا هو الحي القيوم)را آیهای دانستهاند اما در خبر، اشاره به ردّ آن و فاسد بودن این که آخر آیهای است که با (الله لا إله إلا هو العلي العظيم)شروع شده چنین باشد، و بعید و نامتناسب بودن این قول به دلیل آخر خبر از کسی پوشیده نیست.
وجه ششم: بر قلب من خطور کرده که مراد بیان تغییر در آیة الکرسی باشد نه تحدید و تعیین آن و منظور از دو آیه آن است که در روایت اسماعیل با سند مذکور در حدیث گذشت که گفته: مراد از بعید بودن، بعید بودن ترتیبی نیست، بلکه مانند این است که دربارهی کسی گفته شود: فلانی صفات چنین و چنان دارد و بعد از آن خصلت یا خصلتهای دیگری هم دارد ــ مانند آیه بعدی: (و الارض بعد ذلک دحاها): و زمین را بعد از آن گسترانید. همچنین «بعد» معنی مع – با هم بودن- را میدهد چنانکه در تفسیر مجمع و غیر آن آمده است و محل تغییر در آیة الکرسی بنا به روایت کلینی، دو جا و بنا به روایت سیاری، سه جا است. پس تقدیر کلام – خدا دانا به همه چیز است – آن است که امام÷در آیة الکرسی و مایحیطون تا آخر را قرائت کرده و در آخر آن نیز، هوالعلي العظيمو الحمد تا آخر، را قرائت کرده است و بعد از این آیه، دو آیهی دیگر را از آیة الکرسی خوانده و به حساب آورده است. اما این که جای آن دو آیه، بعد از «الحمد» یا قبل از آن است، وی دربارهاش سکوت کرده است؛ اما قبل از «الحمد» بودن از حدیث مذکور شناخته میشود.
نتیجه: واقعاً مضمون روایت سیاری که در بین اسماعیل و امام واسطه قرار داده است، مطابق مفهوم مضمون کتب رجال میباشد مبنی بر این که او از یاران امام رضا بوده نه از یاران امام صادق÷. پس در سند الکافی اختلال وجود دارد و از این مطلب، غافل مشو.
(سو) ۱۴۱- سیاری خبر مرسلی را از امام حسن روایت کرده است دربارهی فرمودهی خداوند متعال که آن را چنین خواندهاند: (والذين يأكلون الربا لايقومون – يوم القيامة – إلا كما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس): کسانی که ربا میخورند برنمیخیزند – روز قیامت – مگر مانند برخاستن کسی که شیطان او را سخت دیوانه ساخته است. گویا در این آیه، «يوم القيامة» وجود داشته و حذف گردیده است.
(سز) ۱۴۲- و از امام حسن÷روایت است که در بارهی آن را چنین خواندهاند: (كمثل حبة أنبتت سبع سنابل في كل سنبلة مائة حبة – أو أكثر من ذالك-)، یعنی مانند دآنهای که هفت خوشه برآورد که در هر خوشه، صد دانه موجود باشد– یا بیشتر از آن. گویا «او أكثر من ذالك» در قرآن بوده است و آن را حذف کردهاند. و از ابن سیف، از برادرش، از پدرش از منصور بن حاز از عمربنحنظله از ابیعبدالله÷روایت شده است که این آیه را چنین خواند: (والذين يتوفون منكم و يذرون ازواجاً وصية لأزواجهم الى الحول غير اخراج مخرجات).
(سح) ۱۴۳- نعمانی در تفسیر خود، با سند گذشته از امیرالمؤمنین÷دربارهی مجموعه آیات تحریف شده، روایت میکند و میگوید: فرمودهی خدای متعال، اینگونه است: (و جعلناكم أئمة وسطا لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرَّسول عليكم شهيدا): و شما را امامان واسطه در بین رسول و مردم قرار دادیم تا شما بر مردم، شاهد و رسول هم، بر شما شاهد باشد.
معنی وسطاً؛ یعنی، واسطهی بین مردم و رسول، اما مخالفان آن را تحریف کردند و به جای «أئمة»، «أمة»قرار دادند ـ گویا در این آیه «امة» به جای «ائمة» آمده و کذالک هم، در اول آن نبوده و بعد اضافه شده است.
(سط) ۱۴۴- سیاری از اسحاق بن اسماعیل از ابی عبدالله÷، آیهی بعدی را چنین قرائت کرده است: (فما جزاء من يفعل ذالك منكم ـ ومن غيركم ـ الا خِزي في الحياة الدنيا): پس جزای کسی که از شما ـ و از غیر شما ـ چنان کند، جز رسوایی در زندگی دنیا نیست ـ گویا «ومن غيركم» در قرآن بوده و حذف گردیده است.
(ع) ۱۴۵- سعدبن عبدالله قمی در کتاب «ناسخالقرآن» در باب آیات تحریف شده، گفته است: و فرمودهی خداوند متعال چنین است: (وكذالك جعلناكم أمة وسطا لتكونوا شهداء على الناس) در حاليكه (ائمة وسطا لتكونوا شهداء على الناس)بوده و تحریف شده است.
[۲۰۵] خالی کردن ظرف از آنچه در وی باشد، فراغت، فارغ کردن. (مصحح)