موضع گیری و اعتقاد شیعه نسبت به قرآن

فهرست کتاب

سوره‌ی برائت

سوره‌ی برائت

(الف) ۳۴۶- عیاشی از عبدالله بن محمد حجال آورده است که گفت: نزد ابی‌الحسن دوم بودم و حسن بن جهم با من بود. حسن به او گفت: آنان – سنی‌ها – برای ما به این آیه احتجاج می‌کنند:

﴿ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ[التوبة: ۴۰] وی گفت: هیچ حجتی برای آنان در این آیه نیست. به خدا سوگند فرموده است: (فأنزل الله سكينته على رسوله)و خداوند ابوبکر را در این آیه به خوبی ذکر نکرده است. می‌گوید: به او گفتم: فدایت شوم آیه را این گونه می‌خوانید؟ گفت: قرائت آن، چنین است: ﴿َأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَيۡهِ[التوبة: ۴۰] آمده، و طبق این روایت، کلمه‌ی رسول حذف گردیده است).

(ب) ۳۴۷- از جبلی از زراره روایت شده است که ابوجعفر گفت: آیه این گونه نازل شده است (فأنزل الله سكينته على رسوله)مگر نمی‌بینی که سکینه بر رسول خدا نازل شده است و سرانجام سخن و آیین کافران را درهم گسیخت.

و گفت: این کلام عتیق است.

(ج) ۳۴۸- کلینی از محمدبن یحیی از احمدبن محمد از ابن‌فضال از امام رضا روایت کرده است که گفت: (فأنزل الله سكينته على رسوله وأيده بجنودٍ لم تروها)پرسیدم که این طور آن را بخوانیم؟ گفت: تنزیل آن همان طور است.

(د) ۳۴۹- سیاری از حماد از حریز از ابی‌جعفر÷روایت کرده است که گفت: (فأنزل الله سكينته على رسوله) به او گفتم: «عليه» درست است، گفت: بلکه «علي رسوله»، مگر نمی‌بینی که سکینه بر رسول خداص نازل شده است؟

(ه‍( ۳۵۰- و از حماد از حریز از کسی که او را خبر کرده است از ابی‌جعفر÷روایت کرده که وی آیه‌ی فوق را چنین قرائت کرد: (فأنزل الله سكينته على رسوله وأيده- بروح القدس منه) گفتم: ما چنین نمی‌خوانیم. گفت: نه این طور بخوان؛ زیرا این‌گونه نازل شده است. می‌گویم: سخن علماء در باره‌ی زشتی و ناهمواری برگشت ضمیر «صاحب» طولانی است و این که این آیه بر عدم ایمان صاحب دلالت دارد، اما عامه – سنی‌ها – این علما را تقبیح کرده‌اند و به آیه (۴۰: توبه) افتخار می‌کنند، تا جایی که من بعضی از مصاحف آنان را دیده‌ام که در آن، این آیه با آب طلا نوشته شده است و از چیزهایی که زن عزادار فرزند مرده از آن به خنده می‌آید و سیوطی در کتاب «الاتقان» و درباره آیه‌ی (إن لا تنصروه...)گفته در این آیه دوازده ضمیر هست که همگی به پیامبر و آل‌بیت برمی‌گردد، جز ضمیر «عليه» که به «صاحب» برمی‌گردد، چنانکه سهیلی آن را از علمای متعدد نقل کرده است؛ زیرا سکینه بر پیامبر نازل نشده چون او از سکینه و آرامش برخوردار بود. با این که قبل از این سخن بلافاصله گفته قاعده آن است که جهت پرهیز از پریشانی ضمایر در مرجع متوافق باشند. وقتی که بعضی از علما جایز دانستند که در این آیه:

﴿أَنِ ٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ[طه: ۳۹] ضمیر اولی به موسی و ضمیر دومی به تابوت برگردد، زمخشری از آنان ایراد گرفت و آن را تنافری دانست که قرآن را از اعجاز خود خارج می‌کند. پس او گفته است: همه‌ی ضمیرها به موسی برمی‌گردند و بازگشت بعضی از ضمائر به موسی و بعضی دیگر به تابوت نادرست است، زیرا به تنافر نظمی می‌انجامد که نظم اصل اعجاز در قرآن است و مراعات این مطلب، مهم‌ترین چیزی است که بر مفسر واجب است و در این آیه:

﴿لِّتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُۚ وَتُسَبِّحُوهُ[الفتح: ۹] گفته است تمام ضمائر به «الله» برمی‌گردد و هر کس که در بین ضمائر فرقی بگذارد از واقعیت دور شده است.(بقیه‌ی کلام در محل آن بیان شده است). و طبرسی در جوامع خود درباره‌ی قرائت مذکور می‌گوید: آن قرائتِ امام صادق است.

(ز) ۳۵۱- سیاری از برقی از محمدبن سلیمان از پدرش از اسحاق بن عمار از ابی‌عبدالله روایت کرده است که گفت: وای بر تو از کتاب خدا.

(ح) ۳۵۲- از مثالب بن شهر آشوب از امامان آمده است که آیه‌ی نامبرده، اینگونه است: (ويلك لا تحزن).

(ط) ۳۵۳- علی‌بن ابراهیم قرائت آیه‌ی بعدی: ﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ[التوبة: ۱۱۷] را چنین روایت کرد: (لقد تاب الله بالنبي على المهاجرين والانصار الذين اتبعوه في ساعة العسرة)صادق÷گفت: چنین نازل شد.

(ی) ۳۵۴- شیخ طبرسی در کتاب «الاحتجاج» در خلال یک حدیث طولانی آورده است که صادق÷(لقد تاب الله بالنبي على المهاجرين) خواند.

(یا) ۳۵۵- و در همان منبع آمده است که از ابان بن تغلب روایت است که گفت: به او گفتم: ای پسر رسول الله، عامه-اهل سنت- مانند آن‌چه نزد توست، نمی‌خوانند. گفت: ای ابان، چگونه می‌خوانند؟ گفتم: این چنین می‌خوانند: ﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِبعد امام صادق گفت: وای بر آنان! پیامبر خدا چه گناهی دارد که خداوند از آن گذشت کند و توبه‌اش را بپذیرد، در واقع خدا توسط او توبه‌ی امتش را پذیرفت.

(یب) ۳۵۶- طبرسی گفته و از رضا علی‌بن موسی الرضا÷روایت شده است که خواند: (لقد تاب الله بالنبي على المهاجرين).

(یج) ۳۵۷- سعدبن عبدالله در کتاب مذکور از ابی‌الحسن علی‌بن موسی‌الرضا÷روایت کرده است که از مردی پرسید: این آیه را چگونه می‌خوانی؟ مرد گفت: ما چنین می‌خوانیم ﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ. امام گفت: این طور نیست و خدا فرموده است: (لقد تاب الله بالنبي على المهاجرين)

(ید) ۳۵۸- کلینی از احمدبن مهران از عبدالعظیم از حسین بن میاح از کسی که به او خبر داده شده است، روایت کرده که مردی این آیه ﴿وَقُلِ ٱعۡمَلُواْ فَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمۡ وَرَسُولُهُۥ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ[التوبة: ۱۰۵] را نزد ابی‌عبدالله خواند. ابی‌عبدالله گفت: این طور نیست بلکه در اصل به جای والمؤمنون، «والمأمونون»است «والمأمونون»ما هستیم.

(یه) ۳۵۹- علی‌بن ابراهیم گفت: قرائت این آیه اینگونه است: (يا أيها النبي جاهد الكفار بالمنافقين)زیرا پیامبرص با منافقان با شمشیر جنگ نکرد و به جای المنافقین، بالمنافقین است.

(یو) ۳۶۰- طبرسی گفت: در قرائت اهل بیت (جاهد الكفار بالمنافقين)آمده است و در توجیه این قرائت گفته‌اند: زیرا پیامبر با منافقان نجنگید، بلکه با آنان الفت داشت زیرا آن‌ها کفر را آشکار نمی‌کردند و علم و اطلاع خدا نسبت به کفر آنان موجب مباح بودن جنگیدن با آنان تا زمان اظهار ایمان نبوده است.

(یز) ۳۶۱- محمدبن حسن شیبانی در «نهج‌البیان» آورده است که در قرائت اهل بیت: (جاهد الكفار بالمنافقين)آمده است؛ منظورش این است که هر کس از طرفین کشته شود، پیروز است.

(یح) ۳۶۲- سیاری از صفوان از ازرق از اسماعیل از جابر از ابی‌عبدالله÷آورده است که آیه‌ی بعدی را اینگونه خواند:﴿وَءَاخَرُونَ - يرجون - لِأَمۡرِ ٱللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمۡ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيۡهِمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ١٠٦[التوبة: ۱۰۶] (به جای «مرجون»).

(یط) ۳۶۳- و از برقی از محمدبن سلیمان از پدرش از اسحاق بن عمار از ابی‌عبدالله÷روایت است که آیه‌ی ﴿لَا يَزَالُ بُنۡيَٰنُهُمُ ٱلَّذِي بَنَوۡاْ رِيبَةٗ فِي قُلُوبِهِمۡ[التوبة: ۱۱۰]. را چنین خواند: (لايزال بنيانهم الذي بنوا ريبة في قلوبهم إلى أن تقطّع قلوبهم).

(ک) ۳۶۴- طبرسی درباره‌ی آیه‌ی فوق گفته است: یعقوب و سهل «إلي أن» خوانده‌اند مبنی بر این که «الي» حرف جر باشد و همین قرائت، قرائت حسن و قتاده و جحدری و جماعتی است و برقی آن را از ابی‌عبدالله÷روایت کرده است و طبرسی در «جوامع» خود نقل کرده که امام صادق هم به آن صورت خوانده است.

(کا) ۳۶۵- کلینی از محمدبن یحیی از احمد بن محمد از علی بن حکم از علی بن ابی‌حمزه از ابی‌بصیر از ابی‌جعفر÷روایت کرده است که گفت: ﴿ٱلۡعَٰبِدُونَ...[التوبة: ۱۱۲] را تلاوت کردم، ابوجعفر گفت: نه، (التائبين العابدين)بخوان. بعد علت را از او جویا شدم، در جواب گفت: خداوند در میان مؤمنان، «تائبين و عابدين»را خریده است؛ یعنی، «تائبين و عابدين»مفعول فعل «اشتری» مقدر هستند.

(کب) ۳۶۶- سیاری از ابی‌طالب از علی بن ابی‌حمزه از ابی‌بصیر از ابی‌جعفر÷مانند آن را روایت کرده است.

(کج) ۳۶۷- عیاشی به نقل از ابی‌بصیر می‌گوید: از ابوجعفر درباره‌ی آیه‌ی: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَ[التوبة: ۱۱۱] تا آخر آن، سؤال کردم. گفت: آن در زمان گرفتن میثاق بود. سپس آیه‌ی (التائبون العابدون)را قرائت کردم. ابوجعفر گفت: چنین مخوان بلکه بخوان: (التائبين العابدين)تا آخر آیه. سپس گفت: هر گاه آن‌ها را دیدی، نزد آن کسانی قرار دارند که خداوند نفس و مالشان را خریداری کرده است، که منظورش رجعت بود.

(کد) ۳۶۸- سعدبن عبدالله قمی در «بصائر» گفته است: چنانکه شیخ حسن بن سلیمان حلی از حسین بن ابی‌الخطاب از وهب بن حفص از ابی‌بصیر روایت کرده است که گفت: از ابوجعفر سؤال کردم تا آخر روایت.

(که) ۳۶۹- طبرسی گفته است: ابی‌ و عبدالله بن مسعود و اعمش: (التائبين العابدين)را تا آخر آیه با «ياء» خواند و این قرائت از ابی‌جعفر و ابی‌عبدالله÷هم روایت شده است. سپس طبرسی گفته است: اما رفع در (التائبون العابدون)بنا بر قطع و استیناف است؛ یعنی، (التائبون)و نیز بر مدح هم مرفوع است. وگفته شده رفع آن می‌تواند بنابر بدلیّت بر مبتدا و خبری باشد که بعد از: (والحافظون لحدود الله)محذوف است.

و آن مبتدا و خبر: «لهم الجنة»است. این قول از زجاج بود و گفته شده رفع آن بنابر بدلیّت از ضمیر یقاتلون می‌باشد؛ یعنی «يقاتلون التائبون: والتائبين و العابدون»احتمال دارد که علامت جر باشد و احتمال هم دارد علامت باشد، امّا جر، هنگامی است که وصف مؤمنین باشد؛ یعنی، (من المؤمنين التائبين). و احتمال دارد که بنابر تقدیر فعلی در معنی مدح علامت نصب باشد، پس گویا گفته است: «اعني يا امدح التائبين». پایان کلام طبرسی. و ظاهر خبرها نشان می‌دهد که وصف مؤمنین است. صاحب خانه بهتر می‌داند چه چیزی در خانه است.

(کو) ۳۷۰- عیاشی به نقل از فیض المختار گفته است: ابوعبدالله÷به من گفته: چگونه این آیه در سوره‌ی توبه را قرائت می‌کنی: ﴿وَعَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِينَ خُلِّفُواْ...[التوبة: ۱۱۸] گفتم: ﴿خُلِّفُواْمی‌خوانم. گفت: خلفوا دلالت بر نماینده بودن آنان دارد؛ پس در حال طاعت بوده‌اند. و حسین بن مختار از ابی‌عبدالله آورده است که می‌گوید: اگر خلافت به آنان واگذار شده باشد، پس هیچ گناهی ندارند اما آنان با عثمان و دو همراه وی مخالفت کردند. پس در واقع کلمۀ قرآنی خالفوا است نه خلفوا. گویا تحریف شده است. و آن‌ها هیچگاه صدای سُم اسب و صدای سلاح را نشنیدند مگر این که گفتند: به ما حمله شد. و بدینگونه خدا ترس را بر آنان چیره کرد تا داخل صبح شدند.

(کز) ۳۷۱- علی‌بن ابراهیم گفت: دانشمند اهل بیت گفت: همانا این آیه چنین نازل شد: وعلی الثلاثة الذین خالفوا: نه خُلفُوا ؛زیرا اگر چنین بود، عیبی نداشتند.

(کح) ۳۷۲- کلینی از علی بن ابراهیم از صالح بن سندی از جعفر بن بشیر از فیض المختار آورده است که گفت: ابوعبدالله÷پرسید: چگونه این آیه را می‌خوانی: ﴿وَعَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِينَ خُلِّفُواْ حَتَّىٰٓ إِذَا ضَاقَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَرۡضُ[التوبة: ۱۱۸] گفتم: ﴿خُلِّفُواْمی‌خوانم. گفت: اگر چنین بود ... تا آخر روایت عیاشی. در نسخه‌ها چنین آمده است و گویا این جمله: «قال قلت خلفوا» از خبر حذف شده است، به قرینه‌ی خبر گذشته و روایت سیاری و عدم پیوستگی کلام بدون آن جمله.

(کط) ۳۷۳- سیاری از محمدبن علی از جعفر بن بشیر از ابن مختار، مانند آن را روایت کرده است.

(ل) ۳۷۴- و از احمدبن محمداز ابی‌بصیر از ثعلبه از عمربن یزید روایت کرده است که گفت: از ابی‌عبدالله شنیدم که می‌خواند: (وعلي الثلاثه الذين خالفوا)سپس ‌گفت: به خدا سوگند اگر «خُلفوا»باشد، آنان مرتکب گناهی نشدند؛ پس عقوبتی بر آنان نیست.

(لا) ۳۷۵- و از ابن جمهور از بعضی از یارانش، مانند این خبر نقل شده است.

(ل) ۳۷۶- طبرسی گفته است: علی بن حسین زین‌العابدین و ابوجعفر محمدبن علی‌الباقر و جعفر بن محمد الصادق÷و ابوعبدالرحمن سلمی، «خالَفُوا» خوانده‌اند. پایان کلام طبرسی. این آیه در غزوه‌ی تبوک نازل شد و این خبرها دلالت دارند بر آن‌چه درباره‌ی آن سه نفر که در هنگام خروج پیامبرص به سوی تبوک تخلف کردند، روی داد. پس خدا ترس را در آن شب بر آن‌ها چیره کرد، تا جایی که زمین با آن گستردگی و وسعتی که دارد بر آن‌ها تنگ شد و به خاطر خوف و اندوه فراوان دلشان به هم آمد، تا وقت صبح خود را به پیامبرصرساندند و از تخلف خود معذرت خواستند.

(لج) ۳۷۷- طبرسی گفته است: در مصحف عبدالله بن مسعود و قرائت ابن عباس به نقل از صادقین، این قرائت از ابی‌عبدالله÷روایت شده است.

(لد) ۳۷۸- کلینی از تعدادی از اصحاب ما، از سهل بن زیاد از یحیی بن مبارک از عبدالله بن جبله از اسحاق بن عمار از ابی‌عبدالله÷روایت کرده است که گفت: خداوند این آیه را چنین نازل کرد: (لقد جاءكم رسولٌ من أنفسنا عزيز عليه ماعنتنا حريص علينا بالمؤمنين رؤوف رحيم).

(له) ۳۷۹- سیاری از سلیمان بن اسحاق از یحیی بن مبارک قرشی از عبدالله، مانند آن را روایت کرده است. مجلسی در کتاب «مرآة العقول» گفته است: این خبر دلالت می‌کند بر این که مصحف اهل بیت در بعضی از مسائل، مخالف مصحفی است که در دست مردم است. و در کتاب «الکشاف» آمده است که «من انفسكم» خوانده شده است؛ یعنی، از بزرگ‌ترین و ارزشمند‌ترین شما و گفته شده این قرائت، قرائت رسول خدا و فاطمه و عائشه است.