سورهی انفال
(الف) ۳۳۷- سیاری از نضر از جلبی از شعیب از ثمالی از ابیجعفر÷روایت کرده است که گفت: از ابن جعفر دربارهی این آیه سؤال کردم: ﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَنفَالِ﴾[الأنفال: ۱] و در جواب گفت: بگو: «يسألونك الأنفال»؛ (یعنی، حرف عن باید حذف شود).
(ب) ۳۳۸- و از علیبن حکم از ابان بن عثمان از عموی واسطی خود از ابیعبدالله واسطی از ابیعبدالله÷روایت است که دربارهی آیهی فوق گفت: باید آن را با حذف «عن» خواند.
(ج) ۳۳۹- و از خلف از ابیالمعز از ابیبصیر روایت است که گفت: دربارهی آیهی اول انفال از ابیجعفر÷سؤال کردم، در جواب گفت: «عن» را حذف کن. مردم گفتند: ای پیامبر خدا، ما را از انفال بهرهای رسان؛ زیرا انفال مخصوص توست. بعد خداوند این آیه را نازل کرد:
(يسألونك الأنفال قل الأنفال لله ورسوله)
(د) ۳۴۰- نعمانی در تفسیرش با سند گذشتهی خویش از امیرالمؤمنین÷دربارهی چگونگی تقسیم غنایم، روایت میکند که حضرت علی گفتارش را ادامه میدهد تا به جایی میرسد که میگوید: «همانا یکی از وظایف قائم نسبت به امور مسلمانان، انفالی است که برای پیامبر خداص بود. خداوند فرمود: (يسألونك الانفال)؛ اما تحریفش کردند و گفتند: (يسألونك عن الانفال)درخواست انفال کردند آن را هم فقط برای خود میخواستند، پس خداوند ایشان را با آیهای که ذکر آن گذشت، جواب داد و دلیل آن، این کلام خداوند است که میفرماید:
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَصۡلِحُواْ ذَاتَ بَيۡنِكُمۡۖ وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾[الأنفال: ۱].
«از خدا بترسید و خودتان را اصلاح کنید و خدا و رسولش را اطاعت کنید اگر مسلمان هستید؛ یعنی، ملازم طاعت خدا باشید در این که درخواست نکنید چیزی را که حق شما نیست.»
(ه( ۳۴۱- سعدبن عبدالله قمی در کتاب «ناسخ القرآن» به نقل از استادان خود میگوید که امام صادق (يسألونك الانفال)قرائت کرد و طبرسی گفته است که ابن مسعود و سعدبن ابیوقاص و علی بن حسین و ابوجعفر محمدبن علیالباقر÷و زیدبن علی و جعفربن محمد الصادق÷و طلحه بن مصرف: (يسألونك الانفال)خواندند. و طبرسی در جای دیگری گفته است: به صحیح و ثابت است که قرائت اهل بیت (يسألونك الأنفال)بوده است. میگویم: بیان سؤال با «عن»، برای شناخت ماهیت یا صفات یا بعضی از مسائل نامعلوم شیء است؛ مثلاً خداوند فرموده است: ﴿وَيَسۡتَخۡرِجَا كَنزَهُمَا رَحۡمَةٗ تَسۡطِع﴾[الکهف: ۸۲]. «از تو درباره روح میپرسند».
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَن ذِي ٱلۡقَرۡنَيۡنِۖ﴾[الکهف: ۸۳]. «از تو درباره ذی القرنین میپرسند».
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ﴾[طه: ۱۰۵]. «از تو درباره کوهها میپرسند».
اما اگر سؤال بدون حرف جر خود به مفعول دوم تجاوز کند، مانند (سألتُ فلاناً شيئاً كذا) بدین معنی آن است که از فلانی چیزی درخواست کردم؛ یعنی، مفعول دوم را درخواست کرده است و سؤال در آیهی مذکور از ماهیت نیست؛ چون در این صورت مناسب بود غنیمت و میراث بدون وارث و اموال عمومی بیتالمال که مخصوص پادشاهان مانند مراتع و جنگل و غیره در جواب ذکر شود. اما اگر سؤال از شناخت حکم آن و این که حلال است یا حرام، باشد؛ چنانکه ملتهای سابق در بارهی حکم اشیاء سؤال کردهاند و بعضی مفسران احتمالش را دادهاند، چنانکه طبرسی آن را نقل کرده است، آن وقت این معنی با تهدید ظاهری که از جملهی «فاتقوا الله» فهمیده میشود و در اینجا مناسب نیست؛ چنانکه امیرالمؤمنین در خبر گذشته به آن اشاره کرد. چون زشتی و ناروایی در این سؤال وجود ندارد تا با جلوگیری و انکار روبرو شود. پس معلوم میشود که غرض از سؤال، تقاضای تقسیم انفال و تعیین سهمی برای آنان است، چنانکه جماعتی چنین پنداشتند و طبرسی آن را از ابن عباس و ابن جریج و ضحاک و عکرمه و حسن و طبری نقل کرده است و گفته این روایت از ابیجعفر و ابیعبدالله÷به صحت رسیده است و آن دو گفتهاند: «همانا انفال به تمام چیزهایی گفته میشود که از دارالحرب بدون جنگ گرفته میشود»، طبرسی مطلب را ادامه میدهد تا آن جا که میگویند: بیگمان غنائم بدر برای پیامبر بود و بعد از او درخواست کردند که به آنان بدهد. آن جماعتی که نامشان برده شد، نظرشان این است که «عن»زائد است یا این که مفعول دوم محذوف است که تأویل آن چنین است: (يسألونك عن الأنفال أن تعطيهم)اما این تأویل، خالی از تکلف نیست و بنابر روایات آیه با ظاهر خود راست است؛ چنانکه این مطلب بر کسی مخفی نیست.
(ز) ۳۴۲- سیاری از محمدبن سنان از عبدالرحیم قصیر و برقی از محمدبن – کذا – از ابیبصیر از ثعلبه از عبدالرَّحیم از ابیجعفر÷روایت میکند که آیهی بعدی را این چنین تلاوت کرد: (واتَّقوا فتنة لتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة) که وی «لاتصيبن»را «لتصيبن»خوانده است.
(ح) ۳۴۳- طبرسی گفته: امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب÷و زیدبن ثابت و ابوجعفر الباقر÷و ربیع بن انس و ابوالعالیه «لتصيبن»خواندهاند.
(ط) ۳۴۴- علیبن ابراهیم دربارۀ فرمودهی خداوند متعال: (يا أيها الذين آمنوا لاتخونوا الله ورسوله وتخونوا أماناتكم وأنتم تعلمون)گفته است که درباره ابیلبابهی بن عبدالله المنذر نازل شد، پس لفظ آیه عام، اما معنی آن خاص است و این آیه در غزوهی بنیقریظه در سال پنجم هجری نازل شد و این مطلب همراه اخبار بدر در این سوره نوشته شده است و جنگ بدر در زمانی بود که شانزده ماه از آمدن رسول خداص به مدینه گذشته بود و این آیه با این آیهی سورهی توبه نازل شده: (و آخرون اعترفوا بذنوبهم)که این هم دربارهی ابیلبابه نازل شد، پس این دلیل است بر این که تألیف قرآن با ترتیب نزولی آن بر پیامبر خدا مخالف است.
(ی) ۳۴۵- سیاری از بکار از پدرش از حسان از ابیجعفر÷روایت کرده است که گفت: آیهی فوق چنین نازل شد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ وَتَخُونُوٓاْ أَمَٰنَٰتِكُمۡ – في آل محمد- وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٧﴾[الأنفال: ۲۷].