شرک بر دو قسم است: شرک اکبر و شرک اصغر
شِرک اکبر آن است که مخلوقی مخلوق دیگر را عبادت و پرستش کند، و شرک اصغر عبارت از اثبات افعالی که مختص به ذات خداوندی است به غیر او؛ مثل اینکه غیر خدا را شافی بداند، یا رازق تصور کند، یا غیر خدا را دافع بلا و رافع بدبختیها و شقاء بداند.
شرک اکبر چنانکه مکرر اشاره شد آن است که برای خدا در عبادت شریکی قائل شود، و معبودِ غیر حق را مثل حق یا بیشتر دوست بدارد؛ و این عبارت است از تسویۀ خلق با ربالعالمین؛ چنانکه فردای قیامت مشرکین در آتش جهنم به خدایان خود خطاب میکنند:
﴿تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩٨﴾[الشعراء: ۹۸]
«قسم به خدا ما در گمراهی بودیم که شما خدایان را با ربالعالمین مساوی گرفتیم».
با اینکه مشرکین مقرند که خالق جهان و جهانیان خداست، و خداوندان خیالی آنها روزی نمیدهند، زنده نمیکنند و نمیمیرانند، پس مراد از تسویه چیست؟
مقصود از تسویۀ خداوندان با خدای جهان، تسویه در دوستی و محبت و تعظیم و عبادت است، چنانکه مشرکین خدایانشان را بیش از پروردگار جهانیان دوست دارند:
﴿يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِ﴾[البقرة: ۱۶۵].
در این آیه خداوند تصریح میفرماید که مشرکین به خداوندان باطل مانند خدای جهان محبت دارند، و به هنگام ذکر معبودهایشان بیش از ذکر خدا خوشحال و فرحناک میشوند، بلکه در موقع ذکر خدای واحد مشمئز و بدحال هم میگردند:
﴿وَإِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُ ٱشۡمَأَزَّتۡ قُلُوبُ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِۖ وَإِذَا ذُكِرَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ ٤٥﴾[الزمر: ۴۵]
«و چون نام خدای واحد برده شود برمد دلهای آنان که نمیگروند به روز بازپسین، و چون یاد کرده شوند آنان که از غیر اویند آنگاه ایشان فرحناک شوند».
چنانکه اگر توهین کوچکی به خدایان باطله، و تخفُّف [بیاحترامی] کمی نسبت به مشایخ و اولیا من دون الله بشود، مثل سگ حمله میکنند، و میخواهند آن شخص موحد را بدرند؛ اما وقتی توهین به حرمات الهیه شود یا نوامیس احکام تغییر کند، هیچ تکان نمیخورند؛ خصوصاً اگر آن شخصِ موهن به دین و تغییردهندۀ سنت خیرالمرسلینصمطمع [طمعکار] باشد، و امید مال و جاهی نزد او توهم شود.
یا للعجب! اگر بگویی اولیاء من دونالله، قاضیالحاجات نیستند، بابالحوائج و شافی نیستند، برآورندۀ حاجات خداست، قبول کنندۀ توبهها و بخشندۀ گناهان اوست، نافع اوست، ضارّ اوست، قادر اوست، و نباید از بشری حاجت خواست، در این هنگام پیراهن میدرند، و داد و وادینا میزنند، شیادان دینفروش هم محمل و توجیهاتی برای عقاید شرکیه جهال، سِنخ [از جنس] توجیهات و محملهایی که کاهنان و رؤسای مشرکین میکردند، پیدا میکنند. مسلّم است با این توجیهاتِ شیادان و جهل مردم به قرآن، روزنۀ فلاحی باز نخواهد شد، و روز به روز بر عدد مشرکین افزوده خواهد گردید.
﴿ذَرۡهُمۡ يَأۡكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ وَيُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ ٣﴾[الحجر: ٣]
«بگذارشان تا بخورند و [با لذایذ مادی و زودگذر] کامرانی کنند، و آرزوها سرگرمشان كند، ولى به زودى خواهند دانست».
اگر بگویی که امامزاده کور را شفا نمیدهد، بیبیشهربانو چشم زائرین قبرش را کور نمیکند، دیگِ سمنو برآورندۀ حاجات نیست، جواب میدهند بلی چنین است ولی ما اینها را شفیع و واسطه قرار میدهیم. عیناً همان جوابی که مشرکین به ختمی مرتبتصمیدادند:
﴿هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ﴾[یونس: ۱۸]
«اينها نزد خدا شفاعتگران ما هستند»،
و خداوند این جواب را رد میکند:
﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ﴾[الزمر: ٣]
«و كسانى كه به جاى او دوستانى براى خود گرفتهاند [به اين بهانه كه] ما آنها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك گردانند نمىپرستيم البته خدا ميان آنان در باره آنچه كه بر سر آن اختلاف دارند داورى خواهد كرد».
جای دیگر میفرماید:
﴿مَثَلُ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِيَآءَ كَمَثَلِ ٱلۡعَنكَبُوتِ ٱتَّخَذَتۡ بَيۡتٗاۖ وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُيُوتِ لَبَيۡتُ ٱلۡعَنكَبُوتِۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٤١﴾[العنكبوت: ١٤]
«و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم پس در ميان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ كرد تا طوفان آنها را در حالى كه ستمكار بودند فرا گرفت».
﴿أَفَحَسِبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَن يَتَّخِذُواْ عِبَادِي مِن دُونِيٓ أَوۡلِيَآءَۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ نُزُلٗا ١٠٢﴾[الكهف: ۱۰۲]
«آيا كسانى كه كفر ورزيدهاند پنداشتهاند كه [مىتوانند] به جاى من بندگانم را سرپرست بگيرند ما جهنم را آماده كردهايم تا جايگاه پذيرايى كافران باشد».
ما برای راهنمایی برادران مسلمان، موارد شرک و مصادیق آن را بیان میکنیم، تا شاید گمراهی هدایت شود و آشنا به موازین دین گردد.