توحید عبادت

فهرست کتاب

۲- تبرک به درخت یا سنگ و امثال آنها

۲- تبرک به درخت یا سنگ و امثال آنها

‫خداوند می‌‌فرماید:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠[النجم: ۱۹- ۲۰]

«به من خبر دهید از لات و عزى و منات آن سومین دیگر ».(و لفظ «أخری» صفت ذم است، یعنی متأخر و‬ ‫پست).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ لات: به گفتۀ ابن کثیر، سنگی بود سفید و بر آن بیتی ‬ ‫نقش کرده بودند و در شهر طایف بود، و رسول اکرمص‫مغیره‌ بن شعبه را مأمور فرمود آن بت را شکست و‬ ‫بتخانه را آتش زد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ عزّی: درختی بود که پرده‌هایی بر آن پوشانیده و ‫بتکده‌ای برایش ساخته بودند و این بت در محلی موسوم‬ ‫به نخله میان مکه و طایف بود. رسول اکرمصخالد بن ولید را‬ ‫مأمور فرمود تا آن درخت را از ریشه بَر کند و آتش زند؛ و‬ ‫بعضی گویند: سه درخت خرما بود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫منات: بتی بود میان مکه و مدینه که در سال فتح رسول‬ ‫اکرمصعلی÷را فرستاد تا آن را شکست و بتکده را خراب‬ ‫نمود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ابو واقد لیثی می‌‌گوید:

«خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ الله صإِلَى حُنَيْنٍ وَنَحْنُ حُدَثَاءُ عَهْدٍ بِكُفْرٍ، ولِلْمُشْرِكِينَ سِدْرَةٌ يَعْكُفُونَ عِنْدَهَا، ويَنُوطُونَ بِهَا أَسْلِحَتَهُمْ يُقَالُ لَهَا: ذَاتُ أَنْوَاطٍ، قَالَ: فَمَرَرْنَا بِسِدْرَةٍ، فَقُلْنَا: يَا رَسُولَ الله! اجْعَلْ لَنَا ذَاتَ أَنْوَاطٍ كَمَا لَهُمْ ذَاتُ أَنْوَاطٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّـهِ ص: اللهُ أَكْبَرُ، إِنَّهَا السُّنَنُ، قُلْتُمْ وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ كَمَـا قَالَتْ بنو إِسْرَائِيلَ:﴿ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا كَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞۚ قَالَ إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ ١٣٨[الأعراف: ۱۳۸]، لَتَرْكَبُنَّ سَنَنَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ» [۸۰].

«با رسول اکرمصبه حنین می‌‌رفتیم و همگی مردمی تازه مسلمان بودیم. مشرکین درخت سدری‬ ‫داشتند که پیرامون آن اعتکاف و عبادت می‌‌کردند و اسلحۀ‬ خود را به قصد تبرک و تعظیم به آن می‌‌آویختند، و آن‬ ‫درخت را «ذات انواط» می‌‌گفتند. سپس از جلو درخت سدری گذشتیم و به پیغمبرصعرض کردیم برای ما هم ذات‬ ‫انواطی معین فرما. حضرت رسولصفرمود: الله اکبر، ‫[مراد تعظیم خداوند و تنزیه اوست از شرک، عادت نبی ‫اکرمصاین بود که هر گاه که کلمات نامناسب به مقام‬ ‫ربوبیت و الوهیت به سمع مبارکش می‌‌رسید در حال تعجب‬ ‫می‌فرمود: سبحان الله، یا الله اکبر] این راه و طریقۀ‬ ‫گذشتگانِ مشرک است. قسم به کسی که روح من در‬ ‫قبضۀ قدرت اوست سخنی گفتید که عین آن را بنی ‌اسرائیل به‬ ‫موسی گفتند که برای ما خدایی قرار بده، چنانکه آنان‬ ‫خدایانی دارند. موسی گفت: شما قومی جاهل هستید. و بعد‬ ‫رسول اکرمصفرمود: شما طریقۀ اقوام گذشته را متابعت‬ ‫خواهید کرد‬».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫در این خبر رسول اکرمصامت خود را آگاه فرموده ‫است که شما هم از طریقۀ گذشتگان خود متابعت خواهید‬ ‫کرد. اگر درست دقت کنید تبعیت مسلمانان سنن‬ ‫گذشتگان را برملا می‌‌بینی؛ چنانکه در هر شهر و دِه و‬ ‫محله سنگی یا درختی یا سقاخانه‌ای است که مردم از آن‬ ‫حاجت می‌‌خواهند، و صد‌ها مانند این. آیا مردمی که معتقد به‬ ‫این موهومات هستند و از این قبیل چیزها حاجت‬ ‫می‌خواهند، می‌‌توان اسم مسلمان و موحد بر آنان‬ ‫گذاشت؟ آیا اینان مشرک نیستند؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫عجب این است که می‌‌گویند درخت یا سنگ یا سقاخانه یا‬ ‫قدمگاه یا دیگ سمنو و غیره که ما از آنها حاجت‬ ‫می‌خواهیم، به واسطۀ این است که نظرکردۀ امامزاده هستند. ‫با این سخن جاهلانه می‌‌خواهند با شرکی روی شرک دیگر‬ ‫را بپوشانند. مگر امامزاده قاضی‌الحاجات است تا توجه او به‬ ‫درخت، درخت را هم قاضی‌الحاجات کند؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫‫من خود «درخت ملا چغندر» را که در پشت مدرسۀ سید‬ ‫ناصرالدین بود دیدم که جمعی از زنان دور درخت جمع‬ ‫بودند و شخصی روضه می‌‌خواند و این زنان از درخت‬ ‫حاجت می‌‌خواستند و به اندازه‌ای کهنه و نخ به آن بسته‬ ‫بودند که به شمار در نمی‌‌آمد؛ چشم‌هایی از نقره بر درخت کوبیده بودند و به واسطۀ شمع زیادی که روی این درخت‬ ‫گذاشته شده بود به یک چوب خشک سوختۀ متعفن مبدل‬ ‫گردیده بود. عجب‌تر اینکه این بت در پشت مدرسه‌ای بود‬ ‫که قریب صد نفر طلبه در آن تحصیل علوم دینی می‌کردند، و یکی از آنها جرأت نهی از منکر نمی‌‌کرد.‬ ‫حوادث روزگار خیابانی احداث کرد و به حمدالله این بت از‬ ‫میان رفت. اما صد افسوس که مدرسۀ زیبایی هم از‬ ‫دست رفت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫همچنین چناری بود در قصر سلطنتی که آن را «چنار‬ ‫عباسعلی» می‌‌گفتند و مورد توجه ساکنان آن مکان بود و به‬ ‫آن تبرک می‌‌جستند، و به حمد الله از بیخ کنده شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫خاتم انبیا آنچه لازمۀ تبلیغ رسالت بود به جای آورد، و‬ ‫چنان مسلمانان را از شرک بیزار کرد که عمر با آن‬ ‫همه تعصب در بت‌پرستی که زمان جاهلیت داشت، در ایام ‫خلافتش وقتی به زیارت کعبه رفت و به حجرالأسود رسید‬ ‫به آن خطاب کرده گفت:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ «ای سنگ، تو جمادی بیش‬ ‫نیستی، اگر ندیده بودم که پیغمبر به تو استلام می‌‌نمود و‬ ‫احترام می‌‌فرمود ابداً به تو اعتنایی نمی‌‌کردم» [۸۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ببین تفاوت‬ ‫ره از کجاست تا به کجا!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ‫این نکته را باید متوجه بود که حجرالأسود را نباید‬ ‫عبادت کرد و استلام [لمس کردن] آن هم فقط مستحب‬ ‫است. وضع این سنگ برای تعیین نقطۀ شروع به طواف‬ ‫است، و به اصطلاح سنگ مرّه است؛ به عبارت واضح‌تر،‬ ‫حاجی باید شروع به طواف از محاذات [مقابل] این سنگ کند. زیرا‬ ‫طواف‌کنندگان باید از یک جهت حرکت کنند، و اگر طواف‬ ‫از جهات مختلف شروع شود طائفین به محاذات یکدیگر‬ ‫واقع می‌‌شوند، و طواف مشکل می‌‌گردد؛ لذا تشریع شد که در محاذات سنگ نیت کنند و از آنجا شروع به طواف‬ ‫نمایند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫این بود تربیت پیغمبرص؛ ولی هزار افسوس که پس از‬ ‫مدت کمی بسیار از امت گرفتار شرک شدند و چنان در آن‬ ‫فرو رفتند که بعضی از این عادات ساختگیِ شرک‌آمیز از‬ ‫ضروریات دین و مسلّمات شریعت سیدالمرسلینصگردید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫راستی ببینید چگونه جاهلیت را از نو شروع کردند! چه خواب‌ها دیدند، و چه رقعه‌های بر درختان آویزان کردند! چه‬ ‫قدمگاه‌ها بر پا کردند و در سقا‌خانه‌ها، حتی در روز روشن‬ ‫چه شمع‌ها روشن کردند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

بس که ببستند بر او برگ و ساز
گر تو ببینی نشناسیش باز

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۸۰] شیخ طوسی در تفسیرش «التبیان» (۱/۴۰۰) و طبرسی در «مجمع البیان» (۳/۳۵۱) حدیث فوق را در تفسیر این آیه کریمه نقل کرده‌اند: ﴿ أَمۡ تُرِيدُونَ أَن تَسۡ‍َٔلُواْ رَسُولَكُمۡ كَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۗ وَمَن يَتَبَدَّلِ ٱلۡكُفۡرَ بِٱلۡإِيمَٰنِ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ ١٠٨. [البقرة: ١٠٨]. «آیا می‌خواهید از پیامبر خود، (همان چیزی را) درخواست کنید که پیش از این از موسی خواسته شد؟ و کسی که کفر را به (جای) ایمان برگزیند، مسلماً راه راست را گم کرده است». اما در مصادر اهل سنت؛ طبرانی در معجم الکبیر ح(۳۲۹۱)، (۳ /۲۴۴) این حدیث را با همین لفظ و احمد در مسندش (۵/۲۱۸) با لفظ بسیار نزدیک به آن، روایت کرده‌اند. شعیب الأرنؤوط می‌گوید: اسناد آن بر شرط شیخین صحیح است. همچنین در سنن النسائی الكبرى ح(۱۱۱۸۵) و مسند طیالسی ح(۱۳۴۶) وصحیح ابن حبان ح(۶۷۰۲) روایت شده و ترمذی آن را با اختلاف اندکی در سنن خود ح(۲۱۸۰) روایت کرده که این واقعه هنگام رفتن به سوی خیبر رخ داده است و سپس می‌گوید: این حدیث حسن صحیح می‌باشد ... و از ابوسعید و ابوهریره روایت شده است. [مُصحح] [۸۱] این خبر در مصادر اهل سنت روایت شده است، بخاری ح(۱۵۲۰) و مسلم ح(۱۲۷۰) در صحیحشان، و دیگران از عمر بن خطاب سروایت کرده‌اند که ایشان به سوی حجر الأسود آمده و بر آن بوسه زد و فرمود: «قسم به الله که برتو بوسه می‌زنم و می‌دانم که تو سنگی هستی که نفع و ضرری نمی‌رسانی و اگر نمی‌دیدم که رسول الله تو را می‌بوسید، بر تو بوسه نمی‌زدم». [مُصحح]