توحید عبادت

فهرست کتاب

[شاهد بر اینکه‬ ‫وسیله به معنی طاعت و عمل صالح است‬‬‬‬‬‬‬]

[شاهد بر اینکه‬ ‫وسیله به معنی طاعت و عمل صالح است‬‬‬‬‬‬‬]

‬‬‬‬ اولاً: نص مفسرین و لغویین است که وسیله را به معنی ‫«ما یُتَوسَّلُ به من الطاعات والعلم»تفسیر کرده‌اند [یعنی آنچه طاعات و ‫علم که بدانها توسل بکنند] و راغب‬ ‫اصفهانی در «مفردات» بدین معنی تصریح کرده است؛‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫شاهد دوم: نص کتاب کریم است:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ وَلَا تَحۡوِيلًا ٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗا ٥٧[الإسراء: ۵۶].‬

«بگو کسانى را که به جاى او [معبود خود] پنداشتید بخوانید [آنها] نه اختیارى دارند که از شما دفع زیان کنند و نه [آنکه بلایى را از شما] بگردانند. آن کسانى را که ایشان مى‏خوانند [خود] به سوى پروردگارشان تقرب مى‏جویند [تا بدانند] کدام یک از آنها [به او] نزدیکترند و به رحمت وى امیدوارند و از عذابش مى‏ترسند چرا که عذاب پروردگارت همواره در خورِ پرهیز است».

قریش به‬ ‫قحط و غلا مبتلا شدند؛ خداوند تبارک و تعالی این آیه را بر‬ ‫پیغمبرش فرستاد؛ یعنی: اینان که مقربانِ درگاه خدا هستند، مانند‬ ‫مسیح و ملائکه و جن، توسل به حق سبحان می‌‌جویند و از او‬ ‫امید بخشش دارند. پس معلوم شد که اینان مثل سایر بندگان بیم و امید‬ ‫دارند، و نباید از آنها کشف ضرر و حاجت خواست، و در‬ ‫نتیجه روشن می‌‌گردد که مراد از «وسیله» در آیۀ مبارکه‬ ‫انبیا و اولیا نمی‌‌تواند باشد؛ زیرا- به استدلالی که‬ ‫گذشت- خداوند در این آیۀ اخیر‬ آن صفت را از ایشان سلب کرده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ سیدالساجدین، حضرت زین‌العابدین ÷در‬ ‫صحیفۀ سجادیه در دعای دفع مکر دشمنان چنین عرض‬ ‫می‌کند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ «وَوَسِیلَتِي إِلَیكَ التَّوْحِیدُ، وَذَرِیعَتِي أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِكَ شَیئاً، وَلَـمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً...»

«خدایا، وسیلۀ من به تو‬ ‫یکتاپرستی است، و دست‌آویزِ من این است که چیزی را‬ ‫شریک تو نگرفتم و معبودی با تو اتخاذ نکردم».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫پس از این آیۀ مبارکه و دعای صحیفۀ سجادیه و تحقیق‬ ‫مفسرین معلوم شد که وسیله به معنی شخص نبی یا ولی ‫استعمال نشده، و شخص را نباید وسیله قرار داد، بلکه‬ ‫وسیله منحصر به علم و عمل صالح و اطاعت رسول است‬ ‫و نزدیک کنندۀ عبد به رب، عقاید صحیحه و اعمال فاضله است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫یکی از مصائب و بدبختی‌های مسلمانان بی‌اطلاع از‬ ‫مبانی دین این است که در زمان پیغمبرصو هر یک از أئمه ها‫دینجماعتی از دروغگویان و‬ ‫زنادقه بر ایشان دروغ بستند و دربارۀ پیغمبرصو اولیا‬ ‫صفت خدایی قائل شدند و خود را به پیغمبری معرفی ‫می‌کردند، آن بزرگواران از ایشان بیزاری می‌‌جستند و بر‬ ‫آنها لعنت و نفرین می‌‌کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ غُلات در اصل نه فرقه‌اند که همگی به بطلان شرایع‬ ‫قائلند. فرقه‌ای از ایشان می‌‌گویند که خداوند به صورت‬ ‫خَلْق ظاهر می‌‌شود، و از صورتی به صورتی منتقل‬ ‫می‌گردد و شناختن چنین خلقی موجب سقوط تکالیف‬ ‫است. فرقۀ دیگر می‌‌گویند که ائمه خالق و رازق و‬ ‫زنده‌کننده و میراننده هستند، و مراد از نماز و روزه و زکات‬ ‫اشخاص خوبند، و مقصود از شراب و قمار و زنا، مردمان‬ ‫بد می‌‌باشند، و هر کس اینها را شناخت تکلیف از او ساقط‬ ‫می‌شود؛ ملاحظه کنید چگونه غلو در میان مسلمانان رواج پیدا‬ ‫کرد. چیزی که در این قسمت محرک و دست‌آمیزِ عوام و‬ ‫جهال شد، وجود صفات عالی و علم وافری بود که در پیغمبرص‬ ‫و ائمه طاهرینوجود داشت. ‫افتضاح این است که در حق امامزادگان، و بعضی از‬ ‫اراذل خلق، در حق مرشدان خود، که سر تا پا جهل و‬ ‫نادانی‌اند، نیز آثار ربوبیت و خالقیت و قضای حاجات و رفع‬ ‫کربات قائل شدند و کار جهل و شرک به جایی رسید که‬ ‫صورت مرشد را در موقع ذکر خدا و عبادت در نظر گرفتند و‬ ‫گفتند باید مخاطب ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُرا مرشد قرار داد، و حتی ‫مرشد را سجده کردند و عبادت نمودند: نَعُوذُ بِاللهِ مِنْ‬ ‫الضَّلاَلِ وَمِنْ حُمْقِ الْأَرَاذِلِ وَالْجُهَّالِ.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫ما در این‌جا تتمیماً ‫للکلام و تبصره للأنام [به عنوان پایان کلام و آگاهی‌بخشی به مردم] چند حدیث از ‫«کشی» که از علماء مهم امامیه‌ است نقل می‌‌کنیم:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ عن أبي حمزة الثماليّ، قال: قال علي بن الحسين سلام الله عليه: «لَعَنَ اللهُ مَنْ كَذَبَ عَلَيْنَا، إِنِّيْ ذَكَرْتُ عَبْدَ اللهِ بْنِ سَبَأ، فَقَامَتْ كُلُّ شَعْرَةٍ فِيْ جَسَدِيْ، لَقَدْ ادَّعَى أَمْراً عَظِيْماً [مَا لَهُ لَعَنَهُ اللهُ؟]، كَانَ عَلِيٌّ ÷ وَاللهِ عَبْداً للهِ صَالِحاً، أَخُو رَسولِ اللهِ، مَا نَالَ الْكَرَامَةَ مِنَ اللهِ إِلاَّ بِطَاعَتِهِ للهِ وَرَسُولِهِ، وَمَا نَالَ رَسُولُ اللهِ صالْكَرَامَةَ مِنَ اللهِ إلاَّ بِطَاعَتِهِ» [۱۲۱].

«‫از ابو حمزه ثمالی روایت می‌‌کند که حضرت علی ‌بن‬ ‫الحسین ÷فرمود: خدا لعنت کند کسی را که به ما دروغ‬ ‫بندد. به خاطرم عبدالله سباء یهودی آمد و تمام موی بدن‬ ‫من برخاست، خدا عبدالله را لعنت کند که امر مهمی را‬ ‫دعوی کرد. والله علی بنده خدا بود و برادر رسول، او جز‬ ‫به اطاعت خدا و رسول او به بزرگی و کرامت نرسید،‬ ‫همچنین رسول‌اکرمصبه کرامت و بزرگی جز به اطاعت خدا‬ ‫نرسید»،‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ÷يَقُولُ: «كَانَ الْمُغِيرَةُ بْنُ سَعِيدٍ يَتَعَمَّدُ الْكَذِبَ عَلَى أَبِي، وَيَأْخُذُ كُتُبَ أَصْحَابِهِ، وَكَانَ أَصْحَابُهُ الْمُسْتَتِرُونَ بِأَصْحَابِ أَبِي يَأْخُذُونَ الْكُتُبَ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي فَيَدْفَعُونَهَا إِلَى الْمُغِيرَةِ فَكَانَ يَدُسُّ فِيهَا الْكُفْرَ وَالزَّنْدَقَةَ [وَيُسْنِدُهَا إِلَى أَبِي] ثُمَّ يَدْفَعُهَا إِلَى أَصْحَابِهِ، فَيَأْمُرُهُمْ أَنْ يَبُثُّوهَا فِي الشِّيعَةِ، فَكُلُّ مَا كَانَ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي مِنَ الْغُلُوِّ فَذَاكَ مِمَّا دَسَّهُ الْمُغِيرَةُ بْنُ سَعِيدٍ فِي كُتُبِهِمْ» [۱۲۲].

در حدیث صحیح از هشام بن حکم روایت کرده که از‬ ‫حضرت صادق ÷شنیدم که می‌‌فرمود: «مغیره بن سعید‬ ‫طریقه‌اش این بود که بر پدرم دروغ می‌‌بست و کتاب‌های‬ ‫اصحاب پدرم را می‌‌گرفت. اصحاب مغیره که در میان‬ ‫اصحاب پدرم پنهان بودند، به تزویر، کتاب‌های ایشان را‬ ‫می‌گرفتند و به مغیره می‌‌دادند، و او کفر و زندقه داخل‬ ‫آنها می‌‌کرد که آنها را میان شیعه شایع گردانند. پس هرچه در کتاب‌های پدرم از غلو هست همان است که مغیره‌ بن‬ ‫سعید داخل کرده است»،‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ÷يَوْماً لِأَصْحَابِهِ: «لَعَنَ اللَّهُ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ يَهُودِيَّةً كَانَ يَخْتَلِفُ إِلَيْهَا يَتَعَلَّمُ مِنْهَا السِّحْرَ وَ الشُّعْبَذَةَ وَ الْمَخَارِيقَ. إِنَّ الْمُغِيرَةَ كَذَبَ عَلَى أَبِي ÷فَسَلَبَهُ اللَّهُ الْإِيمَانَ، وَإِنَّ قَوْماً كَذَبُوا عَلَيَّ [مَا لَهُمْ أَذَاقَهُمُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِيدِ] فَوَ اللَّهِ مَا نَحْنُ إِلَّا عَبِيْدُ الَّذِي خَلَقَنَا وَاصْطَفَانَا مَا نَقْدِرُ عَلَى ضَرٍّ وَ لَا نَفْعٍ وَإِنْ رَحِمَنَا فَبِرَحْمَتِهِ وَإِنْ عَذَّبَنَا فَبِذُنُوبِنَا. وَاللَّهِ مَا لَنَا عَلَى اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ وَلَا مَعَنَا مِنَ اللَّهِ بَرَاءَةٌ وَإِنَّا لَمَيِّتُونَ وَمَقْبُورُونَ وَمُنْشَرُونُ وَمَبْعُوثُونَ وَمَوْقُوفُونَ وَمَسْئُولُونَ وَيْلَهُمْ مَا لَهُمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ لَقَدْ آذَوُا اللَّهَ وَآذَوْا رَسُولَهُ فِي قَبْرِهِ وَأَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَفَاطِمَةَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ... إلى آخر الحديث» [۱۲۳].

یعنی: ‫نیز کشی از حضرت صادق÷روایت کرده است که: «آن‬ ‫حضرت روزی به اصحاب خود فرمود: خدا مغیره و آن زن‬ ‫یهودی را که با او آمد و شد داشت و از او سحر و شعبده‬ ‫می‌آموخت، لعنت کند؛ به پدرم دروغ می‌‌بست و خداوند‬ ‫ایمان را از او گرفت. قومی هستند که بر من دروغ‬ ‫می‌بندند، والله ما بندۀ خدایی بیش نیستیم، ما قدرت بر‬ ‫ضرر و نفع نداریم، اگر خدا بر ما رحم کند به رحمت خود کرده است، و اگر ما را عذاب کند در ازای گناهان ماست؛‬ ‫والله ما را حجتی نیست، و ما برائت آزادی از خدا نداریم،‬ ما نیز می‌‌میریم و به قبر می‌‌رویم، و ما را از قبر بیرون‬ ‫می‌آورند و در صحرای قیامت می‌‌دارند و از ما سئوال‬ ‫می‌کنند، وای بر آنانی که رسول اکرمصو علی و حسن ‫و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی را در قبر‬ ‫اذیت می‌‌کنند».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ عن ابن المغيرة قال: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ [أي الإمام موسى الكاظم عليه السلام] أَنَا وَيَحْيَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ، فَقَالَ يَحْيَى: جُعِلْتُ فِدَاكَ! إِنَّهُمْ يَزْعُمُونَ أَنَّكَ تَعْلَمُ الْغَيْبَ؟! فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ! ضَعْ يَدَكَ عَلَى رَأْسِي فَوَ اللَّهِ مَا بَقِيَتْ فِي جَسَدِي شَعْرَةٌ وَلا فِي رَأْسِي إِلا قَامَتْ. قَالَ: ثُمَّ قَالَ: لا، وَاللَّهِ مَا هِيَ إِلا رِوَايَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص» [۱۲۴].

‫نیز کشی به سند صحیح روایت می‌‌کند که عبدالله بن مغیره گفت: من با یحیی بن‬ ‫عبدالله بن حسن نزد امام موسی کاظم ÷بودم، یحیی ‫گفت: «فدایت شوم، این جماعت گمان می‌‌کنند تو غیب‬ ‫می‌دانی». حضرت فرمود: «سبحان الله، سبحان الله، دست‬ ‫بر سر من بگذار والله در تن و سرم مویی ‌که برنخواسته‬ ‫باشد نماند» و فرمود: «والله اینکه ما می‌‌دانیم جز به‬ ‫روایت از رسولصنیست»،‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لأبِي عَبْدِ اللَّهِ ÷: إِنَّهُمْ يَقُولُونَ [قَالَ: وَمَا يَقُولُونَ؟ قُلْتُ: يَقُولُونَ] يَعْلَمُ قَطْرَ الْمَطَرِ وَعَدَدَ النُّجُومِ وَوَرَقَ الشَّجَرِ وَوَزْنَ مَا فِي الْبَحْرِ وَعَدَدَ التُّرَابِ؟ فَرَفَعَ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ! فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ! لا وَاللَّهِ مَا يَعْلَمُ هَذَا إِلا اللَّه!» [۱۲۵].

یعنی: «و نیز کشی به سند صحیح از ابوبصیر روایت می‌‌کند که‬ ‫گفت: به حضرت صادق ÷عرض کردم که این جماعت‬ ‫می‌گویند: شما به قطره‌های باران و عدد ستارگان و برگ‬ ‫درختان و آنچه در دریاهاست عالم هستید. آن حضرت‬ ‫سر خود را به آسمان بلند کرد و فرمود: «سبحان‌الله،‬ ‫سبحان‌الله، والله این را کسی جز خدا نمی‌‌داند».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

[۱۲۱] رجال كشی، (ص ۱۰۸)، و بحار الأنوار (۲۵/۲۸۷). [مُصحح] [۱۲۲] رجال كشی، (ص ۱۹۶) (برگرفته از چاپ قدیمی) یا در (ص ۲۲۵) (از چاپ مشهد الحدیثه، انتشارات مؤسسة النشر دانشگاه مشهد/إیران، ۱۳۴۸ هـ)، وبحار الأنوار (۲۵/۲۵۰). [مصحح] [۱۲۳] رجال كشی، ص ۱۹۶، (برگرفته از چاپ قدیمی)، یا در ص ۲۲۵ – ۲۲۶، (از چاپ مشهد الحدیثه)، و اختیار معرفة الرجال طوسی (۲/۴۱۹). [مُصحح] [۱۲۴] رجال كشی، ص ۲۹۸، و بحار الأنوار، (۲۵/ ۲۹۳). [مُصحح] [۱۲۵] رجال كشی، ص۲۹۹، و بحار الأنوار، (۲۵/ ۲۹۴)، و اختیار معرفة الرجال طوسی (۲/۵۸۸). [مُصحح]