شفاعت برای کسی نافع است که خداوند از او راضی باشد
مسئلۀ شفاعت، یکی از مسائل مهم دینی است و از مسلمات دین مبین اسلام است. اما در کیفیت و چگونگی آن در میان فرق اسلام اختلاف وجود دارد:
جمهور اشاعره و امامیه برای پیغمبرصدر اسقاطِ عقاب [لغو کردن مجازات] از اهل عقاب اثبات شفاعت کردهاند، ولی معتزله گفتند که شفاعت پیغمبرصتأثیری در اسقاط عقاب ندارد، بلکه در ایصال [رساندن] ثواب به اهل ثواب مؤثر است. به بیان واضحتر، با شفاعت پیغمبرصگناهکار مورد عفو واقع نخواهد شد، ولیکن درستکار به شفاعت پیغمبرصبر علوّ رتبه و منزلتش افزوده خواهد شد. ادلۀ فریقین در کتب کلامیه مسطور است.
از بیان اختلاف معلوم شد که مسئلۀ شفاعت مُسلَّم فِرق است، و اختلاف در کیفیت و حقیقت شفاعت است.
ما پیش از همه چیز مراجعه به قرآن میکنیم تا ببینیم دربارۀ شفاعت چه میگوید. در قرآن آیاتی هست که مطلقاً و صریحاً شفاعت را رد میکند:
﴿هَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّا تَأۡوِيلَهُۥۚ يَوۡمَ يَأۡتِي تَأۡوِيلُهُۥ يَقُولُ ٱلَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبۡلُ قَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُ رَبِّنَا بِٱلۡحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَآءَ فَيَشۡفَعُواْ لَنَآ أَوۡ نُرَدُّ فَنَعۡمَلَ غَيۡرَ ٱلَّذِي كُنَّا نَعۡمَلُۚ قَدۡ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ ٥٣﴾[الأعراف: ۵۳]
«آیا [آنان] جز در انتظار تاویل آنند روزى که تاویلش فرا رسد کسانى که آن را پیش از آن به فراموشى سپردهاند مىگویند حقا فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند پس آیا [امروز] ما را شفاعتگرانى هست که براى ما شفاعت کنند یا [ممکن است به دنیا] بازگردانیده شویم تا غیر از آنچه انجام مىدادیم انجام دهیم به راستى که [آنان] به خویشتن زیان زدند و آنچه را به دروغ مىساختند از کف دادند»،
﴿تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩٨ وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٩٩ فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِينَ ١٠٠ وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٖ ١٠١﴾[الشعراء: ۹۷ -۱۰۱]
«[در جهنم مشرکین به معبودهای خود خطاب میکنند که] قسم به خدا در مساوی گرفتن شما با ربالعالمین جز در گمراهی آشکاری نبودیم؛ ما را مجرمین گمراه کردند. برای ما شفاعتکننده و دوست دلسوزی نیست»،
﴿وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤٦ حَتَّىٰٓ أَتَىٰنَا ٱلۡيَقِينُ ٤٧فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ ٤٨﴾ [المدثر: ۴۶-۴۸]
«و روز جزا را دروغ می شمردیم، تا مرگ ما در رسید، و شفاعتِ شفاعتگران آنها را سود نبخشد»،
﴿وَأَنذِرۡ بِهِ ٱلَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحۡشَرُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ لَيۡسَ لَهُم مِّن دُونِهِۦ وَلِيّٞ وَلَا شَفِيعٞ﴾[الأنعام: ۵۱]
«آن کسانی را که از حشر به سوی خدا میترسند، بترسان، برای آنان جز او ولی و شفیعی نیست»،
﴿وَذَرِ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَهُمۡ لَعِبٗا وَلَهۡوٗا وَغَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَاۚ وَذَكِّرۡ بِهِۦٓ أَن تُبۡسَلَ نَفۡسُۢ بِمَا كَسَبَتۡ لَيۡسَ لَهَا مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٞ وَلَا شَفِيعٞ﴾[الأنعام: ۷۰]
«ترک کن کسانی را که دین خود را لهو و لعب کردند و مغرور به حیات دنیا شدند، و با قرآن به آنان یادآوری کن تا نفسی به سبب گناهان خود، به هلاک تسلیم نشود، برای او جز خدا ولی و شفیعی نیست»،
﴿وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ يُبۡلِسُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ ١٢وَلَمۡ يَكُن لَّهُم مِّن شُرَكَآئِهِمۡ شُفَعَٰٓؤُاْ وَكَانُواْ بِشُرَكَآئِهِمۡ كَٰفِرِينَ ١٣﴾[الروم: ۱۲- ۱۳]
«روزی که قیامت میشود، گناهکاران خاموش و ناامید میگردند و برای ایشان از شرکایی که به خدا نسبت داده بودند شفیعانی پیدا نمیشوند و به آنان کافر میگردند»،
﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُفَعَآءَۚ قُلۡ أَوَلَوۡ كَانُواْ لَا يَمۡلِكُونَ شَيۡٔٗا وَلَا يَعۡقِلُونَ ٤٣﴾[الزمر: ۴۳]
«آیا غیر از خدای، شفیعانی اتخاذ کردند؟ بگو: آنان که چیزی از دستشان برنمیآید و عقل ندارند؛ چگونه میتوانند شفاعت کنند؟»
﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗاۖ لَّهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ ثُمَّ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٤٤﴾[الزمر: ٤٤]
«بگو: شفاعت مخصوص خداست، مالک آسمانها و زمین است و همگی به طرف او رجوع میکنید»،
﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا لَّا تَجۡزِي نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَيۡٔٗا وَلَا يُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا يُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ٤٨﴾[البقرة: ۴۸]
«بپرهیزید از روزی که نفسی برای نفس دیگری نخواهد توانست چیزی بپردازد، و از او فدیهای پذیرفته نخواهد شد، و برای او شفاعتی فایده نخواهد داد، و به آنان کمکی نخواهد شد»،
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰكُم مِّن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَ يَوۡمٞ لَّا بَيۡعٞ فِيهِ وَلَا خُلَّةٞ وَلَا شَفَٰعَةٞۗ وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٥٤﴾[البقرة: ۲۵۴]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از آنچه که بر شما روزی کردهایم صدقه دهید، قبل از اینکه روزی بیاید که در آن خرید و فروش و دوستی و شفاعتی نیست، و کافران ظالمانند»،
﴿ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً إِن يُرِدۡنِ ٱلرَّحۡمَٰنُ بِضُرّٖ لَّا تُغۡنِ عَنِّي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيۡٔٗا وَلَا يُنقِذُونِ ٢٣﴾[یس: ۲۳]
«آیا جز از خدا چیز دیگری را معبود اتخاذ کنم، که اگر خداوند ارادۀ ضرری به من کند شفاعت آنان چیزی از من دفع نکند و نتواند مرا نجات دهد؟»،
﴿وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيًۡٔا﴾[النجم: ۲۶]
«و چقدر فرشتگان که در آسمانها هستند و شفاعت آنها چیزی را دفع نمیکند».
آیات دیگری هم هست که شفاعت را ثابت میکند ولی به شرط رضایت خداوند از مشفوعٌ له [کسی که برایش شفاعت میشود] و اذنِ او به شفاعتکننده؛ مانند:
﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِ﴾ [البقرة: ۲۵۵]
«اگر اذن او نباشد کیست که در نزد او شفاعت کند؟»،
﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۖ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ إِذۡنِهِۦۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾[یونس: ۳]
«پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و بعد بر عرش مستولی شد، [۱۲۹]همه کارها را او اداره میکند. اگر اذن او نباشد شفاعت کنندهای برای کسی نیست، خداوند شما چنین است او را پرستش کنید آیا متذکر نمیشوید؟»،
﴿يَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا ١٠٩﴾[طه: ۱۰۹]
«در آنروز مادامی که خدای متعال اذن ندهد و از شفاعت او را راضی نشود، شفاعتی فایده نمیدهد»،
﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُ﴾[سبأ: ۲۳]
«در نزد خداوند شفاعتی نافع نمیگردد، مگر برای کسانی که اذن بدهد مفید شود»،
﴿لَّا يَمۡلِكُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا ٨٧﴾[مریم: ۸۷]
«در آن روز فقط کسی که عهدی نزد خداوند متعال داشته باشد – یعنی مأذون باشد – میتواند شفاعت بکند»،
﴿وَلَا يَمۡلِكُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ٨٦﴾[الزخرف: ۸۶]
«آنهایی که غیر از خدا عبادتشان میکنند، قادر به شفاعت نیستند. فقط برای کسانی که علم به وحدانیت خدا داشته و با آن شهادت میدهند میتوان شفاعت کرد».
***
[۱۲۹] - ترجمه آیه بدین شکل صحیح است: «پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و بعد بر عرش استقرار یافت، همه کارها را او اداره میکند ...» [مصحح].
نتیجه آیات و تحقیق در مسئلۀ شفاعت
نتیجه گرفتن از آیات بالا و تحقیق در مسئلۀ شفاعت محتاج به مقدمهایست.
یکی از تعلیمات عالی و مسلّمِ اسلام این است که انسان باید به غیر از حقتعالی متکی به کسی نباشد، و غیر از او موجودی را مؤثر نداند، و چون از جهت دیگر در سعادت مادی و معنوی انسان گرو بند اعمالش هست:
﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ ٣٨﴾[المدثر: ۳۸]
«هر کسی در گرو عمل خویش است»،
پس باید با توکل و اتکا به حق، تحصیل اعمال نیک و افعال پسندیده و طی مراحل ترقی و تکامل کرد:
سایۀ حق بر سر بنده بود
عاقبت جوینده یابنده بود
﴿إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَا﴾[الإسراء: ۷]
«هر نیک و بدی که کردید به خودتان برمیگردد».
انسان فرزند عملش است، عمل و کردار نیک با تسلیم شدن به حق اصل سعادت و رستگاری است:
﴿بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ١١٢﴾[البقرة: ۱۱۲]
«آری، کسی که خود را به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد مزد خود را نزد پروردگارش مییابد و ترس و غمی ندارد».
نجات از بدبختیها و نکبات، فقط به وسیلۀ عمل صالح میسر است، و هر بدبختیکه به بشر روی میآورد به واسطۀ اعمال بد آنها است:
«إِنَّمَا هِي أَعْمَالُكُمْ تُرَدُّ إِلَیكُم» [۱۳۰]«اعمال شما به خودتان برمیگردد».
خداوند میفرماید:
﴿لَّيۡسَ بِأَمَانِيِّكُمۡ وَلَآ أَمَانِيِّ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِۗ مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ وَلَا يَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا ١٢٣﴾[النساء: ۱۲۳]
«[پاداش و کیفر] به دلخواه شما و به دلخواه اهل کتاب نیست؛ هر کس بدى کند در برابر آن کیفر مىبیند و جز خدا براى خود یار و مددکارى نمىیابد»
در شأن نزول این آیه چنین ذکر کردهاند که مسلمانان با اهل کتاب مجادله و مخاصمه کردند و بر ضد یکدیگر استدلال نمودند. اهل کتاب به مسلمین گفتند ما از شما بهتر و بالاتر و به خداوند نزدیکتریم چون پیغمبر و کتاب ما پیش از پیغمبر و کتاب شما بود؛ مسلمانان گفتند ما از شما بهتریم چون پیغمبرِ ما بهترین پیغمبران و خاتم انبیاست و شرع ما ناسخ شرایع میباشد، این آیۀ مبارکه نازل گردید.
یعنی صرف اینکه ما امت خیرالمرسلین یا شیعۀ امیرالمؤمنین هستیم کافی نمیباشد؛ و همچنین به آرزوی اهل کتاب نخواهد بود که میگویند: ﴿لَن يَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن كَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ﴾[البقرة: ۱۱۱]
«هرگز داخل نمیشود بهشت را مگر کسی که یهودی یا نصرانی باشد».
خلاصه، هیچ کاری با آرزو درست نخواهد شد، بلکه سعادت اخروی موکول به علم و عمل صالح است.
به آروز و هوس بر نیاید این معنی
به آب دیده و خون جگر تواند بود
هر کس کار بد بکند جزا داده خواهد شد و جز خداوند ناصر و ولیای نمییابد.
قیامت که بازار مینو نهند
منازل به اعمال نیکو دهند
بضاعت به چندان که آری بری
اگر مفلسی شرمساری بری
کسی را که حُسن عمل بیشتر
به درگاه حق منزلت پیشتر
سعدی
در حدیث شریف از حضرت باقر ÷روایت شده که فرمود:
«قَالَ رَسُولُ اللهص: یا بَنِي هَاشِمٍ! یا بَنِي عَبْدِالْـمُطَّلِبِ! إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَیكُمْ وَإِنِّي شَفِیقٌ عَلَیكُمْ وَإِنَّ لِي عَمَلِي وَلِكُلِّ رَجُلٍ مِنْكُمْ عَمَلَهُ لا تَقُولُوا إِنَّ مُحَمَّداً مِنَّا وَسَنَدْخُلُ مَدْخَلَهُ فَلا وَاللَّهِ مَا أَوْلِیائِي مِنْكُمْ وَلا مِنْ غَیرِكُمْ یا بَنِي عَبْدِالْـمُطَّلِبِ إِلا الْـمُتَّقُونَ، أَلا فَلا أَعْرِفُكُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ تَأْتُونَ تَحْمِلُونَ الدُّنْیا عَلَى ظُهُورِكُمْ وَیأْتُونَ النَّاسُ یحْمِلُونَ الآخِرَةَ. أَلا إِنِّي قَدْ أَعْذَرْتُ إِلَیكُمْ فِیمَا بَینِي وَبَینَكُمْ وَفِیمَا بَینِي وَبَینَ اللَّهِ ﻷاسـمُهُ فِیكُمْ» [۱۳۱].
«رسول خداصفرمود: «ای بنی هاشم، ای بنیعبدالمطلب، من رسول خدا بر شما هستم، و بر شما مهربانم، همانا برای من عمل من است و هر مردی از شما نیز عمل خود را دارد، نگویید که محمد از ماست و بدان جایی که او داخل شود ما نیز داخل خواهیم شد؛ نه، قسم به خدا اولیای من از شما و غیر شما فقط کسانی هستند که از خدا بپرهیزند. هان! نشناسم شما را در روز قیامت در حالی که دنیا را در پشتتان حمل میکنید و دیگران آخرت را. آگاه باشید من در آنچه میان من و شما و میان شما و خداوند است معذور هستم و رفع تکلیف از خود نمودم».
البته کسی که از جانب خداوند مبعوث برای تربیت مردم بود میبایست همین طریقه را داشته باشد که مردم را دعوت به عمل کند و سعادت و شقاوت را نتیجۀ مستقیم اعمال مردم قرار دهد.
اکنون ببینیم شفاعت چیست؟ شفاعت سئوال از گذشتن گناه گناهکار است، و در اصطلاح دینی عبارت است از سئوال بعضی از صالحین از خداوند برای گذشتن از عقاب گناهکاران و مورد عفو قرار دادن گناهکاران.
این اعتقاد که ضرر بسیار به اهل دیانات وارد آورده، تحریفی است از تعلیمات کاهنان که برای اینکه نزد مردم شأنی داشته باشند این معنی را درست کردند و این مقام را برای خود قائل شدند.
این همان شفاعت شرکیه است که مشرکین قائل بودند چنانکه در نزد عامه و جاهلین امت معروف است که میگویند - العیاذ بالله- پیغمبرصو ائمه†فرمودند که ای گناهکاران امت، شما با ما محبت داشته باشید و ما شما را فردای قیامت شفاعت میکنیم.
این معنی با دعوت انبیا، مخالف، و با اصول اسلام، ضد، و با قوانین تعلیم و تربیت منافی است، و لازم میآید که بعث رسل لغو و بیهوده گردد، و بدان ماند که به طفلی بگویی: در مدرسه باید درس بخوانی، ولی اگر هم نخواندی از معلم نترس من میآیم و وساطت میکنم.
آیا میشود تصور کرد که پیغمبر اکرمصنواهی و اوامری از طرف خداوند بیاورد و بگوید باید اوامر را بجای آوری و نواهی را ترک کنی، ولی اگر چنین نکردی من از شما شفاعت میکنم؟ این مخالف تربیت و منافی با بعث رسل است. اسلام هر سببی را قطع کرده و وسیلۀ فوز و رستگاری را فقط عمل نیک قرار داده است. شفاعت به این معنی، علاوه بر اینکه مردم را مغرور میکند، شرکِ محض را نیز متضمن است.
اما شفاعتی که کتاب و سنت ثابت میکند، شفاعتی است که به اذن خدا برای کسی صادر شود که موحد بوده و رضایت خدا را جلب کرده باشد. به عبارت روشنتر، باید موحد بود و شرکا و شفیعانی به این معنی که ذکر شد برای خدا قائل نگردید، تا پیغمبر به اذن خدا از شخص شفاعت کند.
از رسول اکرمصسئوال شد که «یا رسول الله، سزاوارترین مردم به شفاعت شما چه کسی است؟» فرمود: «سزاوارترین مردم به شفاعت من کسی است که از صمیم قلب لا إله إلا الله بگوید [۱۳۲]».
پس حضرت محمد صبزرگترین اسباب نیل به شفاعت را تجرید توحید قرار داد، و این درست برعکس چیزی است که مشرکین میگویند: «وقتی نائل به شفاعت میگردی که انبیا را شفیع بگیری و غیر از خدا به آنان هم موالات داشته باشی».
به بیان واضحتر، عقیدۀ شرکیه در شفاعت همین اعتقادی است که عوام دارند، که انبیا و اولیا را عبادت میکنند و در مقابلشان خضوع و خشوع و در مجالس عزاداری ایشان گریه و زاری مینمایند و محبتشان را در دل جایگزین میکنند، و در عوض هزاران عمل فاسد از ایشان بروز میکند، و خیال میکنند فردای قیامت مورد شفاعت آنان واقع میشوند؛ این عقیدۀ مشرکین است که به هیچوجه اتکا به عمل صالح نداشتند.
از نادانیهای عوام یکی هم این است که میگویند: «اگر نبی و امام را دوستبداری و شفیع قرار دهی مورد عفو و مرحمت خدا واقع خواهی گردید، چنانکه اگر رابطه و محبت با مقربین پادشاه داشته باشی و آنان را شفیع قرار دهی مورد لطف و مرحمت واقع خواهی شد»؛ نمیدانند که شفاعت بدون اذن خدا محال است:
﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِ﴾ [البقرة: ۲۵۵]
«کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟»
و بعد از اذن خداوند، پیغمبرصوائمه†از کسی شفاعت میکنند که خداوند از او راضی باشد:
﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ﴾[الأنبیاء: ۲۸]
«و شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که خداوند راضی باشد».
اگر خداى نباشد ز بندهاى خوشنود
شفاعت همه پیغمبران ندارد سود
سعدی
خلاصه، برای نجات یافتن از عقاید شرکیه راجع به شفاعت باید سه اصل را در نظر گرفت:
اولاً: شفاعت بدون اذن خدا محال است؛
ثانیاً: خداوند اذن شفاعت نمیدهد مگر آنکه قولاً و عملاً از شخص مشفوعٌله راضی باشد؛
ثالثاً: قول و عملی که راضیکنندۀ خداست توحید مجرد از عقاید شرکیه و متابعت رسولصو سنت سنیۀ اوست.
پس اگر شرایط بالا جمع نشود شفاعت شافعین بیفایده است.
گفت پیغمبر که جنت از اله
گر همیخواهی ز کس چیزی مخواه
چون نخواهی تو شفیعم مر تو را
جنت المأوی و دیدار خدا
مثنوی
وَصَلَّی اللهُ عَلَى سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ.
[۱۳۰] متن حدیث نبوی، آنگونه که در بحار الأنوار، (۳/۹۰) وجود دارد. و در مصادر أهل سنت، جمله در ضمن حدیث قدسی معروف آمده و لفظ آن: «إِنَّمَا هِىَ أَعْمَالُكُمْ أُحْصِیهَا لَكُمْ ثُمَّ أُوَفِّیكُمْ إِیاهَا» «اینها اعمال شماست که برایتان حساب میکنم سپس جزای(خوب یا بد) آن را میدهم». نگا: مثلا: صحیح مسلم، ح(۶۷۳۷). [مُصحح] [۱۳۱] الكافی (۸/۱۸۲). [مُصحح] [۱۳۲] صحیح بخاری، ح (۹۹)، و مسند أحمد (۲/۳۷۳). [مُصحح]