توحید عبادت

فهرست کتاب

۹ توحید مبدأ فضایل است‬

۹ توحید مبدأ فضایل است‬

قال الله تعالى [في الحديث القدسي]:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ «كلمةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِيْ أَمِنَ مِنْ عَذَابِي» [۱۵۷].‬‬

چون مسطورات این کتاب را به دقت مطالعه کردید،‬ ‫درمی‌یابید که حقیقت توحید و یکتاپرستی اعراض و دوری از غیر خداست، و ادراک می‌کنید که لب توحید حاجت‬ ‫نخواستن و قربانی و نحر و سجده و رکوع ننمودن برای‬ ‫غیر خداست، و نیز می‌‌فهمید که مقصود از توحید این است که حتی برای ایام سعدی و نحسی قایل نباشید، و به هیچ‬ ‫وسیله‌ای جز علم و عمل صالح توسل نجویید و خلاصۀ کلام، توحید تفطن [با هشیاری فهمیدن] به حقیقت کلمۀ «لا إِلَهَ إِلاَّ الله» است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ مسلمانان این زمان با مشرکین جاهلیت چندان فرقی ‫ندارند، جز آنکه مشرکین عصر نبی اهل لسان بودند، و‬ ‫معنی لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّـهُرا می‌‌فهمیدند، اما مشرکین‬ ‫فارسی ‌زبان چون واقف به لغت عربی نیستند معنی این‬ ‫کلمه را نمی‌‌فهمند، و دلیل آن این است که هنگامی که‬ ‫رسول اکرمصفرمود: «قُولوا: لاَ إِلَهَ إِلَّا الله تُفْلِحُوا» [بگویید: لا إِلَهَ إِلا اللهتا رستگار شوید] مردم آن زمان به شنیدن‬ ‫این کلمه دیدند اگر آن را تصدیق کنند باید غیر خدا را از خود‬ ‫دور کرده پیرامون بت‌ها نگردند، و ملائکه را نیز پرستش‬ ‫نکنند، عیسی را پسر خدا و قاضی‌‌الحاجات ندانند، و مریم‬ ‫را باب‌الحوائج نشمرند، و سعد و نحس کواکب را عقیدۀ‬ ‫باطلی بدانند، بالاخره ملزم می‌‌شدند که بت‌ها را کنار‬ ‫گذارده سنگ‌هایی را که مردم در آنجا ذبح می‌‌کردند و‬ ‫مقدس می‌‌شمردند بشکنند و به دور افکنند، دیدند که‬ ‫باید درخت‌هایی را که برای آنها نذر و نحر می‌‌کردند‬ ‫بسوزانند، و احبار و رهبان را که تقرب به آنان را زلفی ‫[نزدیکی] به خدا می‌‌دانستند پشت پای زنند، و به طاغوت که کاهن و متولی بتکده بود کافر شوند. خلاصه، جز خالق‬ ‫جهان مؤثر دیگری قایل نشوند. مسلماً هر یک از این بت‌ها و سنگ‌ها متولیانی داشت که از آن استفاده می‌‌کردند و از‬ ‫نذور و صدقات مردم امرار معاش می‌‌نمودند؛ عزت آنان‬ ‫بسته به بت‌ها بود، چه کنند؟ نانشان قطع می‌‌شد و اساس حیثیت و زندگانیشان به هم می‌‌خورد و بیچاره می‌‌شدند.‬ ‫از این جهت گفتند: «ما به گفتن کلمۀ توحید و تصدیق‬ ‫پیغمبر حاضر نیستیم». رسول‌اکرمصفرمود:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ «من مأمورم که با‬ ‫شما مقاتله کنم تا قایل به کلمۀ لا إِلَهَ إِلا الله گردید».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در واقع تصدیق به این کلمه، سبب ریشه‌کن شدنِ‬ ‫خرافات و خراب شدن بتکده‌ها و برهم خوردن موهومات‬ ‫و عقاید شرکیه بود لذا مشرکین نتوانستند متحمل این‬ ‫‫معنی شوند گفتند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ ٥[ص: ۵]

«آیا خدایان را یک خدا کرده است؟ این محققاً‬ ‫چیز عجیبی است».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ‫مردم زمان جاهلیت دو دسته بودند: یک دسته عوام و‬ ‫توده‌ای که در هیچ زمانی رأی و اندیشه نداشته و «همج‬ ‫رعاع» [مردم پست و احمق] بودند. به هر بادی حرکت می‌‌کردند، و هر کاهن و‬ ‫شیادی در آن نفوذ کامل داشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ دستۀ دیگر کاهنان و متولیان بتکده‌ها و علمای یهود و‬ ‫نصاری که همیشه و در هر دوره‌ای از وهم و نادانی مردم‬ ‫استفاده می‌‌کردند، و استرزاق آنان موکول به جهل و‬ ‫ضعف توده بود که به اشکال و اسامی گوناگون خون این‬ ‫بیچارگان را می‌‌مکیدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫ابن رشد قرطبی، دستۀ اخیر را جُنات [جانیان] بر عقول نام نهاده، ‫می‌گوید: مردم جنایتکاران را منحصر به دزدان و‬ ‫آدمکشان و سلاطین جابر می‌‌دانند؛ حال اینکه جنایت این‬ ‫گروه، بالنسبه به جنایت دستۀ اول قلیل است. این گروه‬ ‫جنایت به اموال و ابدان مردم می‌‌کنند که منحصر به زمان‬ ‫خودشان می‌‌باشد، در صورتی که جنایت علمای سوء نسبت به عقول و ارواح مردم است، که عقاید و آراء سخیفه را‬ ‫به آنان تزریق کرده منحط از عالم انسانیتشان می‌‌سازند.‬ ‫این جهل و نادانی و حمق و سرگردانی چون در آنان‬ ‫مستحکم گردید و ریشه دوانید به وراثت به اخلاف و اولاد‬ ‫آنان سرایت می‌‌کند، پس جنایت اینان منحصر به قرن خود‬ ‫نبوده، بلکه در قرون بعد هم ساید و حکمفرما خواهد بود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‬ این دسته کاهنان و متولیان بتکده‌ها مخالفت شدیدی با رسول اکرمصمی‌کردند، حال اینکه مخالفت آنان از جهت‬ ‫عقیده و دین نبود، زیرا می‌‌دانستند که این بت‌ها‬ ‫قاضی‌‌الحاجات و رافع کربات نمی‌‌باشند، ولی چون حیثیت‬ ‫و نانشان بستگی به این بت‌ها و موهومات و خرافات داشت،‬ ‫لذا مخالفت با رسول اکرمصمی‌‌نمودند، و جنگشان جنگ‬ ‫اقتصادی بود، نه جنگ دینی.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ابتدا رسول اکرمصمتولیان بت و کاهنان را دعوت به‬ ‫توحید و یکتاپرستی فرمود، و حجت را بر آنان تمام نمود،‬ ‫چون می‌‌دانست مادامی که این گروه استفاده از عوام‬ ‫می‌‌برند هیچ‌گاه تصدیق پیغمبر را نخواهند کرد، زیرا در این‬ ‫صورت آنان خود سبب تکذیب خود، و برباد دادن زندگانی مادی و ریاست روحانیشان می‌‌شدند، لذا به حمله و افترا‬ ‫نسبت به رسول اکرمصمتوسل شدند. پیغمبر اکرمصچون دید‬ ‫کاهنان و متولیان بت را نمی‌‌تواند از مردم بگیرد متوجه‬ ‫تربیتِ توده شد، و در این راه کوشش فراوان نمود، و‬ ‫به خصوص جوانان را مورد عنایت خود قرار داد. رئیس‬ ‫جوانان امیرالمؤمنین علی÷اولین مصدق [تصدیق‌کننده] رسول اکرمصبود؛ تدریجاً دعوت به توحید در توده مؤثر افتاد. رسول اکرمصبعد‬ ‫از مجاهدات زیاد آخرالأمر پرچم توحید را بر بالای کعبه‬ ‫استوار نمود، بت‌ها را سرنگون ساخت و بتکده‌ها را خراب‬ ‫نمود و تاج توحید را بر فرق مسلمین گذارده، پای موحد را‬ ‫بر فرق فرقدان فلک قرار داد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا ٨١[الإسراء: ۸۱]

«بگو: آمد حق، و ناچیز شد باطل‬ [یعنی شرک]، به درستی که باطل معدوم و ناچیز است».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مردمی که پرستش بت می‌کردند، برای ایام سعد و نحس‬ ‫قائل بودند، از هر چه می‌‌ترسیدند، به هر چیزی‬ ‫متوسل می‌‌شدند، از آن حاجت می‌‌خواستند و متزلزل‬ ‫در زندگانی و در عین تزلزل به جان یکدیگر افتاده بودند،‬ ‫پس از تصدیق به کلمۀ «لا إِلَهَ إِلا اللَّـهُ»تمامی فضایل اخلاق‬ ‫در آنان تحقق پیدا کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫پس چگونه «لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ» مبدأ فضایل نباشد؟ شخصی که‬ ‫غیر از خداوند رحمان و رحیم مؤثری دیگر قایل نباشد،‬ مسلماً شجاع خواهد بود، زیرا متکای خود را جز خالق‬ ‫جهان موجودی نمی‌‌داند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦٢[یونس: ۶۲]

«دوستان خدا ترس ندارند و اندوهی بر ‫ایشان نیست»،‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ از مرگ نمی‌‌هراسد بلکه بدان علاقه دارد،‬ ‫زیرا پس از مرگ به ملاقات خدایش نایل می‌‌گردد، و به‬ ‫سعادت کبری رسیده از رنج جهانی رهایی می‌‌یابد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫چگونه تصدیق به کلمۀ طیبه، مبدأ سخاوت در نفس‬ ‫نباشد؟ آنکه خداوند قادر را می‌‌پرستد، و او را توانای‬ ‫مطلق می‌‌داند، انفاق در راه او کرده و از فقر نمی‌‌ترسد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿ٱلشَّيۡطَٰنُ يَعِدُكُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَيَأۡمُرُكُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗا[البقرة: ۲۶۸]

«شیطان شما‬ ‫را به فقر و مسکنت وعده می‌‌دهد، و به فحشاء امر‬ ‫می ‌کند، و خداوند متعال شما را وعده به آمرزش می‌‌دهد».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫چگونه توحید مبدأ عفت نباشد و حال آنکه موحد خدای را‬ ‫دانا به هر پنهان و آشکاری، و هر جزیی و کلی می‌‌داند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬

﴿وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا[الأنعام: ۵۹]

«برگی از درخت نمی‌‌ریزد‬ ‫مگر آنکه خداوند به آن عالم است»،‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ[البقرة: ۲۵۵]

«خداوند عالم است به آنچه بین ایدی و‬ ‫خلف مردم است».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پس موحد عفیف است و خدای را‬ ‫واقف بر ضمایر قلوب و اعمال جوارح و نزدیک‌تر از‬ ‫ریسمان گردن به خودش می‌‌داند، و او را حکیم و عادل‬ ‫می‌شناسد و تصدیق می‌کند که جزای اعمال نیک و بدش به‬ ‫دست اوست؛ بنا براین در این منتهای درجۀ عفت و طهارت‬ ‫زیست کرده، تخطی از حدود اخلاق را به خود روا‬ ‫نمی ‌دارد. ‫چون عفت و شجاعت و سخاوت در نفس موحد‬ ‫جایگزین گردید، عقلش مستقیم گشته و نفسش متقی می‌گردد، و به مفاد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّكُمۡ فُرۡقَانٗا[الأنفال: ۲۹]

«اگر از الله بترسید برای شما راه نجات [و وسیله‌ای برای جدایی حق از باطل] قرار می‌دهد»

دیگر در تمیز حق و باطل معطل نمی‌‌ماند.‬

پس ‌دانستیم که «لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ» چنانکه عقل را ترقی ‫می‌دهد و درخت خرافات و موهومات را ریشه‌کن‬ ‫می‌‌گرداند، همچنین تمامی فضایل را در نفس متمرکز‬ می‌سازد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ کلمۀ طیبه توحید اصل فلاح و رستگاری و مبدأ کتاب تعلیم و تربیت و مرقی انسان است، و بالعکس شرک‬ ‫مبدأ رذایل و منجلاب ضعف عقل و اراده و انحطاط از‬ ‫مرتبۀ انسانیت است. مشرک پیوسته منقلب و مبتلی به‬ ‫وسواس است، به هر چیزی پناه می‌‌برد و از هر چیزی‬ ‫می‌ترسد. خلاصه، متکی به نقطۀ معیّنی نیست؛ قاعدۀ ‫متقنی در دست نداشته، ملبس به لباس تقوی نگردیده‬ است؛ لذا عقلش کج است، حرف حق را نمی‌‌تواند تصدیق کند، العوبۀ [بازیچه] حوادث و بازیچۀ شیادان و دستخوش غولان‬ ‫می‌گردد؛ زیرا ملتجی [پناهجو] به رکن وثیق توحید و متمسک به‬ ‫عروۀ الوثقی «لا إِلَهَ إِلاَّ الله»نیست، به هر بادی حرکت‬ ‫می‌کند و از هر چیزی می‌‌ترسد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ[الحج: ۳۱]

«هر کس به خداى جهان‬ ‫شرک آورَد پس چنان مانَد که از آسمان به زمین افتاد و هلاک گردید پس در می‌‌رباید او را مرغان [مردارخوار از روی‬ ‫زمین، و اجزای او را پاره و متفرق می‌‌گرداند]، یا او را بادها‬ ‫می‌اندازد به جاهایی که دور [از فریادرس و دستگیر است]».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‫این کلمات از تشابهات مرکبه است، یعنی هر کسی از اوج‬ ‫توحید و یکتاپرستی به حَضیضِ [پستی] شرک و پرستش غیر خدا‬ ‫افتد، هواهای نفس او را پریشان و پایمال سازند و بادهای‬ ‫ضلالت و وساوس شیطانی او را در وادی بدبختی و‬ ‫شقاوت و سرگردانی افکنده و نابودش سازد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ کسی که دائماً فکرش مشوش باشد مسلماً خوش عمل‬ ‫نخواهد بود، زیرا فکر مبدأ عمل است، و چون میزانی در‬ ‫اعمال ندارد، اعمال بدی از او سر می‌‌زند که اگر واقف‬ ‫بدان گردد و بخواهد کردار بد خود را اصلاح کند، راه را گم‬ ‫کرده و متوسل به اسبابی می‌‌شود که هیچ‌گاه مصلح عمل‬ ‫نخواهد بود؛ مثلاً فحشاء مرتکب می‌‌شود و مصلح آن را توسل‬ ‫به دامان مردگان می‌‌پندارد، قربانی برای بت و سجدۀ غیر‬ ‫خدا می‌‌کند، مال مردم را می‌‌خورد و مصلح آن را دادنِ‬ مقداری از آن مال به کاهن یا متولیان بت می‌‌پندارد،‬ ‫رباخواری می‌‌کند و برای اصلاح آن متوسل به مصالحه‬ ‫یک سیر نبات می‌‌شود، و به این طریق به خیال خود، خود را‬ ‫از معصیت پاک می‌‌کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ اگر درست دقت کنیم می‌‌یابیم که علت خرابی مردم‬ ‫همین شرکی است که دارند. انحطاط اخلاق جامعۀ ما به‬ ‫واسطۀ توسل افرادِ آن است به غیر خدا. سبب رذایلی که در‬ ‫جامعه حکم‌فرماست، خداناشناسی است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند می‌‌فرماید:

«كلمۀ لا إِلَهَ إِلا الله حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»

«کلمۀ لا إله إلا الله حصار و قلعۀ‬ ‫محکم من است، هر که داخل شود ایمن از عذاب من‬ ‫خواهد بود».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ خلاصۀ کلام، معتقد به «لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّـهُ»در ذات خود آداب‬ ‫بزرگی حس کرده و در نفسش اخلاق فاضله را می‌‌یابد،‬ ‫ولی با این همه اصطلاح فضیلت را نمی‌‌فهمد: شجاع،‬ ‫عفیف، حکیم، سخی، و عادل است، حال اینکه تعریف‬ ‫هیچ ‌یک از این صفات را نمی‌‌داند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ حُریّتی که آرزوی بشر است و فلسفه از آن دم‬ ‫می‌زنند، مختصّ شخص موحد است. موحد از شهوت و‬ ‫غضب آزاد است؛ چون بندۀ خداست و شهوت و غضب‬ ‫را بنده خود می‌‌داند، از موهومات آزاد است؛ چون درخت‬ ‫موهومات را به تیشۀ توحید ریشه‌کن کرده، بارِ گران‬ ‫خرافات و سعد و نحس ایام و پرستش سنگ و چوب را از‬ ‫دوش انداخته و بندگی بشری را نمی‌‌کند و به کسی سواری‬ ‫نمی‌دهد. خلاصه کلام، حُرّ [آزاد] است و خر نیست، و به اصطلاح‬ ‫فلاسفه، صاحب حکمت و حرّیت است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ جامعه‌ای که از این سنخ مردم موحد تشکیل شود یا اکثریت آن‬ ‫موحد باشد، همان مدینۀ فاضله‌ای است که انبیا مبعوث بر‬ ‫تشکیل آن شده و آرزوی فلاسفۀ جهان بوده است. واضح‬ ‫است که این جمعیت هیچ‌گاه روی بدبختی ندیده و پیوسته‬ ‫با شاهد سعادت هم‌آغوش می‌‌باشند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ای مسلمانان، از خواب غفلت بیدار شوید؛ بار شرک و‬ ‫خرافات از دوش به دور افکنید؛ آزاد شوید تا رستگار گردید:‬ «‫قُولُوا لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله تُفْلِحُوا».‬‫‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

وَصَلَّى الله عَلَى سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ.

[۱۵۷] صدوق در اکثر تألیفات حدیثی خود همچون «الأمالی»: ص۱۹۵، ح(۸)، و همچنین در کتاب «التوحید» و«معانی الأخبار» و«إكمال الدین» آن را ذکر کرده است. طوسی نیز در کتابش «الأمالی»، ص ۲۷۹، ح (۵۳۶) آن را روایت کرده است. در مصادر اهل سنت، متقی هندی در کنز العمال آن را ذکر کرده و آن را به ابن عساكر در «تاریخ دمشق» و ابن نجار در «تاریخ بغداد» با سند خودشان به علی سنسبت داده‌اند. نگا: کنز العمال ح (۱۵۸) و(۲۳۵) و(۱۷۶۹). [مُصحح]