واژهنامه
اِتقان: استواری
اَحبار: روحانیون
اَحمَز: سختتر، قویتر
اِستلام: لمس کردن
اِسقاطِ: عقاب لغو کردن مجازات
اِعراض: رویگرداندن
اَعوان: یاران
اِفراد: یگانهکردن
اَقالیم: سرزمینها
امتیاز: جداشدن
اِمصار: شهرها
اِنابت: توبه
اِنسِلاخ: بیرون آمدن
انقطاع: جدایی
ایصال: رساندن
تحلیل و تحریم: حلال و حرام کردن
تَحنیط: مومیایی
تَخفّف: بیاحترامی
تَذلّل: فروتنی
تَسبیب: سبب ساختن
تشائُم: بدیُمنی
تَعریض: به کنایه گفتن
تَعیُّن: جاه و مقام
تَفطّن: با هشیاری فهمیدن
تقریر نمودن: برقرار کردن
تَلبیه: لبیک گفتن در حج
تَهلیل: گفتن «لا اله الا اﷲ»
ثَقافَت: فرهنگ
جُنات: جانیان
حُرّ: آزاد
حصه: سهم
حَضیض: پستی
خَواتیم: انگشترها
دَعَوات: دعاها
رَحی: اصلی و اساسی
رِقیَّت: بندگی
رَهبَت: ترس
زَخارِف: زیباییهای دنیا
زُلفی: نزدیکی
سَداد: درست، راست
شدائد: سختیها
شقیِ: بدبخت
ضمّ: پیوست
ظهیری: پشتیبان
عَنا: مشقت
العوبه: بازیچه
فظیع بسیار زشت
قِربات: اسباب نزدیکی به خدا (جمع قِربة)
قیوم: پاینده
کشفِ کَرب: برطرف کردن غم و اندوه
لاهوت: عالَم غیب
مَجبول: سرشته شده
محاذات: مقابل، برابر
مختصّات: ویژگیها
مسبب الأسباب: سببساز
مُستَوی: هموار
مشفوعٌ له: کسی که برایش شفاعت میشود
مشیعین: تشییعکنندگان
مُصلّی: نمازگزار
مُطاع: اطاعتشده
مطمع: طمعکار
مُعِدّ: آمادهکننده
مُعطی: عطا کننده
مَعموره: قسمتهای آباد
مَقالات: گفتهها
مقرون: پیوسته، نزدیک
مُلتجی: پناهجو
مُنضَم: پیوست، ضمیمه
مُنکَر: زشت
وثوق: اعتماد
وساوس: وسوسهها
هَمَجِ رَعاع مردم پست و احمق
«آیا معبودان متعدد و متفرق بهتر است یا خدای یگانۀ مقتدر؟» [یوسف: ۳۹]
﴿ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ﴾
«من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا که بتوانم، ندارم، و توفیق من جز به [یارى] خدا نیست. بر او توکل کردهام و به سوى او بازمىگردم.» [هود: ۸۸]
﴿إِنۡ أُرِيدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُۚ وَمَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ﴾