۳- ذبح و قربانی برای غیر خدا
قربانی یعنی آنچه به وسیلۀ آن تقرب به خدا پیدا میکند. اعم از خونی و غیر آن؛ و در عرف اسم است برای ذبیحه، چنانکه در تاریخ بنیاسرائیل مذکور است که قربانی قابیل از نوباوه و ثمرۀ زمین، و قربانی هابیل از حیوانات بود.
در زمان نوح مذبحی ساخته شده بود که حیوانات را در آنجا میکشتند و میسوزاندند، و در زمان ابراهیم، قربانی مردم نان و شراب و آدمی بود، که برای بتهای خود قربانی میکردند. حضرت ابراهیم ذبح و قربانی بشر را منع نمود [قضیة ذبح اسمعیل و آمدن فدیه اشاره به همین معنی است].
در زمان موسی ÷قربانی دو قسم بود: دموی [خونی] و غیر دموی [غیر خونی]، قربانی دموی را میکشتند و غیر دموی را در بیابان رها میکردند.
این عادت را عرب جاهلی از قوم موسی آموخت که به جهت تقرب به اصنام، حیوانات را رها میکردند که قرآن آن را به اسم «بحیره» و «سائبه» مینامد، چنانکه میفرماید:
﴿مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِيرَةٖ وَلَا سَآئِبَةٖ وَلَا وَصِيلَةٖ وَلَا حَامٖ وَلَٰكِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَۖ وَأَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡقِلُونَ ١٠٣﴾[المائدة: ۱۰۳]
«خدا [چیزهاى ممنوعى از قبیل] بحیره و سائبه و وصیله و حام قرار نداده است، ولى کسانى که کفر ورزیدند بر خدا دروغ مىبندند و بیشترشان تعقل نمىکنند».
بحیره: عرب را رسم چنان بود که چون شتری از آنِ ایشان پنج بطن میزاد و آخرین آن نر بود، گوش آن را میشکافتند و رها میکردند، و کشتن و سوار شدن آن ممنوع میشد، ولی از آب و گیاه آن را ممانعت نمینمودند.
سائبه: عرب در جاهلیت نذر میکرد که اگر مسافرش مراجعت کند، یا مریض بهبودی حاصل کند، شتری را آزاد کند به مثابه اینکه شخصی بندهای را آزاد کند.
وصیله: آن گوسفندی است که هفت بطن بزاید و اگر هفتمین آن نر بود، بکشند و قربانی بتان کنند، و اگر به یک شکم نر و ماده بزاید گویند: وَصَلَتْ أَخَاهَا [پیوست به برادرش] و نر را برای خاطر خواهرش نمیکشتند.
حام: فحلی است که هفت بچه از نتایج آن قابل سواری شود و بعضی دیگر گفتهاند که چون فرزندِ فرزند او قابل سواری شود گویند: حَمَى ظَهْرَه [یعنی پشت خود را از سواری حمایت و منع کرد] و او را آزاد کنند، و از آب و گیاه منع نکنند.
این رویۀ مشرکین در میان بعضی از مسلمین حکمفرماست که بز یا گوسفند یا شتر را برای سقاخانه یا قبر صالحی آزاد میکنند، و از امثال سایره است که میگویند گوساله امام رضا را تا چاشت نمیرسانند، و این گوساله در زمان شاه سلطان حسین صفوی بود و با طلا و آیینه زینت داده بودند و در کوچه و بازار آزاد بود، و مردم به آن تقرّب و تبرّک میجستند و خود دیدم که بزی را برای سقاخانه سائبه نموده بودند و شاخش را طلا کرده و به آن تبرّک میجستند.
بنیاسرائیل ذبایح دموی را سه قسمت میکردند: ذبیحه محرمه، ذبیحه کفارۀ گناهان، ذبیحه سلامه. ذبیحۀ اول جز پوستش تمامی آن را میسوزاندند، و دومی را دو قسمت میکردند: یکی از آن را به کاهن میدادند و قسمت دیگرش را میسوزاندند، و ذبیحۀ سومی گوشتش را میخوردند.
قربانی در نزد مسیحیان منحصر به نان و شراب بود که به نام گوشت مسیح و خون مسیح میخواندند.
بعضی از امم مثل مصریها، رومیها، فنیقیها و کنعانیها در امر قربانی مبالغه مینمودند؛ حتی بشر را قربانی میکردند و این عادت مشئوم تا قرن هفتم میلاد مسیح در اروپا جاری بود.