١) منابع اهل سنت
امام بیهقی[١٠٥] میگوید: «تکیهی اهل سنت در عقاید بر کتاب خدا و سنت پیامبر ص است». الگوی عملی آنها نیز عمل صحابهی پیامبر ص است. امام احمد: در این رابطه میگوید: «اساس سنّت نزد ما چنگ زدن بر آنچه صحابه بر آن بودند و اقتدا و پیروی از آنها و ترک بدعتهاست»[١٠٦].
بسیاری از گروههای مبتدع ادعای پیروی از کتاب خدا و سنّت پیامبر را دارند، امّا از ادعا تا واقعیت و عمل فاصلهی زیادی است. آنها احادیث بسیاری وضع کرده، کتاب خدا را در پرتو آنها تفسیر میکنند، و علاوه بر آن کتاب الله را به گونهای نادرست تفسیر و تأویل میکنند که در اثر این تفسیر و تأویل انحرافی آنها قرآنی غیر از آنچه نزد مسلمانان است، پدید آمده است.
برخی از اهل بدعت در اخذ عقیده نیز بر عقل تکیه دارند و به نص مراجعه و التفات نمیکنند[١٠٧].
فرقهی شیعه تنها فرقهایست که «سنّت» را در کنار پیامبر از امامان دیگر نیز اخذ میکند. آنان «سنّت» را به سخنان و گفتههای «معصوم» تعریف میکنند و معصوم نزدشان – آن گونه که اعتقاد اهل سنت است – تنها پیامبر نیست، بلکه کسانِ دیگری را نیز معصوم میدانند که خودِ این افراد و تعداد آنان نزد هر گروهی از شیعیان متفاوت است. امّا اهل سنت؛ قرآن را نخستین منبع در اخذ عقیده میدانند و آن را همان گونه که به صراحت در خود قرآن آمده است.
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾ [الحجر: ٩]. «ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم».
از هر گونه کمی و کاستی و افزایش و تحریفی محفوظ میدانند. - این بحث به تفصیل خواهد آمد -. در تفسیرآن نیز روشی بسیار علمی و دقیق دارند و از تأویلات و تفاسیر دور، و از بیان معانی و مفاهیم بیگانه از بلاغت قرآنی، و لغت عرب و روح شریعت ثابت اسلام دوری میکنند. اعتقادشان بر این است که: «بهترنی روش در تفسیر، تفسیر قرآن به قرآن، سپس تفسیر قرآن به وسیلهی سنت، پس از آن تفسیر قرآن به وسیلهی اقوال صحیح صحابه و سپس تفسیر قرآن به آنچه دانشمندان و علماء تابعی بر آن متفق بوده، اجماع کردهاند، است»[١٠٨].
اهل سنت خود را از قبول روایات ضعیف در تفسیر برحذر داشته و گفتهاند: «از روایات ضعیف و موضوع که زیاد هم هستند باید اجتناب کرد»[١٠٩]. و: «روایاتی که در دین به آنها نیاز است، خداوند متعال نشانههای بر آنها گذاشته است که به کمک آنها میتوان صحیح را از غیر صحیح تشخیص داد»[١١٠].
منبع دوم نیز «سنت» است که روشن کنندهی کتاب خدا است، چرا که سنت پیامبر معصوم ص چون خود او معصوم و بدور از اشتباهست، و آنان بجز وی کسی دیگر را معصوم نمیدانند. صحابه ش آنچه را پیامبر ص آورده بود فراگرفته به امّت منتقل کردهاند.
آنچه از پیامبر ص نقل شده است نیز در کتابهای حدیث معروف و مشهور اسلام مثل صحیح بخاری، صحیح مسلم، کتابهای سنن مثل ابوداود، ترمذی، نسائی، ابن ماجه، سنن دارمی و موطای امام مالک و کتابهای مسانید مثل مسند احمد و کتابهای حدیث معروف دیگر که مشهورتر از آنند که نیاز به معرفی داشته باشند، گردآوری شده است.
کتابهای حدیث دیگری نیز وجود دارد که گردآوری کنندگانِ آن تنها به احادیث و روایاتی که به مسایل اعتقادی ارتباط دارند، اکتفا کردهاند.
شیخ الاسلام ابن تیمیّه: میگوید: «برخی از علما همچون حماد بن سلمه[١١١]، عبدالرحمن بن مهدی[١١٢]، عبدالله بن عبدالرحمن دارمی[١١٣]، عثمان بن سعید دارمی[١١٤]، و دیگران هر یکی در عرصه و طبقهی خودش احادیث و آثاری را گردآوری کردهاند که مربوط به عقاید اهل سنت هستند.
بخاری، ابوداود، نسائی، ابن ماجه و غیره نیز احادیث و آثار مربوط به عقاید را در بابهای جداگانهای از کتابهای خود آوردهاند.
اثرم[١١٥]، عبدالله بن احمد[١١٦]، ابوبکر خلال[١١٧]، ابوالقاسم طبرانی[١١٨]، ابوالشیخ اصفهانی[١١٩]، ابوبکر آجری[١٢٠].
ابوالحسن دارقطنی[١٢١]، ابوعبدالله بن منده[١٢٢]، ابوالقاسم لالکایی[١٢٣]، ابوعبدالله بن بطه[١٢٤]، ابوعمر طلمنکی[١٢٥]، ابونعیم اصفهانی[١٢٦].
ابوذر هروی[١٢٧]، ابوبکر بیهقی[١٢٨] و غیره نیز در این باره کتابهایی گردآوری کردهاند»[١٢٩]. بسیاری از آنها آنچه را در این زمینه گردآوری کردهاند «سنت» یعنی «کتاب السنه» نامیدهاند[١٣٠].
در اینجا باید بدین نکته یادآوری نمود که همان گونه که شیخ الاسلام ابن تیمیّه میگوید: «ممکن است در این کتابها احادیث ضعیفی نیز وجود داشته باشد که صاحبان علم و معرفت آنها را میشناسند. گاهی مردم دربارهی صفات و سایر ابواب اعتقاد و دیگر بخشهای دین احادیث و روایاتی ذکر میکنند که دروغین هستند و آنها را به دروغ به پیامبر ص نسبت دادهاند»[١٣١].
خداوند متعال برای حفظ سنت پیامبرش کسانی را برانگیخت که به حفظ آن و جدا کردنِ صحیح آن از غیر صحیح اهتمام ورزیدند و معیارها و ضوابطی دقیق برای این کار تعیین کردند. هم دربارهی متن احادیث و هم دربارهی سندهای آن تحقیقات بسیار گسترده و عمیقی صورت دادند، بگونهای که دیگر تشخیص دادنِ صحیح از سقیم امکانپذیر گشته و مسلمانان نسبت به صحت سنت پیامبرشان اطمینان پیدا کردهاند. به طور مثال یک زندیق به هارون الرشید گفت: «تو با هزار حدیثی که من آنها را وضع کرده (ساخته) و به پیامبر ص نسبت دادهام، در حالی که حتی یک حرف از آن را رسول الله ص ارشاد نفرموده است چکار میکنی؟» هارون الرشید در پاسخ وی گفت: «ای دشمن خدا! تو با ابواسحاق فزاری و عبدالله بن المبارک چکار میکنی که احادیث را غربال کرده و احادیث موضوع و دروغین تو را تک تک و یکی یکی بیرون خواهند کشید؟»[١٣٢].
ائمهی حدیث تمام طرقها و راهها و سندهای احادیث را میشناختند. بگونهای که اگر سند و یا متن جابهجا میشد، میفهمیدند. به طور مثال زمانی که امام بخاری: به بغداد آمد و علمای بغداد به قصد امتحان، احادیثی را که متنها و سندهای آنها را جا به جا کرده بودند به وی عرضه داشتند، او گفت: «این احادیث را من نمیشناسم، امّا برای من فلانی از فلانی چنین روایت کرده است» و تمام آن احادیث را به صورت صحیح بیان کرد و هر متنی را به سندش ملحق نمود[١٣٣].
یا حتّی شیعیان به دقت و احتیاط امامان حدیث در روایت حدیث اعتراف دارند. در کتاب «السرائر» که یکی از کتابهای معتبر شیعیان است و صاحب بحار دربارهی آن میگوید: مورد اعتماد بودن کتاب السرائر و نویسنده اثر بر آگاهان از اسرار شریعت پوشیده نیست». در این کتاب حدیثی با این سند روایت شده است که از برخی از اصحاب ما روایت شده است و وی آن را به ابوعبدالله نسبت میدهد. (مراد از ابوعبدالله جعفر صادق است) در این حدیث راوی میگوید از[١٣٤] ابوعبدالله سؤال شد که: - آنها - یعنی امامان اهل سنت - احادیث را دقیقاً همان گونه که شنیدهاند، بیان میکنند، اما ما گاهی تقدیم و تأخیر و کم و زیاد میکنیم»[١٣٥].
و این اعترافی است از سوی آنها بر امانت و دقت اهل سنت در روایت نصوص، و خیانت و عدم دقت خودشان در این مورد.
تلاشهای طاقتفرسای ائمّهی اهل سنت به این گونه اعترافها نیازی ندارد و ما آن را چون شهادت یک مخالف بود - و گواهی منصفانهی مخالف از گفته و گواهی منصفانهی موافق، تأثیر بیشتری دارد - ذکر کردیم، و دیگر این که چنین مطالب دشمنان سنت و روافض را - چون از کتابهای خودشان نقل شده است - وادار به سکوت میکند.
[١٠٥]- «مناقب الشافعی»، ص ٤٦٢ از بیهقی.
[١٠٦]- «کاشف الغمّة فی اعتقاد اهل السنة»، ص ٢٠، (کتاب خطی). ر. ک «طبقات الحنابله» (١/٢٤١-٢٤٦) «المدخل إلی مذهب الإمام احمد»، ص ١٩.
[١٠٧]- اگر برخی از کسانی که اهل سنت خوانده میشوند، منحرف شده از این مسلک پیروی کرده باشد، عمل وی نمیتواند حجتی علیه اهل سنت شود. چراکه سنی بودن یک چیز ارثی نیست که از نیاکان به فرزندان منتقل شود و همچنین یک ادعا و نام نیست، بلکه باید واقعیت و عمل آن را تأیید کند. الگو در این زمینه تنها پیامبر ص و نمونه عملی آن نیز جامعهی صحابه ش است.
[١٠٨]- ر. ک به مقدمهی تفسیر از ابن تیمیّه در «فتاوی» (١٣/٣٦٣).
[١٠٩]- «البرهان»، (٢/١٥٦) از زرکشی.
[١١٠]- الفتاوی، (١٣/٣٤٦) از ابن تیمیّه.
[١١١]- امام، حافظ، شیخ الاسلام ابوسلمه حماد بن سلمه بن دینار بصری. ذهبی میگوید: «او و ابن ابی عروبه نخستین کسانی هستند که کتاب نوشتند: بیهقی میگوید: «او یکی از امامان مسلمانان است، اما در کهنسالی دچار سوء حافظه شد، به همین دلیل بخاری از وی حدیث روایت نکرده است، امّا مسلم اجتهاد کرده و احادیثی را که ثابت پیش از عارضهی سوء حفظ از وی شنیده روایت کرده است». در سال ١٦٧ و تقریباً در سن هشتاد سالگی درگذشت. ر. ک «تذکرة الحفاظ» (١/٢٠٢-٢٠٣) «تهذیب التهذیب»، (٣/١٤).
[١١٢]- عبدالرحمن بن مهدی بن حسان بن عبدالرحمن عنبری بصری لؤلؤی. حافظ و امام. «علی بن المدینی دربارهی وی میگوید: «عالمترین مردم به حدیث عبدالرحمن بن مهدی است». امام شافعی گفته است: «برای وی نظیری در دنیا نمیبینم». ابن حبان گفته است: «از حافظان بسیار خوب و متقن و از پرهیزکاران بود که احادیث را گردآوری و حفظ کرد و هم صاحب فقه و تصنیف است و تنها از افراد موثق روایت میکرد. در سال ١٣٥هـ به دنیا آمد و در سال ١٩٨هـ دار فانی را وداع گفت. ر. ک «تهذیب التهذیب» (٦/٢٧٩) «حلیة الاولیاء»، ص ٣٧٩ و پس از آن.
[١١٣]- امام، حافظ و شیخ الاسلام سمرقند، ابو محمد عبدالله بن عبدالرحمن بن الفضل بن بهرام تمیمی دارمی، سمرقندی، صاحب مسند عالیای که در طبقهی مسند عبد بن حمید قرار میگیرد. مسلم ابوداود، ترمذی و غیره از وی حدیث روایت کردهاند. «المسند»، «التفسیر» و «الجامع» ا ز جمله آثار وی هستند.به سال ١٨١هـ به دنیا آمده و در سال ٢٥٥هـ وفات یافت. ر. ک «تذکرة الحفاظ» (٢/٣٥٤) و پس ازآن «تهذیب التهذیب»، (٥/٢٩٤-٢٩٦) و (١/١٧٢) کتاب فؤاد سیزکین.
[١١٤]- ابوسعید عثمان بن سعید بن خالد بن سعید سجستانیِ دارمی. حافظ و محدث هرات و یکی از دانشمندان برجسته و ثقه. وی کتابی در ردّ جهمیه و کتابی در ردّ «بشر مریسى» و نیز کتابی به نام «مسند کبیر» نوشته است. به سال ٢٠٠ به دنیا آمد و در سال ٢٨٠هـ وفات یافت. ر. ک «طبقات الشافعیه» (٢/٣٠٢) و پس از آن «مرآة الجنان» (٢/١٩٣) «تاریخ التراث» (٢/٣٧٠-٣٧١).
[١١٥]- حافظ و علامهی بزرگ، ابوبکر احمد بن محمد بن هانی اسکافی. از یاران امام احمد. نسائی در سنن و دیگران از وی حدیث روایت کردهاند. ذهبی میگوید: «وی کتابهای زیادی نوشته است. از جمله کتابی در علل و کتاب ارزشمندی در سنن که بر امامت و وسعت حفظ وی دلالت دارد. کتاب «التاریخ» نیز از جمله آثار اوست. پس از سال ٢٦٠هـ وفات یافت. ر. ک تذکرة الحفاظ» (٢/٥٧٠-٥٧١) «تاریخ بغداد» (١١٠-١١٢) «شذرات الذهب» (٢/١٤١-١٤٢)، «تاریخ التراث»، (٢/٢٠٩).
[١١٦]- ابوعبدالرحمن عبدالله بن احمد بن محمد بن حنبل شیبانیِ بغدادی، امام، حافظ و حجّت. کتابهای «السنّة»، «فضایل عثمان بن عفان» و غیره از آثار وی هستند. متولد ٢١٣ و متوفای ٢٩٠هـ. ر. ک «طبقات الحنابله» (١/١٨٠) و پس ازآن - «تهذیب التهذیب» (٥/١٤١-١٤٣)، «تاریخ التراث»، (٢/٢٠٠).
[١١٧]- علّامه محدث و فقیه بزرگ ابوبکر احمد بن محمد بن هارون بغدادی حنبلی، معروف به "خلال" کتاب «السنّة» در سه جلد و کتاب «العلل» در چندین جلد و کتاب «الجامع» که کتابی بسیار بزرگ است از جمله آثار وی هستند. متولد سال ٢٣٤ ه و یا ٢٣٥ ه و متوفای٣١١هـ. ر. ک «تذکرة الحفاظ» (٣/٧٨٦) البدایه و النهایه» (١١/١٤٨) «تاریخ بغداد» (٥/٣١٢-٣١٣) «تاریخ التراث» (٢/٢١٢-٢١٣).
[١١٨]- حافظ، امام و حجّت، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب بن مطیر طبرانی. نویسندهی «تاریخ الکبیر»، «معجم الأوسط» و «معجم الصغیر». کتاب «السنه» و کتاب «دلایل النبوة» و کتاب«الردّ علی الجهیمه» نیز از آثار وی هستند. کتاب بزرگی در تفسیر و کتابها و رسالههای زیادِ دیگری نیز نوشته است. در سال ٢٦٠ به دنیا آمد و در سال ٣٦٠هـ دار فانی را وداع گفت. ر. ک «تذکرة الحفاظ» (٣/٩١٢) و«وفیات الاعیان» (٢/٤٠٧) «النّجوم الزاهره» (٤/٥٩-٦٠) «تاریخ التراث»، (١/٢١٨).
[١١٩]- امام ابومحمد عبدالله بن محمد بن جعفر بن حبان انصاری، مفسر مشهور و محدث ثقه، حافظ اصفهان و معروف به ابوالشیخ، کتابهای «العظمه» یا «عظمة الله ومخلوقاته»، «النوادر والنتف»، «اخلاق النبی ص»، «عوالی حدیث ابی الشیخ»، «احادیث أبی الزبیر» و غیره از آثار وی هستند. در سال ٢٧٤ به دنیا آمد و در سال ٣٦٩هـ زندگی را به درود گفت. ر. ک «طبقات الحفاظ» (٣/٩٤٥) «النجوم الزاهره» (٤/١٣٦) «شذرات الذهب» (٣/٦٨)، «تاریخ التراث» (١/٣٢٦).
[١٢٠]- امام و محدث نمونه، ابوبکر محمد بن حسین بن عبدالله بغدادی. نویسندهی کتاب «الشریعة» و «التصدیق بالنظر إلی الله فی الآخرة» و غیره. در سال ٣٦٠هـ وفات یافت. ر. ک «تذکرة الحفاظ» (٣/٣٩٦)، «تاریخ بغدادی» (٢/٢٤٣)، «البدایة و النهایة» (١١/٢٧٠)، «تاریخ التراث» (١/٣١٤).
[١٢١]- شیخ الاسلام امام ابوالحسن علی بن عمر بن احمد بن مهدی بغدادی. حافظ مشهور و صاحب سنن. قاضی ابوالطیب طبری میگوید: «دارقطنی امیرالمؤمنین در حدیث است». «کتاب الصفات» یا «احادیث الصفات»، «احادیث النّزول»، «فضایل الصحابه و مناقبهم» از جمله آثار وی هستند. کتابی دربارهی نصوصی که متعلق به رؤیت (دیدن) خداوند هستند نیز گردآوری کرده و آثار دیگری نیز دارد. در سال ٣٠٥ یا ٣٠٦ ه به دنیا آمد و به سال ٣٨٥ ه وفات یافت. ر. ک: «تاریخ بغداد» (١٢/٣٤)، «تذکرة الحفاظ» (٣/٩٩١)، «غایة النهایه»، (ص ٥٥٨-٥٥٩)، «تاریخ التراث»، (١/٥٠٩).
[١٢٢]- امام حافظ و محدث عصرخویش ابوعبدالله محمد بن شیخ ابویعقوب اسحاق بن حافظ ابوعبدالله محمد بن ابوزکریا یحیی بن منده اصفهانی. وی علم را از (١٧٠٠) استاد و شیخ در اقصا نقاط جهان اسلام فرا گرفت. کتابهای «الرّد علی الجهیمه»، «کتاب التوحید ومعرفة اسماء الله وصفاته»، «معرفة الصحابة» و غیره از آثار وی هستند. به سال ٣١٠ ه به دنیا آمد و به سال ٣٩٥ وفات یافت. ر. ک تذکرة الحفاظ (٣/١٠٣١) «تاریخ التراث» (١/٣٥٣) و پس از آن «الوافی بالوفیات» (٢/١٩٠-١٩١)، «لسان المیزان» (٥/٧٠-٧٢).
[١٢٣]- بیوگرافی وی در همین کتاب گذشت.
[١٢٤]- ابوعبدالله عبیدالله بن محمد بن محمد بن حمدان بن عمر بن عیسی بن ابراهیم، بن سعد بن عتبه بن فرقد (از یاران رسول خدا ص) عکبری معروف به ابن بطه. «الإبانة الکبیرة» و «الإبانة الصغیرة» و «السنن والمناسک» و غیره از آثار وی هستند. متولد سال ٣٠٤ و متوفای ٣٨٧هـ. ر. ک «طبقات الحنابله» (٢/١٣٤-١٥٣)، «المنهج الأحمد» ص ٦٩-٧٣ وصاحب المنهج الاحمد وی را به نام عبدالله ذکر کرده است.
[١٢٥]- حافظ، امام، مقری ابوعمر احمد بن محمد بن عبدالله بن یحیی معافری أندلسی طلمنکی، منسوب به «طلمنکه» از برزهان اندلس شرقی. وی عالم قرطبه است، ابوعمر بن عبدالبر و أبو محمد بن حزم و دیگران از وی حدیث روایت کردهاند. ابن بشکوال دربارهی وی میگوید: «... و شمشیری بود بران كه بر علیه صاحبان هوا و بدعت بركشیده شده بود». کتابهای «الدّلیل إلی معرفة الأصول»، «فضایل مالک»، «رجال المؤطا»، و غیره از آثار وی هستند. در سال ٣٣٩ به دنیا آمد و در سال ٤٢٩هـ وفات یافت. ر.ک «الدیباج المذهب»، ص ٣٩-٤٠، «طبقات الحفاظ» (٣/١٠٩٨) «بغیة الملتمس»، ص ١٥١، «شذرات الذهب»، (٣/٢٤٣-٢٤٤).
[١٢٦]- حافظ بزرگ و محدّث عصر ابونعیم أحمد بن عبدالله بن احمد بن إسحاق بن موسی اصفهانی. کتابهای «حلیة الاولیاء»، «المعتقد»، «فضایل الصحابه»، «دلایل النبوّة» و غیره از آثار وی هستند. در سال ٣٣٤ و یا ٣٣٦هـ به دنیا آمد و در سال٤٣٠هـ وفات یافت. ر. ک «تذکرة الحفاظ»، (٣/١٠٩٢)، «لسان المیزان» (١/٢٠١-٢٠٢)، «البدایة و النهایة» (١٢/٤٥).
[١٢٧]- امام علّامه حافظ ابوذر عبد بن احمد بن محمد بن عبدالله انصاری هروی. کتابهای «السنّة والصّفات»، «الجامع»، «فضایل القرآن»، «دلایل النبوّة» و غیره از آثار وی هستند. به سال ٤٣٤هـ وفات یافت. ر. ک «تذکرة الحفاظ» (٣/١١٠٣)، «تاریخ التراث» (١/٣٨٨).
[١٢٨]- امام، حافظ علّامه و شیخ خراسان ابوبکر أحمد بن حسین بن علی بن موسی بیهقی. ذهبی میگوید: «وی کتابهای نوشته است که پیش از وی کسی ننوشته بود، از جمله «الاسماء والصفات» در دو جلد، و «السنن الکبیر» در ده جلد، و «السنن والآثار»، و «شعب الایمان»، و «دلایل النبوّة»، و «السنن الصغیرة»، و «البعث والمعتقد» و غیره. در سال ٣٨٤ ه متولد و به سال ٤٥٨ ه وفات یافت. ر. ک «تذکرة الحفاظ: (٣/١١٣٢)، «طبقات الشافعیة» (٤/٨-١٦)، «مرأة الجنات» (٣/٨١-٨٢)، «شذرات الذهب» (٣/٣٠٤-٣٠٥).
[١٢٩]- عقیدة اهل السنة»، از ابن تیمیّه، تعلیق از شیخ عبدالرزاق عفیفی، ص ١٩-٢٠.
[١٣٠]- برخی از کسانی که کتابهایی به نام سنت نوشتهاند عبارتاند از ابن ابیشیبه ابوبکر عبدالله بن محمد بن ابراهیم بن عثمان عبسى. متوفای ٢٢٥هـ. و ابوبکر اثرم (که بیوگرافیاش گذشت) و ابوداود سجستانی، صاحب سنن و ابوبکر احمد بن عمرو بن ابیعاصم بصری متوفای ٢٧٥هـ، و ابوبکر احمد بن علی بن سعید مروزی متوفای ٢٩٢هـ، و ابوبکر خلال (که بیوگرافیاش گذشت) و ابواحمد محمد بن احمد بن ابراهیم اصفهانیِ عسال متوفای ٣٤٩هـ، و ابوالقاسم طبرانی (سابق الذکر)، و ابومحمد عبدالله بن محمد بن جعفر بن حبان معروف به ابن حبان، متوفای ٤٣٤هـ، و ابوذر هروی (سابق الذکر)، وبرخی نیز نامهای دیگری برای این گونه کتابها انتخاب کردهاند. ر. ک «الفتوی الحمویة الکبری» از ابن تیمیّه تحقیق از محمد عبدالرزاق حمزه، ص ١٧-٢٠، «منهاج السنه» از ابن تیمیّه تحقیق از محمد رشاد سالم (٢/٢٨٣)، لوامع الأنوار البهیّه» (١/٢١-٢٢) از سفارینی، «الرساله المستطرفة»، ص ٢٩-٣٠ و مقدمهی «عقاید السلف»، ص ٥-٧ از علی سامی نشار. من میگویم متأسفانه این مجموعههای مهم مورد عنایت مراکز آموزش و پژوهشگران دربارهی عقاید اسلامی قرار نگرفتهاند و بسیاری از مراکز فرهنگی در جهان اسلام بیشتر بر کتابهای متأخرین که آمیخته با اندیشهها و افکار بیگانهاند تکیه کردهاند، در حالی که وظیفه شرعی و منهج علمی ایجاب میکند که ما نخست به منابع دست اول مراجعه کنیم. بایسته است که به این منابع که بخشی از آنها از بین رفته و برخی دیگر در مراکز نگهداری از کتابهای خطی جهان خاک میخورند و اندک چیزی از آنها در دست مردم است توجه شده و در زمینهی بحث و بررسی و تحقیق آنها و بیرون آوردنِ گنجینههای نهفته در آنها اقدام شود.
[١٣١]- «عقیدهی اهل سنت» از ابن تیمیه، تعلیقات از شیخ عبدالرزاق عفیفی، ص ٢٠.
[١٣٢]- «معجم الادباء» از یاقوت حموی (١/٢١٢-٢١٣).
[١٣٣]- ر. ک «هدی الساری»، ص ٤٨٦، «المقدمه» (٣/٩-١٠) از ابن خلدون. و صنعانی دربارهی آن چه برای امام بخاری با علمای بغداد پیش آمده بود در «توضیح الافکار» گفته است: «این داستان مشهور است، ابن عدی آن را از مشایخ بخاری روایت کرده است و ابوبکر خطیب در «تاریخ» چندین مرتبه آن را آورده است. و حافظ ابن حجر نیز بر كتاب نكاتش بر ابن صلاح با سند خودش آن را آورده است. «توضیح الافکار لمعانی تنقیح الانظار» (ص ١٠٣-١٠٤).
[١٣٤]- «البحار» (١/٣٣) آنها نویسندهی «السرائر» را این گونه توصیف کردهاند: «امام علّامه استاد و بزرگ علما و فقها، افتخار ملّت، حق و دین، شیخ فقها، رئیس مذهب، فاضل و کامل، فرزانه، فرزانگان و یگانهی روزگار». ر. ک «منتهی المقال»، ص ٢٦، «المقابس»، ص ١٥، به نقل از مقدمهی بحار، ١/١٦٣.
[١٣٥]- «السرائر»، ص ٤٧٦، از ابن ادریس.