٢) جنبهی دوم
این مبحث در برگیرندهی کشف حقیقت احادیث و روایات و نقل قولهایی است که روافض به منابع اهل سنت نسبت میدهند.
خوانندگان کتابهای قدیم و جدید شیعه، آنها را مملو از احادیث و روایات و نقل قولهایی در تأیید مذهب شیعه و زیر سؤال بردنِ مذهب اهل سنت مییابند، که ادعا شده است از منابع اهل سنت نقل شدهاند. و شیعیان تلاش میکنند از آنها برای اثبات حقانیت مذهب خود و برتری آن بر مذهب اهل سنت و جهت رفع سرگردانی و شک و تردید از هممذهبان خود استفاده کنند.
ابن خلدون[١٣٦] به این پدیده این گونه اشاره کرده است: «آنان با استفاده از نصوصی که نقل میکنند و آنها را بگونهای که مذهبشان را تأیید کند تاویل میکنند، به حقانیت مذهبشان استدلال میکنند. این نصوص و احادیث و روایاتی که آنها نقل میکنند برای امامان حدیث شناخته شده نیستند و در شریعت نیامدهاند، بلکه اکثر آنها دروغینند و یا از لحاظ سند و متن مشکل دارند و یا تأویلات فاسد آنها را تأیید نمیکنند»[١٣٧].
آنها در این کار به قدری مهارت دارند و از روشهایی استفاده میکنند که نویسندهی «مختصر تحفهی اثنا عشریه» میگوید، این روشها به قدری زیادند که حتی یهودیان یک دهم آن را نمیدانند[١٣٨].
شیخ الاسلام ابن تیمیه: بسیاری از احادیث و روایاتی که روافض به منابع اهل سنت نسبت میدهند بررسی کرده و درستی و نادرستی این نسبت را بیان کرده و معنا و مفهوم درست نصهایی را که روافض تأویل نادرست کردهاند نیز بیان میکند. وی این کار را در کتاب خود «منهاج السنّه» به ویژه در جلد آخر آن انجام داده است[١٣٩].
امّا کار کشف و شرح روشهایی را که روافض برای اثبات مذهبشان از طریق منابع اهل سنت انجام میدهند، علاّمه، هند، شاه عبدالعزیز دهلوی[١٤٠] در کتاب خود «تحفهی اثنا عشریه» به عهده گرفته است. وی این کتاب را به فارسی نوشته و شیخ حافظ غلام محمد بن محی الدّین بن عمر اسلمی آن را به عربی ترجمه کرده است که نسخهی عربی هنوز چاپ نشده است و به صورت خطی[١٤١] است. امّا مختصر آنکه کار شیخ آلوسی است چاپ شده و معروف و مشهور است و بخشی از این روشها را در برگرفته است.
شیخ محمد – که آلوسی[١٤٢] وی را استاد علمای اعلام و یگانهی روزگار خویش میداند – معروف به خواجه نصرالله هندی مکّی[١٤٣] با نوشتن کتابی به نام «الصواعق المحرقه» از بسیاری از روشها و راهکارهایی که روافض برای اصیل نشان دادن اندیشههای بیگانه تحت عنوان استدلال از منابع اهل سنت به کار میبرند، پرده برداشته است. شیخ محمود آلوسی این کتاب را تحت عنوان «السیوف المشرقه فی مختصر الصواعق المحرّقه» مختصر کرده است. شیخ سویدی[١٤٤]: نیز با نوشتن رسالهای به نام «نقض عقائد الشّیعه» بخشی از این نوع روشها و راهکارهای روافضی را معرّفی کرده است. این کتاب هنوز به صورت خطی است و چاپ نشده است[١٤٥].
این موضوع هنوز به تحقیق و بررسی بیشتر نیاز دارد. گرچه صفحات این کتاب ظرفیت پرداختن کامل به این موضوع را ندارد، امّا شایسته است به چندی از این روشها و راهکارها اشاره کرده در آغاز بر اهمیّت پرداختن علمی و فراگیر به این موضوع و واضح ساختن آن همراه با ارقام وواقعیتهای روشن بر این روشها تأکید کنیم، چرا که چارهای نیست جز ایستادگی در برابر جریان افترا، افتراق، احیای کینهها و فتنههای دیرینهای که فکر میکردیم از بین رفته است، امّا ناگهان میبینیم که شدیدتر و زشتتر از گذشته ادامه دارد.
انتشارات و چاپخانههای روافض هر ساله، مجموعهی بزرگی از کتابها و رسالههایی را به چاپ میرسانند و پخش میکنند که دربرگیرندهی مطالب زیادی از نوع «استدلال بر حقانیت مذهب شیعه از منابع اهل سنت» هستند و بدین سان هم مذهبانشان را از راه به بیراهه میکشانند.
امّا روشها و راهکارهای پنهانی و زیرکانهی آنها از منابع اهل سنت، موضوعی است که - چنانکه پیش از این گفتیم - علما به آن پرداختهاند و اینک ما نیز به بخشی از آنها اشاره خواهیم کرد.
١) شیخ عبدالله سویدی میگوید
«برخی از علمای آنها به فراگیری علم حدیث مشغول شدند، احادیث را از محدثان ثقهی اهل سنت شنیدند، سندهای صحیح آنها را حفظ کردند و به ظاهر به لباس تقوا و پرهیزکاری ملبس شدند. بگونهای که از محدثان اهل سنت به حساب میآمدند، تنها احادیث صحیح و حسن را روایت میکردند، امّا آرام آرام و زیرکانه احادیث موضوع را در تأیید مذهبشان در لابهلای این احادیث جای دادند و بدینسان علاوه بر عوام الناس حتّی بسیاری از خواص اهل سنت را هم فریب دادند. امّا خداوند متعال به لطف و فضلش محدثان را متوجه این موضوع کرد و آنان به جستجوی این احادیث پرداخته آنها را پیدا کرده موضوع بودنشان را به صراحت اعلام کردند. خدا را به خاطر این نعمت سپاس میگوییم.
برخی از آنان پس از آنکه حقیقت و ماهیتشان روشن شد به وضع حدیث اعتراف کردند. هنوز هم در برخی از معاجم و کتابها از این دست احادیث وجود دارد و اکثر تفضیلیه[١٤٦] و متشیّعه[١٤٧] به آنها تمسک میجویند».
آلوسی به هنگام بحث از این روش در کتاب خود «السیوف المشرقه» میگوید: «یکی از کسانی که از این روش استفاده کرده است و در برخی از کتابهای اهل سنت مثل سنن ترمذی، ابوداود، نسائی[١٤٨] و غیره روایتهایی از وی نقل شده است که البته در نقل آن روایتها تنها نیست. «جابر جعفی»[١٤٩] است»[١٥٠].
٢) آلوسی در «مختصر تحفهی اثناعشریه» میگوید
یکی دیگر از نیرنگهای آنان این است که به جست و جو در لیست راویان معتبر و ثقهی اهل سنت میپردازند و اگر کسی را یافتند که اسم و لقبش با یک شیعی یکی بود احادیث و روایات آن شیعه را به وی نسبت میدهند و این گونه کسانی از اهل سنت که آگاهی ندارند وی را امامی از امامان خود میپندارند و بر قولش اعتماد کرده روایتهای او را میپذیرند. به طور مثال دو نفر به نام سدی داریم که یکی سدّی کبیر[١٥١] است که از افراد ثقهی اهل سنت به حساب میآید، و دیگری سدّی صغیر[١٥٢] است که یک دروغگو، واضع حدیث و از رافضیهای غالی است. به نام ابن قتیبه نیز دو نفر داریم که یکی از آنان عبدالله بن مسلم بن قتیبه[١٥٣] است که از افراد ثقهی اهل سنت به حساب میآید و کتابی به نام «المعارف» نوشته است، و دیگری عبدالله بن قتیبه، یک رافضی غالی است و وی نیز جهت گمراه کردن و فریب دادن کتابی به نام «المعارف» نوشته است[١٥٤].
یکی دیگر از این نوع محمد بن جریر طبری است که آنان نیز دو نفراند. یکی امام و عالم معروف اهل سنت و صاحب تفسیر و تاریخ[١٥٥]، دیگری محمد بن جریر بن رستم طبری از امامان شیعه[١٥٦]. شیعهی دیگری نیز که به ابوجعفر طبری معروف است وجود دارد و وی محمد ابوالقاسم بن علی طبری از علمای قرن ششم امامیه است[١٥٧].
به نام ابن بطه نیز دو نفر وجود دارد. یکی ابن بَطّه (به فتح با) که سنّی است[١٥٨] و دیگری ابن بُطّه (به ضمّ با) که شیعه است[١٥٩].
گرچه تشابه اسمی یک پدیدهی طبیعی است امّا سوءاستفاده از این تشابه اسمی برای وارد کردنِ مخفیانهی اندیشههای به گونهای که باعث ایجاد تفرقه در میان امت شود و جویندگان مخلص حقیقت را به اشتباه اندازد، نمیتواند یک چیز طبیعی به حساب آید.
استفاده کنندگان از این روش و روش پیش از آن در پیِ آناند تا با استفاده از سند صحیح و یا سندی که در اسماء الرجال مشابه سند صحیح است، یک متن دروغین را که در خدمت یک تفکّر معین است رواج دهند.
امّا راز و حقیقت این دو روش با ظهور قراین و شواهد بر دروغ بودنِ آن، به دلیل تناقض و مخالفت آن با صریح قرآن و یا حدیث صحیح، و یا شواهد و قراین دیگر به سرعت کشف میشود.
حدیثشناسان تنها به سند حدیث نپرداختهاند، بلکه برای پی بردن به موضوع و دروغ بودنِ حدیث تنها با توجه به متنِ آن بدون در نظر گرفتن سند آن نیز قواعد و أصولی گذاشتهاند و اکثر کتابهای علم حدیث این اصول و قواعد را ذکر کردهاند.
ابن جوزی[١٦٠] میگوید: «این گفته چقدر زیبا است که میگوید اگر حدیثی با عقل و یا نقل صریح و یا اصول مسلّم شریعت در تناقض بود، بدان که موضوع و دروغ است»[١٦١].
ابن صلاح[١٦٢] میگوید: «دروغ و موضوع بودن حدیث یا با اعتراف دروغگو و سازندهی آن، و یا اظهار آنچه به معنای اعتراف است از سوی وی، روشن میشود. گاهی نیز حال روایت کننده و یا خود روایت، دال بر موضوع ولادروغ بودن است، چرا که احادیث دراز و طولانیای وضع شده است که رکیک بودن واژگان و معانی آنها گویای موضوع بودنِ آنهاست»[١٦٣].
ابن دقیق العید[١٦٤] میگوید: «حدیث شناسان بس اوقات با دقّت به اموری که به خود روایت و واژگان حدیث برمیگردد، به موضوع بودنِ آن حکم میکنند. یعنی آنان به دلیل کثرت ممارست در احادیث پیامبر، ملکهای به دست آوردهاند که به کمک آن، آنچه را که میتواند حدیث پیامبر باشد، از آنچه نمیتواند بر زبان مبارک پیامبر ص جاری شده باشد، تشخیص دهند»[١٦٥].
ابوالحسن علی بن عروه حنبلی[١٦٦] میگوید: «قلب اگر پاک و پرهیزگار و مطهر باشد. توان تمیز بین حق و باطل، صدق و کذب و هدایت و ضلالت را پیدا خواهد کرد، به ویژه اگر بهره و ذوقی از نور نبوت برده باشد، در آن صورت به کنه امور و رازهای پنهان اشیا پی برده، صحیح را از سقیم تشخیص خواهد داد، و اگر به وسیلهی سندی صحیح متنی کاذب و موضوع به پیامبر ص نسبت داده شود، و یا متنی صحیح از ایشان به وسیلهی سندی ضعیف روایت شده باشد، وی این چیز را تشخیص خواهد داد و الفاظ و کلمات پیامبر بر فرد باهوشی که نسبتی با حدیث داشته باشد مخفی نخواهد ماند»[١٦٧].
تابعی جلیل القدر، ربیع بن خثیم[١٦٨] میگوید: «برخی از احادیث نوری همانند نور خورشید دارند که گویای حدیث بودنِ آنها هستند، و برخی دیگر نیز تاریکیای همانند تاریکی شب دارند که نمیتوان به عنوان قول پیامبر ص آنها را پذیرفت»[١٦٩].
از امام ابن قیم /[١٧٠] سؤال شد که آیا ضابطهای وجود دارد که به کمک آن بتوان بدون مراجعه به سند حدیث پی به موضوع بودنِ آن برد؟ ایشان فرمود: «این سؤالی است بسیار سخت و ارزشمند. باید گفت که این امکان تنها برای کسی وجود دارد که در شناخت احادیث صحیح تبحّر یافته، گوشت و خونش به آن عجین شده باشد و شناختی عمیق نسبت به احادیث و آثار و سیرت و هدی پیامبر ص، در مورد آنچه به آن امر میکرده، یا از آن نهی میکرده، یا از آن خبر میداده، یا به سوی آن فرا میخوانده، یا آنچه را دوست میداشته. یا آنچه را نمیپسندیده، و یا آنچه را برای امّت وضع و مقرّر میکرده است، به دست آورده باشد، و در این باب به قدری شناخت و معرفت کسب کرده باشد که گویی همانند یکی از یاران پیامبر ص با ایشان معاشرت داشته است.
تنها چنین کسی با کمک شناختی که از احوال و هدی و سیرت و گفتههای پیامبر ص دارد، میتواند تشخیص دهد که چه گفته و کردهای میتواند قول و فعل پیامبر باشد، و چه گفته و کردهای نمیتواند قول و فعل ایشان باشد»[١٧١].
سپس امام ابن قیم (٤٤) قاعده در این باره ذکر کرده و با ذکر (٢٧٣) حدیث به عنوانِ مثال که بدون در نظر گرفتن سند و تنها بر اساس متن موضوع بودنِ آنها را به اثبات رسانده، قواعد مذکور را توضیح داده است. وی این قواعد و مثالها را در کتاب «المنار المنیف» آورده است.
٣) شاه عبدالعزیز دهلوی میگوید، یکی دیگر از روشهای آنها این است که:
کتابهای مملو از اهانت به صحابه ش و مطالبی در ردّ اهل سنت جعل کرده آنها را به بزرگان اهل سنت نسبت میدهند. به طور مثال کتابی تحت عنوان «سر العالمین» را که پر از هذیان است به امام ابوحامد غزالی نسبت دادهاند و در مقدمهی آن گفتهاند که او وصیت کرده است که: «این راز و امانت را حفظ کرده آن را افشا نکنند و هرآنچه در این کتاب آمده عقیدهی واقعی اوست، و آنچه در کتابهای دیگر آمده از روی مداهنت و تقیّه بوده است»[١٧٢].
مشاهده شده است که برخی از نویسندگان معاصر شیعه مطالبی علیه اهل سنت ذکر و نقل میکنند و به همین کتاب ارجاع میدهند»[١٧٣].
این کتاب چندین مرتبهی دیگر از جمله در سال ١٣١٤هـ در بمبئی، در سال ١٣٢٤هـ در قاهره و در سال ١٣٢٧هـ در تهران به چاپ رسیده است[١٧٤].
دکتر عبدالرحمن بدوی میگوید، سه نفر از خاورشناسان (گوارتسیهر، «بویج» و «مکرونالد»)[١٧٥] نیز گفتهاند، این کتاب جعلی است.
عبدالرحمن بدوی نیز همین نظر را درست میداند و برای اثبات آن چنین استناد میکند: «آنچه ثابت میکند که این کتاب قطعاً از غزالی نیست گفتهای است که در ص ٨٢ به وی نسبت دادهاند و در آن میگوید: «معری در حالی که با یوسف بن علی شیخ الاسلام[١٧٦] همراه بود و من جوانی بیش نبودم، شعری از اشعار خودش را برای من سرود». معری در سال ٤٤٨هـ وفات کرده است و غزالی در سال ٤٥٠هـ متولد شده است، پس چگونه ممکن است، وی اشعار خودش را برای غزالی بسراید»[١٧٧].
این روش وضع و جعل بسیار خطرناک است. سویدی میگوید کتابهای زیادی به این طریق به اهل سنت نسبت داده شده است که جز کسانی که از سبک کلام اهل سنت آگاهی دارند، نمیتوانند آنها را تشخیص دهند[١٧٨].
شوکانی[١٧٩] در کتابش «الفوائد المجموعه» بحثی را تحت عنوان «النسخ الموضوعه» طرح کرده پس از به پایان رساندن آن گفته است که اکثر اینها را روافض جعل کردهاند و نزد پیروانِ آنها وجود دارند[١٨٠].
[١٣٦]- ابوزید ولی الدین عبدالرحمن بن محمد بن محمد بن محمد بن حسن حضرمی اشبیلی الاصل معروف به ابن خلدون، عالم، ادیب، مورخ، جامعهشناس و فیلسوف. در سال ٧٣٢ در تونس به دنیا آمد و در سال ٨٠٨هـ در قاهره وفات یافت. کتابهای «العبر»، «تاریخ ابن خلدون» و «لباب المحصل» و غیره ازجمله آثار وی هستند. ر. ک «الضوء اللامع» (٤/١٤٥-١٤٩) از سخاوی، «شذرات الذّهب» (٧/٧٦-٧٧)، «معجم المؤلفین» (٥/١٨٨-١٨٩).
[١٣٧]- «المقدمه» (٢/٥٢٧) از ابن خلدون تحقیق از دکتر علی عبدالواحد وافی.
[١٣٨]- «مختصر تحفهی اثناعشریه»، ص ٢٥.
[١٣٩]- از چاپ امیریه به سال ١٣٢٢هـ. استاد ما محمد رشاد سالم مشغول تحقیق آن است و دو جلد از آن تاکنون به چاپ رسیده است.
[١٤٠]- عبدالعزیز بن احمد (معروف به شاه ولی الله) بن عبدالرحیم عمری فاروقی، ملقب به سراج الهند. سال ١٢٣٩هـ وفات یافت. «فتح العزیز» در تفسیر که نتوانست آن را به پایان برساند، و «بستان المحدثین»، و«تحفهی اثناعشریة» از آثار وی هستند. ر. ک «الاعلام» (٤/١٣٨).
[١٤١]- دو نسخه از این کتاب به شمارههای (٥٠٣٥) و (٦٨١٢) در کتاب خانهی اوقاف بغداد وجود دارد. ر. ک به فهرست کتابخانهی اوقاف بغداد.
[١٤٢]- مقدّمهی کتاب خطی «السّیوف المشرقه».
[١٤٣]- در مطالعهی منابع عربی به بیوگرافی وی برخورد نکردهام.
[١٤٤]- بیوگرافی وی در مبحث «تلاشهای تقریب» میآید.
[١٤٥]- یک نسخهی آن به شمارهی (١٢/١٣٧٨٥) در کتاب خانهی اوقاف بغداد وجود دارد.
[١٤٦]- تفضیلیه یا مفضله کسانی هستند که علی س را از ابوبکر و عمر ب افضل میدانند. زیدیه و برخی از گروههای دیگر از این جملهاند. ر. ک به «التسعینیه»، ص ٤٠ از ابن تیمیّه:.
[١٤٧]- نگا: نسخه خطی "نقض عقائد الشیعة" از عبد الله السویدی، و"مختصر الصواعق"، ص٥٠ (خطی)، و"مختصر التحفة" ص٣٢.
[١٤٨]- در «میزان الاعتدال» آمده است که ترمذی ابوداود و ابن ماجه از وی حدیث روایت کردهاند و نامی از نسائی به میان نیاورده است و نیز گفته است که ابوداود، و تنها یک حدیث در باب سجود سهو از وی روایت کرده است. «میزان الاعتدال» (١/٣٧٩-٣٨٣) بیوگرافی جابر جعفی الکاشف (١/٧٧) از ذهبی، «تقریب التهذیب» (١/١٢٣) از ابن حجر.
[١٤٩]- جابر بن یزید بن حارث جعفی کوفی، یکی از علمای شیعه که در سال ١٦٧ وفات یافت. ابن حیان میگوید: «وی از پیروان عبدالله بن سبا بود و میگفت علی به دنیا برمیگردد». عقیلی نیز با سندش از زائده نقل کرده است که: «جابر جعفی یک رافضی است و اصحاب پیامبر ص را ناسزا میگوید». نسائی و غیره نیز گفتهاند: «وی متروک است». یحیی نیز گفته است که «احادیث وی را نباید نوشت ...». ر. ک «میزان الاعتدال» (١/٣٧٩) و صفحات پس از آن.
[١٥٠]- «السّیوف المشرقة»، ص ٥٠، کتاب خطی از آلوسی.
[١٥١]- اسماعیل بن عبدالرحمن سدّی، تابعی حجازی که در کوفه سکونت داشت. مسلم و صاحبان سنن از وی حدیث روایت کردهاند. در سال ١٢٧هـ وفات یافت. ر. ک به «الخلام» ص ٣٥ و «الکاشف» (١/١٢٧).
[١٥٢]- محمد بن مروان بن عبدالله بن اسماعیل بن عبدالرحمن کوفی که نزد اهل سنت یک دروغگو و واضع حدیث است. ر. ک «الجرح و التعدیل» (٨/٨٦) «تقریب التهذیب» (٢/٢٠٦) الخلاصه، ص ٣٥٨ برای بیوگرافی وی در کتابهای شیعه به کتابهایی مثل «الکنی والالقاب» از قمی (٢/٢٨٤-٢٨٥) مراجعه شود.
[١٥٣]- ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری. در سال ٢٧٦هـ در بغداد وفات یافت در حالی که در سال ٢١٣ چشم به جهان گشوده بود. وی آثار زیادی دارد از جمله: «تأویل مختلف الحدیث»، «المعارف»، «الرد علی الشعوبیّه»، «مشکل القرآن» و غیره. ر. ک «تاریخ بغداد» (١٠/١٧٠-١٧١)، «انباه الرواة» (٢/١٤٣-١٤٧) «الاعلام» (٤/٢٨٠).
[١٥٤]- «مختصر تحفهی اثنا عشریه»، با اندکی تصرّف، ص ٣٢. «مختصر الصواعق»، ص ٥١ (خطی)، «نقض عقائد الشیعه»، ص ٢٥، (خطی) از سویدی.
[١٥٥]- ابوجعفر محمد بن جریر بن زید طبری، مورخ، مفسّر و امام در سال ٢٢٤هـ در آمل طبرستان به دنیا آمد، سپس در شهر بغداد ساکن شد، و در سال ٣١٠ در آنجا وفات یافت. کتابهای «جامع البیان فی تفسیر القرآن» معروف به «تفسیر طبری»، «اخبار الرّسل والملوک» معروف به «تاریخ طبری»، «اختلاف الفقها» و غیره از جمله آثار وی هستند. ر. ک. «تاریخ بغداد» (٢/١٦٢)، «البدایة والنهایة» (١١/١٤٥) و «الاعلام» (٦/٢٩٤).
[١٥٦]- ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم بن جریر طبری آملی، از علمای امامیه در سال ٣١٠هـ در بغداد وفات یافت. کتابهای «المسترشد فی الامامة»، «نور المعجزات فی مناقب الائمة الاثنی عشر» وغیره از جمله آثار وی هستند. ر. ک «معجم المؤلفین» (٩/١٤٦) مقدمه، «البحار» (١/١٧٧) «تنقیح المقال» (٢/٩١)، «لسان المیزان» (٥/١٠٣) دربارهی متفاوت بودن این دو نفر نیز به جلد نهم مجلهی «المجمع العلمی العراقی» سال ١٣٨١هـ ص ٣٤٥ چاپ مجمع مراجعه شود. این تشابه اسمی گاهی نیز باعث اهانت وسوء ادب به ابن جریر: شده است. ابن کثیر میگوید: «برخی از عوام وی را به رفض و الحاد متهم کردهاند و کتابی را که در دو جلد دربارهی حدیث «غدیر خم» نوشته شده است و قول به جواز «مسح قدمین در وضوء» را به وی نسبت دادهاند». ابن کثیر ادامه میدهد که «برخی از علما میگویند ابن جریر دو نفراند که یکی از آنها شیعه است و مطالب فوق را از آن او دانسته ابن جریر اهل سنت را از این چیزها مبرّا دانستهاند». «البدایة والنهایة» (١/١٤٧) آن چه را ابن کثیر در اینجا به نقل از برخی علما بیان کرده یک واقعیت است و تحقیقات علمای رجال و آن چه از برخی از کتابهای عصر حاضر شیعه به دست میآید این مطلب را تأیید میکنند. میراث علما به جای مانده از ابن جریر سنّی و نویسنده تفسیر وتاریخ نیز برای رفع این اتهام از وی کافی است به طور مثال به ص ٦-٧ «جزء فی الاعتقاد» از ابوجعفر محمد بن جریر عبدی، مراجعه کنید.
[١٥٧]- فؤاد سزکین در «تاریخ للتّراث» بین این رافضی و آن قبلى دچار اشتباه شده کتاب «بشارة المصطفی» را که از این دومی (ابن ابیالقاسم) است به اوّلی (ابن رستم) نسبت داده است، در حالی که بین آن دو بیش از دو قرن فاصلهی زمانی وجود دارد. «تاریخ للتّراث» (٢/٢٦٠). مجلهی «المدینة» نیز از ابن جریر سوم (ابن رستم) داستانی ساختگی به نام (عقد الزهراء) چاپ کرده است که اگر همین تشابه اسمی نمیبود، این داستان به نشریهی «المدینه» راه نمییافت. ر. ک نشریهی «المدینة» عدد ٤٦٢١، سه شنبه، ٢٤ رجب سال ١٣٩٩هـ، ص ٧، انتخاب از محمد سالم محمد به نقل از کتاب «بشارة المصطفی». من کتاب «بشارة المصطفی» را خواندهام و آن را مملوء از کذب و گمراهی یافتم. در صفحهی ٢٣٨ این کتاب جبت و طاغوت به ابوبکر و عمر تفسیر شده است، در ص ٢٧ آن آمده است که زیارت قبر علی مساوی است با یک میلیون حج، در ص ٥٢ آن آمده است که پیامبر خدا ص فرمود: «کسی را از علی برتر و افضلتر قرار ندهید که مرتد خواهید شد». و نویسندهی آن نیز در غلو و افراط پا را از این حد نیز فراتر نهاده میگوید: «هر کسی در والا بودن، و برتر بودن و وجوب اطاعت و ولایت وی تردید کند، کافر است، گرچه به ظاهر خود را مسلمان بداند و احکام اسلام بر وی جاری گردد».، ص ٥١، الخ.
[١٥٨]- بیوگرافی وی در صفحات قبل گذشت.
[١٥٩]- «اعیان الشیعة» (٦/٥٦) از محسن الامین. «الکنی و الالقاب» (١/٢٢) از عباس قمی.
[١٦٠]- ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد بن علی تیمی بکری بغدادی معروف به ابن جوزی. محدّث، مفسّر، فقیه، واعظ، ادیب و مؤرخ. در سال ٥١٠هـ در بغداد به دنیا آمد و در سال ٥٩٧هـ در همانجا چشم از جهان فرو بست. کتابهای «جامع المسانید» در هفت جلد، «المنتظم فی تاریخ الأمم» و غیره از آثار وی هستند. ر. ک «مرأة الجنان» (٣/٤٨٩-٤٩٢) از یافعی، «شذرات الذهب» (٣٢٩-٣٣١)، «معجم المؤلفین»(٥/١٥٧).
[١٦١]- «الموضوعات» (١/١٠٦) از ابن جوزی، «تدریب الراوی» (١/٢٧٧).
[١٦٢]- تقی الدّین ابوعمرو، عثمان بن عبدالرحمن بن عثمان بن موسی کردی موصلی، معروف به ابن صلاح. محدّث، مفسر، فقیه و اصولی.در سال ٥٧٧هـ به دنیا آمد و در سال ٦٤٣هـ در دمشق وفات یافت. کتابهای: «علوم الحدیث» و «معرفة المؤتلف والمختلف» و غیره از جمله آثار وی هستند. ر. ک «شذرات الذهب» (٥/٢٢١-٢٢٢) «تذکرة الحفاظ» (٤/١٤٣٠)، «معجم المؤلفین» (٦/٢٥٧).
[١٦٣]- «علوم الحدیث»، از ابن صلاح، ص ٨٩.
[١٦٤]- تقی الدّین ابوالفتح، محمد بن علی بن وهب بن مطیع قشیری معروف به ابن دقیق العید (همانند پدر و جدّش). حافظ و مجتهد و شیخ الاسلام. به سال ٦٢٥هـ در ینبع (منطقهای در کنار ساحل دریای سرخ) به دنیا آمد و در سال ٧٠٣هـ در قاهره وفات یافت. «أحکام الأحکام»، «الاقتراح فی بیان الإصطلاح»، «الإلمام فی أحادیث الأحکام» و غیره از آثار وی هستند. ر. ک «طبقات الشافعیّه» (٩/٢٠٧-٢٤٩) و «الدّر الکامنة» (٤/٢١٠-٢١٤).
[١٦٥]- الإقتراح، ص ١١ (کتاب خطی) از ابن دقیق العید.
[١٦٦]- ابوالحسن علی بن حسین بن عروه العلاء مشرقی دمشقی حنبلی معروف به ابن زَکنون (به فتح زا) محدث و فقیه، پیش از سال ٧٦٠هـ به دنیا آمده و به سال ٨٣٧هـ در دمشق چشم از جهان فرو بسته است. کتاب «الکواکب الدّراری فی ترتیب مسند الامام احمد علی ابواب البخاری» در ١٢٠ جلد از آثار وی است. ر. ک «الضوء اللامع» (٥/٢١٤-٢١٥) از سخاوی.
[١٦٧]- «قواعد التحدیث»، ص ١٦٥ از جمال الدّین قاسمی به نقل از کتاب الکواکب الدراری ابن عروة.
[١٦٨]- ابویزید ربیع بن خثیم (به ضم خا و فتح ثا) بن عائد بن عبدالله ثوری کوفی. ثقه و عابد. ابن مسعود س به وی میگفت: «اگر پیامبر ص تو را میدید، دوستت میداشت. در سال ٦١هـ و برخی گفتهاند وفات یافت. بخاری و مسلم و غیره از وی حدیث روایت کردهاند «تقریب التهذیب» (١/٢٤٤).
[١٦٩]- این مطلب را خطیب بغدادی در «الکفایة»، ص ٦٠٥ آورده است.
[١٧٠]- امام و علامه محمد بن ابیبکر بن ایوب بن سعد بن جریر زرعی، معروف به ابن قیّم جوزیة. یکی از پایههای اصلاح اسلامی و یکی از دانشمندان بزرگ که آثار زیادی از خود به یادگار گذاشته است از جمله: «اعلام الموقعین»، «زادالمعاد»، «هدایة الحیاری» وغیره. در سال ٦٩١هـ چشم به جهان گشود و در سال ٧٥١هـ دار فانی را وداع گفت. ر. ک «الوافی بالوفیات» (٢/٢٧٠-٢٧٢)، «جلاء العینین»، ص ٣٠، «الاعلام» (٢٨٠-٢٨١).
[١٧١]- «المنار المنیف»، ص ٤٤.
[١٧٢]- «مختصر تحفهی اثنا عشریه»، ص ٣٣ و «نقض عقاید شیعه»، ص ٢٥، (کتاب خطی) از سویدی.
[١٧٣]- به طور مثال، فهرست منابع کتاب «کشف الاشتباه» از عبدالحسین رشتی که در سال ١٣٦٨هـ در چاپ خانهی نظامی تهران به چاپ رسیده است، ملاحظه شود.
[١٧٤]- «مؤلفات غزالی»، عبدالرحمن بدوی، ص ٢٢٥.
[١٧٥]- همان، ص ٢٧١.
[١٧٦]- عجیب است که امام ذهبی: نیز این کتاب را به ابوحامد غزالی نسبت داده است. «میزان الاعتدال»، ١/٥٠٠، بیوگرافی حسن بن صباح اسماعیلی. پس یا امام ذهبی در نسبت دادنِ این کتاب به امام غزالی اشتباه کرده است و یا این که امام غزالی واقعاً کتابی تحت این عنوان داشته اما مفقود گردید و روافض کتابی با همان عنوان جعل کرده و آن را به غزالی نسبت دادهاند.
[١٧٧]- «مؤلفات الغزالی»، دکتر عبدالرحمن بدوی، ص ٢٧١.
[١٧٨]- «نقض عقاید شیعه»، ص ٢٥ خطی.
[١٧٩]- محمد بن علی بن محمد بن عبدالله بن حسن شوکانی خولانی صنعانی. مفسّر، محدّث، فقیه، اصولی و مورخ. کتابهای «فتح القدیر»، «نیل الاوطار» و غیره از آثار وی هستند. به سال ١١٧٣هـ به دنیا آمد و به سال ١٢٥٠هـ وفات یافت. ر. ک «البدر الطالع»، (٢/٢١٤-٢١٥)، «نیل الوطر»، ص ٢٩٧، «معجم المؤلفین»، (١١/٥٣).
[١٨٠]- «الفوائد المجموعة»، ص ٤٢٥.