مسأله تقریب بین اهل سنت و شیعه

فهرست کتاب

١) حفظ کردنِ خداوند متعال کتابِ عظیمش را

١) حفظ کردنِ خداوند متعال کتابِ عظیمش را

اهل سنت و تمام مسلمانان بر این امر اجماع کرده‌اند که کتاب خدا از هر گونه تحریف و افزایش و کاهش در امان است، چرا که حفاظتِ آن را خود خدا به عهده گرفته است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩ [الحجر: ٩]. «ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم».

در کتاب‌های معتبر اهل سنت حتّی یک روایت صحیح که بر خلاف این باشد، وجود ندارد.

مفسران اهل سنت در ذیل آیه‌ی ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩ نوشته‌اند که قرآن از هر گونه تغییر، تبدیل و تحریفی محفوظ است[٢٢١].

علمای بزرگ اهل سنت تصریح کرده‌اند هرکس که معتقد به غیر محفوظ بودنِ قرآن باشد، از دین اسلام خارج می‌شود.

این اعتقاد نزد اهل سنت به قدری مشهور و متواتر است که نیازی به اقامه‌ی ادلّه بر آن نیست، بلکه باید گفت این عقیده نزد تمام مسلمانان از متواترات است. قاضی عیاض[٢٢٢]: می‌گوید: «مسلمانان اجماع کرده‌اند که قرآنی که در تمام نقاط جهان تلاوت می‌شود و در مصحف‌هایی که در دست مسلمانان است نوشته شده و عبارت است از اوّل ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢ [الفاتحة: ٢] تا آخر ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١ [الناس: ١] کلام خدا و وحی وی است که بر پیامبرش نازل شده و هر آنچه در آن آمده حق است و هر کس حرفی از آن را به حرفی دیگر تبدیل کند، یا حرفی از آن بکاهد و یا حرفی به جز آنچه بر قرآن بودنِ آن اجماع شده است بر آن بیفزاید و تمام مسلمانان اتفاق‌نظر داشته باشند که حرف افزوده شده از قرآن نیست، و تمام این کارها را از روی عمد انجام دهد، کافر خواهد شد»[٢٢٣].

قاضی عیاض به نقل از ابی‌عثمان حداد می‌گوید که: «تمام کسانی که معتقد به توحیدند، اتفاق دارند که انکار حتّی یک حرف از قرآن کفر است»[٢٢٤].

ابن قدامه[٢٢٥] می‌گوید: «تمام مسلمانان اتفاق دارند که هرکس که سوره، آیه، کلمه و یا حرفی متفق علیه از قرآن را انکار کند، کافر است»[٢٢٦].

بغدادی می‌گوید: «اهل سنت آن عدّه از رافضه را که ادّعا می‌کنند امروزه دیگر قرآن حجت نیست. چرا که صحابه بخشی از آن را تغییر داده، بخشی دیگر را تحریف کرده‌اند، تکفیر کرده‌اند»[٢٢٧]. قاضی ابویعلی[٢٢٨] می‌گوید: قرآن نه تغییر یافته، نه تبدیل شده و نه چیزی از آن کاسته و یا به آن افزوده شده است، برخلاف نظر روافض که می‌گویند قرآن تغییر یافته و تبدیل شده و نظم و ترتیب آن را به هم زده‌اند. – وی ادامه می‌دهد که – قرآن در حضور تمام صحابه ش گردآوری شد و بر آن اجماع کردند و کسی بر این امر اعتراض و انتقادی نکرد و اگر در آن تغییر و تبدیل ایجاد شده بود، بایستی حداقل یک مورد اعتراض و انتقاد از صحابه نقل می‌شد، چرا که چنین چیزی عادتاً کتمان‌پذیر نیست و اگر قرآن تغییر یافته بود، حداقل علی س سکوت نمی‌کرد، بلکه تغییر و تبدیل را اصلاح می‌کرد و به عموم مردم می‌گفت که چه چیزی را تغییر داده‌اند و وی آن را اصلاح کرده است، اما وقتی وی همین قرآن فعلی را می‌خوانده و مورد استفاده قرار می‌داده است، این دالّ براین است که هیچ گونه تغییر و تبدیلی در قرآن ایجاد نشده است»[٢٢٩].

ابن حزم می‌گوید: «این گفته که قرآن موجود میان دو جلد دچار تغییر و دگرگونی شده است، کفری صریح و تکذیب رسول خدا ص است»[٢٣٠].

فخر رازی در ذیل آیه‌ی ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩ نوشته است. «یعنی ما این ذکر - قرآن - را از هر گونه تحریف و تغییری و افزایش و کاهشی حفظ خواهیم کرد». سپس گفته است: «اگر کسی بخواهد حتی یک حرف و نقطه‌ای را تغییر دهد، جهانیان به وی خواهند گفت این دروغ و تغییر در کلام خداست و حتّی اگر شیخی هیبت‌ناک، از روی لغزش و اشتباه حرفی از کتاب خدا را تغییر دهد، بچّه‌های کوچک به وی خواهند گفت، جناب شیخ شما اشتباه کردید و درست چنین است... بدان که چنین حفظ و صیانتی برای هیچ کتابی اتفاق نیفتاده است، چرا که هیچ کتابی نیست مگر این که کم و بیش دچار تحریف و تغییر و دگرگونی شده است، امّا مصون ماندن این کتاب از هر گونه تحریف و تغییری، علی‌رغم وفور انگیزه زیاد در یهودیان، مسیحیان و ملحدان برای ابطال و افساد آن از بزرگ‌ترین معجزات است»[٢٣١].

ابن حزم در پاسخ به استدلال مسیحیان به ادعای روافض در تحریف قرآن می‌گوید: «و امّا گفته‌ی آنان در مورد ادّعای روافض در تغییر و تبدیل قراءات؛ باید گفت روافض مسلمان نیستند»[٢٣٢].

شیخ الاسلام ابن تیمیّه می‌گوید: «همچنین کسانی که ادعا می‌کنند چیزی‌ از آیه‌های قرآن کاسته شده و یا پنهان نگه داشته شده است، یا ادعا می‌کنند که قرآن تأویل‌ها و تفسیرهای باطنی‌ای دارد که اعمال و عبادات شریعت را ساقط می‌گرداند، همانند قرامطه، باطنیه، تناسخیه و غیره هیچ گونه اختلافی در کفرشان نیست»[٢٣٣].

خلاصه شواهد در این زمینه زیاد و خارج از شمارش است و در کتاب‌های تفسیر، علوم القرآن، حدیث، عقیده، اصول و غیره در جای خود ذکر شده‌اند. ما در اینجا تنها به صورت گذرا به این مسئله اشاره کردیم و گفتیم که امت بر محفوظ بودنِ قرآن اجماع کرده و این یک امر متواتر و از ضروریات و قطعیات دین است و هر کس که منکر آن باشد در واقع منکر این ارشاد باری تعالی است: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩ من این بحث را در اینجا به این دلیل مطرح کردم که برخی از روافض معاصر سعی می‌کنند این دروغ و افترا را به اهل سنت نسبت دهند و ادعا می‌کنند که در کتاب‌های اهل سنت اقوال و روایاتی وجود دارد که بر «تحریف» دلالت دارد و این در حالی است که ادعا می‌کنند مذهب‌شان از چنین چیزی پاک و بری است. گویا آنان اندیشه‌ای را که در درونشان پنهان است و تظاهر به انکار آن می‌کنند، سعی دارند از طریق اهل سنت ثابت کنند و چون وسیله‌ای برای اثبات آن نیافته‌اند، با ذکر احادیثی که درباره‌ی ناسخ و منسوخ و اختلاف قرائت‌ها در کتاب‌های اهل سنت آمده سعی در فریب دادنِ خواننده دارند.

این احادیث نمی‌تواند حجّتی برای آنان باشد، چرا که مسئله‌ی نسخ و اختلاف قرائت‌ها در زمان خود پیامبر ص بوده و از ایشان ثابت شده است و روافض نیز به این امر اعتراف دارند. طبرسی[٢٣٤] در «مجمع البیان» گفته است: «گونه‌ای از نسخ آن است که لفظ را رفع می‌کند و حکم را باقی می‌گذارد، همچون آیه‌ی رجم»[٢٣٥].

خواننده‌ی مسلمان از این روش برخی از روافض[٢٣٦] دچار حیرت می‌شود، زیرا آنان از یک سو تحریف را ردّ کرده سعی در تبرئه‌ی مذهب‌شان از این «اتهام» دارند، اما اسلوب و روششان در دفاع، اشاره بر این دارد که – آگاهانه یا ناآگاهانه – در پی اثبات تحریف‌اند. چون در عین حالی که سعی در تبرئه‌ی مذهب‌شان از این اتهام می‌کنند، می‌کوشند با شبهات و افتراهایی که ادعا می‌کنند ادلّه‌ای بر اثبات تحریف از طریق اهل سنت‌اند و مشابه به چیزی هستند که در کتاب‌های‌شان آمده است، خواننده را گمراه کنند. این روش عجیب است و شاهدی است بر این که صاحبان این روش هنوز از تلوث به نجاست این اعتقاد کاملاً پاک نشده‌اند.

[٢٢١]- ر. ک «جامع الاحکام القرآن» از قرطبی (١٠/٦٥) «مدارک التنزیل» از نسخی (٢/١٧٩)، «تفسیر الخازن» (٤/٤٧)، «تفسیر ابن کثیر» (٢/٥٩٢)، «انوارالتنزیل» (١/٥٣٨) وروح المعانی، از آلوسی (١٤/١٦)، «فتح البیان» (٥/١٦٨-١٦٩) از صدیق حسن خان، «اضواء البیان»، از شنقیطی (٣/١٢٠).

[٢٢٢]- ابوالفضل عیاض بن موسی بن عمرو یحصبیِ سبتی. عالم مغرب و امام اهل حدیث در عصر خویش کتاب‌های «الشّفاء»، «مشارق الأنوار»، «الالماع» و غیره از آثار وی هستند. سال ٤٧٦هـ‍ چشم در جهان گشود و در سال ٥٤٤هـ‍ در مراکش چشم از جهان فرو بست. ر. ک «بغیة الملتمس»، ص ٤٣٧ از «الضبی» و «تاریخ قضاة اندلس»، ص ١٠١ از نباهی.

[٢٢٣]- «الشفاء»، (٢/٣٠٤-٣٠٥).

[٢٢٤]- «منبع سابق».

[٢٢٥]- ابومحمد موفق الدین عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامة مقدسی سپس دمشقی از امامانِ بزرگ اهل سنت و از فقیهانِ امت. وی آثار زیادی دارد از جمله: «المغنی»، «فضایل صحابه»، «القدر» و غیره. وی در سال ٥٤١هـ در جماعیل (از روستاهای نابلس فلسطین) به دنیا آمد ودر سال ٦٢٠هـ‍ در دمشق وفات یافت. ر. ک. «مختصر طبقات الحنابلة»، ص ٤٥-٤٧ و «الاعلام» (٤/١٩١-١٩٢).

[٢٢٦]- «لمعة الاعتقاد»، ص ٢٠، از ابن قدامة.

[٢٢٧]- «الفرق بین الفرق»، ص ٣٢٧.

[٢٢٨]- أبویعلی محمد بن الحسین بن محمد بن خلف بن فراء عالم و دانشمند زمان خویش در اصول و فروع. کتاب «الاحکام السلطانیة» از آثار وی است. در سال ٣٨٠هـ به دنیا آمد و در سال ٤٥٨هـ‍ وفات یافت. «طبقات الحنابلة» (٢/١٩٣-٢٣٠)، «الاعلام» (٦/٣٣١).

[٢٢٩]- «المعتمد فی اصول الدّین»، ص ٢٥٨.

[٢٣٠]- «الفصل فی الملل والنحل»، (٥/٢٢).

[٢٣١]- «مفاتیح الغیب»، (١٩/١٦٠-١٦١).

[٢٣٢]- «الفصل»، (٢/٨٠).

[٢٣٣]- «الصارم المسلول»، ص ٥٨٦.

[٢٣٤]- ابوعلی فضل بن حسن بن فضل طبرسی، از علمای امامیه که نزدشان ثقه، فاضل و متدین محسوب می‌شود و وی را به «امین الدّین» ملقب کرده‌اند. «مجمع البیان فی تفسیر القرآن» از آثار وی است. ر. ک «آمل الآمل» (٢/٢١٦)، «الاعلام» (٥/٣٥٢-٣٥٣).

[٢٣٥]- «مجمع البیان»، (١/١٨٠).

[٢٣٦]- عبدالحسین رشتی در کتاب خود «کشف الاشتباه» از این روش پیروی کرده است. وی در آخرین مطلبی که ادعا می‌کند از طریق اهل سنت نقل کرده است می‌گوید: «پس بنا به شهادت این دو مرد بزرگ، یعنی ابن مسعود و ابوالدرداء باید این قرآن را که هم ‌اکنون در اختیار ماست سوزاند، چراکه چیزهایی بر آن افزوده شده و یا از آن کاسته شده است. «کشف الاشتباه»، ص ٥٨ خنیزی در کتاب «الدّعوة الاسلامیة»، محسن امین در کتاب «الشیعه بین الحقایق والأوهام»، عبدالحسین شرف الدین موسوی در کتاب «اجوبة مسائل جارالله»، امینی نجفی در کتاب «الغدیر» و غیره نیز ازاین روش پیروی کرده‌اند.