مسأله تقریب بین اهل سنت و شیعه

فهرست کتاب

١- دیدگاه و یا راهکار اول

١- دیدگاه و یا راهکار اول

دیدگاه اول این است که هیچ راهی برای رفع اختلاف و تحقق وحدت و نزدیک شدن در حالی که روافض بر انحراف و جدا ماندن خود از جمهور مسلمانان اصرار دارند وجود ندارد، و مادامی که میان ما و آن‌ها در اصول و ادله‌ی عقاید و احکام اختلاف و تفاوت وجود دارد، با گفت‌و‌گو و همایش‌ها و مناظره به هیچ نتیجه‌ای نخواهیم رسید. بنابراین نباید با آن‌ها گفت‌و‌گو و مناظره‌ای صورت بگیرد و نه اختلافی که میان ما و آنان وجود دارد، مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد، چرا که آن‌ها بر دین دیگری هستند.

امام ابو یعلی می‌گوید: «هر کسی بر این نظر باشد که نباید با روافض مناظره و گفت‌و‌گو کرد، بی‌جا نگفته است، چرا که دو مناظره‌کننده زمانی مناظره می‌کنند که بر یک اصل واحد اتفاق کرده باشند و اصولی که امت به هنگام اختلاف بایستی به آن‌ها مراجعه کند، کتاب الله، و سنت پیامبر ص و اجماع امت و دلایل عقلی هستند.

اما این اصول میان ما و روافض متفق‌علیه نیستند، چرا که بنا به اعتقاد آن‌ها قرآن را تغییر داده‌اند و تحریف کرده‌اند و بیشترین بخش آن از بین رفته است و اگر مسأله‌ای را به آیه‌ای از آیه‌های موجود قرآن ارجاع دهیم، امکان دارد آیه‌ای باشد که به وسیله‌ی آیه‌هایی که از میان رفته‌اند و نزد امام زمان‌اند منسوخ شده باشد.

همچنین نباید درباره‌ی مسایل اختلافی به سنت مراجعه کنیم، چرا که ناقلان و راویان آن فاسق بوده[١٩١٣] و امکان دارد دروغ گفته باشند و همچنین خبر واحدی که به ظاهر راوی آن عادل است نزدشان حجت و قابل عمل نیست، پس سنت هم نمی‌تواند حجت و داور قرار گیرد[١٩١٤].

همچنین اجماع امت نیز نمی‌تواند حجت باشد، چرا که امکان دارد امت بر خطا و گمراهی اجماع کرده باشد و اجماع امت زمانی از خطا مصون است که امام معصوم نیز با آنان هم‌عقیده و هم‌نظر باشد، پس از میان امت نیز تنها قول امام معصوم حجت و مصون از خطاست.

همچنین دلایل عقلی نیز نمی‌تواند حجت باشند، چرا که هیچ کسی جز معصوم کامل نیست. پس دلایل عقلی هم خطاپذیرند و در آن‌ها وجود دارد و این تنها امام است که می‌تواند صحت و سقم دلایل عقلی را تشخیص دهد، پس باید درباره‌ی همه‌ی اعتقادات‌مان شک داشته باشیم و احتمال بدهیم که نظر ما نادرست باشد[١٩١٥].

آنچه شیخ ابویعلی می‌گوید، همانگونه که پیش از این ما شواهد آن را بیان کردیم، یک واقعیت است. چرا که قرآن کریم حتی به باور دعوتگران تقریب از شیعیان که منکر تحریف‌اند؛ یا آنگونه که آیت بزرگ‌شان آغابزرگ تهرانی می‌گوید، ناقص است. یا آن گونه که آیت دیگرشان خراسانی می‌گوید قرآن دیگری نزدشان وجود دارد، و یا آن گونه که آیت‌الله خویی می‌گوید، تفسیری نازل شده از سوی خدا وجود دارد که اینک در اختیار امام زمان است، و یا آن گونه که شیخ و آیت‌شان که به وی لقب رئیس‌الاسلام والمسلمین داده‌اند و نویسنده‌ی یکی از کتاب‌های معتبر عصر حاضرشان یعنی «کشف ‌الغطاء» است می‌گوید، پیامبر ص بخشی از قرآن را مخفی کرده و به علی سپرده است.

همه‌ی این مطالب را ما پیش از این به تفصیل عرضه کردیم و مورد بحث قرار دادیم. پس وقتی علمای معاصر آن‌ها و دعوتگران تقریب‌شان اینگونه باور و اعتقادی درباره‌ی کتاب خدا داشته باشند، چگونه می‌توان در اختلافات به آن مراجعه کرد و آن را داور قرار داد.

همچنین مفهوم «سنت» و کتاب‌ها، رجال، سندها و متون آن نزد آن‌ها از آنچه نزد ماست متفاوت می‌باشد، پس در حالی که آن‌ها آنچه را صحابه از پیامبر ص نقل کرده‌اند رد می‌کنند و تنها اقوال معصومین را حجت می‌دانند و عالم معاصر تشیع و دعوتگر مشهور تقریب، «آل کاشف‌الغطا» ادعا می‌کند، پیامبر ص بخشی از شریعت را پنهان کرده و به علی سپرده است و صحابه تنها بخشی از شریعت را دریافت کرده‌اند و اهل سنت که بر روایت‌های صحابه تکیه و اعتماد کرده‌اند در طول تمام این قرن‌ها، تنها بر بخشی از شریعت عمل کرده‌اند، چگونه می‌توان مسائل مورد اختلاف را به سنت ارجاع داد و به ادعای آن، تنها با یک بخش از شریعت با آن‌ها گفت‌وگو کرد.

آخر چگونه می‌توان برای حل اختلاف به «حکایات رقاع» مراجعه کرد، در حالیکه نه تنها شریعت، بلکه حتی عقل و تاریخ به کذب بودن آن حکم می‌کنند.

آن‌ها صحابه‌ای را که خدا و پیامبرش از آن‌ها تعریف و تمجید کرده‌اند و برجسته‌ترین شخصیت‌های امت را تکفیر می‌کنند و به همین سبب کتاب‌های حدیثی‌ای را که امت اسلامی معتبر می‌داند رد می‌کنند و به هنگام استدلال بر آن‌ها تکیه نمی‌کنند و گفته‌های افراد منحرف و کج‌اندیشی همچون قمی، کلینی، طبرسی، مجلسی، نوری و غیره را که معتقد به تحریف قرآنند، حجت می‌دانند و اجماع امت را رد می‌کنند و آن را بدون وجود امام معصوم زنده بی‌ارزش می‌دانند. پس علی‌رغم این همه اختلاف در اصول و اعتقادات سابق‌الذکر آن‌ها در مورد کتاب الله، سنت پیامبر ص و اجماع امت، چگونه می‌توانیم اصول سه‌گانه‌ی فوق را به هنگام اختلاف داور قرار دهیم. آن‌ها تنها کتاب‌های‌شان را که ادعا می‌کنند از دوازده امام معصوم روایت شده‌اند حجت می‌دانند و حتی تفسیر قرآن را تابع روایت‌هایی می‌دانند که در کتاب‌های‌شان آمده است.

به همین دلیل است که شیخ کوثری می‌گوید با هیچ یک از شیوخ شیعه نمی‌توان در رابطه با موضوع تقریب گفت‌وگو کرد، مگر آنکه به نمایندگی از شیعیان این اختیار را داشته باشد که به بی‌اعتبار بودن کتاب‌های چهارگانه (صحاح چهارگانه‌ی تشیع) اعتراف کند[١٩١٦]، چرا که این کتاب‌ها مشتمل بر روایت‌های باطلی هستند که کتاب الله و سنتی را که از طریق رجال صدر اول نقل و روایت شده زیر سؤال می‌برند، و اصلاً تصور آن نمی‌رود که اهل سنت این گونه روایت‌ها را مورد تأیید و تصدیق قرار دهند، و محال است که از کتاب خدا و سنت پیامبر ص دست بردارند[١٩١٧]. شیخ موسی جارالله بر این باور است که تا زمانی که علما و مجتهدان شیعه عقاید و روایت‌هایی را که قرآن، سنت، صحابه و امت را زیر سؤال می‌برند و مورد عیبجویی قرار می‌دهند از کتاب‌های‌شان بیرون نیاورده و دور نینداخته‌اند هیچ گفت‌وگو و هیچ کنفرانس و همایشی در مورد تقریب سودمند نخواهد بود.

نقد و بررسی این دیدگاه:

به نظر من، دیدگاهی که کلاً گفت‌وگو با آن‌ها را نفی می‌کند، دیدگاه منفی‌ای است که با قواعد اسلام در مورد دعوت به سوی خدا و امر به معروف و نهی از منکر همخوانی ندارد.

چرا که تحریم گفت‌وگو با آن‌ها تنها به ضرر ماست و موجب می‌شود آن‌ها به افتراها و انحراف‌های خود ادامه دهند. پس بایستی موضعی مثبت اختیار کرد.

[١٩١٣]- و حتی فراتر از این گفته‌اند که همه‌ی صحابه به جز چند نفر از آن‌ها مرتد شده‌اند.

[١٩١٤]- آن‌ها معتقدند که سنتی که از طریق صحابه نقل شده است حجت نیست، بلکه سنتی حجت است که شیوخ آن‌ها ـ که نزد اهل سنت مشهور به کذبند ـ آن را از امامان دوازده‌گانه نقل کرده‌اند.

[١٩١٥]- «المعتمد»، ص ٢٥٩-٢٦٠.

[١٩١٦]- «المقالات»، کوثری، ص ١٥٨.

[١٩١٧]- همان، ص١٥٦.