٥- دیدگاه و یا راهکار پنجم
این دیدگاه نیز بر آن است که اختلافات را بایستی براساس گفتوگو و تفاهم در رابطه با ریشههای اختلاف حل کرد. داور میان طرفین هم کتاب خدا باشد، اما با این تفصیل که جهت تفسیر آن بایستی به لغت عرب مراجعه کرد و روایات اختلافی را در مورد تفسیر آن ترک کرد. چرا که شیعیان آیات کتاب الله را در پرتوِ روایات خودشان تفسیر میکنند و اهل سنت نیز کتاب الله را در پرتوِ روایتهای خودشان. پس بایستی روایات را ترک کرد و تنها کتاب الله را مرجع و داور قرار داد و آن را نیز براساس لغت عرب تفسیر کرد، چرا که قرآن را خدا به زبان عربی مبین نازل کرده است و اهل سنت و اهل تشیع نیز در مورد لغت عربی و معانی و مفاهیم مفردات آن اتفاق دارند و این بدان معناست که تنها لغت عربی میتواند در مورد مسائل اختلافی میان اهل سنت و اهل تشیع داوری کند و نتیجهی این داوری نیز آن خواهد بود که هر فریقی که لغت عربی روایات او را تأیید کرده، بایستی روایات آن مورد تأیید و اعتماد و اعتبار قرار گیرد.
این گفتوگو باید در مورد «مسألهی امامت» باشد که شیعیان در آن از سایر مسلمانان جدا شدهاند و به سبب ادعایشان مبنی بر این که صحابه «امامت منصوص» را نپذیرفتهاند، آنها را کافر میدانند و روایاتشان را رد میکنند.
شیخالاسلام در مباحثاتش با ابن مطهر حلی به این روش اشاره کرده و گفته است: «اگر آنها روایات را به کلی ترک کرده به بحث و گفتوگو بپردازند ما نیز این کار را خواهیم کرد»[١٩٤٠] و سپس با به کار بستن همین روش در استناد و در رابطه با این گفتهی روافض که «امامت رکنی از ارکان ایمان است» به بحث پرداخته و گفته است: باشد، به حدیث استناد نمیکنیم و تنها به استدلال از آیات قرآن اکتفا میکنیم. خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ٢ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ٣ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ٤﴾ [الأنفال: ٢-٤]. «مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان مىگردد؛ و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مىشود، ایمانشان فزونتر مىگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. آنها که نماز را برپا مىدارند؛ و از آنچه به آنها روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (آرى)، مؤمنان حقیقى آنها هستند؛ براى آنان درجاتى (مهم) نزد پروردگارشان است؛ و براى آنها، آمرزش و روزى بىنقص و عیب است».
خداوند متعال در این آیه ایمان این کسان را بدون ذکر امامت مورد تأیید قرار داده است. در جای دیگری ارشاد میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ يَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ١٥﴾ [الحجرات: ١٥]. «مؤمنان واقعى تنها کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردهاند، سپس هرگز شک و تردیدى به خود راه نداده و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردهاند؛ آنها راستگویانند».
خداوند متعال این افراد را صادقالایمان دانسته است بدون آنکه ذکری از امامت به میان آورده باشد.
همچنین خداوند متعال میفرماید: ﴿۞لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَٱلسَّآئِلِينَ وَفِي ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِينَ فِي ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِينَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ١٧٧﴾ [البقرة: ١٧٧]. «نیکى، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز)، روى خود را به سوى مشرق و (یا) مغرب کنید؛ (و تمام گفتگوى شما، درباره قبله و تغییر آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازید؛) بلکه نیکى (و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز ، و فرشتگان، و کتاب (آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال (خود) را، با همه علاقهاى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مىکند؛ نماز را برپا مىدارد و زکات را مىپردازد؛ و (همچنین) کسانى که به عهد خود -به هنگامى که عهد بستند-وفا مىکنند؛ و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مىدهند؛ اینها کسانى هستند که راست مىگویند؛ و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و اینها هستند پرهیزکاران».
در جای دیگری ارشاد شده است: ﴿الٓمٓ١ ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ٢ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ٣ وَٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ٤ أُوْلَٰٓئِكَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥﴾ [البقرة: ١-٥]. «الم. آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است) ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند».
خداوند متعال کسانی را که شرایط فوق را داشته باشند اهل ایمان و اهل فلاح خوانده است و ایمان به امامت جزء شرایط مذکور نیست.
شیخالاسلام ابن تیمیه / در ادامه میفرماید: و ما قطعاً و یقیناً میدانیم که زمانی که مردم به دینی که محمد بن عبدالله از سوی پروردگارشان آورده بود ایمان میآورند ایمان به امامت جز شرایط ورود به آن نبود، و چیزی که از ارکان ایمان باشد، پیامبر ص باید به هنگام ایمان آوردن آن را برای مردم بیان و عرضه بدارد تا آنها نسبت به آن شناخت پیدا کنند و به آن ایمان بیاورند، و زمانی که معلوم شد این چیز از شرایط ایمان آوردن و مسلمان شدن نبوده است، معلوم میشود که اشتراط آن در ایمان از گفتههای اهل بهتان است[١٩٤١].
نقد و بررسی این دیدگاه:
بدون تردید روش و راهکاری که شیخ الاسلام ابن تیمیه به آن اشاره کرده است، راهکار مفیدی است، ولی تنها به هنگام استدلال علیه آنها. اما موضعگیری روافض نسبت به قرآن استفادهی از این راهکار را مشکل میسازد.
[١٩٤٠]- «منهاجالسنة» ابن تیمیه (١/٣٢)، چاپ امیریة.
[١٩٤١]- «منهاجالسنة» (١/٣٣)، چاپ امیریه.