ب) انحراف آنها در تأویل و تفسیر قرآن
کتابهای تفسیری شیعه که مدعیاند مطالب آنها از اهل بیت روایت شده است. در بر گیرنده، تفسیر و تأویلهای باطنی گونهی زیادی از آیههای قرآن است که نه با معانی و مفاهیم و مدلولهای لغوی واژگان همخوانی دارد، و نه با سیاق و سباق قرآن! و جالب اینجاست که این «دروغهای» آشکار را به اهل بیت به ویژه به جعفر صادق نسبت میدهند. این گونه تأویلات در عین حال که الحاد در آیات خدا و جلوگیری از راه خدا به شمار میآیند، یک اهانت ناپیدا به اهل بیت هم هستند. و علیرغم همه این ناهنجاریها آنها را به اهل بیت نسبت دادهاند تا «سادهلوحان» را فریب دهند. این نوع تاویلات در تفسیرهای معتبرشان همانند تفسیر قمی، تفسیر عیاشی، تفسیر برهان و تفسیر صافی آمده است. همان گونه که کتابهای حدیثی معتبرشان و در رأس آنها اصول کافی کلینی و بحار مجلسی و غیره نیز بهره وافری از آن بردهاند. برخی از پژوهشگران[٦٧٩] معتقدند، نخستین کتابی که تفسیر شیعی قرآن را پایهریزی کرد تفسیر قرآنی است که جابر جعفی[٦٨٠] (متوفاى ١٢٨هـ) در قرن دوم هجری آن را پدید آورد،و این کتاب هستهی نخست تفاسیر شیعی قرار گرفت که به سرعت گسترش یافتند و غرق در باطنیت خود شدند.
در ذیل ما مثالها و شواهدی از این نوع تأویلات ذکر خواهیم کرد که ممکن است اندکی به درازا بکشد اما هدف از این اطاله آن است که ببینیم آیا این نوع تأویلات یک پدیدۀ عمومی و یک اصل و قاعده در منابع اصلی آنها به حساب میآیند، یا آنکه روایات شاذ و ضعیفی هستند که به کتابهایشان رخنه پیدا کردهاند، و یک رویکرد عام و قاعدهی فراگیر در تفسیرهای شیعی نیستند. و این شناخت به دست نمیآید مگر آنکه در عرضهی شواهد و امثله شکیبایی به خرج دهیم و در عین حال احتیاط کنیم که جز از منابع معتبر آنها چیزی نقل نکنیم. پس بیاییم سفر به تأویلات آنها از آیههای قرآن را آغاز کنیم؛ اولا: در منابع اصیل و معتبر آنها در حدیث و تفسیر و غیره آیههای زیادی مییابیم که به امامت و ولایت و به ائمه تاویلشان کردهاند. از جمله:
أ- آیههایی که در کتاب الله آمدهاند و از قرآن سخن میگویند، به ائمه تأویل میکنند. به طور مثال دربارهی کلمهی نور در آیهی: ﴿فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلنُّورِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلۡنَاۚ﴾ [التغابن: ٨]. «به خدا و رسول او و نوری که نازل کردهایم ایمان بیاورید».
میگویند: مراد از نور، نور ائمه است[٦٨١] و در یکی دیگر از روایاتشان آمده است که مراد از نور ائمه هستند[٦٨٢] و همچنین دربارهی آیهی: ﴿وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ﴾ [الأعراف: ١٥٧]. «و از نورى که با او نازل شده پیروى نمودند».
میگویند که مراد از نور علی و ائمه † هستند[٦٨٣].
ملاحظه میکنید که هر دو آیه به وضوح بر آن دلالت دارند که مراد از نور، قرآن است، اما با وجود آن شاهد این کج روی فوق العاده در تأویل هستیم، و علاوه بر آن این تأویلات را که کمترین مناسبتی با آیه ندارند را به اهل بیت مثل علی، حسن، حسین، و یا باقر و صادق نسبت میدهند، در حالی که آنها اهل علم، عقل، دین و اهل لغت بودهاند.
بنابراین تأویل و تفسیر آنها از دو آیهی فوق بایستی گفت ائمه از آسمان فرو فرستاده شدهاند.
این نوع تأویلات اگر چه آیه با کمال صراحت و وضوح داد زند بر آنکه مراد قرآن است باز هم ادامه پیدا میکند. به طور مثال در تفسیر آیهی: ﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَاتُنَا بَيِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا ٱئۡتِ بِقُرۡءَانٍ غَيۡرِ هَٰذَآ أَوۡ بَدِّلۡهُۚ قُلۡ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أُبَدِّلَهُۥ مِن تِلۡقَآيِٕ نَفۡسِيٓۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۖ﴾ [يونس: ١٥]. «و هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مىشود، کسانى که ایمان به لقاى ما (و روز رستاخیز) ندارند مىگویند: قرآنى غیر از این بیاور، یا آن را تبدیل کن! (و آیات نکوهش بتها را بردار) بگو: من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم؛ فقط از چیزى که بر من وحى مىشود، پیروى مىکنم!».
روایتی از ابو جعفر (محمد باقر) که رحمت خدا بر او باد و خدایش از افتراهای افترا بافندگان مصون دارد نقل میکند که گفتند: علی را به ابوبکر و عمر عوض کن، آنگاه از تو پیروی خواهیم کرد»[٦٨٤].
همچنین از ابوالسفاتج و وی از ابو عبدالله ÷ روایت کرده است که «ائت بقرآن غیر هذا أو بدله» یعنی امیر المؤمنین علی را تغییر بده»[٦٨٥].
آیهی: ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ﴾ [الإسراء: ٩]. «این قرآن، به راهى که استوارترین راههاست، هدایت مىکند».
این گونه تأویل میکنند که در «یهدي إلى الإمام» به سوی امام رهنمود میشود[٦٨٦]. و به روایتی «یهدي إلى الولایة» به سوی ولایت رهنمود میشود[٦٨٧].
ب- کلمهی نور و امثال آن را در آیات بدون هیچ پشتوانهای از پشتوانههایی که دلالت بر آنها استوار است و نزد علمای لغت در علم دلالت معروفند، به ائمه تفسیر میکنند.
کلینی از محمد بن فضیل و او از ابو الحسن ÷ روایت کرده است که ایشان را از قول خداوند متعال: ﴿يُرِيدُونَ لِيُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ﴾ [الصف: ٨]. «آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند».
سوال کردم. ایشان فرمود: میخواهند ولایت امیر المؤمنین ÷ را با دهنهای خویش خاموش کنند. من گفتم مراد از ﴿وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ﴾ [الصف: ٨] خدا نورش را به کمال خواهد رساند. چیست فرمود: خدا امامت را به کمال میرساند و امامت همان نور است، خداوند متعال میفرماید: ﴿فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلنُّورِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلۡنَاۚ﴾ [التغابن: ٨]. «به خدا و رسول او و نوری که نازل کردهایم ایمان بیاورید».
مراد از نور همان امام است. کلینی میگوید تفسیر آیهی ذیل از ابو عبدالله (جعفر صادق) ÷ چنین روایت شده است: ﴿۞ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ﴾ [النور: ٣٥] خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانی است[٦٨٨]. مراد از مشکات فاطمه‘ است: ﴿فِيهَا مِصۡبَاحٌۖ ﴾ که در آن چراغی میباشد مراد حسن است: ﴿ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ ﴾ و آن چراغ در شیشهای باشد مراد حسین است. ﴿ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ﴾ آن شیشه گویا اختری درخشان است» فاطمه میان زنان دنیا همچون اختری درخشان است ﴿يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖ﴾ که از درخت مبارک زیتون افروخته میشود مراد ابراهیم ÷ است ﴿لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ﴾ که نه شرقی است نه غربی یعنی نه یهودی است نه نصرانی ﴿يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ﴾ نزدیک است که روغنش هر چند آتشی به آن نرسد روشنی بخشد یعنی نزدیک است علم از آن فوران کند. ﴿نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ﴾ روشنی بر روشنی است. مراد امامان یکی پس از دیگری است. ﴿يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُۚ﴾ خدا هر که را بخواهد با نور خود هدایت میکند. یعنی هر که را خدا بخواهد با امامان هدایت میکند. و ﴿وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِۗ﴾ و این مثلها را خدا برای مردم میزند.
﴿وَمَن لَّمۡ يَجۡعَلِ ٱللَّهُ لَهُۥ نُورٗا فَمَا لَهُۥ مِن نُّورٍ﴾ [النور: ٤٠]. «و کسى که خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نیست».
یعنی امامی از فرزندان فاطمه‘ ﴿فَمَا لَهُۥ مِن نُّورٍ﴾ او را هیچ نوری نخواهد بود. یعنی روز قیامت امامی نخواهد داشت[٦٨٩].
ج) همان طوری که آنچه را دربارهی قرآن و نور آمده است به امامت تأویل میکنند، هر آنچه را در کتاب الله از نهی از شرک و کفر آمده به شرک در ولایت علی و کفر به ولایت علی تفسیر میکنند، و هر آنچه را دربارهی توحید و پرهیز از طاغوت آمده به ولایت امامان و برائت از دشمنانشان تفسیر و تأویل میکنند. از جمله:
١- از ابوجعفر ÷ روایت شده است که خدا هیچ پیامبری را نفرستاده است مگر به ولایت ما و برائت از دشمنان ما و سپس از این آیه استدلال کرد: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ﴾ [النحل: ٣٦]. «ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!».
٢- از ابو عبدالله دربارهی ارشاد باری تعالی: ﴿لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِۖ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾ [النحل: ٥١]. «خداوند فرمان داده: «دو معبود (براى خود) انتخاب نکنید؛ معبود (شما) همان خداى یگانه است».
روایت شده است که مراد از آن این است که دو امام اختیار نکنید، امام یکی است»[٦٩٠].
٣- از باقر دربارهی آیهی: ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾ [الزمر: ٦٥]. «اگر مشرک شوى، تمام اعمالت تباه مىشود و از زیانکاران خواهى بود».
روایت شده است که اگر به ولایت دیگری در کنار ولایت علی ÷ امر کردی، عملت از بین خواهد رفت و از زیان کاران خواهی شد[٦٩١].
٤- از ابو عبدالله دربارهی: ﴿فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ [الكهف: ١١٠]. «باید کارى شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند».
گفته است عمل صالح معرفت ائمه است و ﴿لَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ یعنی تسلیم شدن در برابر علی و شریک نکردن دیگران با وی در خلافت که نه حق خلافت را دارند و نه شایستگی آن را»[٦٩٢].
در یکی دیگر از روایات شیعه به نقل از ابو عبدالله ÷ دربارهی آیهی ﴿وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ آمده است که یعنی با ولایت آل محمد ص دیگران را شریک نسازد[٦٩٣].
٥- از جابر جعفی روایت شده است که ابو جعفر دربارهی آیهی: ﴿وَءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلۡتُ مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَكُمۡ وَلَا تَكُونُوٓاْ أَوَّلَ كَافِرِۢ بِهِۦۖ﴾ [البقرة: ٤١]. «و به آنچه نازل کردهام (قرآن) ایمان بیاورید! که نشانههاى آن، با آنچه در کتابهاى شماست، مطابقت دارد؛ و نخستین کافر به آن نباشید».
گفت که مراد از آن علی است[٦٩٤].
٦- جابر جعفی میگوید از ابو عبدالله ÷ دربارهی آیهی ذیل سوال کردم: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ﴾ [البقرة: ١٦٥]. «بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مىکنند؛ و آنها را همچون خدا دوست مىدارند».
گفت مراد از آن اولیا فلانی، فلانی و فلانی، یعنی ابوبکر، عمر و عثمان ش هستند که آنها را بجز امام به امامت برگزیدهاند[٦٩٥].
٧- از ابو عبدالله دربارهی آیهی: ﴿إِنَّهُمُ ٱتَّخَذُواْ ٱلشَّيَٰطِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾ [الأعراف: ٣٠]. «آنها (کسانى هستند که) شیاطین را به جاى خداوند، اولیاى خود انتخاب کردند».
روایت شده است که مراد این است که امامانی بجز ائمه حق برگزیدهاند[٦٩٦].
٨- جابر جعفی از ابو جعفر ÷ روایت میکند که ایشان دربارهی آیهی: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ﴾ [النساء: ٤٨]. «خداوند (هرگز) شرک به او ورزیدن را نمىبخشد».
گفتند: مراد آن است که به ولایت علی کفر ورزد و دربارهی: ﴿وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾ [النساء: ٤٨]. «و پایینتر از آن را براى هر کس (بخواهد و شایسته بداند) مىبخشد».
گفتند: یعنی برای کسی که ولایت علی را قبول داشته باشد[٦٩٧].
در این باب روایات خیلی زیادی وجود دارد و این در حقیقت تلاشی است برای از بین بردن نخستین اصل اسلام، یعنی توحید و مشروعیت بخشیدن به شرک و همچنین تلاش خطرناکی است برای تفسیر توحید و شرک و کفر به غیر از معانی واقعی آنها.
[٦٧٩]- مذاهب التفسیر الاسلامی گولدزیهر ( ص ٣٠٣-٣٠٤ برخی از کتابهای شیعه نیز از کتاب تفسیر جابر جعفی نام بردهاند ر. ک. الفهرست طوسی ص ٧٠ اعیان شیعه ص (١/١٩٦).
[٦٨٠]- وی نزد اهل سنت چنانکه پیش از این آمد یک کذاب است، شیعیان دربارهی او گفتههای متناقضی دارند و اخبار و روایاتی را که وی را جرح میکنند، بر تقیه حمل کرده ـ او را طبق عادت همیشگیشان در توثیق کسانی که با آنان هم عقیدهاند گرچه کاذب باشند ـ توثیق و تعدیل او را ترجیح میدهند. ر. ک. وسائل الشیعه (٢٠/٥١).
[٦٨١]- کافی از کلینی، از ابو جعفر، کتاب الحجة، باب أن الائمة أنور الله عزوجل (١/١٩٤).
[٦٨٢]- منبع سابق (١/١٩٥).
[٦٨٣]- الکافی از کلینی با سندش از ابو عبدالله (جعفر صادق) کتاب الحجه باب أن الائمة أنور الله عزوجل (١/١٩٤).
[٦٨٤]- تفسیر العیاشی (٢/١٢٠) ر. ک. اصول الکافی (١/٤١٩) تفسیر البرهان (٢/١٨٠) در تفسیر نور الثقلین (٢/٢٩٦) آمده است «لو کان مکان علی أبوبکر وعمر اتبعناه» اگر به جای علی ابوبکر و عمر میبودند ما از او پیروی میکردیم.
[٦٨٥]- منابع سابق.
[٦٨٦]- الکافی کتاب الحجة، باب أن القرآن یهدی الامام (١/٢١٦) و ر. ک. تفسیر العیاشی (٢/٣٨٢-٣٨٣) البرهان (٢/٤٠٩) الصافی (١/٩٦٠).
[٦٨٧]- منابع سابق بجز از کافی.
[٦٨٨]- کتاب الحجة باب أن الائمة ﻹ نور الله (١/١٩٦) و ر. ک. تفسیر نور الثقلین (٥/٣١٦) در تفسیر قمی نور را به مهدی منتظر تفسیر کرده است. تفسیر نور الثقلین (٥/٣١٧).
[٦٨٩]- الکافی کتاب الحجه باب أن الائمة ﻹ نور الله عزوجل (١/١٩٥) ر. ک. تفسیر نور الثقلین (٣/٦٠٤).
[٦٩٠]- تفسیر العیاشی (٢/٢٦١) تفسیر البرهان (٢/٣٧٣) تفسیر نور الثقلین (٣/٦٠).
[٦٩١]- تفسیر الصافی (٢/٤٧٢) این روایت از قمی استاد کلینی در تفسیرش هم روایت شده است. ر. ک. اصول الکافی و ر. ک. تفسیر نور الثقلین (٤٠/٤٩٨).
[٦٩٢]- تفسیر العیاشی (٢/٣٥٣) تفسیر البرهان (٢/٤٩٧) و تفسیر الصافی (٢/٣٦) تفسیر نور الثقلین (٣/٣١٧-٣١٨).
[٦٩٣]- الصافی (٢/٣٦١).
[٦٩٤]- تفسیر العیاشی (١/٤٢).
[٦٩٥]- تفسیر العیاشی (١/٧٢) البرهان (١/١٧٢) الصافی (١/١٥٦) تفسیر الثقلین (١/١٥١).
[٦٩٦]- تفسیر الصافی (١/٥٧١).
[٦٩٧]- تفسیر العیاشی (١/٢٤٥-٢٤٦) الصافی (١/٣٦١) البرهان (١/٣٧٥) تفسیر الثقلین (١/٤٨٨).