٣) یکی دیگر از روشهای استدلالی آنها از منابع اهل سنت را صاحب مختصر الصواقع این گونه شرح میدهد
«آنها مطالبی اهانتآمیز نسبت به صحابه و دال بر حقانیت مذهب تشیع و بطلان مذاهب دیگر، از برخی کتابهای منسوب به برخی از بزرگان اهل سنت نقل میکنند، در حالی که چنین کتابهایی اصلاً وجود خارجی ندارد»[١٨١].
یا آنها مطالبی اهانتآمیز نسبت به صحابه از کتابهای بسیار کمیاب بزرگان اهل سنت نقل میکنند، در حالی که در آن کتابها اثری از این گونه مطالب دیده نمیشود. اردبیلی در «کشف الغمّه» حلّی در الفین، ابن طاوس و غیره بیشتر از این روش استفاده کردهاند[١٨٢].
اینها مطالبی بودند که در کتاب مختصر الصواقع آمدهاند، کتابهایی را که ذکر شدند من نتوانستم بیابم، امّا کتابهای دیگری را که نویسندگان آنها از این روش استفاده کردهاند یافتهام که از میان آنها کتاب «غایه المرام فی حجه الخصام عن طریق الخاص والعام» اثر هاشم بن سلیمان بن اسماعیل بحرانی (١١٠٧ و یا ١١٠٩م) بیشتر شایستهی این وصف است.
کتاب مذکور کتابی است ضخیم که نویسنده در چندین بخش آن را تنظیم کرده است و هر بخش بابهای زیادی و هر باب احادیث زیادی را از طریق اهل سنت که نویسنده آنها را عامّه مینامد و از طریق شیعه که نویسنده آنها را خاصّه مینامد، در برگرفته است. به ظاهر منظور وی از خاصّه همان شیعهی امامیه است چرا که آن گونه که از مطالب کتاب بر میآید، نویسنده یک شیعه اثناعشری است.
به هر حال مهم این است که بسیاری از احادیثی که در این کتاب به اهل سنت نسبت داده شده است در کتابها و منابع معتبر آنها اثری از آن احادیث دیده نمیشود.
استاد موسی جارالله [به حق] میگوید که این کتاب یک ننگ برای شیعهی امامیه به حساب میآید[١٨٣].
امّا متأسفانه برخی از مراجع فعلی شیعه باز هم به این کتاب افتخار کرده[١٨٤] از مطالب مندرج در آن علیه اهل سنت استفاده میکنند[١٨٥]، در حالی که کذب بودنِ مطالب آن حتّی از طلبههای کمسن و سال پنهان نمیماند.
من در صدد ذکر همهی احادیث دروغین آن نیستم چرا که بیحد و حساباند، امّا برخی از احادیثی را که در ابواب مربوط به احادیث روایت شده از - طریق و به قول نویسنده - عامّه آمده به عنوان برخى نمونهی خروار ذکر خواهم کرد تا خوانندگان بدانند که کذب و افترا علیه منابع اهل سنت را به کجا رساندهاند[١٨٦].
باب چهل و ششم دربارهی احادیث روایت شده از طریق عامّه، مبنی بر این که امامان دوازدهگانه از ارکاناند و خداوند متعال اعمال بندگان را بدون ولایت آنها نمیپذیرد. این باب مشتمل بر شانزده حدیث است. باب بیست و چهارم دربارهی احادیث روایت شده از طریق عامّه، مبنی بر این که امامان پس از رسول خدا ص دوازده نفرند و تمام آنها اجمالاً و تفصیلاً به وسیلهی نص تعیین شدهاند و عبارتند از علی و یازده نفر دیگر وی که اصطلاحاً امامان دوازدهگانه نامیده میشوند. در این باب پنجاه و هشت حدیث وجود دارد.
باب اول دربارهی احادیث روایت شده از طریق عامّه مبنی بر این که اگر اشباح (به همین عبارت) پنجگانه، محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین نمیبودند، خدای عز وجل نه آدم را میآفرید و نه جهنم، و نه عرش، کرسی، آسمان، زمین، فرشتگان، انسانها و جنها را میآفرید، و این که محمد و امیرالمؤمنین علی از یک نور آفریده شدهاند و فرشتگان از نور چهرهی علی آفریده شدهاند، در این باب نوزده حدیث وجود دارد.
باب یازدهم دربارهی احادیث روایت شده از طریق عامّه مبنی بر این که رسول خدا ص و امامان دوازدهگانه حجت خدا بر خلق وی هستند. در این باب نه حدیث وجود دارد[١٨٧].
به این ترتیب سلسلهی کذب و توطئهی افترا و تزویر باز هم طی بابهایی که به چهارصد و پنجاه باب میرسند و مملو از کذب، عقبان و ننگ و رسوایی هستند ادامه پیدا میکند. اگر کسی برای تحقیق و بررسی این کتاب و امثال آن وقت صرف میکرد، صفحات سیاه مملو از ننگ و عار بسیاری که باعث برملا شدن چهرهی واقعی «سبایی»هایی میشد که در به انحراف کشاندنِ شیعیان واقعی اهل بیت به سوی «رفض» و «غلو» و دور کردنِ آنها از حوزهی جماعت و تلاش در جهت ایجاد تفرقه میان امت و برهم زدنِ وحدت آن، نقش اصلی را داشتهاند، استخراج میکرد.
به نظر من این گونه کتابها محصول یک توطئه برنامهریزی شده از سوی برخی از علما و مشایخ سوء که مدعی پیروی از اهل بیتاند، امّا بوی از آن نبردهاند و از تشیع به عنوان ابزاری برای هدم اسلام استفاده میکنند به حساب میآید. هدف از این توطئه جلوگیری از روی آوردنِ پیروانشان به مذهب اهل سنت و جستجوی حقیقت در آن است، چون «پیروان فریب خوردهی آنها» فکر میکنند اهل سنت و شیعه تفاوتی با هم ندارند و اسلام همین است چرا که فریقین نسبت به آن اتفاق دارند.
ابن تیمیّه: میگوید: «همین وهم و تصور و پندار نادرست، یکی از عوامل روی آوردنِ زنادقه به الحاد بود، چرا که آنان باطلی را که بر آن بودند عین اسلام پنداشته در نتیجه در اصل اسلام دچار شک و تردید شده بودند».
هدف مؤلف کتاب فوق اثبات این امر است که عقایدی که شیعیان برخلاف جمهور مسلمانان اختیار کردهاند، کتابهای فریقین بر آنها اتفاق دارند. به طور مثال وی به هنگام تعلیق بر برخی احادیث به دروغ نسبت داده شده به اهل سنت میگوید: «برادر خواننده! به احادیثی که مخالفان نواصب ما روایت میکنند نیک بنگر که چگونه عین مذهب امامیه در آنها آمده و گویای این است که مخالفانِ عامّهی ما علیرغم علم و معرفت به صحّت اعتقادات امامیهی اثنا عشریه گمراهی آشکار و زیان عظیم را برگزیدهاند»[١٨٨].
پیداست که آنان جز با سوار شدن بر مرکب «کذب» به این هدف نخواهند رسید. به نظر من خوانندگان خردمند و منصف این گونه کتابها به عکس نتیجهای که نویسندگان در پی آن بودهاند خواهند رسید، چرا که زمانی که آنان با انبوه احادیث و روایاتی که نویسندگان این گونه کتابها ادعا میکنند از منابع اهل سنت آنها را نقل کردهاند، مواجه شوند و بخواهند به جستجوی آنها در منابع اهل سنت بپردازند و آنگاه آنها را در منابع معتبر اهل سنت نیابند، در همهی گفتههای این آقایان شک خواهند کرد.
گمان نمیکنم هیچ عاقلی به این طریق دچار فریب شود، مگر کسی که خدا در اثر تعصب و پیروی از هواهای نفسانی بینایی درونیاش را سلب کرده باشد و ما نیز اگر افتخار برخی از مراجع و مجتهدان معاصر شیعه به این کتاب نمیبود، هیچ اعتنایی به آن نمیکردیم[١٨٩].
عبدالحسین امینی نجفی از علمای معاصر شیعه که وی را «الحبر العلم، الحجه، والمجاهد» مینامند کتابی به نام «الغدیر» در یازده جلد نوشته است. بسیاری از آیات عظام و مجتهدان معاصر شیعه همچون محسن حکیم[١٩٠]، عبدالحسین شرف الدّین موسوی[١٩١]، سیدحسن موسوی[١٩٢] به تعریف و تمجید این کتاب پرداختهاند.
این کتاب تا حدّ زیادی مشابه کتاب سابق الذکر است. امینی در این کتاب احادیث منکری را که رایحهی کذب از آنها بر میآید نقل کرده، آنها را اصل قرار میدهد و در پرتوی آنها علمای امت را تخطئه میکند. ابن کثیر به گفتهی وی کلمات را جابهجا میکند و راویان را بدون دلیل تضعیف میکند[١٩٣].
درباره امام طبری میگوید: «وی در تفسیرش به تحریف احادیث پرداخته است»[١٩٤].
دربارهی امام بخاری میگوید: «وی برای حفظ جایگاه عمر دنبالهی احادیث را ذکر نمیکند»[١٩٥]. (منظور وی حدیثی است متضمن طعن بر عمر که این رافضی آن را آورده است).
دربارهی امام بیهقی میگوید: «وی حدیث را به صورت تحریف شده ذکر کرده است».[١٩٦]
دربارهی بغوی میگوید: «این حدیث را بغوی در مصابیح آورده، امّا اول حدیث را حذف کرده است»[١٩٧].
دربارهی ذهبی میگوید: «این حدیث را ذهبی در تذکرهی خود ... به صورت تحریف شده آورده است»[١٩٨].
سپس بر امام بخاری: که دروغهای وی را کشف کرده است – حکم صادر کرده میگوید: «در بخاری احادیث زیادی وجود دارد که بازیچهی تحریف وی قرار گرفتهاند»[١٩٩].
آری، این است ارزش فرزانگان امت نزد این جنایتکار و امثال وی، چرا که نادانان روافضی را در اکاذیب و تحریفهایشان همراهی نکردهاند. این بود «مثالی معاصر»[٢٠٠] که تنها به اشاره به آن بسنده کردیم و مجال برای بسط بیشتر این بحث فراهم نیست.
[١٨١]- «مختصر الصواقع»، ص ٥١ کتاب خطی.
[١٨٢]- سویدی «نقض عقاید شیعه»، ص ٢٥ کتاب خطی.
[١٨٣]- بیوگرای وی در مبحث «تلاشهای تقریب» خواهد آمد.
[١٨٤]- الوشیعه، صفحه: (م ط).
[١٨٥]- الشیعه بین الحقایق والأوهام»، ص ١٢٤ اثر محسن الامین.
[١٨٦]- ر. ک به طور مثال به «المراجعات ص ٦٧ پانوشت ١ از عبدالحسین موسوی.
[١٨٧]- فهرست کتاب مذکور مورد ملاحظه قرار گیرد.
[١٨٨]- «غایة المرام»، ص ٣٦. علمای معاصر آنها - همان گونه که خواهد آمد - میگویند: «بین ما و اهل سنت هیچ اختلافی جز در فروع وجود ندارد، این گفتهی آنها ناشی از همان «وهم»ی است که کتابهای آنها پدید آورده و برخی از سادهلوحان اهل سنت آن را باور کرده هر جا تکرارش میکنند، غافل از آنکه در ورای این شعار چه نیرنگی نهفته است.
[١٨٩]- اگر خوانندگان بخواهند احادیثی را که وی آنها رابه زعم خود از منابع اهل سنت نقل میکند، رؤیت کنند، به پیوست «اسناد و نصوص» مراجعه کنند.
[١٩٠]- تقریظ وی در جلد ٧، ص ز ملاحظه شود.
[١٩١]- تقریظ وی در جلد ٧، ص هـ و . ملاحظه شود.
[١٩٢]- تقریظ وی در جلد ٩، ص ب ملاحظه شود.
[١٩٣]- ر. ک «الغدیر»، (١/٢٠٩).
[١٩٤]- «منبع سابق»، (١/٢٠٧).
[١٩٥]- «منبع سابق»، (٦/٨٤).
[١٩٦]- «منبع سابق»، (٦/٨٤).
[١٩٧]- «منبع سابق»، (٦/٨٤).
[١٩٨]- «منبع سابق»، (٦/٨٤).
[١٩٩]- «منبع سابق»، (٦/١٠١).
[٢٠٠]- نویسنده جلد هفتم کتابش را با تقریظ یکی از کافران که حملهی همه جانبهی مؤلف را علیه صحابه به ویژه خلیفهی راشد عمر س تحسین و تأیید میکند، آغاز کرده است. نویسنده با تعریف و تمجید از وی با تقریظ و مقدمه، او کتابش را چنین مذین میکند. به ما از سوی محقق ژرفنگر مسیحیان قاضی آزاده و شاعر ارجمند، استاد بولس سلام نامهای رسیده است... . بولس نیز میگوید: «شما با درج نامهی من در مقدمهی کتابتان به من افتخار دادید، من به مطالعهی نوشتههای ارزشمند شما نایل آمدم و احساسم این است که مرواریدهای بحار در غدیر شما گرد آمدهاند و به ویژه آن چه دربارهی خلیفهی دوم نوشتهاید نظرم را جلب کرد، ماشاءالله حجتتان چقدر قوی است». «الغدیر»، ج ٧، ص ح!!!.