مسأله تقریب بین اهل سنت و شیعه

فهرست کتاب

لوح فاطمه

لوح فاطمه

و این ـ چنانکه از روایات‌شان بر می‌آید ـ غیر از مصحف فاطمه است، چرا که مصحف فاطمه پس از وفات رسول خدا ص به واسطه‌ی فرشته‌ای نازل شده بود و علی آن را به نقل از فرشته نوشته و به فاطمه سپرده بود، و یا آنکه به واسطه‌ی سه نفر از فرشتگان یک باره نازل شده بود، و صفات دیگر این مصحف که در سطور پیشین آن‌ها را به نقل از این گروه ذکر کردیم. اما لوح فاطمه دارای صفات دیگری است از جمله آنکه بر پیامبر خدا نازل شده است و ایشان آن را به فاطمه اهدا کرده اند. از این کتاب نیز مطالب و نص‌هایی در تأیید عقایشان نقل کرده‌اند، گویا اطلاعات به دست آمده از لوح فاطمه و نص‌های منقول از آن فوق العاده سرّی بوده‌اند چرا که در پایان نص چنانکه خواهد آمد به کتمان آن توصیه شده و گفته شده است این نص سری از اسرارشان است اما ما نمی‌‌دانیم این اسرار چگونه و چرا و کی فاش شده است؟

اینک نص را ملاحظه فرمایید:

صاحب کافی از ابو بصیر و وی از ابو عبدالله روایت کرده است که وی می‌گفت: پدرم به جابر بن عبدالله انصاری گفت: من با شما کاری دارم و هر زمانی که برای شما ممکن و آسان باشد می‌خواهم در خلوت و تنهایی، سوالی از شما بپرسم. جابر به وی گفت هر زمانی که دوست داشته باشی می‌توانی با من خلوت کنی و از من سوال کنی. پدرم روزی با وی به خلوت نشست و به او گفت: جابر مرا خبر کن از لوحی که در دست مادرم فاطمه دختر رسول الله ص دیدی؟ و از آنچه مادرم تو را از محتویات نوشته شده در آن با خبر کرد. جابر گفت: من به خدا قسم یاد می‌کنم و شهادت می‌دهم که من در زمان حیات رسول خدا ص بر مادرت فاطمه وارد شدم تا تولد فرزندش حسین را به او تبریک بگویم پس در دست او لوح سبز رنگی را که گمان کردم از زمرد است یافتم که در آن مکتوب سفید رنگی به رنگ خورشید قرار داشت. من عرض کردم: پدر و مادرم فدایت شوند، این چه لوحی است که در دست شماست؟ مادرت گفت: این لوحی است که خدا آن را به رسول الله ص اهدا کرده و نام پدرم و نام شوهرم و نام پسرم و نام اوصیایی که از نسل پسرم هستند در آن قرار دارد، و پدرم آن را به من داده است تا مژده‌ام دهد. جابر می‌گوید: سپس مادرت آن را به من داد و من آن را خواندم و از روی آن نسخه‌ای برای خودم نوشتم. پدرم به جابر گفت آیا برایت ممکن است که آن را به من عرضه داری؟ جابر گفت: آری. آنگاه پدرم با جابر به خانه‌ی وی رفت و جابر صحیفه‌ای از پوست نازک بیرون آورد. پدرم به جابر گفت: جابر بنگر به نوشته‌ات تا آن را بر تو بخوانم. جابر به نسخه‌ی نوشته شده‌اش نگاه کرد و پدرم از حفظ آن را خواند و حتی یک حرف آن با آنچه در نسخه‌های جابر بود تفاوت نداشت. جابر گفت: به خدا سوگند می‌خورم و گوش می‌دهم که من آن را در لوح به همین صورت دیده بودم که نوشته شده بود.

«بسم الله الرحمن الرحیم هذا كتاب من العزیز الحكیم لمحمد نبیّه ونوره وسفیره وحجابه ودلیله نزل به الروح الأمین من عند رب العالمین عظم یا محمد أسمائي واشكر نعمائي» این کتابی است از سوی خدای حکیم برای محمد پیامبرش و نور و سفیر و حجاب و دلیلش که آن را روح امین از نزد رب العالمین فرود آورده است. ای محمد نام‌هایم را گرامی دار و سپاسگذار نعمت‌هایم باش[٧٨٩].

[٧٨٩]- متن کامل این روایت در پیوست اسناد و مدارک ملاحظه شود، همچنین نص آن در کتاب‌های الکافی کلینی (١/٥٢٧-٥٢٨) و الوافی فیض کاشانی ابواب المحدود باالحجج و النصوص علیهم صلوات الله علیهم مجلد اول (٢/٧٢) و الاحتجاج طبرسی (١/٨٤-٨٧) و الکمال الدین ابن بابویه القمی (ص ٣٠١-٣٠٤) و اعلام الوری از طبرسی صاحب مجمع البیان ص ١٥٢ و الاستنصار کرجکی ص ١٨ هم آمده است. لازم به یادآوری است که راویان شیعه در نقل این کتاب و لوح الهی ادعایی با هم متفق نیستند. به طور مثال آنچه را در الکمال الدین و الکافی آمده با هم مقایسه کن.