مسأله تقریب بین اهل سنت و شیعه

فهرست کتاب

دولت خمینی و تقریب

دولت خمینی و تقریب

ما دولت و انقلاب خمینی را از طریق قانون اساسی اعلام شده‌اش مورد ارزیابی قرار می‌دهیم و آنچه اعلام نشده و نهان است بسیار بزرگتر و بیشتر از این است:

١- قانون اساسی خمینی می‌گوید: ولایت امر مسلمانان از آن فقیه شیعه است. در «اصل پنجم» قانون اساسی آمده است: در زمان غیبت حضرت ولی عصر «عجل‌الله تعالی فرجه» در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت امت بر عهده‌ی فقیه عادل است»[١٩٠٥].

در فرهنگ روافض تنها فقیه رافضی می‌تواند نایب امام شود، پس به اعتقاد و باور آن‌ها هیچ حکومت اسلامی‌ای که بر پا شده است یا در روی زمین بر پا می‌شود، مشروعیت ندارد، مگر این که به رهبری امام معصوم و یا نایب وی که تنها یک فقیه شیعه می‌تواند باشد، بر پا شده باشد. پس چقدر ساده هستند مسلمانانی که پیش خمینی می‌روند تا از وی کمک بگیرند. ما بار دیگر این سؤال را مطرح می‌کنیم. آیا در سایه‌ی چنین نگرش و اعتقادی می‌تواند دعوتی به سوی تقریب وجود داشته باشد، مگر بر پایه‌ی تحمیل مذهب رفض و تشیع به نام وحدت و تقریب؟!

٢- قانون اساسی می‌گوید: «...بدین جهت ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب... نه تنها حفظ و حراست از مرزها، بلکه رسالت مکتبی، یعنی جهاد در راه خدا و مبارزه در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاکمیت قانون خدا در جهان را نیز عهده‌دار خواهند بود»[١٩٠٦]. اما حقیقت جهاد و مفهومش نزد آنان چیزیست که خطیب آن‌ها در نماز جمعه آن را چنین اعلام می‌کند: «هدف اول مکه‌ی مکرمه است، چرا که در حال حاضر - بنا به ادعای حاکمان جمهوری اسلامی ایران - گروهی بر مکه حاکم هستند که از یهود و مسیحیان بدتراند». آری اهل سنت نزد ایشان از یهودیان و مسیحیان هم بدترند و نخستین اهداف آن‌ها در جهاد نیز اهل سنت هستند. پس اگر آن‌ها علیه اهل سنت با یهود هم همدست شوند نباید تعجب کرد.

مجله‌ی «شهید» ایران - زبان حال علمای شیعه در قم - در شماره‌ی ٤٦ مربوط به ١٦ شوال ١٤٠٠هـ تصویری از کعبه‌ی مشرفه چاپ کرد که در کنار آن تصویری از مسجد اقصی وجود داشت و در میان آن‌ها تصویر دستی وجود داشت که اسلحه‌ای در مشت داشت و زیر تصویر نوشته شده بود، «ما هر دو قبله را آزاد می‌کنیم»[١٩٠٧].

ماهیت واقعی روافض را همکاری و روابط دوستانه با حکومت بعثی و نصیری سوریه که در حال جنگ با اسلام و مسلمانان است، به خوبی روشن می‌کند. و اینک برخی از مطبوعات اسلامی درباره‌ی «ماهیت و حقیقت روابط میان حزب بعث حاکم بر سوریه و انقلاب اسلامی ایران سؤالاتی را مطرح کرده‌اند»[١٩٠٨]. و برخی از مسلمانان نیز سؤالاتی را درباره‌ی سیاست جمهوری اسلامی درباره‌ی حرکت‌های اسلامی مطرح کرده‌اند، چرا که این رژیم همواره اعلام می‌کند که حرکت‌های اسلامی را یاری می‌کند و با حرکت جهانی اخوان المسلمین همدردی می‌کند، اما در عین حال با حکومت نصیری سوریه که مسلمانان و اسلام‌گرایان را شدیداً تحت فشار دارد، روابط بسیار دوستانه و مستحکمی دارد»[١٩٠٩].

و اینک برخی از مطبوعات اسلامی و برخی از شخصیت‌های اسلامی مواضع گذشته‌شان را مورد تجدیدنظر قرار می‌دهند.

٣- ماده‌ی دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می‌گوید نظام آن‌ها... بر پایه‌ی کتاب و سنت معصومین استوار است [١٩١٠]. در این ماده سنت پیامبر ص به رسمیت شناخته نشده است چرا که آن‌ها به سنت پیامبر ص ایمان ندارند، بلکه به جای آن از سنت معصومین که آن‌ها را از انبیاء و مرسلین برتر می‌دانند، پیروی می‌کنند و به آن ایمان دارند.

وانگهی دین آن‌ها برپایه‌ی سنت معصومین استوار است، و برگرفتن از آن‌ها و ایمان به آن‌ها در عقیده‌ی آن‌ها رکن ایمان است، و هر کسی که رکنی از ارکان را انکار کند مسلمان نیست. پس اهل سنت از دیدگاه آنان مسلمان نیستند.

٤- ماده‌ی دوازدهم می‌گوید: «دین رسمی ایران، اسلام، و مذهب جعفری اثنی عشری است، و این اصل الی الابد غیرقابل تغییر است»[١٩١١].

آخر چرا این ماده تا ابد غیرقابل تغییر باشد. آیا آن‌ها بر غیب آگاهی یافته‌اند یا از خدا در این زمینه پیمان گرفته‌اند و چرا قانون اساسی‌شان را براساس فرقه‌گرایی تنظیم کرده‌اند، در حالی که رژیم‌شان را «جمهوری اسلامی» می‌خوانند!!

[١٩٠٥]- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص ٢٢.

[١٩٠٦]- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص ١٦.

[١٩٠٧]- ر. ک به: مجله‌ی «الشهید» و مجله‌ی «المدینة المنوره»، سعودی ٢٧ ذی‌القعده ١٤٠٠هـ.

[١٩٠٨]- «الاخبار (نشریه‌ای خبررسانی که اتحادیه‌ی اسلامی جهانی، سازمان‌های دانشجویی آن را منتشر می‌کند)، شماره‌ی ٣٩، سال ١٣ شوال ١٣٩٩هـ.

[١٩٠٩]- «المجتمع»، شماره‌ی ٤٦٣، سال دهم، محرم ١٤٠٠هـ ص ١٦.

[١٩١٠]- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص ٢٠.

[١٩١١]- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص ٢٠.