و در آخر
اینها برخی از مهمترین عقاید فرقهی شیعه بودند که در آنها از جماعت مسلمانان جدا شدهاند و افزون بر اینها انحرافها و شذوذهای دیگری که مربوط به «مسایل فقهی»اند و در آنها با نصوص و روایات متواتر مخالفت کردهاند، نیز دارند. امامان اهل سنت اینگونه مسایل آنها را نیز در ضمن مسایل عقیدتی مورد بحث و بررسی قرار دادهاند، اما ضیق مجال به ما این امکان را نمیدهد که این نوع مسایل را بیان کنیم و تنها به اشاره بسنده میکنیم که نویسندهی «مختصر تحفهی اثناعشریه» اکثر این مسایل را در بیشتر ابواب فقهی ذکر کرده است[١٢٣٧] و دکتر علی سالوس نیز در این زمینه تحقیق جدید و جالبی دارد که این مسایل را در آن مورد بحث و بررسی قرار داده و با استناد به روایات اهل سنت و روایاتی که در کتابهای شیعه در تأیید روایتهای اهل سنت آمده و علمای شیعه آنها را به بهانهی تقیه رد کردهاند انحراف و شذوذ آنها را ثابت کرده است. منهج و روش وی قابل تقدیر است[١٢٣٨].
آنچه باعث شد ما تنها به اشاره به این مسایل اکتفا کنیم و آنها را به تفصیل مورد بحث قرار ندهیم آن است که به باور ما تقریب نخست از اصول آغاز میشود.
بسی جای تعجب دارد که شیعیان در هر مسئلهای که در آن با اهل سنت مخالفت ورزیدهاند، راه غلو و افراط را پیمودهاند. حتی در مسایل فقهی و عملی؛ به طور مثال در مسئلهی «متعه» تنها به اباحت آن اکتفا نکردهاند، بلکه بر ترک آن وعیدهای شدیدی صادر کردهاند. در یکی از روایات آنها در این زمینه میآید: «هر کس از دنیا در حالی برود که متعه نکرده است روز قیامت در حالی به بارگاه خدا حضور خواهد یافت که بینی و گوشش بریده است»[١٢٣٩][١٢٤٠].
برای کسی که اقدام به متعه کند پاداش عظیمی قایل شدهاند بگونهای که گفتهاند هر کس چهار مرتبه متعه کند، در اجر و پاداش چون رسول خدا ص است و این قول زشت را به پیامبر ص نسبت دادهاند؛ در یکی از روایتهایشان آمده است، هر کس یک مرتبه متعه کند، پاداش وی با پاداش حسین برابر است و هر کس دو مرتبه متعه کند، پاداش او با پاداش حسن برابر است و هرکس سه مرتبه متعه کند پاداش او با پاداش علی برابر است و هر کس چهار مرتبه متعه کند، پاداش او با پاداش من برابر است»[١٢٤١]. و گفتهاند هر کسی قایل به متعه نباشد، شیعه نیست، یکی از روایتهای آنها میگوید: «هر کسی به رجعت ما ایمان نداشته باشد و متعهی ما را حلال نداند، از ما نیست»[١٢٤٢].
برخی از آیات کتاب الله را به «متعه» تفسیر کردهاند، از جمله از باقر روایت کردهاند که عبدالله بن عطاء مکی او را از قول خدا: ﴿وَإِذۡ أَسَرَّ ٱلنَّبِيُّ إِلَىٰ بَعۡضِ أَزۡوَٰجِهِۦ حَدِيثٗا﴾ [التحريم: ٣]. «به خاطر بیاورید هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت».
سؤال کرد. او گفت: «رسول خدا ص با زنِ آزادهای ازدواج موقت کرد، یکی از همسران وی از این امر آگاه شد و ایشان را - معاذ الله - به فحشا متهم کرد، رسول خدا ص فرمود: «این ازدواج موقت است و این راز را افشا نکن». اما آن همسر ایشان راز رسول الله ص را با یکی دیگر از همسران ایشان در میان گذاشت»[١٢٤٣].
این تنها یک مثالی است از مبالغهی آنها در مسایل انحرافی ولو آنکه از مسایل فقهی باشد.
متعه یکی از بیبند و باریهای اخلاقی است که در میان شیعیان رواج دارد و خدا هیچ گونه سند و مدرکی دربارهی آن نازل نکرده است[١٢٤٤].
جالب این جاست که در کتابهایشان روایتهایی دربارهی تحریم متعه وجود دارد، اما آنها را به بهانهی تقیّه رد میکنند. به طور مثال در کتابهایشان روایتی از زید بن علی آمده است که: «رسول خدا ص در روز خیبر گوشت خرهای اهلی و نکاح متعه را حرام کرد»[١٢٤٥].
شیخ آنها حر عاملی میگوید: «من گویم شیخ[١٢٤٦] و غیره این را بر تقیّه، یعنی در روایت، حمل کردهاند، چرا که اباحت متعه از ضروریات مذهب أمامیه است»[١٢٤٧].
این تنها یک مورد از انحراف آنها در مورد مسایل فرعی بود و ما به همان دلیل که ذکر کردیم به همین یک مثال و به ارجاع به همه منابعی که به آنها اشاره کردیم، بسنده میکنیم. ملاحظه فرمایید که هیچ انحرافی از انحرافاتِ آنها نیست مگر در مورد اغلب آنها روایتهایی در کتابهای خودشان وجود دارد که آن انحراف را رد میکنند، امّا متأسفانه علمای آنها به بهانهی تقیّه روایتهایی را که موافق عقیده و مذهب اهل سنت است رد میکند، و به روایتهای شاذ عمل میکنند، آیا کسی که در پی وحدت و تقریب باشد، این گونه عمل میکند؟
[١٢٣٧]- ر. ک «مختصر التحفة الاثنا عشریة»، ص ٢٠٧ و پس از آن.
[١٢٣٨]- کتاب وی در این زمینه به نام: «فقه الشیعة الامامیة ومواضع الخلاف بینه وبین المذاهب الاربعة»، چاپ «مکتبة ابن تیمیه»، کویت ١٣٩٨هـ.
[١٢٣٩]- در متن عربی واژهی «أجدع» آمده است که به معنای گوش و بینی بریده است.
[١٢٤٠]- «منهج الصادقین»، از ملافتح الله کاشانی، ص ٣٥٦، (فارسی).
[١٢٤١]- همان، ص ٣٥٦.
[١٢٤٢]- تخریج این روایت پیش از این گذشت.
[١٢٤٣]- «وسائل الشیعة»، حر عاملی، کتاب النکاح ابواب المتعة، (٧/٤٤٠) و ر. ک به «من لایحضرة الفقیه، ابن بابویه قمی، (٢/١٥١).
[١٢٤٤]- نزد آنها نزدیکی کردن با همسر از راه دبر جایز است. ر. ک «وسائل الشیعة» (١٤/١٠٣) و غیره. در کتابهایشان حدیثی آمده که از اصول باطنیان در بیبند وباری به شمار میآید و آن عبارت است از روایتی که از حسن عطار روایت شده است که ابوعبدالله را از عاریه دادن «فرج» سؤال کردم. او گفت: اشکالی ندارد. «وسائل الشیعة» (٧/٥٤٠)، «تهذیب» طوسی (٢/١٨٥)، «الاستبصار» (٣/١٤١)، «فروع الکافی» (٢/٤٨).
[١٢٤٥]- ر. ک «التهذیب» (٢/١٨٤)، «الاستبصار» (٣/١٣٢)، «وسائل الشیعة» (٧/٤٤١).
[١٢٤٦]- اگر «شیخ» به صورت مطلق در کتابهای آن ذکر شود، مراد از آن «طوسی» است.
[١٢٤٧]- «وسائل الشیعة» (٧/٤٤١).