نظریه متکلمان دربارهی قرآن
فلاسفهی اسلامی با تأثر از فلسفهی یونانی خواستند قرآن را در میزان فلسفه تشریح کنند. لذا کلام را به دو بخش تقسیم کردند:
۱- کلام قائم به نفس: که حرف و صوت و جمله ندارد و یکی است.
۲- کلام خارج از نفس: که دارای حرف و صوت و جمله است و میتوان آن را شنید و بنا بر نوع دوم این سؤال را طرح که ردند که آیا قرآن مخلوق است یا نه؟
و بدینوسیله باب حیرت را برای فکر خود گشودند و به عقل خود اجازه دادند در مواردی به بررسی بپردازد که مجال درک آن نیست، بالاخره بعضیها ادعا کردند که قرآن مخلوق است، و بر اثر این قول فتنهها بر خواست و گروهها و مسالک متعددی بوجود آمد که اسلام از آن بینیاز و بیزار است.
مسلمان واقعی که میخواهد برنامهی زندگی خود را از قرآن و سنت رسولالله جبگیرد به این امور توجه نمیکند بلکه برایش مهم است که این پیام خداست و از او چه میخواهد، اما پرسشهایی چون: آیا قرآن مخلوق است یا نه، آیا کلام جبرئیل است یا نه و امثال اینها سؤالاتی است که طرحش بیفایده و جوابش بیفایده است..