ب- لفظ کان
لغویان در مورد دلالت «کان» اختلاف کردهاند.
بعضی میگویند: «کان» معنای جمله را به ماضی میبرد ودلالت بر انقطاع آن میدهد. و بعضی میگویند: مفید لانقطاع نیست.
ولی بهتر آن است که بگوییم «کان» زمان جمله را به ماضی میبرد و دلالتش بر انقطاع یا عدم آن مبهم است. اما «کان» در قرآن به معانی زیر آمده است:
۱- ازلی بودن بدون ابتدا و استمرار آن تا أبد بدون انتهاء مثل:
﴿وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا١٠٤﴾[النساء: ۱۰۴].
و امثال آن.
۲- دلالت بر معنایی که منقطع شده است، مثل:
﴿وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ٤٨﴾[النمل: ۴۸].
«و در [آن] شهر نه کس بودند که در آن سرزمین فساد مىکردند و در اصلاح نمىکوشیدند.»
۳- معنای موجود در زمان حال، مثال:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ﴾[آل عمران: ۱۱۰].
«شما بهترین امّتى هستید که براى مردم پدید آورده شده است، [که] به کار شایسته فرمان مىدهید و از کار ناشایست باز مىدارید و به خدا ایمان دارید.»
۴- صیروره یعنی انتقال از حالتی به حالتی. مثل:
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِيسَ أَبَىٰ وَٱسۡتَكۡبَرَ وَكَانَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ٣٤﴾[البقرة: ۳۴].
«و چون به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده کنید، پس [همه] سجده کردند مگر «ابلیس» که نپذیرفت و کبر ورزید و از کافران شد.»