تعریف معجزه
معجزه اسم فاعل از اعجاز است و «تاء» دال بر مبالغه نه تأنیث است، و اعجاز عبارت از اثبات عاجز است که به معنی قصور و نقصان میباشد، لذا معجزه در لغت به معنای: ثابتکننده عجز دیگری است و مقصود از آن در اینجا، امر خارقالعادهای است که پیغمبری از پیغمبران برای اثبات مدعای خود آورده و دیگران را به مقابله و تحدی با آن دعوت کند و عدم توانایی آنان در معارضهی آن ثابت شود. و به عبارتی دیگر معجزه: امر خارقالعادهای است که همراه با تحدی باشد و از معارضت سالم بماند.
رسولالله جمعجزات بسیاری دارد اما از همه مهمتر و پایدارتر قرآن است که تا اسلام باقی است محفوظ و برقرار خواهد ماند و احتیاج به آن در هیچ زمانی کاسته نخواهد شد.
معجزه باید برای همه قابل درک باشد و با اینکه در حوزهی توانایی بشر قرار دارد، افراد بشر پس از کوشش برای انجام مثل آن به عجز خود اعتراف کنند.
این قویترین نمونهی معجزه است و اکثر پیغمبران خدا ـ علیهم الصلاة والسلام ـ بدین نوع معجزات مؤید بودهاند و غالبا معجزاتشان از جنسی بوده است که اقوامشان دارای امتیاز و مهارت در آن بودهاند.
مثلاً بزرگترین معجزهی حضرت موسی÷عصا بود زیرا در آن زمان سحر رونق فراوان داشت و مصریان از همه بیشتر در آن مهارت داشتند لذا مناسب بود معجزهی حضرت موسی÷نیز از نوعی باشد که قوم او در آن مهارت داشته باشند.
در زمان حضرت عیسی÷طب یونان و پیشگویی کاهنان رواج فراوان داشت لذا خداوند به حضرت عیسی÷معجزهای داد که هر دو گروه که قویترین طبقهی آن جامعه بودند از آوردن مثل آن عاجز ماندند ـ یعنی کوران مادرزاد را بینا کرد و با گل پرنده میساخت و پرواز میداد، و مردگان را در گور زنده میساخت، و به آنان خبر میداد که در آینده چه خواهند خورد و چه ذخیره خواهند کرد.
رسولالله جدر زمانی به پیغمبری مبعوث شد که مشرف بر زمان علم و پیشرفت فرهنگی بود. و از بین قومی برخواست که در فنون کلام و تعبیر مهارت خاصی داشتند و هر سال در مسابقات شعر و خطابهی خود به برتری کسی که بهتر از دیگران میتوانست بگوید و بسراید اعتراف میکردند و از آنجائیکه اسلام دینی جاوید و ماندنی است باید معجزهای همراه رسولالله جنازل میشد که هم جوابگوی عصر خود باشد و هم آیندگان را در مقابل خود به تعظیم وا دارد.