علوم قرآن

فهرست کتاب

اولا اعجاز لغوی

اولا اعجاز لغوی

بارزترین جنبه‌ی اعجاز قرآن جنبه‌ی لغوی آن است و براساس این نوع اعجاز قرآن مخاطبین معاصر خود را به تحدی و مبارزه دعوت کرد. و برای اینکه جانب اعجاز در این جهت قویتر باشد حکمت خداوندی بر آن شد که رسول‌الله جامی باقی بماند زیرا اگر چنان نبود به معاندان اجازه می‌داد به شکاکی بپردازند، چنانکه قرآن نیز در این باره می‌فرماید:

﴿وَمَا كُنتَ تَتۡلُواْ مِن قَبۡلِهِۦ مِن كِتَٰبٖ وَلَا تَخُطُّهُۥ بِيَمِينِكَۖ إِذٗا لَّٱرۡتَابَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ٤٨[العنكبوت: ۴۸].

«و تو هیچ کتابى را پیش از این نمى‏خواندى و با دست [راست‏] خود [کتابى‏] نمى‏نوشتى، و گر نه باطل‏اندیشان قطعاً به شک مى‏افتادند»

قرآن مردم را به مبارزه دعوت می‌کند:

قرآن در سه مرحله مخاطبین خود را به مبارزه خواسته است:

الف- در مرحله‌ی اول آنان را به آوردن مثل همه‌ی قرآن دعوت کرده و عدم توانایی آنان نیز اعلام نموده است، چنانکه می‌فرماید:

﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا٨٨[الإسراء: ۸۸].

بگو: «اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتیبان برخى [دیگر] باشند.»

ب- و در مرحله‌ی دوم از آنان می‌خواهد که ده سوره مثل قرآن بیاورند،

﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِعَشۡرِ سُوَرٖ مِّثۡلِهِۦ مُفۡتَرَيَٰتٖ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١٣[هود: ۱۳].

«یا مى‏گویند: «این [قرآن‏] را به دروغ ساخته است.» بگو: «اگر راست مى‏گویید، ده سوره برساخته‏شده مانند آن بیاورید و غیر از خدا هر که را مى‏توانید فرا خوانید.»

ولی این دعوت هم بی‌جواب می‌ماند.

ج- و در مرحله‌ی سوم به آنان می‌گوید: اگر شک می‌کنید که قرآن از نزد خدا نیست پس حداقل مانند یک سوره‌ی قرآن بیاورید تا امکان ادعای شما ثابت شود، چنانکه می‌فرماید:

﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٣٨[يونس: ۳۸].

یا مى‏گویند: «آن را به دروغ ساخته است؟» بگو: «اگر راست مى‏گویید، سوره‏اى مانند آن بیاورید، و هر که را جز خدا مى‏توانید، فرا خوانید.»

و می‌فرماید:

﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٢٣ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ وَلَن تَفۡعَلُواْ فَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِي وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُۖ أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ٢٤[البقرة: ۲۳-۲۴].

«و اگر درباره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کرده‏ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را- غیر خدا- براى این کار، فرا خوانید اگر راست مى‏گویید! (۲۳) پس اگر چنین نکنید- که هرگز نخواهید کرد- از آتشى بترسید که هیزم آن، بدنهاى مردم (گنهکار) و سنگها [بتها] است، و براى کافران، آماده شده است‏»

و با این آیه‌ی آخری مهر عدم توانایی افراد بشر در این مبارزه‌طلبی زده می‌شود و خدا عزوجل همه‌ی افراد بشر را از هنگام نزول قرآن تا نهایت دنیا به مبارزه دعوت می‌کند و عجز آنان را پیشگویی می‌فرماید و این از بارزترین و قویترین وجوه اعجاز قرآن است که از زمان نزول این آیات تا حال حاضر هیچکس به خود اجازه‌ی معارضه با قرآن نداده است و کسانی که کوشیده‌اند به چنین کاری دست بزنند رسوا، خوار و گرفتار شده‌اند. و کسانی که با فرض اینکه عربهای معاصر نزول قرآن ضعف نسبی داشته‌اند، به قصد معارضه با قرآن، امکانات علمی خود را بسیج کرده‌اند، آخرالامر با سرافکندگی تمام در برابر قرآن سر تعظیم فرود آوردند. و دشمنان اسلام که از گذشته تا زمان حاضر در حال مبارزه با آنند از این نوع مبارزه دست برداشته‌اند زیرا یقین دارند که مفتضح خواهند شد، و به مبارزه‌ی خود جهت دیگری داده‌اند و به جای مبارزه با قرآن به مبارزه با مسلمانان بر خواسته‌اند، که گاهی با شمشیر و گاهی با فکر از دو جنگ وارد شدند و در رأس همه‌ی این تلاشها ایجاد دیواری محکم بین مسلمانان و بین قرآن بوده است.

اما با وجود این بعضی از مسلمانان می‌گویند: علت اینکه عربها که با قرآن معارضه نکرده‌اند این بوده که خدا عزوجل ذهن آنان را از معارضه با قرآن مصروف داشته است.

و بعضی دیگر می‌گویند: خدا قدرت معارضه را از آنان سلب کرده است.

نتیجه‌ی این دو گفتار چنین می‌شود که قرآن به ذات خود معجز نیست و خدا عزوجل بوسیله‌ی عوامل دیگری آن را معجزه نمایانده است.

قول اول به (ابراهیم بن سیار) معروف به (نظام) شیخ جاحظ از رؤسای معتزله منسوب است، و قول دوم به (سید مرتضی) اصولین شیعه منسوب است.