تفسیر در زمان تابعین
همانطور که بسیاری از اصحاب رسولالله جدر زمینهی تفسیر مشهور شدهاند عدهای از تابعین نیز شهرت یافتهاند که منابع مورد استفادهی این گروه همان منابع گذشته به اضافه اجتهاد خودشان بوده است.
صفحه ۱۲۱ و ۱۲۲ در اصل کتاب نزد ما وجود نداشت.
این گروه روایتها را به رسولالله جصحابه، و تابعین و تابعین تابعین اسناد میدادند.
و گاهی رأیی را بر آراء دیگر ترجیح میدادند و به استنباط بعضی از احکام میپرداختند و در صورت نیاز اعراب آن را بیان میکردند، آنگونه که طبری انجام داده است.
پس از این گروه عدهی دیگری راه آنها را ادامه دادند با این فرق که آنها اسناد احادیث را مختصر کردند و بدون ذکر گوینده سخنان پراکندهای را جمعآوری نمودند، که این امر باعث شد تشخیص صحت و سقم آن روایات با مشکل روبرو گردد.
با گسترش علوم مختلف، و پیدایش شاخههای گوناگون آن، اختلافات علمی نیز زیاد شد و مسائل کلامی نیز به تبع آن جای پای خود را باز کرد، علوم عقلی و نقلی به هم درآمیخت مفسران با توجه به گرایشهایی که داشتند، به تفسیر قرآن میپرداختند.
هر مفسری که در علوم موضوع خاصی تخصص داشت به آن موضوع میپرداخت، مثلاً فخرالدین رازی به علوم عقلی، و اقوال حکما و فلاسفه توجه خاصی داشت.
کسانی چون جصاص و قرطبی به مسائل مهمی اهمیت میدادند، افرادی چون ثعلبی و خازن به تاریخ اهتمام میورزیدند، اهل تصوف چون ابن عربی هم به استخراج معانی رمزی میپرداختند که این امر باعث شد تفسیر جولانگاهی گردد که نظریات مختلف مفسرین بر قرآن پیاده نماید، و هدف اصلی خود را از دست بدهد.
بدینسان تفسیر به رأی بر تفسیر مأثور چربید و این روال تا زمان حاضر ادامه دارد.
در زمان ما نیز روش دیگری در تفسیر بوجود آمد که مفسران در این روش به نیازهای عصر خود، و به مسائلی چون اصلی زندگی اجتماعی، و قانونگذاری، و تئوریهای علمی میپردازند، از این نوع تفسیر میتوان به تفاسیر الجواهر «طنطاوی»، المنار «رشید رضا»، و فی ظلال القرآن «سید قطب» اشاره کرد.