باب: حمایت مصطفی ص از حریم توحید و بستن راهی که منجر به شرک میشود
خداوند متعال فرموده است: ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ١٢٨ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ١٢٩﴾[التوبة: ۱۲۸-۱۲۹] «به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است، اگر آنان روی بگردانند. بگو خدا مرا کافی و بسنده است. جز او معبودی نیست به او دلبستهام و کارهایم را بدو واگذار کردهام و او صاحب عرش بزرگ است».
مصنف میگوید: باب حمایت مصطفیصاز حریم توحید و بستن راهی که منجر به شرک میشود.
خداوند متعال فرموده است: ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ١٢٨ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ١٢٩﴾[التوبة: ١٢٨ - ١٢٩] «به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است، اگر آنان روی بگردانند. بگو خدا مرا کافی و بسنده است. جز او معبودی نیست به او دلبستهام و کارهایم را بدو واگذار کردهام و او صاحب عرش بزرگ است».
«جناب» در متن عربی یعنی جانب، اطراف و حریم، مراد حمایت پیامبرصاز توحید در برابر هرآن چه از شرک و اسباب آن که به حریم توحید نزدیک میشود.
ابن کثیر /میگوید: خداوند متعال بر مومنان منت گذاشته به آنان میگوید: فرستادهای از خود آنان برایشان فرستاده است یعنی از جنس آنها و با زبانی که آنها سخن میگویند، تکلم میکند. همانطوریکه از زبان ابراهیم ÷میفرماید: ﴿رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ﴾[البقرة: ۱۲۹] یعنی: «پروردگارا رسولی در میانشان برانگیز که از خودشان باشد». و در جای دیگر میفرماید: ﴿لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ بَعَثَ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ﴾[آل عمران: ۱۶۴] یعنی: «یقیناً خداوند بر مومنان منت نهاد و تفضل کرد که در میانشان پیامبری از جنس خودشان برانگیخت».
ازاین رو خداوند فرموده است ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ﴾یعنی: «به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد». همان گونه که جعفر بن ابی طالب به نجاشی ومغیرة بن شعبه به سفیر کسری (حاکم ایران) گفتند: خداوند رسولی را در میان ما برانگیخت، نَسَب و صفت، جای نشست وبرخواست و صداقت و امانت داری او را میشناسیم، تا پایان سخن.
سفیان بن عیینة از جعفر بن محمد ابیه در خصوص این فرموده خداوند ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ﴾آورده است که گفت: چیزی از خلق وخوی جاهلیت را دچار نشده و به او نرسیده است.
﴿عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ﴾یعنی: چیزی که امتش را به سختی میاندازد و بر آنها سنگینی میکند بر او صگران و سخت است.
از این رو در حدیثی که از طرق [۱۸۳]مختلف روایت شده آمده است که پیامبرصفرمود: من به دین حقگرای آسان برانگیخته شدهام.
در صحیح بخاری [۱۸۴]آمده است که پیامبرصفرمود: این دین آسان است. شریعت محمد تمامیاش آسانگیری، سهل و کامل است. و برای کسی که خداوند بر او ساده گردانیده ساده و سهل است.
عبارت ﴿حَرِيصٌ عَلَيۡكُم﴾یعنی بر هدایت شما و رسانیدن نفع دنیوی و اخروی به شما حریص است. از ابوذر سروایت شده است که گفت: ر سول خداصدر حالتی ما را ترک گفت: هیچ پرندهای درهوا پر نزد مگر اینکه وی علمی از آن برای ما مطرح کرده وبه یادگار گذاشت. طبرانی [۱۸۵]آن را روایت کرده است.
ابوذر میگوید: رسول خدا صفرمودند: چیزی از بهشت باقی نمانده واز آتش جهنم دور نشده است مگر اینکه برای شما آن را بیان کردهام. [۱۸۶]
عبارت ﴿بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾یعنی: «نسبت به مومنان دارای لطف فراوان و بسیار مهربان است». این فرموده خداوند همانند این سخن اوست که میفرماید: ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٢١٥ فَإِنۡ عَصَوۡكَ فَقُلۡ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٢١٦ وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِيزِ ٱلرَّحِيمِ٢١٧﴾[الشعراء: ۲۱۵-۲۱۷] یعنی: «بال (محبت مودت) خود را برای مومنانی که از تو پیروی میکنند بگستران.. واگر آنان از فرمان تو سرکشی کردند، بگو من از کار شما بیزارم و بر خدای چیره و مهربان توکل کن». در این آیات خداوند به مهربانی و فروتنی که در آیه مورد بحث این باب مطرح شده است، پیامبرصرا فرمان میدهد.
عبارت ﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ﴾یعنی از شریعت کامل و شامل و پاکی که تو آوردهای روی بگردانند، بگو خدا مرا کافی وبسنده است جز او معبودی نیست به او دلبستهام و کارهایم را بدو واگذار کردهام. او صاحب تخت پادشاهی بسیار بزرگ است.
مقتضی است این اوصافی که خداوند فرستادهاش را در حق امتش بدانها توصیف کرده است، امتش را از شرکی که بزرگتررین گناهان است بترساند و بر حذر دارد، اسباب وسایلی که منجر به آن میشوند را بیان کند. و نهی خداوند از شرک را به آنان برساند، از جمله مصادیق شرک میتوان از تعظیم قبرها، اغراق در خصوص آنها، نماز خواندن در نزد آنها و به سوی آنها، و مسائلی از این دست که موجب عبادت آنها میشود، که قبلاً بیان آنها گذشت و در احادیث همین باب نیز خواهد آمد.
از ابو هریرهسروایت شده است که گفت: رسول خدا صفرمودند: منازلتان را قبر قرار ندهید و قبر مرا عید قرار ندهید. برمن درود بفرستید، درود و صلوات شما هر جا که باشید به من میرسد. ابو داوود این روایت را با سند حسن روایت کرده و تمام راویان آن موثقاند.
از علی بن حسین نیز روایت شده است که فرمود: وی مردی را دید که به یک شکافی در کنار قبر پیامبرصآمده در آن وارد شده سپس دعا میکرد. پس او را از آن کار باز داشت و فرمود: اینک حدیثی را برای شما بگویم که از پدرم از جدم از رسول خداصشنیدم که فرمودند: قبرم را عید قرار ندهید و منازلتان را قبر نگردانید. بر من درود بفرستید زیرا هر جاییکه باشید سلام و درود فرستادنتان به من میرسد. این حدیث در المختاره روایت شده است.
مصنف میگوید: (از ابوهریره سروایت شده است: رسول خداصفرمودند: منازلتان را قبر قرار ندهید و قبر مرا عید قرار ندهید. برمن درود بفرستید، درود و صلوات شما هر جا که باشید به من میرسد. ابو داوود این روایت را با سند حسن روایت کرده و تمام راویان آن موثقاند. [۱۸۷]
عبارت «منازلتان را قبر قرار ندهید»
شیخ الاسلام میگوید: یعنی: نماز، دعا و قرائت قرآن را در منازل خود رها نکنید که به منزله قبر شوند. پیامبرصبه انجام عبادت در منازل فرمان داد. واز انجام وقصد آن در قبرها نهی کرده است این دستور او برخلاف عملی است که مشرکان مسیحی و افرادی از این امت که شبیه آنها هستند، انجام میدهند.
در صحیح مسلم و بخاری از ابن عمر به صورت مرفوع روایت شده است که بخشی از نماز تان را در منازلتان انجام دهید و آنها را قبر قرار ندهید. [۱۸۸]
در صحیح مسلم [۱۸۹]از ابن عمر به صورت مرفوع آمده است: منازل خود را قبر قرار ندهید، زیرا شیطان از منزلی که قرائت سوره بقره را در آن میشنود، میگریزد.
عبارت «قبر مرا عید قرار ندهید» شیخ الاسلام / علیه میگوید: عید اسمی است برای تکرار و برگشت اجتماع عمومی به صورتی که عادت شده است وبه عادت تبدیل گردیده است.
این تکرار و بازگشت یا با بازگشت سال یا هفته یا ماه و یا هر مدت زمان دیگری را شامل میشود.
ابن قیم /میگوید: عید یعنی هرزمان و مکانی که آمدن ونیت آن عادت شده باشد. از عادت و اعتیاد گرفته شده است، اگر اسم یک مکان باشد مقصود همان مکانی است که قصد اجتماع در آن صورت میپذیرد واین اجتماع ممکن است برای عبادت ویا غیر آن باشد. همانگونه که خداوند مسجدالحرام، منی، مزدلفه، عرفه و مشاعر را عیدی برای مومنان حقگرا قرار داده است. همانطوری که خداوند ایام عید را در شریعت عید نامیده است. مشرکان عیدهای زمانی و مکانی داشتند. خداوند هنگامی که دین اسلام را آورد همه را باطل ساخت و به جای آن عید فطر، عید قربان و ایام منی را جایگزین کرد. همانطور که اعیاد مکانی مشرکان را با کعبه، منی، مزدلفه، عرفه و مشاعر عوض کرده و اینها را جایگزین اعیاد مشرکان ساخت. عبارت «بر من درود بفرستید، درود و صلوات شما هر کجا باشید به من میرسد» شیخ الاسلام/ میگوید: در عبارت مذکور اشاره میکند به اینکه چه نزدیک قبرم باشید چه دور، درود و سلام شما به من میرسد. پس نیازی نیست قبرم را عید قرار دهید.
مصنف میگوید: از علی بن حسین نیز روایت شده است که فرمود: وی مردی را دید که به یک شکافی در کنار قبر پیامبرصآمده در آن وارد شده سپس دعا میکرد. پس او را از آن کار باز داشت و فرمود: اینک حدیثی را برای شما بگویم که از پدرم از جدم از رسول خداصشنیدم که فرمودند: قبرم ر اعید قرار ندهید و منازلتان را قبر. بر من درود بفرستید زیرا هر جاییکه باشید سلام و درود تا به من میرسد. این حدیث در المختارة روایت شده است. [۱۹۰]
این حدیث و حدیث قبل از آن دو حدیث بسیار خوب و دارای سند حسن هستند.
اولی را ابوداوود و دیگران از حدیث عبدالله بن نافع صائغ روایت کرده است که گفت: این روایت را ابن ابی ذئب از سعید مقبری از ابوهریرهسبه من خبر داده است.
راویان آن موثق و از افراد مشهورند ولی در خصوص عبدالله بن نافع، ابو حاتم میگوید: حافظ نیست برخی او را شناخته و برخی نمیشناسد واز سوی آنها انکار میشود. ابن معین میگوید: او جای اعتماد است. ابو زرعه نیز میگوید: اشکالی در او نیست شیخ الاسلام /میگوید برای حدیث شخصی نظیر او، اگر شواهدی باشد معلوم است که حدیثش محفوظ است. که حدیث مذکور شواهد متعددی دارد.
حافظ محمد بن عبدالهادی میگوید: این حدیث، حدیث حسن وجید الاسناد است، شواهدی دارد که آن را به درجه صحت میرساند.
و در خصوص حدیث دوم، ابویعلی، قاضی اسماعیل و حافظ ضیاء محمد بن عبدالواحد مقدسی در المختارة آن را روایت کردهاند. شیخ الاسلام /میگوید: به این سنت بنگر که چگونه از طریق کسانی روایت شده است که اهل مدینه و اهل بیت رسول رخدا صهستند، همان کسانی که نزدیکی نسبی و خویشاوندی با پیامبر صداشتند، چرا که آنان نسبت به دیگران نیازمندتر به آن بودند و از این رو از همه بیشتر در ضبط و نگهداری آن تلاش میکردند و بیشتر از دیگران در ضبط و حافظه داشتند.
سعید بن منصور در سنن خود میگوید: عبد العزیز بن محمد برای ما گفت: سهیل بن ابی سهیل به من خبر داد و گفت: حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب شمرا نزد قبر دید، مر اصدا زد در حالی که در منزل فاطمه لشام میخورد. گفت: بیا شام بخور، گفتم: شام نمیخواهم. گفت: چه شده، ترا نزد قبر میبینم؟ گفتم: به پیامبرصسلام فرستادم: سپس گفت: هرگاه وارد مسجد شدی بر پیامبر درود بفرست. چرا که رسول خداصفرمودند: قبر مرا عید نگیرید و منازلتان را نیز قبر قرار ندهید، بر من درود بفرستید، زیرا که درود و سلام شما، هرکجا که باشید به من میرسد. خداوند یهود و نصاری را لعت کرده است از این که قبرهای پیامبرانشان را به مسجدی گرفتند، شما و آن کسی که در اندلس زندگی میکند همگی برابرید، ترجمه (یعنی: این گفته و خطاب همه شماها را در بر میگیرد در هر حوزه و محدوده جغرافیایی که باشید).
همچنین سعید بن منصور از حبان بن علی از محمد بن عجلان از (ابو سعید مولی المهری روایت کرده است که گفت: رسول خداصفرمودند: قبرم را عید و منازل خود را قبر قرار ندهید. بر من سلام و درود بفرستید، زیرا سلامتان به من میرسد.
شیخ الاسلام/ میگوید: این دو روایت مرسل با این دو وجه مختلف بر ثبوت حدیث دلالت دارند. به ویژه کسی که آن را به صورت مرسل آورده است بدان احتجاج واستدلال کرده است. واین به معنای ثبوت آن در نزد وی است.
مقصود (از علی بن حسین یعنی: حسین پسر علی بن ابی طالب معروف به زین العابدینس، برترین فرد تابعین از اهل بیت پیامبرصو عالمترین آنها. زهری میگوید: از قریشیان بالاتر از او کسی را ندیدم. بنابر قول صحیح در سال ۹۳ وفات یافت. پدرش حسین نوه رسول خداصو دسته گل خوشبوی باغ نبیص، پیامبرصرا به خاطر داشت وبه سال ۶۱ هجری در سن ۵۰ سالگی، در روز عاشورا به شهادت رسیدس.
عبارت«وی را دید که به یک شکافی در کنار قبر پیامبرصآمده» فرجة در عبارت عربی یعنی شکاف و روزنهای در دیوار یا چیزی نظیر شکاف دریچه.
عبارت«در آن وارد شده سپس دعا میکرد، پس او را از آن کار بازداشت» دلالت دارد بر اینکه از رفتن به قبرستانها و میادین اطراف آنها به قصد دعا ونماز نهی شده است.
شیخ السلام /میگوید: کسی را نیافتم که به این کار رخصت دهد. زیرا این عمل یک نوع به عید گرفتن قبرهاست. همچنین دلالت دارد بر اینکه هرگاه شخص به منظور نماز وارد مسجد شود و سپس به قصد سلام دادن به نزد قبر پیامبرصبرود این عمل نهی شده است چرا که چنین عملی از سوی شارع تشریع نگشته است مالک برای اهل مدینه ناپسند میداشت از اینکه فردی هرگاه داخل مسجد میشود، به نزد قبر یامبرصبیاید، زیرا سلف چنین عملی را انجام نمیدادند. شیخ الاسلام میگوید: آخراین امت جز به آنچیزی که اولش اصلاح شد اصلاح نمیشود. صحابه و تابعین رضیالله عنهم به مسجد النبی صآمده و نماز میخواندند، چون نماز تمام میشد یا مینشستند و یا از مسجد خارج میشدند، برای سلام دادن به قبر نمیآمدند. به دلیل اینکه میدانستند درود و سلام بر پیامبرصدر نماز کاملتر و بالاتر است و پیامبرصاجازه نداده تا به منظور درود و سلام فرستادن به او و یا دعا کردن، به نزد قبرش بروند زیرا پیا مبرصفرموده بود که قبرم را عید برنگزینید بلکه بر من سلام بفرستید که سلام شما به من میرسد. و آنان را از آمدن به قبر خود بازداشته و بیان کرده است که دعا و سلام در فواصل دور نیز به او میرسد و کسی را که قبرهای انبیاء را مسجد قرار دهد لعن کرده است.
در زمان اصحابشتا وقتی که عایشهلدر حجره محل سکونت پیامبرص حضور داشت در آن حجره از طریق در وارد میشدند وپس از آن تازمانی که دیوار دیگری برآن بنانهادند با وجود اینکه میتوانستند به آن داخل شوند وبه قبر پیامبرص دست یباند ولی در آن وارد نمیشدند نه برای سلام ونه برای نماز، نه به منظور دعا برای خود و نه دعا برای دیگران و نه برای پرسیدن حدیث ونه برای پرسیدن علم. شیطان نتوانست در آنها طمع ایجاد کند تا سخن یا سلامی را به آنها بشنواند که آنها گمان کنند پیامبرصبا آنان سخن میگوید، یا فتوا میدهد یا سخنانی را برای آنان بیان میکند یا سلام آنها را با صدایی که از خارج شنیده میشود، پاسخ گوید. همانطوری که شیطان در غیر آنها طمع ایجاد کرد و نزد قبر پیامبرصو یا غیر او، که آنها را گمراه ساخت به طوری که گمان کردند صاحب آن قبر به آنها فرمان میدهد، آنها را نهی میکند، برای آنان فتوا میدهد و به ظاهر برایشان سخن میگوید، یا از قبر خارج میشود و آنها او را در خارج قبر مشاهده میکنند وگمان کنند که آن خود کالبد مرده است که با آنان سخن میگوید و روح مرده برای آنها تجسم پیدا کرده و آنها نیز او را میبینند. همانگونه که پیامبرصمردگان را در شب معراج دید. (همه اینها مواردی است که شیطان به آنان نشان میدهد تا گمراهشان سازد).
مقصود اینکه صحابهشهمانند جانشینان پس ازخود به سلام و دعا کردن نزد قبر پیامبرصعادت نکرده بودند و تنها بعضی از آنان هنگامی که از سفری برمیگشتند از بیرون آمده براو سلام میفرستادند. همانطوری که ابن عمر چنین عملی را انجام میداد.
عبیدالله بن عمراز نافع آورده است: هنگامی که ابن عمر از سفر برگشت به نزد قبر پیامبرصآمده گفت: سلام بر تو ای رسول خدا، سلام بر تو ای ابوبکر، سلام برتو ای پدر جان! سپس برمی گشت. عبید الله میگوید: کسی از یاران پیامبرصرا نمیشناسم که چنین عملی را انجام داده باشد جز ابن عمربو این بیانگر آن است که وی نزد قبر هنگامی که سلام میکرد به منظور دعا نمیایستاد، همانگونه که بسیاری از مردم فعلی چنین عملی را انجام میدهند.
شیخ الاسلام /میگوید: چون چنین کاری از هیچکدام از یاران پیامبرصنقل نشده است وعین بدعت است. در مسبوط آمده که مالک گفت: به نظرم نباید بر قبر پیامبرصایستاد، بلکه باید سلام داد و گذشت. نص است در خصوص احمد که وی رو به قبله میایستاد حجره محل دفن پیامبرصرا در سمت راست خود قرا رمی داد تا به آن پشت نکند.
خلاصه همه امامان اتفاق نظر دارند که هنگام دعا نباید رو به قبر ایستاد. ولی در خصوص اینکه آیا در هنگام سلام میتوان رو به قبر ایستاد؟ دچار منازعه و اختلاف شدهاند.
در حدیث مذکور دلیلی دال بر منع آمادگی برای سفر به قصد قبر پیامبرصیا هر قبر دیگر و یا ضریح و گنبد وجود دارد. زیرا این عمل از زمره عید گرفتن آنهاست، حتی از بزرگترین اسباب شرک قراردادن صاحبان آنها برای خدوند است.
این همان مسالهای است که شیخ الاسلام /بر آن فتوا داده - یعنی سفر کردن صرفاً برای زیارت قبور انبیاء صالحان - و اختلاف علما را در خصوص آن نقل کرده است. از جمله کسانی که آن را مباح دانستهاند؛ غزالی و ابو محمد مقدسی را میتوان نام برد. و از جمله مانعین آن نیز عبارتند از ابن بطه، ابن عقیل، ابو محمد جوینی و قاضی عباس، که نظر اخیر دیدگاه جمهور علماست مالک در خصوص آن نص دارد وکسی از امامان با وی مخالفت نکردهاند.
و همین دیدگاه درست و صحیح است، به دلیل آنچه که در صحیح مسلم و بخاری [۱۹۱]از ابوسعید خدری روایت شده است که رسول خدا صفرمودند: بار سفر جز به قصد سه مسجد، بسته نمیشود. (یعنی تنها برای این سه مسجد سفر کردن صحیح و درست است).
مسجدالحرام، این مسجد (مسجدالنبی) و مسجدالأقصی. بار سفر بستن به قصد زیارت قبرها و گنبدها نیز در این نهی داخل میشود. چه این نهی باشد و چه نفی، در هر صورت فرقی نمیکند. وچون در روایتی با صیغه نهی آمده است پس معین میگردد که این نهی است.
به همین سبب صحابهشاز این فرموده پیامبرصممنوعیت را فهمیدهاند همانطوری که در الموطاء و المسند و سنن [۱۹۲]از بصره بن ابی بصرة الغفاری روایت شده است، به ابو هریره - در حالیکه از طور برگشت –گفت: اگر پیش از آنکه خارج شوی به تو دست مییافتم خارج نمیشدی زیرا شنیدم رسول خداصمیفرمود: چهار پای سواری به کار گرفته نمیشود مگر به قصد سه مسجد: مسجد الحرام، این مسجد (مسجد النبی) و مسجدالأقصی (به کار گرفتن چهار پا یعنی بار سفر بستن) امام احمد و عمر بن شبة در اخبار المدینة با سند جید [۱۹۳]از قَزَعة روایت کردهاند که گفت: نزد ابن عمر آمده گفتم: میخواهم به طور (کوه طور) بروم. به من گفت: تنها برای سه مسجد: مسجد الحرام، مسجدالنبی و مسجدالأقصی، بار سفر ببند(و به قصد آن جاها سفر کردن جایز است).
نیت به «طور» رفتن را از خود رها کن و به آنجا نرو، ابن عمر و بصرة بن ابی بصرة از جمله کسانی هستند که رفتن به قصد طور را نهی شده میدانند. زیرا لفظی که در آن نهی از بار سفر بستن به قصد غیر از مساجد سه گانه مطرح کردهاند از جمله مواردی است که در آنها قصد قربت و نزدیکی مدنظر است. معلوم است که مستثنی منه عام بود و مساجد و غیر مساجد را در بر میگیرد و نهی مذکور نیز تنها به مساجد اختصاص ندارد، از این رو آن دو نفر از بار سفر بستن به طور با استناد به این حدیث نهی کردند، طور مکانی است که خیلی افراد به دلیل فضیلت بقعهای که در آن وجوددارد به آن مکان سفر میکنند. خداوند آن مکان را وادی مقدس و بقعه مبارک نامیده است. و با کلیم خود موسی در آنجا سخن گفت: این دیدگاه امامان چهارگانه اهل سنت و جمهور علماست. هرکس میخواهد بیشتر در این زمینه بداند و به پاسخی در معارضه آن دست یابد به کتابی که شیخ الاسلام در جواب ابن اخنائی در خصوص اعتراض وی برآنچه احادیث صحیح بدان دلالت دارد. و علما آن را برگزیدهاند، نکاشته است مراجعه کند. چرا که مفسدة در آن کتاب آشکار شده است. در خصوص نهی از زیارت همه مکانها بجز سه مکان مذکور و هدف نهایی آن باید گفت: مصلحتی در آن نیست تا بخواهند به قصد آنجا سفر کنند و هیچگونه مزیتی وجود ندارد تا فرد به سوی آن مزیت فرا خوانده شود، حافظ محمد بن عبدالهادی در کتاب «الصارم المنكی فی رده علی السبكی»به صورت مبسوط و گسترده در این زمینه سخن گفته و علل احادیث وارده در خصوص زیارت قبر پیامبرصرا در آنجا مطرح کرده است.
وی و شیخ الاسلام/یادآور شدهاند که هیچکدام از احادیث واردشده در خصوص جایز بودن زیارت قبور نه از پیامبرصو نه از صحابه صحیح نیستند. با وجود اینکه آن احادیث بر محل نزاع نیز دلالت نمیکنند. زیرا در آن احادیث مطلق زیارت مطرح است و کسی بدون بار سفر بستن و قصد کردن، منکر زیارت نیست که آنها هم به زیارت شرعی که بدون بدعت باشد، حمل میشوند (محل نزاع همان قصد ونیت و بار سفر بستن به یک مکان خاص است).
مقصود از کتاب المختارة، کتابی است که مولف آن احادیث باسند جید را افزون بر صحیح مسلم و بخاری در آن جمع کرده است.
مولف المختارة، ابو عبدالله محمد بن عبدالواحد مقدسی، حافظ ضیاء الدین حنبلی، یکی از سرشناسان علم است. ذهبی میگوید: تمام عمرش را در این شأن (حدیث) همراه با دیانتی استوار، پرهیزگاری، فضیلت کامل و یقین، سپری کرد، خداوند رحمتش کند و از او راضی و خشنود باشد.
شیخ الاسلام میگوید: تصحیح وی در کتاب مختارة خود بدون تردید از تصحیح حاکم بهتر و نیکوتر است. در سال (۶۴۳) در گذشت.
از جمله مسائلی که در این باب مطرح گردیده عبارتند از:
نخست: تفسیر آیه برائت.
دوم: دور کردن کامل امت خود از محدوده شرک با نهایت دوری.
سوم: حرص پیامبرص بر هدایت ما ومهربانی و رأفت او بر ما.
چهارم: نهی او صاز زیارت قبر خود به گونهای خاص با وصف اینکه زیارت او را بالاترین اعمال است.
پنجم: نهی اوصاز زیارت زیاد (زیاده روی در زیارت).
ششم: تشویق و برانگیختن فرد بر خواندن نماز مستحب خوانده نمیشود.
هفتم: نزد اصحاب ثابت شده بود که در قبرستان دعا و نماز خوانده نمیشود.
هشتم: تعلیل اینکه درود و سلام فرد به او میرسد، اگر چه فرد از او دور باشد و نیازی به این نیست کسی با نزدیک شدن به قبر او دچار توهم و خیال بشود (به این توضیح که باروش بر این باشد که حتماً با نزدیکی سلامش به او میرسد).
نهم: در برزخ اعمال امت ویص(در قالب) درود و سلام به وی عرضه میشود.
[۱۸۳] حسن است: همانطوری که مصنف گفته به روشهای گوناگونی روایت شده است. از حدیث حبیب بن ابی ثابت به صورت مرسل واز حدیث ابوامامة، جابر و عائشه به صورت متصل روایت شده است. البانی آن را در غایة المرام(۸) تضعیف کرده است آن هم تنها از حدیث جابر و مرسل حبیب. ولی دوسری حفظه الله از دو طریق ابومامة و عایشه از آن رفع ابهام کرده و در تحقیقی نیکو به این دو طریق آن را حسن قلمداد کرده است که در آن نشانههای رعایت ادب با علما را آشکار ساخته است. [۱۸۴] قسمتی از حدیثی که بخاری آورده است: کتاب الایمان (۳۹): باب الدین یسر – از حدیث ابوهریرةس. [۱۸۵] صحیح است: الطبرانی در الکبیر(۱۶۴۷) همچنین احمد آن را (۵/۱۵۳، ۱۶۲) آورده است ارناؤوط در تخریج ابن حبان به شماره (۶۵) آن را تصحیح کرده است [۱۸۶] این حدیث به همین نحو از ابن مسعود نیز به طور طولانی روایت شده است. به این عبارت که پیامبر صفرمودند: عملی نیست که شما به وسیله آن به بهشت نزدیک میشوید مگر آنکه شما را بدان فرمان داده ام و عملی نیست که شما را به جهنم نزدیک سازد مگر اینکه شما را از آن باز داشتهام... حاکم (۲/۴۲) ابن المنذری در الترغیب(۳/۷) و شیخ احمد شاکر بر تعلیق حاکم، شافعی الرسالة(۹۴/۹۵). [۱۸۷] صحیح است: تخریج آن قبلاً در شماره (۱۱۷) گذشت. [۱۸۸] بخاری کتاب الصلاة(۴۳۲)باب کراهیة الصلاة فی المقابر. مسلم کتاب صلاة السمافرین و قصرها(۷۷۷)(۲۰۸)باب استحباب صلاة النافله فی بیتها و جوازها فی المسجد. [۱۸۹] مسلم: کتاب المسافرین و حضرها(۷۸۰)(۲۱۲)باب استحاب صلاة النافلة فیه و جوازها فی المسجد. این حدیث از ابوهریره روایت شده وآنگونه که شارح مطرح کرده از ابن عمر نیست. [۱۹۰] صحیح است. اسماعیل قاضی در فضل الصلاة علی النبی صشماره(۲۰) آن را روایت کرده است. البانی با طرق و شواهد خود آن را صحیح قلمداد کرده است تخریج کتاب فضل الصلاة (ص۳۴۴) البانی. [۱۹۱] بخاری: کتاب فضل الصلاة فی مسجد مکة و المدینة(۱۱۹۷): باب مسجد بیت المقدس. مسلم: کتاب الحج (۸۲۷)(۴۱۵) باب سفر المراة مع محرم الی حج و غیره. [۱۹۲] صحیح است: مالک(۱/۱۰۸) فی الجمعة: باب ماجاء فی الساعة التی فی یوم الجمعة واحمد (۶/۷، ۳۹۷) نسائی (۳/۱۱۳، ۱۱۵) فی الجمعه باب الساعة و البانی در احکام الجنائز ص(۲۲۶) و صحیح الجامع(۷۲۴۸) آن را تصحیح کرده است. [۱۹۳] احمد(۳/۶۴، ۹۳) آن را از ابو سعید خدری روایت کرده است. در سند آن شهربن خوش وجود دارد که وی مضطرب الحدیث است. این حدیث جز یک موردش ثابت شده است. دو سری در النهج السدید(۲۳۷) آن را آورده است.