باب: آنچه پیرامون شخصی که با سوگند به خداوند قانع نمیشود، آمده است
از ابن عمربروایت شده که پیامبرصفرمود: «به پدرانتان سوگند یاد ننمایید، و هرکس به خدا سوگند یاد نمود، پس او را تصدیق کنید و بدان راضی شوید، زیرا هرکس بدان راضی نشود، او به عنوان بندهی خدا محسوب نمیگردد». ابن ماجه آن را به سندی حسن روایت کرده است.
مصنف میگوید: /«باب: آنچه پیرامون شخصی که با سوگند به خداوند قانع نمیشود، آمده است»
از ابن عمربروایت شده که پیامبرصفرمود: «به پدرانتان سوگند یاد ننمایید، و هرکس به خدا سوگند یاد نمود، پس او را تصدیق کنید و بدان راضی شوید، زیرا هرکس بدان راضی نشود، او به عنوان بندهی خدا محسوب نمیگردد». ابن ماجه آن را به سندی حسن روایت کرده است. [۳۴۷]
در خصوص نهی از سوگند یاد کردن به غیر خدا به طور عموم، قبلاً مطالبی گفته شد. از این رو نیازی نیست، دوباره سوگند به پدران مطرح شود.
و عبارت «(من حلف له بالله فیصدق)و هرکس به خدا سوگند یاد نمود، پس او را تصدیق کنید» تصدیق سوگند خورنده به خدا، از جمله چیزهایی است که خداوند بر بندگان خود واجب گردانیده است و در کتاب خود آنها را بر چنین عملی تشویق نموده است.
خداوند متعال فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ١١٩﴾[التوبة: ۱۱۹].
یعنی: «ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا بترسید و با راستگویان باشید»و در جای دیگر فرموده ﴿وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ﴾[الأحزاب: ۳۵] یعنی: «مردان و زنان راستگو»و فرموده است ﴿فَلَوۡ صَدَقُواْ ٱللَّهَ لَكَانَ خَيۡرٗا لَّهُمۡ٢١﴾[محمد: ۲۱].
یعنی «اگر با خدا راست باشند برای ایشان بهتر خواهد بود». این آیات در واقع توصیف حالت نیکوکاران است. همانطوری که خداوند فرموده است:
﴿وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَٱلسَّآئِلِينَ وَفِي ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِينَ فِي ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِينَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ١٧٧﴾[البقرة: ۱۷۷]
یعنی: «بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز واپیسن و فرشتگان و کتاب و پیامبران ایمان آورده باشد و مال خود را باوجود علاقهای که بدان دارد به خویشاوندان و یتیمان و در ماندگان و واماندگان در راه و گدایان دهند و در راه آزاد سازی بندگان صرف کنند، نماز را برپا دارد و زکات بپردازند. هنگامی که پیمانی میبندد بدان وفا کنند، و به هنگام فقر و بیماری و به هنگام نبرد، شکیبایی ورزند. اینان کسانی هستند که راست میگویند و به راستی پرهیزگاران اینانند».
و عبارت «و هرکس برای او به خدا سوگند خورده شد باید به آن راضی باشد و اگر کسی به چنین سوگندی راضی نشد خداوند به چنین نارضایتی اجازه و فرمان نداده است» اگر شخص به حکم شریعت هیچگونه دلیلی علیه طرف مقابل خود جز سوگند نداشته باشد در چنین شرایطی میتواند او را سوگند دهد. بیتردید باید به چنین سوگندی راضی باشد ولی اگر سوگند خوردن به نحوی باشد که در میان مردم جاری است و برای عذر خواهی و اظهار بیگناهی و مسائلی از این دست که برخی برای برخی دیگر سوگند میخورند. حق هر مسلمانی بر مسلمان دیگر است که چنین سوگندی را بپذیرند. حق هر مسلمانی نسبت به مسلمان دیگر این است که نسبت به هم نیکو گمان باشند و مادامی که خلاف ادعا میسوگند خورده ثابت نشده باشد باید سوگندش را بپذیرد. همانگونه که در اثری از حضرت عمر سروایت شده است، فرمود: سخنی که از زبان یک مسلمان خارج میشود مادامی که میتوانی آن را به معنای درست و خیری حمل کنی گمان بد و شر را به آن سخن نیز این به معنای حسن ظن داشتن مسلمان به مسلمان دیگر است.
بر صاحب فهم و درک پوشیده نیست که روایت مذکور در برگیرنده فروتنی، الفت، مهربانی و سایر مصالحی است که خداوند آنها را دوست دارد و این ویژگیهای از ابزارها و وسایل همگرایی دلها در جهت اطاعت از خداوند است، ضمن اینکه این خصوصیات در زمره اخلاق نیکویی است که از جمله سنگینترین اعمال در ترازوی اعمال بنده محسوب میگردند. همانگونه که در حدیث آمده است از صفات برگزیده اخلاقی است.
پس ای برادر دلسوز و مخلص! در آنچه ترا با خدا درست میکند و رابطه ات را با او میسازد درنگ کن و بیاندیش: و آن چیزی نیست جز بر پا خواستن برای ادای حقوق خدا، حقوق بندگان خدا، ایجاد سرور و شادمان در میان مسلمانان و اجتناب از اینکه از آنان جدا شوی و با آنان قطع رابطه کنی و باید که زندگی را برآنان شیرین و گوارا کنی، چرا که این قطع ارتباط با آنان و ناگوار و تلخ کردن زندگی آنان، چنان ضرر بزرگی در پی دارد که به ذهن و خیال هم نمیرسد. تفصیل سخن در این زمینه در کتابهای ادب و غیره وارد شده است که میتوان برای معلومات بیشتر به آنها مراجعه کرد. پس هرکس به آنها عمل کند و آنچه باید آن را ترک نمود، ترک گوید: بیانگر فزونی دین و کمال عقل اوست. خداوند توفیق دهنده و یاریگر بنده ضعیف و تهیدست خود است. و الله اعلم.
از جمله مسائلی که در این باب مطرح گردید عبارتند از:
نخست: نهی از سوگند یاد کردن به پدران و نیاکان.
دوم: دستور و فرمان به کسی که برای او از خداوند سوگند یاد کردهاند مبنی بر اینکه به چنان سوگندی رضایت دهد و بپذیرد. (دستور شریعت است که فرد سوگند خورنده را بپذیرد و بدان راضی باشد).
سوم: وعده عقاب و عذاب بر کسی که چنان سوگندی را نپذیرد و قبول نکند.
[۳۴۷] صحیح است»ابن ماجه کتاب الکفارات (۲۱۰۱) باب من حلف له بالله فلیرض، البانی در الارواء (۲۷۶۵) و صحیح الجامع (۷۱۲۴) این روایت را صحیح قلمداد کرده است.