فتح المجید شرح کتاب توحید

فهرست کتاب

باب

باب

فرموده خداوند متعال: ﴿إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٧٥[آل عمران: ۱۷۵] یعنی: «این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بی‌اساس) می‌ترساند. از آن‌ها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید».

شرح این ایه که خداوند می‏فرماید: ﴿إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٧٥

چنین است که خوف از أفضل‌ترین و بهترین مقامات دین است و انواع عبادات را که اخلاص آن‌ها برای خداوند واجب است در خود جمع کرده است خداوند می‏فرماید ﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ٢٨[الأنبياء: ۲۸].

«همیشه از خوف مقام (کبریایی) خداوند ترسان و هراسانند».

و می‏فرماید: ﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ٤٦[الرحمن: ۴۶] «هرکس که از مقام پروردگار خود بترسد باغهائی (در بهشت) دارد».

همچنین: ﴿يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتِيَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِيٓ أُوفِ بِعَهۡدِكُمۡ[البقرة: ۴۰] وتنها از من بترسید.

و درجایی دیگر آمده است: ﴿فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ[المائدة: ۴۴] «از مردم نهراسید بلکه از من بترسید».

و امثال این آیات در قرآن بسیار است.

خوف بر سه قسم است:

۱- خوف پنهانی؛ خوفی که از غیر خداست، به این نحو که شخص از طاغوت و بتی بترسد از اینکه به او مصیبت ناخوشایندی را وارد کند همانطوریکه خداوند متعال از زبان قوم هود نقل می‏کند که به او گفتند: ﴿إِن نَّقُولُ إِلَّا ٱعۡتَرَىٰكَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖۗ قَالَ إِنِّيٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ٥٤ مِن دُونِهِۦۖ فَكِيدُونِي جَمِيعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ٥٥[هود: ۵۴-۵۵].

یعنی: «چیزی جز این نمی‌گویم که یکی از خدایان ما بلائی به تو رسانده است، هود در پاسخشان گفت: من خدا را گواه می‌گیرم شما گواهی دهید (بر گفتارم) که من از چیزهایی که (بجز خدا) میپرستید بیزار و (از بیماری شرک شما سالم) و برکنارم».

و خداوند متعال می‏فرماید: ﴿وَيُخَوِّفُونَكَ بِٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦۚ[الزمر: ۳۶].

یعنی: «آنان تو را از کسانی جز خدا می‌ترسانند».

در واقع عبادت کنندگان و زوار قبور و مشرکین همواره اهل توحید و اخلاص را که عبادت بت‌هایشان را منکر می‌شدند و آنان را به یکتا پرستی صرف امر می‌نمودند، از این امور می‌ترسانیدند.

۲- خوف دوم خوفی است حرام، که انسان واجباتی که بر ذمه دارد از ترس بعضی افراد ترک کند، که این منافی با کمال توحید است و شرک به خداوند محسوب می‏شود، سبب نزول این آیه کریمه همین خوف است ﴿ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ١٧٣ فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ لَّمۡ يَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءٞ وَٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِيمٍ١٧٤ إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٧٥[آل عمران: ۱۷۳-۱۷۵].

یعنی: «آن کسانی که مردمان بدیشان گفتند: مردمان (قریش) بر ضد شما گردیکدیگر فراهم آمده‌اند، سپس از ایشان بترسید ولی بر ایمانشان افزود و گفتند «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.، به همین جهت، آن‌ها (از این میدان) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است، این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بی‌اساس، ) می‌ترساند. از آن‌ها نترسید، و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید».

در حدیث آمده: [۲۸۹]خداوند در روز قیامت خطاب به بنده‏اش می‏فرماید: چه چیز مانع تو شد آن هنگام که منکری را دیدی، آن را تغییر ندادی؟ می‏گوید: پروردگارا ترس از مردم، خداوند می‏فرماید: سزاوار این بود که از من بترسی.

۳- خوف طبیعی، خوفیکه از دشمن، حیوان درنده و امثال آن باشد که مورد سرزنش نیست همچنان که خداوند در داستان حضرت موسی می‏فرماید: ﴿فَخَرَجَ مِنۡهَا خَآئِفٗا يَتَرَقَّبُۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ٢١[القصص: ۲۱].

یعنی: «موسی از نهر خارج شد، در حالی که ترسان و چشم براه بود، گفت: پروردگارا مرا از مردمان ستمگر رهایی بخش».

معنی این قول خداوند ﴿إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥاین است که شیطان شما را از دوستان خود می‌ترساند اما از آنان نترسید و از من بترسید. نهی از جانب خداوند به مومنین تعلق گرفته که از غیر او نترسید. و خوف و ترسشان را مختص او کنند در آن هنگام است که مشمول بندگان مخلص خداوند قرار می‌گیرد و رضایت الهی را به دست می‌آورند، و زمانیکه تمام خوف و عبادتشان برای خداوند باشد آنچه خواهان آنند به دست می‏آورند و از خوف دنیا و آخرت رهایی می‌یابند همچنان که خداوند می‏فرماید: ﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِكَافٍ عَبۡدَهُۥۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦۚ[الزمر: ۳۶].

علامه ابن قیم /می‏گوید: یکی از نیرنگ‌ها و حیله‏هایی که دشمنان خدا به کار می‏گیرند این است که مومنین را از دوستان و همیارانشان می‌ترسانند تا از مجاهده و تلاش همراه آنان دست بردارند و از امر به معروف و نهی از منکر نسبت به آنان مطلع می‏سازد و از اینکه از آن‌ها بترسیم نهی می‌کند، در ادامه می‏گوید: معنی آن در نزد تمامی مفسرین این است که شیطان به وسیله اولیاء و همدستانش مومنان را می‌ترساند، قتاده می‏گوید: در قلبهایتان آن‌ها را بزرگ جلوه می‏دهد هرزمان که ایمان بنده‏ای زیاد شد خوف اولیاء شیطان از قلبش بیرون می‌رود و هرگاه این ایمان ضعیف باشد به همان اندازه ترس از شیطان نیز شدت می‏گیرد، بنابراین آیه دلالت بر این امر دارد که خالص کردن خوف برای خداوند از شروط کمال ایمان است.

خداوند می‏فرماید: ﴿إِنَّمَا يَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَلَمۡ يَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَۖ فَعَسَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ أَن يَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِينَ١٨[التوبة: ۱۸] یعنی: «تنها کسی حق دارد مساجد خدا را آبادان ‏سازد که به خدا و روز قیات ایمان داشته باشد و نماز را چنانکه باید بخواند و زکات را بدهد و جز از خدا نترسد، امید است چنین کسانی از زمره راه یافتگان باشند».

و این گفته خداوند: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ فَإِذَآ أُوذِيَ فِي ٱللَّهِ جَعَلَ فِتۡنَةَ ٱلنَّاسِ كَعَذَابِ ٱللَّهِۖ[العنكبوت: ۱۰].

یعنی: «در میان مردم کسانی هستند که می‏گویند ایمان آورده‏ایم اما هنگامیکه به خاطر خدا مورد اذیت و آزار قرار گرفتند (به ناله و فریاد می‌آیند و چه بسا از دین برگردند انگار ایشان) شکنجه مردمان را در دنیا همسان عذاب خداوند در آخرت می‌شمارند».

شرح این قول مصنف/که می‌گوید و قول خداوند متعال ﴿إِنَّمَا يَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَلَمۡ يَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَۖ فَعَسَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ أَن يَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِينَ١٨[التوبة: ۱۸] چنین است که «مساجد» خدا را فقط کسانی که به خدا و روز آخرت ایمان داشته باشند، آباد می‌کنند، کسانی که با قلب ایمان آورده‌اند و با اعضاء و جوارح عمل کرده‏اند و خالصانه جز از او نترسیده‌اند، خداوند متعال برای چنین کسانی آبادی مساجد را ثابت می‏کند و از مشرکین نهی می‌نماید. زیرا عمارت و آبادانی مسجد با طاعت و عمل صالح حاصل می‏شود، اما عمل شرک ﴿كَسَرَابِۢ بِقِيعَةٖ يَحۡسَبُهُ ٱلظَّمۡ‍َٔانُ مَآءً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَهُۥ لَمۡ يَجِدۡهُ شَيۡ‍ٔٗا[النور: ۳۹] «به سرابی می‌ماند که در بیابان بی‌آب و علفی، شخص تشنه‌ای آن را آب بیندازد، اما هنگامی که به سراغ آن رود اصلا چیزی نیابد»، یا همانند: ﴿كَرَمَادٍ ٱشۡتَدَّتۡ بِهِ ٱلرِّيحُ فِي يَوۡمٍ عَاصِفٖۖ[إبراهيم: ۱۸] «خاکستری است که در یک روز طوفانی باد به تندی برآن بوزد»، عملیکه چنین باشد نبودن آن بهتر است، بنابراین مساجد آباده نمی‌شوند مگر با ایمان کسانیکه توحید آن‌ها را عظمت و بزرگی بخشیده، همچنین با اعمال صالحی که خالص از شوائب شرک و بدعت باشد، که تمام این‌ها نزد اهل سنت و جماعت داخل در ایمان مطلق هست.

شرح این آیه ﴿وَلَمۡ يَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَۖچنین است که ابن عطیه می‏گوید: مقصود در این آیه خشیت تعظیم و عبادت و طاعت است و شایسته است انسان از بلا‌ها و معایب دنیوی بترسد تمام آن را قضاء و تدبیر الهی بداند.

ابن قیم/ می‏گوید: خوف عبودیت قلب است و تنها شایسته خداوند است همانطور که انابه و تضرع و محبت و توکل و رجاء و غیر آن از عبادتهای قلب محسوب می‌شوند.

در شرح این قسم از آیه ﴿فَعَسَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ أَن يَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِينَابن ابی طلحة از ابن عباسبنقل می‏کند که قطعا آن‌ها جزء هدایت یافتگان هستند و هر (عسی) در قرآن معنی و جوب را می‌رساند.

در حدیث چنین آمده که اگر دیدید مردی به مسجد رفت و آمد می‏کند برای او شهادت ایمان دهید زیرا خداوند متعال می‏فرماید ﴿إِنَّمَا يَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَلَمۡ يَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَۖ فَعَسَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ أَن يَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِينَ١٨[التوبة: ۱۸] احمد و ترمذی و حاکم از ابی سعید خدری آن را روایت کرده‏اند. [۲۹۰]

در شرح این آیه ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ فَإِذَآ أُوذِيَ فِي ٱللَّهِ جَعَلَ فِتۡنَةَ ٱلنَّاسِ كَعَذَابِ ٱللَّهِۖ[العنكبوت: ۱۰] ابن کثیر/می‏گوید: خداوند متعال از صفات قوم دروغگویی خبر می‏دهد که زباناً ادعای ایمان می‏کردند بدون اینکه رسوخی در قلبشان یافته باشد.

زمانیکه به محنت و مصیبتی گرفتار می‌شدند آن را عذاب و مجازات الهی در نظر می‌گرفتند و از اسلام بر می‌گشتند، ابن عباس می‏گوید: اگر در راه خدا اذیت و آزار می‏دید، یعنی خداوند او را مورد امتحان و فتنه و آزمایش قرار می‌داد که از دینش برگردد.

ابن قیم/می‏گوید: مردم زمانیکه پیامبری به سویشان گسیل می‌شود یا می‌گویند ایمان آوردم یا نمی‌گویند و به کفر و گناهانشان ادامه می‏دهند، آنکه گفته ایمان آورده‌ام پروردگار او را مورد آزمایش و امتحان قرار می‏دهد و (الفتنة) بلا و گرفتاری و آزمایش است تا شخص صادق از کاذب باز شناخته شود، و آنکه لفظ ایمان را بر زبان نیاورده گمان نکند که خداوند را عاجز کرده او را نادیده گرفته و جلو افتاده است.

کسی که به پیامبران و فرستادگان خدا ایمان آورد و از آن‌ها اطاعت کند دشمنان آن‌ها به دشمنی با او بر می‌خیزند و او را مورد اذیت و آزار قرار می‏دهند و ابتلا و آزمایش او به همین رنج و عذابی است که از جانب آن‌ها به او می‌رسد، و کسی که به آن‌ها ایمان نیاورد در دنیا و آخرت مورد عذاب قرار می‌گیرد و شکنجه‌ای که داده خواهد شد. به مراتب بالاتر و دردناک‌تر و مداومتر از شکنجه‌ای است که همراهانش به پیامبران و مومنان رسانده‌اند.

انسان به گونه‌ای است که ناگزیر باید در میان مردم زندگی کند و مردم خواسته‌ها و ایده‌های مختلفی دارند و گاه از شخص می‌خواهند با آن‌ها موافق و همراه گردد و اگر چنین نکند او را مورد اذیت و آزار قرار می‏دهند و اگر با آن‌ها نیز همراه گردد بعضاً یا از جانب آن‌ها یا غیر آن‌ها مورد عذاب قرار می‌گیرد، همانند شخص دیندار و پرهیزکاری که در بین قوم ظالم و ستمگری سکونت گزیده و از ظلم و ستم آن‌ها رهایی نمی‌یابد مگر در صورت موافقت کردن و سکوت کردن نسبت به اعمالشان، و اگر چنین کرد و در ابتدا از شرشان در امان می‌ماند اما بعد، شروع به آزار و اذیت او می‌کنند و آنچنان او را مورد شکنجه و عذاب قرار می‏دهند که اگر منکر آن‌ها هم می‏شد همین بلا را سرش می‌آورند، و اگر از دست آن‌ها نیز جان سالم به در می‏برد از نو گروه دیگری او را مورد عقوبت و اهانت قرار می‏دهند.

پس این فرموده حضرت عایشهلرا باید به یاد داشت و بدان عمل کرد و پیرامون آن اندیشید که خطاب به معاویه گفت آن کس که رضایت خدا را در خشم مردم بدست آورد خدا در برابر رنجی که به او می‌رسانند برای او کافی است و آن کس که رضایت مردم را در خشم خدا جلب کند، آن‌ها ذره‌ای نمی‌توانند او را از خدا بی‌نیاز کنند. پس کسی که خداوند او را هدایت کرده باشد و رشد و شکوفایی او را در کار خیر به او الهام کرده باشد و از شر و آفتهای نفسش او را در امان داشته باشد، هرگز در برابر کار حرام تسلیم نمی‏شود و در برابر دشمنان، صبر و ملایمت را درپیش نخواهد گرفت، و عاقبت او در دنیا و آخرت همانند پیامبران و پیروان آن‌ها خواهد بود. خداوند همچنین. از اوضاع کسی که بدون بینش و بصیرت ایمان آورده‌اند خبر می‏دهد که اگر در راه خدا اذیتی ببینند همان اذیتی که پیامبران و پیروانشان از مخالفانشان می‌بینند، آن را همانند عذاب خداوند می‌دانند که مومنان به وسیله ایمان از آن فرار می‌کنند، در حالیکه مومنان به خاطر علو و کمال بصیرتشان از عذاب خداوند، با ایمان به سوی او پناه می‌برند و تمام درد و رنج‌های زودگذر آن را با نزدیکی به خداوند تحمل می‌کنند و اینان به خاطر ضعف بینش و ایمان نمی‌توانند زجرهای دشمنان خدا و رسول را تحمل کنند و نتیجه موافق و همسو با آن‌ها می‌گردند در قبال درد و رنج لحظه‏ای و گذرا، عذاب اخروی و ابدی را برای خود می‌خرند، در مثال به کسانی می‌مانند که از شدت گرما به آتش پناه برند، خداوند آن هنگام که مومنان خود را یاری می‏دهد و می‏گوید: من باشما هستم، و خداوند به آنچه در سینه‌ها از نفاق و غیر آن پنهان است، آگاهی کامل دارد.

و این آیه ردی بر بینش مرجئه و کرامیه است به این نحو که: ادعای آنان که می‌گویند آمنا بالله (به خدا ایمان آوردیم) نفع و سودی ندارد مگر اینکه در برابر اذیت دشمنان خداوند صبر و استقامت پیشی گیرند، در واقع قول و تصدیق بدون عمل، خالی از فایده است و ایمان مورد نظر شرع با سه چیز حاصل می‏شود: تصدیق با قلب و عمل، اقرار به زبان و عمل با ارکان و جوارح، و این دیدگاه سلف و خلف اهل سنت و جماعت است و در این اعتقاد خوف مداهنه و نرمی و سازش خلق در امر حق وجود دارد، بی‌شک معصوم کسی است که خداوند او را حفظ کرده باشد.

از ابو سعید خدری سبه صورت مرفوع روایت شده که از اثرات ضعیف بودن یقین این است که: رضایت مردم را با خشم و غضب خداوند به دست آورد، و آن‌ها را به خاطر رزق و روزی حمد و ستایش کند، در صورتی که خداوند رازق است، و آن‌ها را مورد مذمت و سرزنش قرار بدهد به خاطر آنچه خداوند به آن‌ها نداده است نه حرص ورزیدن حریص می‏تواند رزق خداوند را بدست بیاورد و نه کراهت شخص کاره می‏تواند آن را دفع کند.

شرح روایت مرفوع ابو سعید خدری که مصنف آن را آورده است.

این حدیث را ابونعیم در «الحلیة» روایت کرده و همچنین بیهقی [۲۹۱]و بیهقی آن را به دلیل وجود محمد پسر مروان سدی در سند آن معلول دانسته و می‏گوید: ضعیف است و همچنین در سلسله سند آن، عطیة العوفی است که ذهبی او را در ردیف ضعفاء و متروکین قرار داده است.

حدیث به لحاظ مضمون و محتوا درست است یعنی خداوند بنا به حکمت خود شادی و فرح را در رضا و یقین و حزن و علم را در شک و خشم قرار داده است. این عبارت: «ان من ضعف الیقین»ضعیف با ضمه به معنی ناتوان شده ضعیف شد و متضاد با قوت و توانایی است، ضعف مانند کرم، نصر، ضعفا و ضعفة و ضعافیة به همان معنای ضعیف و ضعوف و ضعفان است که جمع آن ضعاف و ضعفاء و ضعفة و ضعفی و ضعافی می‏شود. الضعف با فتحه در مورد رای و نظر کاربرد دارد و با ضمه در مورد جسم و بدن، مثلا در مورد زن گفته می‌شود فهی ضعیفة و ضعوف، و یقین به کمال ایمان گفته می‏شود.

ابونعیم در «الحلیة» و بیهقی در «الزهد» به‌ سندی مرفوع از ابن مسعود نقل کرده‌اند که‌ گفت: یقین، ایمان کامل است و صبر، نصف ایمان می‌باشد. گفت: و ایمان به‌ قدر در آن داخل می‌شود، چنان‌که‌ با‌ سندی مرفوع از ابن عباسبنقل شده‌‌ که‌ فرمود: اگر توانستی با رضایت و یقین کامل کارهایت را انجام دهید، پس آن را انجام بده‌، و در صورتی که‌ نتوانستید، این‌را بدان که‌ صبر بر آن‌چه‌ که‌ نمی‌پسندی جای خیر و برکت فراوانی می‌باشد. و در روایتی چنین آمده‌: گفتم: ای رسول خدا! چگونه‌ یقین را حاصل نمایم؟ فرمود: این‌که‌ بدانید آن‌چه‌ که از دست داده‌اید، نمی‌توانستی هرگز بدان دست یابی، و آن‌چه‌ به‌ تو رسیده‌، هیچ احدی نمی‌توانست آن ‌را از تو باز دارد.

در شرح این عبارت «ان ترضی الناس بسخط الله»چنین آمده که رضای مردم را به رضای خدا ترجیح دهد و آن زمانی است که عظمت و جلال وهیبت خداوند آنچنان در قلبش راسخ نباشد که بتواند رضایت مخلوق را با وجود خشم و غضب پروردگار و مالکش نادیده بگیرد، پروردگاری که در قلبها جای دارد و گناهان را می‌بخشد و غم‌ها را مداوا می‏سازد.

با این توصیف کسی که رضایت مخلوق را به رضایت خداوند ترجیح دهد گرفتار نوعی شرک شده است. زیرا از طریق خشم خدا به مردم نزدیک شده است، تنها کسانی در این شرک در امان می‌مانند که خداوند آن‌ها را در امان دارد و توفیق شناخت صفاتی که شایسته مقام جلال او است را به آن‌ها عطا کند و تنفر او از هر آنچه منافی با کمال خداوند است و آگاهی به مراحل الوهیت و ربوبیت ذات پاک او.

شرح این عبارت: «و أن تحمد هم علی رزق الله»یعنی آن‌ها را به آنچه از دسترنج خود کسب می‌کنند مورد ستایش قرار دهد در صورتیکه خداوند از فضل و بخشش خود چنین توانایی و امکاناتی را برای آن‌ها فراهم ساخته است و اگر برانجام کاری اراده کند اسبابی را برای آن مقدر و مهیا می‏کند و تعارضی با این حدیث: هرکس شکر و سپاس مردم را به جای نیاورده، خدا را شکر نگفته است، [۲۹۲]ندارد چون سپاسگزاری از مردم با دعا برای آن‌هاست که خداوند خیر ونفعی رابه وسیله آن‌ها به شما رسانده است، سپس یا برای او دعا کنید یا جبران کنید. زیرا در حدیث است [۲۹۳]کسی که در حق شما کار خوبی را انجام داد شما نیز در حق اوخوبی کنید و اگر نتوانستید برایش دعا کنید تا جایی که بدانید که سپاس اورا به جا آورده اید، این امر که انجام کار به مردم نسبت داده شده به این خاطر است که آنان به عنوان سببی در رساندن کار معروف در نظر گرفته شده‏اند.

شرح عبارت «و أن تذمهم علی مالم یوتك الله»آن‌ها را مورد مذمت قرار بدهی چون آنچه را که از آنان درخواست کرده‏ای برای تو مقدر نکرده است. هرکس بداند عطا و منع تنها به وسیله خداوند متعال انجام می‌گیرد و اوست که رزق بنده‏اش را به سبب و بدون سبب و از جائی که گمان نمی‏کند می‌رساند هیچ مخلوقی را نه به خاطر رزق مورد مدح قرار می‏دهد و نه به خاطر منع مذهت می‏کند و تمام کارش را به خداوند واگذار می‏کند و در امر دین ودنیا تنها به او اعتماد می‏کند.

پیامبر اکرمصعین معنی را در حدیث زیل گنجانده است: ان رزق الله لایجره حرص حریص و لایرده کراهیة کاره، همچنانکه خداوند متعال می‏فرماید: ﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَاۖ وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٢[فاطر: ۲].

یعنی: «هر رحمتی را خدا به روی مردم بگشاید، کسی نمی‌تواند جلو آن را بگیرد؛ و هر چه را امساک کند، کسی غیر از او قادر به فرستادن آن نیست؛ و او عزیز و حکیم است».

از آن جلوگیری کند و خداوند هر چیزی را که باز دارد و از آن جلوگیری کند کسی جز او نمی‏تواند آن را رها و روان سازد و او توانا و کار بجاست.

شیخ الاسلام /گفته است: یقین متضمن این است که با اعتماد و اطمینان کامل فرامین و دستورات خداوند را به جا آوری و به وعده‌ای که خداوند به اهل طاعت و ایمان داده است یقین داشته باشی و همچنین به قدر و خلق و تدبیر خداوند یقین داشته باشی و اگر رضایت مردم را با خشم خداوند به دست آوری به رزق خداوند و وعده خداوند یقین کامل حاصل نکرده‏ای، کمی یقین این عوارض را در پی دارد که ممکن است به آنچه مردم دارند تمایل پیدا کنی و نتوانی وظایفی که خداوند بر عهده ات گذاشته انجام بدهی، چون به داشته‏های آن‌ها امید داری، ممکن است به وعده‌هایی که خداوند به اهل طاعت داده از یاری و تایید و ثواب در دنیا و آخرت شک کنی، بی‏تردید رضایت خدا نصرت و رزق روزی او را در پی دارد و خشنودی دیگران را به قیمت خشم خداوند جلب کردن به خاطر ترس از آن‌ها یا طمع در داشته‌هایشان از صعف یقین است. و اگرخداوند چیزی را برای تو مقدر نکرد گمان نکنی که از دسیسه دیگران است چرا که همه چیز در دست خداست، هر آنچه بخواهد می‌شود و هر آنچه نخواهد نمی‏شود. همچنین اگر دیگران را برای آنچه خدا برایشان مقدر نکرده مورد سرزنش قرار دهی دوباره از ضعف یقین نشأت می‌گیرد.

در جهت هوای نفست، دیگران را خوار مدار – به آن‌ها امید نداشته باش و آن‌ها را مورد مذمت قرار مده، براستی آن کس که خدا و رسولش را مورد مذمت قرار دهد مذموم است و آن کس که حمد و ثنای آن‌ها را به جا آورد. مورد ستایش است؛ مرتبط به این مضمون چنین آمده که بعضی از افراد طایفه بنی تمیم گفتند محمد چه چیز را به ما می‏دهد در حالی که ما هر زیبایی را ستایش می‌کنیم و هر عیب و زشتی را مذموم می‌شماریم، پیامبرصگفت: خداوند نیز همین را می‌خواهد. [۲۹۴]حدیث دلالت بر این دارد که ایمان کم و زیاد می‌شود و اعمال جزئی از مسمای ایمان هستند.

از عایشه لچنین روایت شده که رسول الله صگفت: کسی که رضایت خداوند را با خشم و غضب مردم طلب کند خدا از او راضی خواهد شد و مردم را از او راضی خواهد کرد و کسی که رضایت مردم را در خشم خداوند طلب کند خدا از او خشمناک می‌شود و مردم را نیز از او خشمناک می‏سازد. این حدیث را ابن حبان در صحیحش روایت کرده است.

این عبارت «وعن عائشة رضي الله عنها أن رسول اللهصقال: من التمس رضی الله بسخط الناس رضی الله عنه وأرضی عنه الناس، ومن التمس رضی الناس بسخط الله، سخط الله علیه وأسخط علیه الناس»رواه ابن حبان فی صحیحة». [۲۹۵]

این حدیث را ابن حبان با همین لفظ آورده است و ترمذی آن را از مردی از اهل مدینه روایت کرده که گفت: معاویه در نام‌های خطاب به عایشهل خواست که نوشته توصیه مانند و موجزی را برای او بنگارد.عایشه در جواب نوشت: سلام بر تو، شنیدم که رسول خداصمی‏گوید: کسی که رضایت خداوند را علیرغم خشم مردم طلب کند خدا در عوض مردم برای او کافی است و کسی که رضایت مردم را بر خلاف خشم خدا طلب کند خدا او را به مردم واگذار می‏کند و السلام. ابو نعیم آن را در «الحلیة» روایت کرده است.

این عبارت «من التمس» یعنی کس که طلب کند.

شیخ الاسلام/گفت: و عایشه‌لبرای معاویه‌ چنین نوشت: -و روایت شده‌ که‌ عایشه‌ مستقیم از پیامبرصنقل کرد که‌ فرمود- «هر کس برای کسب رضایت خدا مردم را مورد ناراحتی قرار دهد، خداوند مشکلات مردم را برایش برطرف می‌نماید، و هرکس برای کسب رضایت مردم، خداوند را ناراحت نماید، تمام مردم نمی‌توانند نیاز او را برطرف نمایند». و در روایت نقل شده‌ به‌ سند موقوف چنین آمده‌ که‌ عایشه‌ نوشت: «هر کس برای کسب رضایت خدا مردم را مورد ناراحتی قرار دهد، خداوند خود از او راضی می‌شود و بندگانش را نیز از او راضی می‌نماید، اما هرکس برای کسب رضایت مردم، خداوند را ناراحت نماید، ثناگویانش را به‌ کسانی تبدیل می‌کند که‌ او را مورد مذمت خود قرار دهند». و این بزرگ‌ترین مقام فهم دین است، آن کسی که‌ برای رسیدن به‌ رضایت خداوند مردم را از خود می‌رنجاند، او کسی است که‌ تقوای خدا را پیشه‌ کرده‌ و بنده‌ی صالح خداوند است، و خداوند متولی و سرپرست صالحین است.

﴿وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢ وَيَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَحۡتَسِبُۚ[الطلاق: ۲-۳] «هرکس از خدا بترسد و پرهیزکاری کند خداوند راه نجات را برای او فراهم می‏سازد و به او از جائی که تصورش نمی‏کند روزی می‌رساند».

زمانی تمام مردم از بندگان خوب خدا راضی خواهند بود که از غرض ورزی مبری باشند و عاقبت و سرانجام هر کاری برای آن‌ها مشخص گردد و گرنه حصول چنین امری امکان پذیز نخواهد بود «و من ارضی الناس بسخط الله لم یغنوا عنه من الله شیئاً»همانند ظالمی که دست خود را گاز می‌گیرد و از کار کرده پشیمان می‌شود

و عبارت «أما كون حامده ینقلب ذاماً» در عاقبت و سرانجام کار واقع می‌شود زیرا پرهیز کاری و خدا ترسی نهایت هر چیزی است.

سخن نیکویی است این گفته شاعر که می‏گوید:

ای پایان آرزوها هنگامی که دوستی با تو درست باشد
پس هر آنچه بالای خاک است خاک است

(یعنی چون رابطه دوستی انسان با تو محکم باشد همه چیز در برابر دیدگان چنین فردی که دوستدار توست ناچیز و بی‏مقدار است.)

ابن رجب /می‏گوید: هنگامیکه انسان برایش مشخص شود که هر موجودی که بر روی خاک است، خاک است چگونه ممکن است اطاعت از کسی را که از خاک است بر کسی که رب الارباب است ترجیح دهد یا خاک چگونه رضایت می‏دهد به خشم خداوند مالک و وهاب. در حدیث چنین آمده: عقوبت شخصی که از مردم می‏ترسد و رضایت آن‌ها را بر خدا ترجیح می‏دهد چنین بیان شده ﴿فَأَعۡقَبَهُمۡ نِفَاقٗا فِي قُلُوبِهِمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ يَلۡقَوۡنَهُۥ بِمَآ أَخۡلَفُواْ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكۡذِبُونَ٧٧[التوبة: ۷۷] یعنی «خداوند نفاق را در دل‌هایشان پدیدار و پایدار ساخت تا ان روزی که خدا را در آن ملاقات می‌کنند این بخاطر آن است که پیمان خدا را شکستند و همچنین دروغ گفتند».

از جمله مسائلی که در این باب مطرح گردید عبارتند از:

تفسیر آیه آل عمران.

تفسیر آیه برائت.

تفسیر آیه عنکبوت.

یقین قوت و ضعف پیدا می‏کند.

نشانه‌های ضعف یقین و برشمردن موارد آن.

اخلاص داشتن در خوف از خدا از جمله فرائض است.

ذکر ثواب کسی که آن را انجام می‏دهد.

ذکر عقاب کسی که آن را ترک می‏کند.

[۲۸۹] حدیث صحیح است: احمد (۳/۲۷، ۲۹، ۷۷) و ابن حبان (۱۸۴۵)و ابن ماجه در کتاب الفتن (۴۰۰۸) باب الامر بالمعروف و النهی عمل المنکر از ابی سعید خدری آورده و البانی در صحیح الجامع (۱۸۱۴) آن را صحیح دانسته است. [۲۹۰] حدیث ضعیف است: احمد (۳/ ۶۸، ۷۶) و ترمذی در کتاب التفسیر (۳۰۹۳) باب و من سورة التوبه و الحاکم (۱/۲۱۲، ۲۱۳)، (۲/۳۳۲) آن را آورده‌اند و سند آن ضعیف است. البانی در المشکاة (۷۲۳) و ضعیف الجانع (۶۰۸) آن را ضعیف دانسته است. [۲۹۱] حدیث ضعیف است ابونعیم درالحلیة (۵/۱۰۶)، (۱۰/۴۱) آن را آورده است و بیهقی در الشعب (۱/۱۵۱، ۱۵۲) آن را ذکر کرده است البانی در ضعف الجامع (۲۰۰۷) آن را ضعیف دانسته است. [۲۹۲] حدیث صحیح است ابو داود: در کتاب الادب (۴۸۱۱) باب، فی شکر المعروف آن را آورده است ترمذی: در کتاب البر و الصلة (۱۹۵۴۱) باب ماجاء فی الشکر لمن احسن الیک آن را ذکر کرده و گفته: حدیثه حسن و صحیح است و احمد (۲/۲۹۵، ۳۰۲، ۳۰۳، ۳۸۸) از حدیث ابی هریره سنقل کرده است منذری در الترغیب (۲/۷۷) گفته راویان آن محل اعتماد هستند ارناووط در شرح السنه (۳۶۱۰) گفته است: اسناد آن صحیح است و البانی در صحیح الجامع (۶۴۷۷) آن را صحیح دانسته است. [۲۹۳] حدیث صحیح است: جزئی از حدیث ابن عمر است که در ابتدا این گونه شروع می‌شود: هرکس از شما به خدا پناه ببرد خدا اورا پناه می‌دهد و هرکس از خدا چیزی بخواهد به او می‌دهد و هرکس دعایی بخواند خدا اورا اجابت می‌کند و هرکس سازد... تا ابو داود آن را روایت کرده در کتاب الزکاة (۱۶۷۲) باب عطیة من سأل الله و نسائی در کتاب الزکاة (۵/۸۲) باب من سأل بالله و ارناؤوط در تخریج جامع الاصول (۱۱/۶۹۲)گفته: اسناد آن توضیح است و البانی در الصحیحة (۲۵۴)آن را درست دانسته است. [۲۹۴] حدیث حسن است احمد (۳/۴۸۸)، (۶/۳۹۳، ۳۹۴) از اقرع بن حاسبی روایت کرده و ترمذی در کتاب التفسیر (۳۲۶۷) باب ازسوره حجرات آن را آورده است و گفته حدیث حسن غریب است جزئی از حدیث البراء است و أناؤوط در تخریج جامع الاصول (۲/۳۶۳) آن را حسن دانسته است. [۲۹۵] حدیث صحیح است ابن حبان (۱۵۴۲- موارد) ترمذی: کتاب الزهد (۲۴۱۴) باب {۶۴} البانی در صحیح الجامع (۵۹۷۳) آن را صحیح دانسته است.