باب: پیرامون چنین سخنی که فرد بگوید: «آنچه خدا و تو بخواهی»
از قُتیله روایت شده است: که یک یهودی نزد رسول خدا صآمد و گفت: شما شرک میورزید و میگویید: آنچه خدا بخواهد و تو بخواهی (و همچنین) میگویید: سوگند به کعبه. پس پیامبرصبه یاران خود فرمان داد هرگاه خواستند سوگند یاد کنند بگویند: سوگند به پروردگار کعبه و همچنین بگویند: آنچه خدا بخواهد، سپس تو بخواهی. نسائی این حدیث را روایت کرده و آن را صحیح دانسته است.
مصنف این باب را به مبحثی اختصاص داده که در آن اگر شخص انجام فعلی را به خواست خدا و خواست بندهای از بندگان خدا مشروط کند، چنین سخنی مورد نهی پیامبرصواقع شده است.
از قُتَیله روایت شده است یک نفر یهودی نزد رسول خداصآمد و گفت: شما شرک میورزید و میگویید: آنچه خدا و تو بخواهی و همچنین میگویید: سوگند به کعبه. پس پیامبرصبه یاران خود فرمان داد هرگاه خواستند سوگند یاد کنند بگویند به پروردگار کعبه سوگند و همچنین بگویند آنچه خدا و سپس تو بخواهی. نسائی این حدیث را روایت کرده [۳۴۸]و آن را صحیح دانسته است.
مقصود از قتیلة (دختر صفی انصاری یکی از صحابیات مهاجرین است) که تنها یک حدیث در سنن نسائی از وی روایت شده که حدیث مذکور در همین باب است که آن را عبدالله بن یسار جعفی از وی روایت کرده است.
از جمله مطالبی متضمن در روایت مطرح شده در روایت، پذیرفتن حق از هر کسی که باشد، و نهی از سوگند یاد کردن به کعبه است، با وجود اینکه کعبه خانه خدا است و قصد و اراده رفتن به آنجا و آهنگ آنجا کردن به قصد حج وعمره بر هر فرد توانایی فرض و واجب است، که این به معنای نهی شرک به طور عام بوده و ذرهای از آن هم درست و شایسته انسان نیست، نه برای فرشته مقرب و نه برای پیامبری که فرستاده شده از سوی خداوند است و نه برای کعبهای که خانه خدا در زمین خداست و اینک میبینی که مردم امروزه به کعبه سوگند یاد میکنند و چیزی از آن میخواهند که کسی جز خداوند قادر به انجام آن نیست. واضح و آشکار است که کعبه نه سودی میرساند و نه ضرری، خداوند برای بندگان خود طواف برآن و عبادت در نزد آن را تشریح کرده و آن مکان را قبله گاه امت محمدصساخته است. طواف برآن مشروع، ولی سوگند به آن و خواستن از آن نامشروع و ممنوع است. پس ای مکلف! بر توست که میان آنچه مشروع و آنچه ممنوع است تفاوت قائل شوی، اگر چه هر فردی از افراد جاهل که همانند چهار پا یانند با تو مخالفت کنند، آنها نه تنها چهارپایند بلکه از چهارپایان نیز گمراهترند.
و عبارت «شما شرک میورزید و میگویید آنچه خدا و تو بخواهی»بنده اگر چه خواست واراده دارد ولی خواست و اراده وی تابع مشیت و خواست خداست و قدرت اراده هیچ چیزی را جز به اراده و خواست خداوند ندارد. همانگونه که خداوند فرموده است: ﴿لِمَن شَآءَ مِنكُمۡ أَن يَسۡتَقِيمَ٢٨ وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢٩﴾[التكوير: ۲۸-۲۹] یعنی: «برای کسانی از شما که بخواهند راه راست را در پیش بگیرند و حال آنکه نمیتوانید بخواهید جز چیزیهایی را که خداوند جهانیان بخواهد».
و در جایی دیگر فرموده است: ﴿إِنَّ هَٰذِهِۦ تَذۡكِرَةٞۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِيلٗا٢٩ وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمٗا٣٠﴾[الإنسان: ۲۹-۳۰].
یعنی: «این (قرآن) اندرز و یاد آوری است برای هرکس که بخواهد راهی به سوی پروردگارش برگزیند. شما نمیتوانید بخواهید مگر اینکه خدا بخواهد، بیگمان خداوند بس آگاه و کار بجاست».
این آیات و حدیث مذکور پاسخی است بر قدریه و معتزله که قدر را نفی میکنند. همان کسانی که مدعیاند که بنده خواست و مشیتی دارد که با آنچه خداوند از او خواسته و آن را اراده کرده است مخالفت میکند. انشاء الله در باب منکرین قدر، دلایلی که ادعای آنان را باطل سازد، خواهد آمد. چرا که آنان (منکرین قدر خداوند) مجوس این امت هستند.
ولی اهل سنت و جماعت در این باب و مسائل دیگر به کتاب خدا و سنت رسول خداصمتمسک میشوند، معتقدند که مشیت و خواست بنده در همه چیز و در تمامی اعمال و گفتار تابع مشیت و خواست خداوند است. خواه موافق شریعت خداوند باشد و خواه مخالف آن، درهمه شرایط تابع خواست خداست هر آنچه موافق شریعت خداست خداوند آن را دوست دارد و بدان راضی و خشنود است و آنچه مخالف آن است آن را از بنده نمیپسندد. همانطوری که خداوند متعال فرموده است ﴿إِن تَكۡفُرُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنكُمۡۖ وَلَا يَرۡضَىٰ لِعِبَادِهِ ٱلۡكُفۡرَۖ﴾[الزمر: ۷].
یعنی: «اگر کفر پیشه کنید خداوند از شما بینیاز است، ولی کفر را برای بندگان خود راضی نیست».
لذا بنابر حدیث مذکور، سوگند یاد کردن به کعبه شرک است. چرا که پیامبرصآن شخص یهودی را به دلیل سخنی که مطرح کرد؛ مبنی براینکه شما شرک میورزید، تایید نمود.
و همچنین نسائی از ابن عباس روایت کرده است که مردی به پیامبرصگفت: آنچه خدا و تو بخواهی. پیامبرصفرمود: آیا مرا همتای خدا قرار میدهی؟ بلکه بگو آنچه تنها خداوند بخواهد.
ابن ماجه از طُفیل – برادر مادری عایشه – روایت کرده است که گفت: در خواب دیدم گویا به نزد عدهای از یهودیان رفتم. گفتم: شما مگر همان گروهی نیستید که میگویید عزیر پسر خداست؟ گفتند: مگر شما همان کسانی نیستند که میگویید: آنچه خدا بخواهد و محمد بخواهد سپس به دستهای از مسیحان گذشتم و گفتم: مگر شما کسانی نیستید که میگویید مسیح پسر خداست؟ گفتند: مگر شما همان کسانی نیستید که میگویید: آنچه خداوند بخواهد و محمد بخواهد. هنگامی که صبح شد به هر کسی که رسیدم این موضوع را گزارش کردم. سپس نزد پیامبرصآمده به او نیز خبر دادم. فرمود: آیا کسی را از این موضوع با خبر ساختی؟ گفتم: آری. پیامبرصخداوند را حمد و ثنا گفت و فرمود: طفیل خوابی را دیده که برخی از شماها را از آن مطلع ساخته است. شما سخنی به زبان میآوردید که فلان و بهمان چیز مانع میشد که شما را از آن باز دارم و نهی کنم. (و آن اینکه) نگویید: آنچه خدا بخواهد و محمد بخواهد، بلکه بگویید آنچه تنها خداوند بخواهد.
مصنف میگوید: همچنین نسائی از ابن عباس روایت کرده است که مردی به پیامبرصگفت: آنچه خدا و تو بخواهی پیامبرصفرمود: آیا مرا همتای خدا قرار میدهی؟ بلکه بگو آنچه تنها خداوند بخواهد. [۳۴۹]
این مقوله روایت قبلی را در شرک بودن مساله مذکور تایید میکند، چون این دو با «واو» به آن عطف شده و حکم آنها مساوی است.
عبارت «آیا مرا همتای خداوند قرار میدهی؟» بیانگر آن است که هرکس بنده را با خداوند مساوی قرار دهد، اگر چه در شرک اصغر هم باشد، در واقع او را همتای خداوند قرار داده است» چه آن بنده خود بخواهد و چه ابا کند و چنین چیزی را نخواهد. برخلاف آن چیزی که جاهلان میگویند و شریک را در نوع خاصی از عبادت میدانند و در واقع عبادت خاصی را عبادت تلقی کرده و همان را نهی شده تلقی میکنند و در همان یک نوع عبادت شرک را خلاصه میکنند، هرکس را که خداوند خیری برای او بخواهد وی را فهم در دین عطا میکند. [۳۵۰]
مصنف میگوید: [۳۵۱]ابن ماجه از طُفیل – برادر مادری عایشه – روایت کرده است که گفت: در خواب دیدم گویا به نزد عدهای از یهودیان رفتم. گفتم: شما مگر همان گروهی نیستید که میگویید عزیر پسر خداست؟... تا آخر.
مقصود از طفیل برادر مادری عایشه همان بن عبدالله بن سخبرة برادر مادری عایشه و صحابی است که یک حدیث در نزد ابن ماجه از وی روایت شده که انهم حدیث مذکور در این باب است.
این رویای او حق است به همین سبب رسول خدا ص آن را تایید و به متقضای آن عمل کرده است.
آنها را از اینکه بگویند آنچه خدا و رسول خدا بخواهند نهی کرده و به آنان فرمان داد که بگویند آنچه تنها خداوند بخواهد (همه خواستها منوط به خواست خداوند است وخواست هیچکس را نباید در تساوی با خواست اومطرح کرد)تردیدی نیست که برای اخلاص کاملتر آن است که فرد بگوید اگر خداوند بخواهد و سپس فلانی بخواهد و چنین سخنی از شرک دورتر است چرا که فرموده پیامبرصتصریح دارد بر توحیدی که از هر جهت با همتا گزینی برای خداوند منافات دارد بنابراین شخص آگاه و با بصیرت بالاترین مراتب کمال را برای خود در مقام توحید و اخلاص بر میگزیند.
عبارت «فلان و بهمان چیز مانع میشد که شما را از آن (سخن) باز دارم»در برخی طرق وارد شده است که شرم پیامبرصاز آنان مانع میشد که آنها را از چنان سخنی باز دارد ولی پس از انکه طفیل داستان خواب خود را برای ویصمطرح ساخت و پیامبرصخطاب به مردم آنها را به طور رساو بلیغ از گفتن چنان سخنی بازداشت. پس از آن به طور مداوم پیامبرصاین مساله را به یاران خود ابلاغ میکرد تا اینکه دینش را کامل و نعمتش را بر او تمام نمود و او نیز به طور آشکار دریافت او را به همگان رسانید که درود و صلوات و سلام خداوند بر او صو بر تمامی پیروان و یارانش.
همچنین روایت مورد بحث این باب بیانگر و مؤید مفهوم این فرموده پیامبرصنیز است که میفرماید: رویای درست «راست» جزئی از چهل و شش اجزای نبوت است. [۳۵۲]
(شارح) اگر چه رویا خواب است ولی در واقع وحی است امرو نهی که با وحی ثابت میشود با آن نیز ثابت میگردد. والله اعلم (البته مقصود رویای صادقه است).
از جمله مسائلی که در این باب مطرح گردید عبارتند از:
نخست: شناخت یهود از شرک اصغر.
دوم: هنگامی که با فهم انسان هوا و هوس آمیخته باشد (دچار مشکل و درگیر هوس میشود و از حق باز میماند).
سوم: فرموده پیامبرص مبنی بر اینکه «آیا مرا همتای خداوند قرار میدهی؟» پس وضعیت کسی که در قالب شعر میگوید: کسی جز تو ندارم تا به او پناه ببرم و دو بیت بعد از آن که قبلا گذشت چگونه است و با او چگونه برخورد خواهد شد؟!
چهارم: اراده خدا را در کنار اراده پیامبرصآوردن شرک اصغر است، چون پیامبرصفرمود: فلان و بهمان مرا از گفتن آن بازداشت. (اگر شرک اکبر بود نمیتوانستند مانع او شوند).
پنجم: رویای صادقه و درست از اقسام وحی محسوب میشود.
ششم: رویای صادقه گاهی سبب تشریع برخی از احکام میشود.
[۳۴۸] صحیح است: نسائی: کتاب الایمان و النذور (۷/۶) باب الحلف بالکعبة البانی در الصحیحة (۱۳۶) آن را صحیح قلمداد کرده است. [۳۴۹] تخریج آن شماره (۶۲) گذشت. [۳۵۰] ترجمه حدیث «من یرد الله به خیراٌ یفقهه في الدین» با این لفظ بخاری: کتاب العلم (۷۱) باب من یرد الله خیراً یفقه فی الدین و مسلم: کتاب الزکاة (۱۰۳۷)(۱۰۰) باب الهی عن المساله از حدیث معاویه روایت کردهاند. [۳۵۱] صحیح است: ابن ماجه: کتاب الکفارات (۲۱۱۸) باب النهی ان یقال ماشا ء الله و شئت البانی در الصحیحة (۱۳۸) با شواهد خود آن را صحیح دانسته است [۳۵۲] بخاری: کتاب التعبیر (۶۹۸۷) باب الرویا الصالحة جزء من ستة و اربعین جزءاً من البنوة: مسلم: کتاب الرویا (۲۲۶۴)(۷)از حدیث عبادة بن صامت.