باب: از وجه خدا تنها برای بهشت درخواست میشود
از جابر روایت شده است که گفت: رسول خداص فرمودند: از وجه خدا تنها برای رسیدن به بهشت در خواست میشود. ابوداود این حدیث را روایت کرده است.
مترجم: گویا وجه خدا به عنوان یکی از صفات خداوند وسیله ورود به بهشت شده است تا فرد بوسیله آن از خداوند بهشت را در خواست کند.
مصنف این باب را با نهی از اینکه از وجه خدا جز بهشت در خواست نمیشود، آغاز کرده است.
سپس حدیث جابر را که ابوداود آورده است مورد استناد قرار میدهد که جابر گفت: رسول خدا صفرمودند: از وجه خدا جز بهشت در خواست نمیشود. [۳۸۸]
ولی در اینجا سوالی مطرح میشود و آن اینکه در دعای پیامبرصهنگامی که از طائف پس از تکذیب شدن او توسط مردم طائف و افرادی از مردم مکه که در طائف بودند، بر میگشت در ضمن دعایی که مأثور نیز است فرمودند: پروردگارا از ضعف نیروی خود و از اندکی چاره اندیشی و از شر مساری خود بر مردم به تو شکایت میکنم تو پروردگار مستعضفین هستی تو پروردگار منی به چه کسی مرا وا میگذاری؟ [۳۸۹]
آیا مرا به بیگانهای میسپاری تا بر من روترش کند یا اینکه کارم را به دشمنی وا میگذاری؟ اگر این خشم تو بر من نباشد باکی ندارم، جز اینکه عافیت و بخشش تو بر من وسیعتر است. در پایان این دعا فرموده است پناه میبرم به نور روی تو که تاریکیها به وسیله آن درخشیده است و کار دنیا و آخرت بوسیله آن درست میشود از اینکه خشم تو شامل حال من شود یا اینکه عذاب تو بر من نازل شود تو شایسته آن هستی که (بندگانت را)سرزنش کنی تا اینکه خشنود شوی (بندگان عملی انجام دهند که تو را خشنود و راضی سازند در غیر اینصورت مستحق سرزنش تو هستند).
هیچ نیرو و توان و حرکتی نیست مگر اینکه ازجانب خداوند است.و در حدیثی که پیرامون اذکار روایت شده آمده است: [۳۹۰]پرودگارا توشایستهترین فرد برای یادآوری هستی و سزاوارترین کس برای پرستش هستی – که در پایان آن آمده است – پناه میبرم به نور روی تو که مایه درخشش آسمانها و زمین است.
در حدیثی دیگر آمده است که «پناه میبرم به روی ارجمند (کریم)خداوند و به اسم عظیم او به کلمات کامل و شامل او از شر هرسرزنش و ملامت و از شر هر آچه خلق کردهای (یعنی آنچه پروردگار خلق کرده است) و از شر این روز و روزهای پس از این و از شر دنیا و آخرت. امثال اینگونه دعاها در احادیث مرفوع باسند صحیح یا حسن فراوانند.
جواب این است که احادیثی از این دست که وارد شده است در خواست چیزی است که شخص رابه بهشت نزدیک میسازد یا ممانعت از اعمالی است که مانع نزدیکی به بهشت هستند. پس این درخواستهای پیامبرصبه وجه خداوند و نور وجه او چیزی است که شخص را به بهشت نزدیک میسازد، همانطوری که در حدیث صحیح آمده است. [۳۹۱]
«پروردگارا از تو بهشت و آنچه مرا به آن نزدیک میگرداند از قول و عمل، طلب میکنم و به تو پناه میبرم از آتش جهنم و از هر سخن و عملی که مرا بدان نزدیک کند».
آنچه گفته شد بر خلاف خواستههای دنیایی است، مثل طلب مال، رزق، وسعت در زندگی روزمره به منطور تمایل و گرایش به دنیا. صرفنظر از اینکه فرد با این خواستهها قصد آن را داشته باشد که در عمل به آخرت به وی کمک کنند بیتردید حدیث مذکور دلالت بر منع از این داردکه شخص نیازهای دنیاییاش را به وسیله وجه خدا در خواست کند. بنابراین احادیث مذکور تعارض با یکدیگر ندارند. واین برکسی پوشیده نیست و الله اعلم.
حدیث مطرح شده در این باب از جمله دلایل متواتر از کتاب و سنت دال بر اثبات وجه (روی) خداست. روی خدا از جمله صفات کمال اوست و سلب این صفات نشانگر نهایت نقص و شبیه ساختن خداوند به چیزهای ناقص است و سلب آن همانند سلب تمامی صفات یا برخی از آنهاست و کسانی که این صفت را سلب میکنند در واقع دچار بزرگترین چیزی شدهاند که باید ازآن میگریختند و فرار میکردند. خداوند متعال بسیار بلند مرتبه و متعالیتر است از آنچه ظالمان و ستمگران میگویند.
ولی روش اهل سنت و جماعت از گذشتگان و جانشینان آنها، ایمان به صفات خدا آنگونه که خود در کتابش خود را توصیف کرده و یا پیامبرصدر سنت خود او را چنانکه شایسته و سزاوار اوست، توصیف کرده است، میباشد. برای او هر صفتی را که خود در کتابش برای خود ثابت کرده است یا پیامبرش برای وی ثابت نموده است ثابت میکنند. همانندی با مخلوق را از او نفی میکنند.
همانگونه که ذات خداوند همانند هیچ ذات دیگری نیست، صفات او نیز مانند صفات دیگر موجودات نیستند. و هرکس صفات را از خداوند نفی کند در واقع کمال او را سلب کرده است.
از جمله مسائلی که در این باب مطرح گردید عبارتند از:
نخست: نهی از اینکه فردی از خداوند به واسط وجه او چیزی را بخواهد، مگر اینکه آن چیز نهایت تمام خواستهها (بهشت) باشد. (یعنی به واسطه وجه خداوند بهشت را بخواهد).
دو م: اثبات صفت وجه (روی) برای خداوند متعال.
[۳۸۸] ضعیف است: ابوداود کتاب الزکاة (۱۶۷۱) باب کراهیة المساله بوجه اللهﻷهمانگونه که درفیض القدیر (۲/۲۲۰) آمده است ابن قطان و دیگران آن را ضعیف دانستهاند. البانی در ضعیف الجامع (۶۳۶۶) آن را تضعیف کرده است. [۳۸۹] ضعیف است: طبرانی آن را در الکبیر از حدیث عبدالله بن جعفر روایت کرده است. هیثمی (۶/۳۵) پس از آنکه این روایت را به طبرانی نسبت داده میگوید: در سند آن ابن اسحاق وجود دارد موثق مدَّلس است ولی دیگر رجال آن موثقند ارناؤوط در تخریج زادالعماد آن را تضعیف کرده است. همچنین البانی در تخریج فقه السیرة محمد غزالی /۱۳۵، ۱۳۶ آن را تضعیف کرده است. [۳۹۰] ضعیف است: طبرانی در الکبیر (۸۰۲۷) از ابوامامة روایت کرده است. هیثمی (۱۰/۱۱۷) میگوید در سند آن فضال بن جبیر وجود دارد که به اتفاق ضعیف است. [۳۹۱] صحیح است: قسمتی از حدیثی که احمد (۶/۱۳۴، ۱۴۶، ۱۴۷) روایت کرده است. ابن ماجه کتاب الدعاء باب الجوامع من الدعا از حدیث عایشهلو ابن حبان (۲۴۱۳- موارد)و حاکم (۱/۵۲۱-۵۲۲) آن را صحیح دانسته و ذهبی نیز موافقت کرده است البانی نیز در الصحیحة (۱۵۴۲)و صحیح الجامه (۱۲۸۷) آن را صحیح قلمداد کرده است.