باب: سخت گیری در خصوص کسی که خداوند را در نزد قبر شخص صالحی میپرستد، و چگونگی پرستش آن شخص
در صحیح از عایشهلروایت شده است که ام سلمه در خصوص کنیسهای که در سرزمین حبشه دیده بود و شکلهایی که در آن وجود داشت، برای پیامبرصسخن گفت: پیامبرصفرمودند: آنها اگر مرد صالح یا بنده صالحی در میانشان بمیرد بر قبر او مسجد بنا کرده آن اشکال و صورتها را درآن مسجد درست میکنند، آنان بدترین مردم نزد خداوند هستند. این مشرکان دو فتنه را با هم جمع کردهاند؛ فتنه قبرها و فتنه مجسمهها.
مصنف/میگوید: «باب: سخت گیری در خصوص کسی که خداوند را در نزد قبر شخص صالحی میپرستد، و چگونگی پرستش آن»
پرستش آن یعنی: پرستش آن فرد صالح. عبادت وی شرک اکبر است. عبادت خداوند در نزد آن در واقع وسیلهای است برای عبادت او، وسائل شرک حرامند، چرا که منجر به شرک اکبر میشود و شرک اکبر بزرگترین گناهان است.
مصنف /میگوید: در صحیح از عایشه لروایت شده است که ام سلمه در خصوص کنیسهای که در سرزمین حبشه دیده بود و شکلهایی که در آن وجود داشت برای پیامبرصسخن گفت: پیامبرصفرمودند: آنها اگر مرد صالح یا بنده صالحی در میانشان بمیرد بر قبر او مسجدی بنا کرده آن شکل و صورتها را در آن مسجد درست میکنند، آنان بدترین مردم نزد خداوند هستند. این مشرکان دو فتنه را با هم جمع کردهاند؛ فتنه قبرها و فتنه مجسمهها.
مقصود از صحیح، صحیح بخاری و مسلم است. [۱۵۷]
مقصود از ام سلمة، همان هند دختر ابو امیه بن مغیرة بن عبدالله بن عمرو بن مخزوم، قرشی مخزومی است. رسول خداصچهار سال و یا بنا بر قول ضعیفی سه سال پس از ابوسلمه او را به ازدواج خود در آورد. همراه ابوسلمه به حبشه هجرت کرده بود، در سال ۶۲ هجری درگذشت. در خصوص اینکه ام سلمه برای پیامبرصپیرامون موضوع مذکور سخن گفت: در صحیح مسلم و بخاری آمده است که ام سلمة و ام حبیبه آن مساله را برای پیامبرصمطرح کردند. کنیسه نیز معبد مسیحیان است. «اولئك» در لفظ عربی حدیث خطاب به زن است.
عبارت «اگر مرد صالح یا بنده صالحی در میانشان بمیرد» این عبارت –والله اعلم-تردید برخی روایان است، مبنی بر اینکه آیا پیامبرصگفته است مرد صالح یا بنده صالح؟واین بیانگر آزادی شخص در بیان روایت و جواز نقل روایت به معناست.
عبارت «آن شکل و صورتها را در آن مسجد (کنیسه) درست میکنند» اشاره دارد به تصاویری که ام حبیبه و ام سلمه در آن کنیسه مشاهده کرده بودند و برای پیامبرص توصیف نمودند.
عبارت «آنان بدترین مردم نزد خداوند هستند» مقتضی تحریم بنای مساجد بر قبرهاست. پیامبر ص، «همانطوری که بعداً خواهد آمد»، فردی را که مرتکب چنین عملی شود لعن کرده است.
بیضاوی میگوید: هنگامی که یهودیان و مسیحیان برای قبرهای انبیاء به منظور تعظیم شأن آنها، سجده میکردند و آنها را قبله گاهی قرار میدادند که رد نماز به آنها توجه داشتند و آنها را بت قرار داده بودند، پیامبرصآنان را لعن و نفرین کرد.
قرطبی میگوید: در ابتدا مجسمههای آنها را درست کردند تا به آنان تاسی جویند، اعمال نیکوی آنها را به یاد آورند و همانند آنها تلاش و کوشش کنند، خداوند را در نزد قبرهای آنان پرستش نمایند، سپس نسلی پس از آنان آمده از مقصود و مراد آنها ناآگاه بودند، شیطان در آنها وسوسهای ایجاد کرد مبنی بر اینکه گذشتگان آنها، این مجسمهها را میپرستیدند و برای آنها تعظیم میکردند. بنابراین پیامبرصاز چنین امری به منظور پیشگیری از آنچه بدان منجر میشود، امت خود را بر حذر داشت.
عبارت«اینان(این مشرکان)دو فتنه را با هم جمع کردهاند؛ فتنه قبرها و فتنه مجسمه ها» این مطلب یا عبارت از سخنان شیخ الاسلام ابن تیمیه /است که مصنف به منظور هشدار و تذکر از فتنههای شدیدی که بر اثر قبرها و مجسمهها اتفاق افتاده است، آنرا مطرح کرده است. چرا که فتنه قبرها همانند فتنه پرستش بتها و حتی شدیدتر است.
شیخ الاسلام صمیگوید: این همان علتی است که به خاطر آن پیامبرصاز درست کردن و برگرفتن مساجد بر قبرها نهی کرده است، همان چیزی که بسیاری از امتها دچار آن شدند که یا موجب شرک اکبر شد و یا شرکی کمتر و پایینتر از آن. اشخاص به وسیله مجسمههای صالحین مشرک شدند، و یا به وسیله مجسمههایی که گمان میکردند طلسم ستارگان هستند و با مسائلی از این قبیل. شرک به قبر شخصی که مشرک به صلاح و نیک بودن او باور و اعتقاد دارد، به نقوس نزدیکتر است نسبت به شرک در سنگ و چوب.
از این رو درمیانی که اهل شرک نزد قبرهای افراد صالح خاکسار و فروتن و متضرع میشوند و آنان را چنان با دل و جان عبادت میکنند که در خانههای خدا و در هنگام سحر برای خداوند آنچنان نیستند. برخی از آنها برای قبر صالحین سجده میکنند. بیشترشان از برکت نماز و دعا در کنار آنها چنان امیدی دارند که در مساجد ندارند. به دلیل این مفسده، پیامبرصاصل وریشه شرک را قطع کرد، به طوری که از نماز در قبرستان به طور مطلق نهی کرد، اگر چه نمازگزار هیچگونه برکتی برای نماز خود بوسیله آن بقعه قصد نکند آنگونه که در مساجد قصد برکت دارد. پیامبرصاز نماز خواندن در هنگام طلوع و غروب خورشید منع کرد، چرا که در آن زمانها مشرکان قصد نماز برای خورشید داشتند، از این رو امتش را در چنان زمانی از نمازگزاردن بازداشت، اگرچه آن نیتی که مشرکان داشتند فرد نمازگزار نداشته باشد و این عمل را پیامبرصبه منظور سد ذریعه یا پیشگیری از چیزی که ممکن است منجر به شرک شود، انجام داده است.
هرگاه شخصی درنماز خواند خود نزد قبرها قصد تبرک به آن بقعه را داشته باشد، این عمل عین دشمنی با خدا و رسول او و مخالفت با دین اوست، و نوآوری در دین بدون اجازه خداوند است. زیرا مسلمانان به طور اجماع ضروریات دین پیامبر صرا میدانند، آگاهی دارند که نماز در نزد قبرها نهی شده است، پیامبرصکسی را که قبور را سجده قرار دهد لعن کرده است. از بزرگترین نوآوریها در دین و اسباب شرک میتوان نماز در نزد قبرها و اتخاذ مساجد و بنا بر آنها را نام برد.
نصوصی که از پیامبرصدر خصوص نهی از آن و سختگیری پیرامون آن وارد شده به حد تواتر رسیدهاند.
(یعنی به اندازهای است که غیر قابل انکارند).
عموم گروههای مسلمان به نهی از ساختن مساجد بر قبرها تصریع کردهاند و این اعتقاد آنها پیروی از سنت صحیح پیامبرصتلقی میشود. پیراون احمد ودیگران از جمله پیروان مالک و شافعی به حرام بودن آن تصریح کردهاند. گروهی نیز برآن کراهت اطلاق نمودهاند. که شایسته است این کراهت به کراهت تحریمی حمل شود، به سبب حسن ظن به علماء تا اینکه این گمان بر آنها نرود که آنها از نهی متواتر پیامبرصسرپیچی کردهاند و به چیزی اجازه فعالیت دادهاند که احادیث صریح و متواتر از آن نهی کردهاند. این بود سخن شیخ الاسلام/.
مسلم و بخاری از عایشهلآوردهاند که گفت: هنگامی که (فرشتگان و ملک الموت) بر پیامبرصنازل شدند شروع کرد به انداختن پوشش نقشین خود بر چهرهاش میکشید، هنگامی که بوسیله آن پوشیده شد، آن را کنار میکشید و میفرمود: خداوند یهود و نصاری را لعنت کرده است چرا که قبرهای پیامبران خود را مسجد قرار دادند. پس از آنچه آنان انجام دادند (امتش را) بر حذر داشت واگر چنان تحذیری نبود قبر او را آشکار میساختیم، جز اینکه ویصمیترسید از اینکه قبرش مسجد گرفته شود. مسلم و بخاری این روایت را تخریج کردهاند.
مصنف/میگوید: مسلم و بخاری [۱۵۸]از عایشه لآوردهاند که گفت: هنگامی که (فرشتگان و ملک الموت) بر پیامبرصنازل شدند شروع کرد به انداختن پوشش نقشین خود بر چهرهاش میکشید، هنگامی که بوسیله آن پوشیده شد، آن را کنار میکشید و میفرمود: خداوند یهود و نصاری را لعنت کرده است چرا که قبرهای پیامبران خود را مسجد قرار دادند. پس از آنچه آنان انجام دادند (امتش را) بر حذر داشت واگر چنان تحذیری نبود قبر او را آشکار میساختیم، جز اینکه ویصمیترسید از اینکه قبرش مسجد گرفته شود. مسلم و بخاری این روایت را تخریج کردهاند.
مقصود مصنف از لفظ عربی «لهما» یعنی مسلم و بخاری که این لفظ وی را از اینکه در پایان نیز به آنها اشاره کند، بینیاز ساخته است.
عبارت «نازل شدند» یعنی: فرشتگان و ملک الموت†بر او نازل شدند.
ترجمه «طَفِقَ» یعنی: «جَعَلَ» که از افعال شروع و آغاز است، به معنی شروع کردن و اغاز کردن. لفظ عربی «خميصة» یعنی پوششی که دارای نشانه و نقش و نگار است.
عبارت«هنگامی که بوسیله آن پوشیده شد آن را کنار کشید» یعنی: از چهره و روی خود کنار کشید.
عبارت«خداوند یهود و نصاری را به خاطر اینکه قبور پیامبران خود را مسجد قرار دادند لعنت کرده است» بیانگر آن است که هرکس چنین کاری را انجام دهد لعنت بر او رواست، همانگونه که بر یهود ونصاری روا شد. عبارت «از آنچه آنان انجام دادند امتش را بر حذر داشت» ظاهراً این سخن عایشهلاست، زیرا وی از فرموده پیامبرصفهمید که امتش را از عملی که یهود و نصاری در خصوص قبرهای پیامبرانشان انجام میدادند بر حذر داشت، چرا که آن غلو و زیاده روی در حق انبیاء است واز بزرگترین وسائلی است که منجر به شرک میشود. از نشانههای غربت اسلام این است که آنچه رسول خداصانجام دهنده آن را لعن کرده است – تا امتش را از انجام آن با او صو افراد صالح امتش بر حذر دارد – بسیاری از متاخرین امت او دچار آن شدهاند و آن را یکی از وسائل نزدیکی جستن به خداوند تلقی کردهاند و بدان معتقدند، حال آنکه این عمل از بزرگترین منکرات و گناهان است. احساس ودرک نمیکنند که آن دشمنی با خدا و رسول خداصاست.
قرطبی در خصوص معنای این حدیث میگوید: همه اینها به منظور قطع کردن وسایلی است که منجر به عبادت کسانی میشود که در قبرها هستند، همانگونه که سبب عبادت بتها نیز در ابتدا همین قبرها بودند، بنابراین هیچ تفاوتی میان عبادت قبر و کسی که در قبر است و عبادت بت وجود ندارد. در سخن خداوند متعال از زبان پیامبرش یوسف بن یعقوب درنگ و تامل کن که میفرماید ﴿وَٱتَّبَعۡتُ مِلَّةَ ءَابَآءِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۚ مَا كَانَ لَنَآ أَن نُّشۡرِكَ بِٱللَّهِ مِن شَيۡءٖۚ﴾[يوسف: ۳۸] یعنی: «من از آیین پدران خود ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردهام ما را نسزد که چیزی را انباز خدا کنیم. در این آیه نکره در سیاق نفی آمده و همه نوع شرک را در بر میگیرد».
عبارت «اگر چنان تحذیری نبود» پیامبرصاز بر گرفتن قبر خود به عنوان مسجد بر حذر نمیداشت عبارت«قبرش را آشکار میساختم» یعنی قبر او همانند قبرهای صحابه که در بقیع قرار دارند در آنجا قرار داده میشد.
عبارت «جز اینکه وی میترسید از اینکه قبرش به عنوان مسجد گرفته شود» لفظ عربی «خَشی» هم به صورت فتحه و هم به صورت ضمه حاء روایت شده است. اگر فتحه باشد پیامبرصاز آن ترسیده است، آنان را فرمان داد تا او را در جایی دفن کنند که درآنجا قبض روح شده و درگذشته است. ولی بنا بر روایت ضمه خاء احتمال میرود که صحابه بودند که ترسیدند، برخی از امت دچار چنان عملی شوند، از این رو قبرش را آشکار نساختند، از ترس اینکه برخی از امت در خصوص آن دچار غلو شده و با تعظیم او دچار شرک شوند یعنی: مشمول لعن و نفرین پیامبرصگردند. چرا که وی از آنچه امتش را از آن بر حذر داشته بود علی رغم تحذیرش امت او دچار آن گشته و همان اعمال غلط پیشینیان را با وجود نهی پیامبرصاز آن دوباره احیاء کردند.
قرطبی میگوید: به همین خاطر مسلمانان، درسد ذریعه بر قبر پیامبرصکوشش فراوان کردند به طوری که اطراف خاکش را بستند و وردگاه قبر او را مسدود ساختند و اطراف قبرش را پوشاندند، سپس از ترس اینکه اگر قبر او روبروی نمازگزاران باشد ممکن است تبدیل به قبلهگاه شود ونماز به سوی او به صورت عبادت برای آنها جلوه کند، در دو رکن سمت چپ قبر دو دیوار بنا نهادند و آندو را به یک سمت متمایل کردند، تا برزاویه مثلثی از جانب چپ برخورد کند، تا هیچ شخصی نتواند رو به قبراو کند.
مسلم از جندب بن عبدالله روایت کرده است که گفت: پنج روز قبل از وفات پیامبرصشنیدم که ویصکه میگفت من خودم را نزد خدا مبرا میدارم از اینکه شما مرا خلیل خود قرار دهید. خداوند مرا خلیل خود کرده، همانگونه که ابراهیم را خلیل خود برگزید. اگر من در میان امت خود خلیلی بر میگزیدم، حتماً آن خلیل برگزیده ابوبکر بود. آگاه باشید، کسانی که پیش از شما بودند قبورپیامبر خود را مسجد قرار دادند. هان! قبرها را به عنوان مسجد برنگزینید، که من شما را از آن باز میدارم و نهی میکنم. پیامبرص در پایان عمر خود از این عمل نهی کرده است.
سپس کسی را که چنین عملی را انجام دهد و نزد آن نماز بخواند لعن کرده است، و فرقی نیست میان اینکه که مسجدی هم بر آن باشد یا نباشد. و این در واقع معنای گفته مذکور در روایت قبلی که عایشه روایت کرده بود، مبنی بر اینکه «ترسید که قبر او مسجد واقع شود» صحابه در اطراف قبر پیامبرصمسجدی بنا نکردند وهر جایگاهی که به قصد نماز تعیین شده باشد در واقع مسجد تلقی میشود حتی هر مکانی که در آن نماز برپا شود مسجد نامیده میشود. همانطوری که پیامبرصفرموده است: تمام زمین برای من مسجد وپاکیزه قرار داده شده است.
احمد با سند جید به صورت مرفوع از ابن مسعود سروایت کرده است «بدترین مردم کسانی هستند که در هنگام فرا رسیدن قیامت زندهاند و کسانی که قبرها را به عنوان مسجد بر میگزینند».
ابو حاتم نیز این روایت را در صحیح خود آورده است.
مصنف/ میگوید: مسلم از جندب بن عبدالله روایت کرده است که گفت: پنج روز قبل از وفات پیامبرصشنیدم که ویصمیگفت من خودم را نزد خدا مبرا میدارم از اینکه شما مرا خلیل خود قرار دهید. خداوند مرا خلیل خود کرده همانگونه که ابراهیم را خلیل خود برگزید. اگر من در میان امت خود خلیلی بر میگزیدم، حتماً آن خلیل برگزیده ابوبکر بود. آگاه باشید، کسانی که پیش از شما بودند قبورپیامبر خود را مسجد قرار دادند، هان!قبرها را به عنوان مسجد برنگزینید، که من شما را از آن باز میدارم و نهی میکنم. [۱۵۹]
مقصود وی از جندب بن عبدالله همان ابن سفیان بجلی، صحابی مشهور است که به جد خود منسوب شده است. پس از سال شصتم هجری درگذشت.
عبارت: «من خودم را نزد خدا مبرا میدارم از اینکه شما مرا خلیل خود قرا ر دهید» یعنی: از آنچه که انجام آن برای من جایز نیست امتناع میورزم. خُلّت بالاتر ا زمحبت است. خلیل یعنی کسی که نهایت محبوبیت را داشته باشد. از خلة- با فتح خاءِ – مشتق شده که به معنای نفوذ پیدا کردن محبت و دوستی در قلب است.
همانگونه که شاعر میگوید: روش و مسلک روح در من نفوذ کرد به همین دلیل سبب ابراهیم خلیل خلیل نامیده شد.
این شعر در معنای خلیل د رست است. همانطور که شیخ الاسلام، ابن قیم ابن کثیر و دیگران رحمة الله علیهم آن را مطرح کردهاند.
قرطبی میگوید: پیامبرصبدان خاطر خلیل نامیده شده است که قلب وی از محبت، تعظیم و معرفت خداوند لبریز شده بود و دوستی غیر او جایی در آن نداشت.
عبارت «خداوند مرا خلیل خود کرده است» بیانگر آن است که خلة بالاتر از محبت است.
ابن قیم/علیه میگوید: برخی به خطا گمان کردهاند که محبت از خلت کاملتر است و ابراهیم خلیل خدا و محمدصحبیب اوست. این دیدگاه از روی جهل آنهاست. زیرا محبت عام و خلّت خاص و به معنای نهایت دوستی است. پیامبرصخبر داده است که خداوند او را به عنوان خلیل برگزیده است و ازخود نفی میکند از اینکه غیر از خدا خلیلی داشته باشد با وصف اینکه از حب خود نسبت به عایشه و پدرش، عمربن خطاب، معاذبن جبل ودیگرانشاجمعین خبر داده است. همچنین خداوند(فرموده است که) توبه کنندگان، پاک شدگان و صابران را دوست میدارد، حال آنکه خلّت او مختص خلیلهای اوست یعنی دوستان بسیار نزدیک و صمیمی.
عبارت «اگر من در میان امت خود خلیلی بر میگزیدم، حتماً آن خلیل برگزیده من ابوبکر بود»بیانگر آن است که صدیق برترین اصحاب است و پاسخی است بر شیعه و وجهمیه. که بدترین اهل بدعت هستند.برخی از سلف آندو را از هفتاد و دو فرقه خارج کردهاند، به سبب اینکه شیعه شرک و عبادت قبرها را پدید آورد و نخستین گروهی بودند که بر قبرها مسجد بنا نهادند. این سخن مصنف است.
ولی بدون تردید سخن او درست است. عبارت مذکور به خلافت ابوبکر نیز اشاره دارد، زیرا اگر کسی، فردی را بیشتر دوست داشته باشد، آن شخصِ محبوب وی، از هرکس دیگری شایستهتر ونزدیکتر به اوست. پیامبرصصدیق را برای امامت نماز جانشین خود ساخت و هنگامی که به ویصگفته شد، عمر امام جماعت آنان شود به خشم آمد واین در همان وضعیت بیماری بود که برا ثر آن وفات یافت.
اسم ابوبکر، عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة است. صدیق اکبر، خلیفه رسول خدا و برترین صحابه به اجماع اهل علم در جمادی الاولی سال سیزدهم هجری، در سن ۶۳ سالگی درگذشت.
لفظ «ألا»در عبارت عربی حدیث حرف استفتاح است.
خطابی میگوید: انکار پیامبرصاز عمل یهود و نصاری به دو جهت بوده است.
نخست اینکه آنها برای قبور انبیاء از روی تعظیم سجده میکردند. دوم: نماز در محل دفن انبیاء را جایز دانسته ودر هنگام نماز رو به آنها نماز میخواندند. با این توجیه که بدینوسیله خداوند را عبادت میکنندو در حالیکه از تعظیم انبیاء مبالغه میکردند. مورد نخست شرک آشکار است و مورد دوم نیز شرک خفی(پنهان) است. به همین دلیل و سبب مستحق لعن و نفرین شدند. عبارت«پیامبرصدر پایان عمر خود از این عمل نهی کرده است» یعنی همانگونه که در حدیث جندب مطرح شده است. این عبارت و عبارتهای پس از آن سخن شیخ الاسلام است.
عبارت«سپس پیامبرصکسی را که چنین عملی را انجام دهد لعن کرده است» همانطوری که در حدیث عایشه آمده است.
(شارح) پس از چنین سخت گیری وشدتی از طرف سرور پیامبران چگونه جایز است که قبرها تعظیم شوند وبر آنها چیزی بنا نهاده و نزد آنها و به جهت آنها نماز گزارده شود. و اگر این افراد تعقل میکردند، چنین عملی از سوی آنان، بزرگترین مخالفت و دشمنی با خدا و رسول خداصتلقی میشد.
عبارت «در نزد آن نماز بخواند اگر چه مسجدی هم بر آن بنا نشده باشد»یعنی کسی که در آنجا نماز بخواند ملعون است. و این مقتضی تحریم نماز در کنار قبر و یارو به قبر است.
از ابوسعید خدریسبه صورت مرفوع روایت شده است که «تمام سرزمین مسجد است بجز قبرستان و حمام» احمد و صاحبان سنن این روایت را آوردهاند و ابن حبان و حاکم آن را صحیح دانستهاند. [۱۶۰]
ابن قیم /میگوید: در حالت کلی هرکس که از شرک و اسباب ووسائل آن آگاهی داشته باشد و از رسول خدا صاهداف و مقاصدش را فهمیده باشد، به طور قاطع و بدون هر گونه احتمال نقیضی میداند این تاکید بیش از اندازه و لعن و نهی با صیغههایی که از سوی پیامبرصدر قبال این مقوله مطرح شده به خاطر نجاست ظاهری نیست، بلکه به خاطر نجاست شرکی است که به مشرک به دلیل نافرمانی از پیامبرصو ارتکاب چیزهایی است که آن را نهی کرده است. به دلیل آن است که از هوای نفس خود تبعیت کرده و از پروردگار و سرور خود نترسیده است، بهرهاش از لا اله الا الله اندک و یا معدوم گشته است. این سخن و امثال آن که از پیامبرصصادر شده به منظور حفظ حریم توحید از الحاق شرک و پوشاندن آن است. در واقع خودرا برای توحید مجرد ساختن ومبرا داشتن از خشم خدا به سبب اینکه غیر او را همسان او قرار داده است. ولی مشرکان سر پیچی کرده و از فرمان پیامبرصنافرمانی و مرتکب نهی او شدهاند. شیطان آنان رابا شعار تعظیم قبرهای مشایخ و افراد صالح فریفته است وبه آنها وانمود کرده که هر اندازه شما در تعظیم و غلو پیرامون آنها افراط کنید با نزدیکی به آنها خوشبختتر و سعادتمندتر هستید واز دشمنان آنها نیز دورتر و بعیدترید.
سوگند به خدا، شیطان از همین در، بر پرستندگان یغوث، یعوق و نسر وارد شد و از ابتدا تا روز قیامت بر تمامی بندگان از همین در وارد میشود. مشرکان افراط و غلو در خصوص صالحین و انبیاء را با تبعیت نادرست از روش آنها در خود جمع کردهاند.
خداوند اهل توحید را به تبعیت و سلوک از روش صالحان و درک جایگاه اصلی آنها، هدایت کرده است. جایگاه آنها همان بندگی کردن برای خدا و سلب ویژگیهای الوهیت از آنهاست.
شارح/میگوید: از جمله کسانی که علت منع پیامبرصاز ساختن مسجد بر قبرها را، ترس دچار شدن به شرک تلقی کردهاند، عبارتند از: امام شافعی، ابوبکر اثرم، ابو محمد مقدسی، شیخ الاسلام و دیگران، رحمة الله علیهم. بیتردید علت همین است.
عبارت «صحابه در اطراف قبر پیامبرصمسجدی بنا نکردند» یعنی: از آنجایی که از سخت گیری پیامبرصدر نهی از آن و لعن فاعل آن مطلع بودند، چنین عملی را انجام ندادند.
عبارت «و هر جایگاهی که به قصد نماز تعیین شده باشد در واقع مسجد تلقی میشود» اگر چه مسجدی بر آن بنا نشده باشد، بلکه در هر مکانی نماز برپا شود مسجد نامیده میشود اگر چه قصد درست کردن بنا نیز در میان نباشد. همانطوری که اگر به فردی که قصد نماز دارد جایی عرضه شود و در آنجا بیآنکه خصوصاً برای نماز تعیین شده باشد نماز بگذارد به صرف نماز خواندن در آنجا آن مکان مسجد نامیده میشود.
عبارت«همانطوری که پیامبرصفرموده است تمام زمین برای من مسجد و پاکیزه قرار داده شده است» [۱۶۱]یعنی کل زمین مسجد نامیده شده و نماز در تمامی گوشه و کنار آن جایز است، جز مکانهایی که استثنا شده و نماز در آنها جایز نیست مثل قبرستانها و نظیر آن.
بغوی در شرح السنة میگوید: مراد آن است که برای اهل کتاب جز در عبادتگاهها ومعابد نماز خواندن درست نیست، ولی خداوند برای این امت در هر مکانی که باشند نماز خواندن را در آنجا مباح گردانیده است و این به منظور تخفیف و آسانگیری به آنها بوده است. پس از تمامی این مکانها، حمام، قبرستان ومکان نجس را خارج و استثناء کرده است.
مصنف میگوید: احمد با سند جید به صورت مرفوع از ابن مسعود سروایت کرده است «بدترین مردم کسانی هستند که در هنگام فرا رسیدن قیامت زندهاند وکسانی که قبرها را به عنوان مسجد بر میگزینند» ابو حاتم نیز این روایت را در صحیح خود آورده است. [۱۶۲]
عبارت «شِرار» با کسر شین در عبارت عربی جمع شریر است، یعنی بدتر.
عبارت «درهنگام فرا رسیدن قیامت زندهاند»یعنی در هنگام مقدمات قیامت مثل بیرون آمدن جنبنده بزرگ در زمین و طلوع خورشید از مغرب، آنها زندهاند و پس از آن در شیپور و حشتناک دمیده میشود.
عبارت «و کسانی که قبرها را به عنوان مسجد بر میگزینند» در واقع به جمله قبلی عطف شده است.
یعنی علاوه بر گروه قبل، این دسته نیز از بدترین مردم هستند که با نماز خواندن نزد قبرها و رو به آنها و ساختن مساجد بر آنها، آنجا را سجده گاه و مسجد بر میگزینند.
در احادیث پیشین گذشت که یهود ونصاری چپنین اعمالی را انجام میدادند و پیامبرصبخاطر آن اعمال لعنت و نفرینشان کرد، تا امت خود ر ا بر حذر دارد از اینکه با پیامبر صوافراد صالح خود همانند یهود و نصاری رفتار کنند. بیشتر امت محمدصاز این تحذیر سر بلند نیستند، بلکه حتی معتقدند که چنین اعمالی نزدیکی جستن به خداست، حال آنکه این اعمال آنها از جمله چیزهایی است که آنان را از خداوند دور میسازد و از رحمت او میراند. جای شگفتی است که بیشتر مدعیان علم در این امت این اعمال را انکار نمیکنند، بلکه چه بسا آن را نیکو به شما آورده و بدان تمایل پیدا کردهاند، غربت اسلام با چنین وضعیتی شدیدتر شده و معروف و منکر وارونه گشتهاند به طوری که معروف، منکر و منکر معروف تلقی میشود. بدعلت جایگزین سنت و سنت، بدعت معرفی شده است، خردسالان با آن نشو ونما میکنند و بزرگسالان بوسیله آن پیرو فرتوت میشوند.
شیخ الاسلام میگوید: در خصوص بنا کردن مساجد بر قبرها باید گفت: تمامی گروهها بر نهی از چنین کاری تصریح نمودهاند و این موضعگیری نیز به استناد و تبعیت از احادیث صحیح صورت پذیرفته است. یاران ماو دیگران از جمله پیروان مالک و شافعی، به تحریم آن قائل هستند، به طور قطع شکی در تحریم آن نیست. سپس شیخ الاسلام احادیثی را پیرامون آن آورده است و در ادامه میگوید: این مسجدهای ساخته شده بر قبرهای پیامبران، صالحان یا پادشاهان و غیره، میبایست با خراب کردن آنها را از میان برد، زیرا ازجمله چیزهایی است که علمای معروف در مخالفت با آن همگی اتفاق نظر دارند.
ابن قیم /میگوید: ویران ساختن ونابود کردن قبههایی که بر قبرها بنا نهاده شدهاند، واجب است. چرا که بر نافرمانی از پیامبرصتاسیس شده است. جماعتی از علمای شافعی برنابود کردن بناهایی که در قرافه درست شده فتوا دادهاند از جمله آن علما ابن جمیزی، ظهیر ترمینی دیگران هستند. قاضی ابن کج میگوید: کچکاری قبرها و بنا کردن گنبد و غیر گنبد بر آنها جایز نیست ووصیت به آن نیز باطل است.
اذرعی میگوید: در بطلان وصیت بر بناء قبه و گنبد و سایر بناها و انفاق اموال فراوان برای قبرها، کسی در تحریم آن شک ندارد.
قرطبی در خصوص حدیث جابرسکه گفت: پیامبرصاز کچکاری قبر و بنا ساختن بر آن نهی کرده است، [۱۶۳]میگوید: امام مالک به ظاهر این حدیث نظر داده است و بنا ساختن و کجکاری قبرها را ناپسند داشته است ولی دیگران اجازه دادهاند، حال آنکه این حدیث حجت علیه آنهاست.
ابن رشد میگوید: امام مالک بنا ساختن بر قبر و گذاشتن سنگ بر آن را ناپسند میداند، چرا که این از بدعتهای کسانی است که ثروتمند هستند و این عمل را به منظور فخر و مباهات و آوازه انجام میدهند، در کراهت این کار هیچگونه اختلافی وجود ندارد.
زیعلی در شرح الکنز میگوید: بنا نهادن بر قبر کراهت دارد و ناپسند است. قاضی خان نیز یادآور شده است، قبر نباید کجکاوی و یا بر آن بنا نهاده شود، چرا که از پیامبرصروایت شده است که از کجکاری و بنا بر مسجد نهی کرده است. مراد از کراهت در اینجا از نظر حنیفه کراهت تحریمی است. که ابن نجیم آن را در شرح الکنز مطرح کرده است.
شافعی /میگوید: از نظر من پسندیده نیست که مخلوق تعظیم شود تاجایی که قبر او مسجد واقع شود. از ترس اینکه انجام دهنده چنین کاری دچار فتنه شود و مردمانی که پس از او میآیند نیز دچار فتنه گردند. سخن شافعی /بیان میدارد که مقصود وی از کراهت و ناپسند داشتن همان کراهت تحریمی است. شارح /میگوید: نووی /در شرح المهذّب بر تحریم بنا بر روی قبرها به طور مطلق قطعیت نهاده است. در شرح مسلم نیز عین همین دیدگاه را مطرح کرده است.
ابو محمد عبدالله بن احمد بن قدامه، پیشوای حنبلیان و صاحب تالیفات بزرگی مثل المغنی، الکافی و غیره میگوید: بر گرفتن مساجد بر قبرها جایز نیست. زیرا پیامبرص فرموده است: خداوند یهود و نصاری را لعنت ونفرین کرده است.
قبلا روایت کردیم که سرآغاز پرستش بتها، تعظیم مردگان، مجسمه درست کردن برای آنها، تبرک جستن و نماز خواندن در جوار آنها بود. شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: تفاوتی نمیکند که قبرستان جدید باشد یا قدیم، خاکش دگرگون شده باشد یا خیر، میان آن و زمین حائل و مانع باشد یا نباشد، به دلیل عمومیت اسم و علت، حکم یکی است. زیرا پیامبرصلعن کرده است کسانی را که قبرهای پیامبرانشان را مسجد گرفتهاند.معلوم است که قبر پیامبران نجس تلقی نمیشود.
خلاصه، به کسی که نهی پیامبرصاز نماز در قبرستان را تنها به دلیل نجاست خاک میداند، باید گفت بسیار بعید است که نظر و مقصود پیامبرصاین باشد ضمن اینکه ممکن است بر روی یک قبر مسجدیبنا شده باشد، باز هم در این مسجد نماز گزارده نمیشود، چه پشت قبر باشد چه جلو آن.
در مذهب امام احمد بن حنبل، عدم جواز نماز در چنین مکانی مورد اتفاق است. چرا که پیامبرصفرموده است: پیش از شما کسانی بودند که قبرهای انبیاء و صالحان خود را مسجد گرفتند، هان آگاه باشید قبرها را مسجد برنگزینید، من شما را از آن باز میدارم و نهی میکنم. [۱۶۴]قبر پیامبران رابه طور خاص مطرح کرده است زیرا ایستادن و عبادت کردن مردم بر قبر آنها بیشتر و برگزیدن قبر آنها به عنوان مسجد شدیدتر است. همچنین اگر چه بنایی هم بر قبر آنان نباشد، چون حقیقت مفسدت شرک به این ترتیب رخ داده است، از این رو نماز خواندن در قبر آنها به همین سبب نهی شده است.
و هر مکانی که در آن نماز گزارده شود، مسجد نامیده میشود. همانطور که پیامبرصفرمودند: تمام زمین برای من مسجد و پاک و منزه قرار داده شده است. [۱۶۵]اگر چه جای یک قبر یاد و قبر باشد.
برخی از اصحاب ما، (حنابله)گفتهاند نماز در کنار یک قبر یا رو به قبر ممانعتی ندارد، چرا که اسم قبرستان آن را شامل نمیشود، در حالیکه در کلام امام احمد و برخی از یاران او این فرق وجود ندارد، بلکه عموم کلام آنان متقضی منع نماز در نزد هر قبری است.
همانگونه که پیشتر از علی س روایت شده است که گفت: در حمام و نزد قبر نماز نمیگزارم.
بنابراین شایسته است که نهی پیامبرصشامل حریم قبر و حیاط آن نیز باشد، نماز در مسجدی که بر قبرستان بنا نهاده شده است، جایز نیست. خواه بین آن مسجد و قبرستان دیواری باشد که آنها را از هم جدا کرده خواه نباشد، تفاوتی نمیکند (در هرصورتی و ممنوع نهی شده است
میگوید: در روایت اثرم آمده است: اگر مسجد در میان قبرها باشد، نماز واجب در آن خوانده نمیشود، اگر چه بین قبرها و مسجد فاصله باشد و تنها نماز بر جنازه یا میت در آنجا رخصت داده شده است، نه غیر آن.
ابن تیمیه/(در ادامه) حدیث أبومرثد مطرح کرده است که گفت: پیامبرصفرمودند: به سوی قبرها نماز بخوانید. و سندش را نیز جید معرفی کرده است. [۱۶۶]
اگر سخن علما را درا ین زمینه دنبال کنیم، سخن به درازا میکشد. و اینجا روشن شد که علما رحمهم الله بیان کردهاند که علت نهی همان چیزی است که این عمل بدان منجر میشود؛ از قبیل غلو در خصوص آنان، عبادت کردن برای آنها به غیر ازخدا. همانطوری که امروز واقع شده است ولی ما از خداوند کمک میطلبیم و او کمکار حقیقی است.
پس از دوران امامانی که مردم به سخنان آنان خو گرفته و عادت کرده بودند در ابواب مختلف علم به خدا، سردرگمیهای زیادی بوجود آمد. به طوری که عدم شناخت هدایت و علمی که خداوند به پیامبرصداده بود مردم را به اشتباه انداخت. نصوص کتاب و سنت را با قیدهایی مقید کردند که فرمانبرداری را سست گردانید و به وسیله این قیدها قصد ونیت پیامبرصاز نهی را وارونه جلوه دادند و برخی از آنها گفتند که نهی از بنا بر قبور، تنها به قبرستان مسبله اختصاص دارد و نهی از نماز خواندن در آن به خاطر نجاست چرک مرده است. تمامی این قیدها از چند جهت باطلاند:
این توجیهات سخن گفتن پیرامون دین خدا بدون علم و آگاهی است و بنابر نص کتاب سخن بدون علم حرام است.
آنچه آنها میگویند مقتضی لعن فاعل و انجام دهند آن و سخت گیری بر وی نیست. چه مانعی وجود داشت که پیامبرصبگوید: هرکس در بقعه نجسی نماز بخواند لعنت خدا بر او.
لازمه گفته این عده آن است که پیامبرصعلت را بیان نکرده است ودر بیان آن امت را به کسانی که پس از وی و بعد از قرون برتر و امامان میآیند، حواله کرده است. چنین چیزی به طور قاطع از نظر عقل و شرع باطل است. همانگونه که لازمه چنین سخنی آن است که پیامبرصاز بیان آن عاجز شده یا اینکه در ابلاغ کوتاهی کرده است واین نیز از باطلترین سخن است. زیرا پیامبرصبه روشنی ابلاغ کرده است و قوت او در بیان از قدرت هر کسی بالاتر است و چون لازم باطل شد ملزم و نیز به تبع آن باطل میشود.
همچنین میتوان گفت: این لعن و سخت گیری شدید تنها در خصوص کسی است که قبور انبیاء را مسجد قرار میدهند و در برخی نصوص به گونهای آمده است که قبر انبیاء و غیر انبیاء را در بر میگیرد.
اگر علت نجاست باشد – آنگونه که مدعیان قبلی ادعا داشتند - در خصوص قبرهای انبیاء منتفی است، چرا که جسد آنها تازه و هیچگونه نجاستی ندارد که مانع نماز نزد قبرهای آنان شود، پس هرگاه نهی از برگرفتن مساجد نزد قبرها طبق نص قبر انبیاء را نیز در بر بگیرد، در آن صورت معلوم میگردد، علت تحریم و نهی آن چیزی نیست که این علمای مدعی که اقوالشان مطرح شد، عنوان کردهاند. سپاس خداوند رابه سبب ظهور برهان و راه آشکار. تمام حمد وثنا ویژه خداوندی است که مارا به این راه هدایت کرد. وهرگز نمیتوانستیم هدایت شویم اگر خداوند ما را هدایت نمیکرد.
از جمله مسائلی که در این باب مطرح گردید، عبارتند از:
نخست: بیان داستان فردی که در کنار قبر یکی از شخصیتهای صالح مسجدی بنا کرد تا خداوند را پرستش کند، بیان این داستان توسط پیامبرصگویای آن است که اگرچه نیت فرد مذکور درست است ولی عملکرد او نادرست است.
دوم: نهی از مجسمهها و سخت گیری و شدت پیرامون آن
سوم: دوری و اجتناب از مبالغه و سخت گیری پیامبرصدر مورد آن. اولاً چگونگی بیان مساله برای امت و سپس گفتن چنان سخنی پنج روز قبل از وفات خود. سپس آنچه در سیاق آمده است بر آنچه قبلاً گذشت بسنده و کفایت نکرد.
چهارم: نهی پیامبرصاز انجام چنین فعلی پیش از آنکه قبری در کار باشد و تحقق یابد.
پنجم: آن روش یهود ونصاری در خصوص پیامبرانشان بود.
ششم: پیامبرص به سبب آن عمل، آنان را لعنت کرد.
هفتم: مقصود پیامبرصبر حذر داشتن ما از قبر خود بود.
هشتم: علت عدم ابراز (آشکار نموندن) قبر او ص
نهم: معنای به مسجد گرفتن قبرها.
دهم: پیامبرصکسی راکه قبور انبیاء را مسجد بگیرد در کنار کسی مطرح کرده که قیامت در حالت زنده بودن او بر پا میشود و این دو دسته را مقرون به هم مطرح کردهاست. وسبب و وسیله را قبل وقوع شرک یادآور شده است
یازدهم: این مقوله را پنج روز قبل از وفات خود در خطبهاش در رد بر دو گروهی که بدترین اهل بدعت هستند مطرح کرد، همانهایی حتی برخی از اهل علم آنها را از هفتاد و دو فرقه امت اسلام خارج کردهاند. و این دو دسته یکی شیعه ودیگری جهیمه است به دلیل این که شیعه شرک وعبادت قبرها را پدید آورد و نخستین کسانی بودند که بر قبر مسجد بنا نهادند.
دوازدهم: در شدت احتضار، پیامبرصبا آن مساله آزمایش شد و بدان اهمیت داد.
سیزدهم: پیامبرانصبا مقام خلّت (دوستی نزدیک وصمیمی با خداوند)گرامی داشته شد.
چهاردهم: تصریح به اینکه خلّت از محبت بالاتر است.
پانزدهم: تصریح به اینکه ابوبکر صدیق بالاترین اصحاب است.
شانزدهم: اشاره بر خلافت ابوبکر صدیق.
[۱۵۷] بخاری: کتاب الصلاة(۴۲۷) باب هل تنبش قبور مشرکی الجاهلیه ویتخذو مکانها مساجد. مسلم: کتاب المساجد و مواضع الصلاة(۵۲۸)(۱۶): باب النهی عن بناء المساجد علی القبور. [۱۵۸] بخاری: کتاب الصلاة(۴۳۵): باب (۵۵)مسلم کتاب المساجد و مواضع الصلاة(۵۳۱)(۲۲): باب النهی عن بناء المساجد علی القبور. [۱۵۹] مسلم: کتاب المساجد و مواضع الصلاة(۵۳۲)(۲۳) باب النهی عن النهی عن بناء الساجد علی القبور. [۱۶۰] صحیح است: احمد(۳/۸۳)ابو داوود: کتاب الصلاة(۴۹۲) باب فی مواضع التی لا تجوز فیها الصلاة ترمذی: کتاب ابواب الصلاة(۳۱۷)باب ماجاء ان الارض کلها مسجد الا المقبره والحمام. ابن ماجه کتاب المساجد (۷۴۵) باب المواضع التی یکره فیها الصلاة وابن حبان (۳۳۸-الموارد). حاکم (۱/۲۵۱)شیخ شاکر در حاشیه خود بر ترمذی این روایت را صحیح دانسته است. البانی در احکام الجنائز(۱۳۷) شیخ الاسلام ابن تیمه در الفتاوی(۱۹/۲۶) میگوید: علت نهی این است که وسیلهای است برای شرک با وجود اینکه قبرستانها پناهگاه شیاطین هستند. [۱۶۱] بخاری کتاب الصلاة(۴۳۸)باب قول النبیصجعلت لی الارض مسجداً وطهوراً مسلم: کتاب المساجد (۵۲۳)(۵) از حدیث جابر بن عبداللهب. [۱۶۲] صحیح است: احمد (۱/۴۳۵) ابن حبان (۳۴۰) فی الصلاة: باب ماجاء فی الصلاة فی الحمام و المقبره، ابن تیمیه در الاقتضاء(۱۵۸) میگوید. سند آن جید است استاد احمد شاکر در حاشیه خود بر سند(۳۸۴۴، ۴۱۴۳) آن را صحیح دانسته است. البانی نیز در تحذیر المساجد (ص۱۹) آن را صحیح قلمداد کرد ه است. [۱۶۳] مسلم: کتاب الجنائز(۹۷۰)(۹۴): باب النهی عن تحصیص القبر و البناء علیه. [۱۶۴] تخریج آن در شماره (۱۶۷)گذشت. [۱۶۵] تخریج آن در شماره (۱۶۹)گذشت. [۱۶۶] مسلم: کتاب الجنائز(۹۷۲)(۹۸): باب النهی عن الجلوس علی القبر والصلاة علیه.