باب: درمورد منع از سلام گفتن بر خدا
در صحیح از ابن مسعود سروایت شده است که گفت: هنگامی که در نماز با پیامبر صبودیم گفتیم: سلام بر خدا از سوی بندگانش. سلام بر فلانی و فلانی. پس پیامبرصفرمودند: نگویید سلام بر خدا چرا که خداوند خود سلام است.
مصنف این باب را با سخنی تحت عنوان منع از گفتن سلام بر خدا آغاز کرده است.
مقصود از صحیح، صحیح بخاری است ولی این حدیث در ابو داود، نسائی و ابن ماجه نیز روایت شده است. [۳۷۳]
که این حدیث قسمتی از حدیث شقیق بن سلمة از عبدالله بن مسعود ساست که گفت: ما هنگامی که با رسول خدا در نماز برای سلام دادن نشستیم گفتیم سلام بر خداوند پیش از سلام بربندگانش. سپس میگفتیم سلام بر فلان و فلان. پس پیامبرصفرمودند: نگویید بر خدا چرا که خداوند خود سلام است و در پایان آن تشهد اخیر را میخواندیم. ترمذی نیز [۳۷۴]از حدیث اسود بن یزید از ابن مسعود این روایت را آورده است، ضمن اینکه سبب نهی از آن عمل را اینگونه عنوان کرده است که خداوند خود سلام است و سلام نیز از جانب اوست.
پیامبرصهرگاه نمازهای واجبش تمام میشد سه بار (در پایان هر نماز) استغفار میکرد و میفرمود: (اللهم انت السلام ومنك السلام. تباركت یا ذا الجلال والاكرام) یعنی: پروردگارا تو سلام هستی و هر سلامتی از جانب توست، ای خداوند صاحب جلال و بخشش و پر از خیر و برکت تو به همه چیز برکت میبخشی. [۳۷۵]
در حدیث آمده است که سلام مذکور و درود و سلام بهشتیان برای پروردگارپرخیر و برکت و متعالی خودشان است. [۳۷۶]در وحی خداوندی آمده است که خداوند متعال بر بهشتیان سلام میفرستد همانطوری که خداوند متعال فرموده است ﴿سَلَٰمٞ قَوۡلٗا مِّن رَّبّٖ رَّحِيمٖ٥٨﴾[يس: ۵۸].
سخن از جانب خداوند به بهشتیان سلام است. (یعنی با سلام ازآنان استقبال میکند).
این سخن که خداوند خود سلام است بدین معناست که خداوند از هر نقصی سالم و از هر تمثیلی بری است او به تمام کمالات متصف و از هر عیب و نقصی منزه و بری است.
علامه ابن قیم/در بدائع الفوائد میگوید: «السلام» اسم مصدر است و از جمله الفاظ دعا محسوب میشود که متضمن انشاء و اخبار است (یعنی هم بیانگر امر است و هم گزارش و خبر) جنبه خبری آن با جنبه انشاییاش تناقض ندارد. در حقیقت به معنای همان سلام مطلوب و دورد و سلام فرستادن است. که دو دیدگاه مشهور در این امر وجود دارد: نخست اینکه سلام در اینجا همان خداوند ﻷاست و معنای سلام از جانب خدا بر بندگان در واقع همان نزول برکات وی بر آنهاست. بنابراین در میان اسماء خداوند ﻷتنها سلام بدین معنا برگزیده شده است.
دوم اینکه «سلام» مصدری است به معنای سلامت. که در هنگام سلام و درود فرستادن همین مطلوب و مد نظر میباشد. دلیل طرفداران این دیدگاه این است که سلام به صورت نکره میآید. فرستنده سلام میگوید: سلام علیکم، اگر اسمی از اسما خدا بود به این شیوه استعمال نمیشد و از دلایل دیگر آنها این است که مقصود از سلام، معنای اسم خدا نیست بلکه تنها مقصود آن اعلام سلامت به صورت خبری و دعایی است.
علامه ابن قیم/میگوید: حکم نهایی این است که گفته شود: از مجموع این دو دیدگاه میتوان حق را شناخت و در واقع حقیقت در جمع کردن این دو دیدگاه است و هرکدام از این دو نظر در برگیرنده قسمتی از حق هستند.و از مجموع آندو میتوان به نظر درست و صحیح دست یافت که دست یافتن به نظر درست تنها با یک قاعده روشن میگردد و قاعده این است، هرکس که خداوند را با اسامی نیکویش به فریاد میخواند حق آن است که هر مطلوبی را باید از وی بخواهد و به اسمی از اسمهای او متوسل شود که آن مطلوب را در بر بگیرد و مقتضی آن باشد و آن اسم با حصول آن مطلوب مناسبت داشته باشد تا داعی بوسیله آن اسم از خداوند آنچیز مطلوب را بخواهد و بوسیله آن به خداوند متوسل شود.
پس هرگاه گفت: پروردگارا مرا ببخش و توبهام را بپذیر به حق که تو توبهپذیر و بخشاینده هستی. (تواب و غفور هستی) در واقع دو چیز را از خداوند خواسته و با دواسم از اسامی خداوند که مقتضی دست یافتن به مطلوب اوست خداوند را به فریاد خوانده و دعا کرده است.
پیامبرصهنگامی که ابوبکرساز وی درخواست کرد که چه دعایی را بخواند فرمودند، بگو پروردگارا بر خود فراوان ستم کردم و تنها تو گناهان را میبخشی پس از جانب خود بر من مغفرت و بخششی عطا کن و به من رحم کن و به حق که تو غفور و رحیم هستی. [۳۷۷]
از آنجایکه جایگاه سلام در چنان شرایطی جایگاه در خواست سلامتی است که از همه چیز نزد شخص مهمتر است، لذا در درخواست خود اسمی از اسمهای خداوند را آورده است و آن همان «السلام» است که از خداوند بوسیله این اسم سلامت را در خواست میکند. بنابراین لفظ سلام دو معنا را در بر میگیرد. نخست: نام خدا
دوم: در خواست سلامت که مقصود اصلی گوینده سلام همین است.
در واقع سلام علیکم متضمن اسمی از اسامی خدا و طلب در خواست سلامت از اوست. که این بهره آن جای تامل و درنگ دارد و حقیقت سلام در واقع برائت و رهایی و نجات از هرگونه شر و عیب است.
تمام مشتقات سلام بر این محور میچرخد و این جمله دعایه که میگویند «سلَّمک الله» از همین معناست.
همچنین دعای مومنان بر روی پل صراط که میگوید ««رب سَّلم سلَّم» [۳۷۸]یعنی پروردگارا به سلامت نجاتم ده، و یا این گفته که میگویند: سلِّم الشی لفلان یعنی این چیز را به فلانی تسلیم کن و تنها به او اختصاص بده و دیگران را از آن رها سازد و خود را نیز برهان، از این معناست.
خداوند متعال فرموده است: ﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا رَّجُلٗا فِيهِ شُرَكَآءُ مُتَشَٰكِسُونَ وَرَجُلٗا﴾[الزمر: ۲۹].
یعنی: «خداوند مردی را مثل زده است که صاحبان مختلف دارد و مردی دیگر که تنها یک صاحب دارد».
مترجم: (مقصود در اینجا بردهای است که صاحبان مختلف یا یک صاحب دارد)که رجلاً سَلماً الرجل یعنی: تنها از آن یک نفر است و هیچ شخص دیگری صاحب و مالک آن نیست. همچنین سِلم به معنای صلح در برابر حرب (جنگ) نیز از همان معناست. چرا که هرکدام از طرفین جنگ خود را از اذیت دیگری نجات و رهایی میدهد. به همین دلیل بر وزن مفاعلة استعمال شده و گفته میشود مسالمه مثل مشارکت. قلب سلیم نیز از همین معناست یعنی قلبی که از عیب ودغل پاک و مصفا شده است.حقیقت سلام این است که فرد خود را برای خداوند رها سازد و تنها برای او اخلاص داشته باشد و از هر گونه عقل و غش، شرک و گناه و مخالفت با امر خدا رهایی یابد. در دوستی خود با خداوند و معامله نیکو با او استقامت ورزید و پایداری کند و این چیزی است که رستگاری از عذاب خدا و پیروزی به لطف و کرم خداوندی را برای بنده تضمین میکند و مایه و ضامن اطمینان اوست.
اسلام از همین ماده سلامت و سلام گرفته شده است چرا که آن تسلیم و فرمانبرداری و رهایی از شائبههای شرک برای خداست. مسلمان تسلیم پروردگارش شده و خود را برای او اخلاص کرده است. همانند بردهای که خود را برای صاحب خود تسلیم کرده و هیچکس دیگری حق مشارکت در آن را ندارد به همین سبب خداوند این دو مثال را بر طبق آیهای که گذشت برای مسلمان خالص به پروردگار و مشرک زده است تا نمونهای از این دو نوع انسان مشرک و مسلم باشد.
از جمله مسائلی که در این باب مطرح گردید عبارتند از:
نخست: تفسیر سلام.
دوم: شرح اینکه سلام همان تحیت و درود است (حفظ و حیات همه جانبه).
سوم: اینکه شایسته نیست بر خداوند سلام بفرستیم چون خود او سلام است.
چهارم: علت سلام نفرستادن بر خداوند.
پنجم: آموزش سلام و تحیاتی که شایسته خداوند است.
[۳۷۳] بخاری: کتاب صفة الصلاة (۸۳۵) باب ما یتخیر من الدعاء در الشهد و لیس بواجب مسلم: کتاب الصلاة (۴۰۲)(۵۸) باب الشهد فی الصلاة ابو داود کتاب الصلاة (۹۶۸) باب الشهد نسائی: فی کتاب الیهو (۳/۵۰، ۵۱) باب تخیر الدعا در الصلاة علی االنبی. از حدیث شفیق بن سلمة از عبدالبدبن مسعود س. [۳۷۴] ترمذی: فی الصلاة (۲۸۹) باب ماجاء فی التشهد من حدیث الاسود من یزید از عبدالله بن مسعودسنسائی نیز آن را تخریج کرده است (۲/۲۳۷، ۲۳۸) ضمن اینکه وی نیز به همین روش روایت کرده است. [۳۷۵] مسلم آن را تخریج کرده است کتاب المساجد (۵۹۱)(۱۳۵)باب استحباب الذکر بعد الصلاة و بیان صفتة از حدیث ثوبانس. [۳۷۶] منکر است. قسمتی از حدیث طویلی است که ابن ابی دنیا و ابو نعیم به طور متصل روایت کردهاند که رفع آن آنگونه که منذری در الترعیب و الترهیب (۴/۲۷۱) آورده است منکر است. [۳۷۷] بخاری: کتاب التوحید (۸۳۸۷) باب و کان الله سمیعاً یصیراً) مسلم: کتاب الذکر و الدعا (۲۷۰۵)(۴۸) باب استحباب خفض الصوت با الذکر از حدیث عبدالله بن عمرو بن عاصب. [۳۷۸] از حدیث مغیرة بن شعبه است که میگوید: رسول خداصفرمودند: شعار مومن بر (پل) صراط: رب سلِّم سلِّم است. ترمذی این روایت را در کتاب صفة القیامة (۲۴۳۴) باب ماجا فی شأن الصراط آورده است. البانی آن را در ضعیف الجامع (۳۹۹۷) تضعیف کرده است. بخاری صفة ا الصلاة (۸۰۶) باب فضل السجود از حدیث ابو هریرة مبنی بر اینکه سخن انسان در آن روز رب سلم سلم است. حافظ در الفتح (۱۱/۳۹۴)می گوید: لزوم این شعار مومن آن نیست که آن را به نطق بیاورد بلکه انبیاء آن را به زبان میآوردند برای مومنان دعای سلامت میکنند بنابراین شعار مومن نامیده شده است.