باب: اینکه شخص به کسی نگوید بنده و کنیز من
در صحیح از ابو هریره روایت شده است که رسول خداصفرمودند: هیچکدام از شما نگوید: به «رَبَّت» غذا بده یا برای ربت آب وضو بریز (وضو بگیر) بلکه (بجای رب) بگوید: سرور ومولای من.
و هیچکدام از شما (به برده و کنیز) خود نگوید: بنده و کنیز (أمة) من، بلکه بگوید: پسر جوان یا دختر جوان یا غلام من.
مصنف این باب را با بحثی تحت این عنوان که شخص به کسی نگوید بنده و کنیز من، آغاز کرده است.
سپس حدیثی را که در صحیح از ابوهریرة [۳۸۲]روایت شده است به عنوان شاهد مثال و سند گفته خود آورده است که رسول خدا صفرمودند: هیچکدام از شما نگوید: به ربت غذا بده یا برای ربت آب وضو بریز (وضو بگیر) بلکه (بجای رب) بگوید: سرور و مولا و هیچکدام از شما (به برده و کنیز) نگوید: بنده و کنیز (أمة) من بلکه بگوید: پسر جوان یا دختر جوان یا غلام من.
این الفاظ که مورد نهی واقع شدهاند اگر چه در لغت اینگونه اطلاق شود ولی پیامبرصبه منظور تحقق توحید و پیشگیری از وقوع در شرک و جلوگیری از ابزارهایی که منجر به شرک میشوند از آن نهی فرمودهاند. زیرا در لفظ آن تشریک معنا وجود دارد هم برای خداوند و هم برای غیر او به کار میرود.
چرا که تنها خداوند رب تمامی بندگان است و اگر بر غیر خدا نیز اطلاق شود در آن اسم با خداوند مشارکت داده شده است. به همین سبب پیامبرصاز آن نهی کردهاند اگر چه در به کار گرفتن آن، شریک قرار دادن برای خداوند در ربوبیت آنگونه، که خود توصیف کرده است مد نظر نباشد.
معنای رب در آنجا این است که وی مالک اوست و به این اعتبار بر مالک آن شخص لفظ رب اطلاق میشود. پس نهی از آن به سبب دوری گزیدن و یا قطع کردن ماده تشریک میان خالق و مخلوق به قصد تحقق توحید و دوری از شرک اگر چه در لفظ نیز باشد، است.
و این یکی از نیکوترین مقاصد و اهداف شریعت است به دلیل اینکه بیانگر تعظیم پروردگار متعال و دور ساختن او از هر گونه مشابهت به مخلوقات خود است. بنابراین رسول خدا صآنان را به چیزی که جایگزین این لفظ شود راهنمایی کرد و آنهم گفتن لفظ سرورم و مولایم است. همچنین سخن وی در خصوص اینکه کسی از شما نگوید: بنده و کنیز من. چرا که بنده بنده خداست و کنیز نیز کنیز خداست. خداوند متعال فرموده است: ﴿إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣﴾[مريم: ۹۳].
یعنی: «تمام کسانی که در آسمانها و زمیناند برای خداوند رحمان بندگی میکنند».
اطلاق این دو کلمه برغیر خداوند در واقع شریک قرار دادن در لفظ برای خداوند است. و به خاطر تعظیم خداوند متعال و رعایت ادب و دوری از شرک تحقق یافتن توحید، پیامبرصاز اندو نهی فرمودهاند و آنها را راهنمایی کرده است تا بگویند پسر جوان، دختر جوان یا غلام من. این در واقع از باب حمایت مصطفیصاز حریم توحید بوده است. امتش را به هر چیزی که در آن نفع و سود وجود دارد، مطلع ساخت و آنها را از هر چیزی که درآن نقصان در دین است بازداشت. هیچ خیری نیست مگر اینکه آنها را بدان راهنمایی کرده است بویژه در تحقق توحید. و هیچ شری نیست مگر اینکه آنها را از آن بر حذر داشته بویژه هر چیزی که به طور لفظ نیز فرد را به شرک نزدیک گرداند، اگرچه فرد قصد و نیت آن را نداشته باشد. توفیق و رستگاری از طریق خداوند حاصل میگردد.
از جمله مسائلی که در این باب مطرح گردید عبارتند از:
نخست: نهی پیامبرصاز گفتن الفاظی مثل عبدی (بنده من) و امتی (کنیز من).
دوم: برده به ارباب خود رب نگوید و نباید به برده گفته شود که به ربت غذا بده. (که مقصود ارباب است).
سوم: تعلیم نخست اینکه به برده بگوید دختر جوان، پسر جوان یا غلام من.
چهارم: تعلیم دوم اینکه برده به صاحب خود بگوید سرور و مولای من.
پنجم: آگاهی به مراد و مقصود پیامبرصاز چنین بازداشتی، که مقصود و مراد وی چیزی جز تحقق توحید وعایت آن نبود گرچه در لفظ نیز باشد.
[۳۸۲] بخاری: کتاب العتق (۲۵۵۲) باب کراهة التطاول علی الرقیق. مسلم کتاب الالفاظ من الادب (۲۲۴۹)(۱۵) باب حکم اطلاق لفظة العبد و الامة و المولی و السید.