فتح المجید شرح کتاب توحید

فهرست کتاب

باب

باب

قول خداوند متعال ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ[البقرة: ۱۶۵] .

ترجمه: «برخی از مردم هستند که غیر از خدا، خدا گو نه هائی برمی گزینند و آنان را همچون خدا دوست می‌دارند».

این آیه که برای آن از جانب مصنف/ بابی باز شده است بدان خاطر است که محبت خداوند متعال اصلی است که اساس دین اسلام به دور آن می‌چرخد به گونه‌ای که کمال و نقصان توحید انسان به شدت و ضعف آن بر می‌گردد (در شرح المنازل) در مورد این فرموده خداوند: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا[البقرة: ۱۶۵] چنین آمده که هرکس غیر از خدا چیزی را همانند خدا دوست بدارد، بی‌شک جزء افرادی خواهد بود که همتاهایی را برای خداوند قرارداده است، البته این انبار (همتایانی قرار دادن) در محبت است نه در خلق و ربوبیت، زیر احدی از اهل زمین نمی‏تواند چنین شراکتی را محقق کند در صورتی که بسیاری از مردم انبارهایی را در تعظیم و بزرگ داشتی به سان خداوند برای خود قرار داده‏اند. خداوند متعال در ادامه آیه می‏فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ[البقرة: ۱۶۵] و کسانی که ایمان آورده‌اند خدا را سخت دوست می‌دارند در تقدیر این آیه دو قول آمده است:

۱- محبت مومنین در برابر رب و پروردگارشان به مراتب بیشتر از محبت و ارج و قدری است که مشرکین برای معبودهای خود قائل‏اند.

ابن جریر از مجاهد در مورد قول خداوند ﴿يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ[البقرة: ۱۶۵] روایت کرده که آن ابهت و بزرگی که مختص خداوند است، مشرکان برای افرادی غیر از خداوند قرار داده‌اند و ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ[البقرة: ۱۶۵] «شدت محبت مومنین را نسبت به خدا در تراز محبت کفار نسبت به بت‌هایشان بیان می‏کند».

همچنین از ابن زید روایت شده که انبارهای این مشرکان اله‌هایی بوده است، که همراه خدا به عبادت آن‌ها می‌پرداختند و همچنان که مومنین خدا را دوست داشتند آن‌ها هم اله‌هایشان را دوست می‌داشتند اما محبت ایمان داران شدیدتر از محبت مشرکان بوده است.

۲- محبت مؤمنین برای خداوند بیشتر از محبت مشرکین برای شریکان خداوند می‌باشد، زیرا محبت مؤمنین خالص و پالوده‌ است، اما محبت مشرکین در میان شریکان تقسیم شده‌ است، و محبت خالصانه‌ از محبت مشترک شدیدتر است. این دو قول بر آیه‌ زیر مترتب شده‌ که‌ خداوند می‌فرماید: ﴿يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ.

در این آیه‌ نیز دو قول وجود دارد: نخست: آنان را همانند خدا دوست دارند، که‌ محبت آنان را برای خدا اثبات می‌کند، اما محبتی آمیخته‌ با محبت شریکانی برای خدا. دوم: مشریکان شریکان را دوست دارند همان‌گونه‌ که‌ مؤمنین خدایشان را دوست دارند، سپس خداوند بیان داشته‌ که‌ محبت مؤمنین برای خداوند بیشتر و شدیدتر از محبت مشرکین برای شریکان می‌باشد.

شیخ الاسلام ابن تیمیه /در ترجیح قول اول می‏گوید: مشرکان مورد مذمت قرار گرفتند، چون محبت خود را تقسیم کردند بین خداوند و غیر او، حال آن که محبت باید خالصانه باشد و فقط برای خداوند باشد و به خاطر این تسویه است که در آتش عذاب در حالی که الهه‌هایشان نیز در آنجا حاضر هستند، می‌گویند: ﴿تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٨[الشعراء: ۹۷-۹۸] «به خدا سوگند مادر گمراهی آشکاری بوده‏ایم، آن زمان که شما معبودان دروغین را با پروردگار جهانیان (در عبادت و طاعت) برابر می‌دانستم»، همچنین مراد از عدل در این قول خداوند ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ ٱلظُّلُمَٰتِ وَٱلنُّورَۖ ثُمَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ يَعۡدِلُونَ١[الأنعام: ۱] «ستایش خداوندی را سزاست که آسمان و زمین را آفریده است و تاریکیها و روشنایها را ایجاد کرده است (که هریک سود ویژه و حکمت خاصی در بر دارند و دلایل با هر و براهین قاطعی بر وجود خداست) ولی با این وصف کسانی که منکر وجود پروردگار خویشند، رویگردان می‏شوند. زیرا عبادت، ستایش و تعظیم است که مشرکان برای غیر خداوند قرار دادند».

خداوند در آیه‌ای که مشهور به آیه محبت است می‏فرمود: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ[آل عمران: ۳۱] ترجمه: «بگو اگر خدا را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید»، بعضی از اهل سلف گفته‌اند: این آیه در خصوص ادعای گروهی که ادعای محبت خدا را نموده‏اند نازل شد، مشخصاً علامت و نشانه این محبت تبعیت از رسول اکرم است. چنان که اگر پیامبر اکرمصکسی را دوست داشته باشد خدا هم او را دوست دارد و اگر پیامبر اکرم کسی را دوست نداشته باشد ادعای دوست داشتن خداوند متعال هیچ سودی به آن شخص نمی‏رساند زیرا دوست داشتن در صورت پیروی و تبعیت از پیامبرصسودمند خواهد بود. خداوند متعال در آیه‏ای دیگر فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ[المائدة: ۵۴] ترجمه: «ای مومنان هرکس از شما از آیین خود بازگردد خداوند جمعیتی را (به جایشان برروی زمین) خواهد آورد که خداوند دوستشان می‌دارد و آنان هم خداوند را دوست می‌دارند، نسبت به مومنان نرم و فروتن بوده و در برابر کافران سخت و نیرومندند، در راه خدا جهاد می‌کنند و به تلاش می‌ایستند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده‌ای هراسی به خود راه نمی‏دهند». در این آیه چهار صفت بارز محبین خداوند چنین آمده است:

۱- آن‌ها در برابر مومنان همانند پدر و مادر برای فرزندانشان شفیق و مهربانند، و در نهایت خاکساری و فروتنی رفتار می‌کنند.

۲- در برابر کفار به مانند شیر و شکار هستند ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ[الفتح: ۲۹] «در برابر کافران تند و سخت و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند».

۳- مومنین با جان و مال و دست و زبان در راه خدا جهاد می‌کنند و همچنین نشانه‌ای بر تحقق دعوای محبت است.

۴- در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده‌ای ابا و هراس ندارند و اگر غیراین باشد آن محبت اصیل و حقیقی نیست، خداوند می‏فرماید: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ[الإسراء: ۵۷] ترجمه: «آن کسانی را که به فریاد می‌خوانند، آنان که از همه مقرب ترند، برای تقرب به پروردگارشان وسیله می‌جویند و به رحمت خدا امیدوار و از عذاب او هراسناکند».

حب به معنای نزدیکی و تقرب به خداوند با انجام اعمال صالح است و رجاء و خوفی که ذکر شده بیانگر این مطلب است که در پی وسیله بودن با وجودامید به رحمت و خوف از عذاب امری زائد است.

در واقع افرادی که خواهان کسب مقامات عالیه هستند، جز با قرب و نزدیک شدن به کسی که دوستدار قرب وی هستند نمی‌توانند خواسته خود را محقق کنند، و ذات محبت عشق به تقرب را واجب می‏کند. البته جهمیه و معطله معتقدند ذات خداوند به چیزی نزدیک می‌شود و نه کسی به او نزدیک ‏شود و نه محبتی شکل می‌گیرد، این چنین بالاترین نعمت دنیا و آخرت که حیات قلوب و و شادی نفوس و روشنی دیدگان است، منکر می‌شوند و در برابر خود و خدا پرده‌ای که مانع شناخت و محبت او می‌شود قرار می‏دهند و قسی القلب می‌شوند.

حاصل امر گفته‌ای است که ابوبکر کتانی ازجنید نقل کرده است:

ابوبکر می‏گوید: در ایام حج شیخ و بزرگان در مورد مساله‌ای در باب محبت با همدیگر گفتگو می‏کردند و جنید از لحاظ سن از همه آن‌ها کوچکتر بود به او گفتند ای عراقی در این باره چه داری بگویی؟ او سرش را در حالی که اشک از چشمانش سرازیر می‌شد پایین انداخت و آنگاه گفت: (محبت) بنده‏ای که از نفس می‌برد و به ذکر خداوند مشغول می‏شود. استوار بر انجام وظایفش و مدهوش او با قلبش، درخشش هیبت خداوند از درون او را می‌سوزاند و از جام مودت او شراب صفا می‌نوشد از سراپرده‌های غیبش حیاء بر او مکشوف می‏شود. اگر زبان باز کند با نام اوست و اگر حرکت کند به امر او است و در هر حال برای خداوند است و با خداوند و همراه خداوند. شیوخ و بزرگان همگی گریه کردند و گفتند بیشتر از این چه می‌توان گفت ای تاج العارفین!

و اسباب ایجاد محبت را ده مورد عنوان کرده‏اند که عبارتند از:

۱- قرائت قرآن همراه با فهم و تدبر در معانی و مفاهیمش.

۲- تقرب به سوی خدا با انجام نوافل بعد از فرائض.

۳- ذکر مداوم او در هر حال با زبان و قلب و عمل و حال.

۴- ترجیح آنچه را که خداوند دوست دارد بر آنچه در هنگام غلبه هوای نفست آن را دوست می‌داری. (ترجیح خواست خداوند برخواست هوای نفس خود).

۵- آشنا کردن قلب با اسماء و صفات خداوند و مشاهده آن‌ها و تمرین و مداومت در این امر.

۶- مشاهده نیکی و احسان (خداوند) و نعمت‌های ظاهری و باطنی اش.

۷- شگفت‌تر از همه: فروتنی قلب در حضور وی.

۸- لاوت قرآن و ختم آن با استغفار و توبه.

۹- همنشینی با محبین و صادقین و گرد آوری سخنان ناب آن‌ها، و فقط زمانی زبان به سخن بگشای که مصلحتی در این میان راجح باشد و سخن گفتن به سود تو و یا دیگران باشد.

۱۰- دوری کردن از هر آنچه مانعی بین او و خدا ایجاد می‌نماید.

خداوند متعال می‏فرماید: ﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ٢٤[التوبة: ۲۴] ترجمه: بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست آورده‌اید، و تجارتی که از کساد شدنش می‌ترسید، و خانه هائی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمی‌کند».

از انس روایت شده که رسول اللهص فرمود: کسی از شما ایماندار نیست مگر این که من را از پدر و مادر و فرزندان و تمامی خلق بیشتر دوست داشته باشد.

عماد ابن کثیر می‏گوید: اگر شخصی مال و خانواده و عشیره و شغل خود را از خدا و رسول خدا و جهاد در راه خدا بیشتر دوست بدارد، منتظر عقاب باشد.

امام احمد و ابو داود چنین آورده‌اند که ابی عبدالرحمن سلمی [۲۷۹]از عطا ء خراسانی، از نافع و او نیز از ابن عمر چنین روایت کرده است که فرمود: «هرگاه معامله‌ با ربا را آغاز کردید، و دم گاوها را گرفتید و به‌ کشاورزی علاقه‌مند شدید (یعنی به‌ طور کامل علاقه‌ مند دنیا شدید) و جهاد را ترک نمودید، آن‌گاه است که‌ خداوند متعال بر شما چنان ذلتی مسلط خواهد کرد که‌ آن را از سر شما برندارد تا که‌ دوباره‌ به‌ دین‌تان برگردید»..

بنابراین لازم است که‌ به‌ خواسته‌ی خدواند از بنده‌اش توجه‌ شود و آن را بر دوست داشتنی‌ها و خواسته‌های بنده‌ تقدیم داشت، از این‌رو دوست می‌دارد آن‌چه‌ که‌ خدا دوست دارد و تنفر می‌جوید از آن‌‌چه‌ که‌ خدا از آن متنفر است و ولایت و عداوت را بر اساس ارتباط با خدا بنیان می‌کند و چنان‌که‌ در آیه‌ی مربوط به‌ محنت و امثال آن بیان داشتیم از پیامبر خدا پیروی می‌کند.

در مورد حدیث انس، [۲۸۰]آنجا که نبیصمی‌گوید هیچ کدام از شما ایمان ندارید مقصود ایمان واجب و کمال ایمان است به گونه‌ای که رسول صمحبوبتر از تمام عزیزان و نزدیکان شخص مومن باشد، همچنانکه درحدیث آمده است که عمر بن خطاب سگفت: ای رسول خدا، تو محبوبتر از هر چیزی نزد هستی مگر نفس خودم، رسولصفرمود: قسم به آن که جانم در دست اوست تا اینکه بیشتر از نفست باشم (باید مرا دوست بداری) آن گاه عمر گفت: پس بالاتر و محبوبتر از نفسم خواهی بود. باز رسول خداصفرمودم الان ای عمر [۲۸۱].

هرکس بگوید: کمال، مورد نفی واقع شده‌ است، اگر مراد ایشان همان کمال واجبی باشد که‌ تارک آن مورد مذمت واقع می‌شود و در معرض عقوبت قرار می‌گیرد، سخن او راست است و تأیید می‌شود، و اما اگر مراد ایشان از نفی کمال، کمال مستحب باشد، هرگز در کلام خداوند و پیامبرشصچنین چیزی واقع نشده‌ است. شیخ الاسلام /این قضیه‌ را بیان داشته‌ است.

بنابراین اگر کسی ادعای محبت رسول را بکند بدون این که از او متابعت کند و قولش را مقدم بر قول هر شخص دیگری بداند، دروغ گفته است. خداوند متعال در این باره می‏فرماید: ﴿وَيَقُولُونَ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلرَّسُولِ وَأَطَعۡنَا ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٞ مِّنۡهُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِكَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ٤٧[النور: ۴۷] ترجمه: «(منافقان) می‌گویند: به خداوند و پیغمبر ایمان داریم و اطاعت می‌کنیم اما پس از این ادعاء گروهی از ایشان رویگردان می‌شوند و آنان در حقیقت مومن نیستند».

در واقع ایمان از افرادیکه از رسول اطاعت نمی‏کنند نفی شده است، هر شخصی به میزانی که اسلام را قبول داشته باشد و تسلیم امر خداوند باشد، رسول را نیز دوست می‌دارد (و طبیعت هر مسلمی باید مومن باشد البته نه ایمان مطلق که مخصوص مومنین است).

شیخ الاسلام/می‏گوید: عامه مردم، یا بعد از کفرشان مسلمان می‌شوند یا از ابتدا بر آیین اسلام متولد می‌شوند و پایبندشرایع و دستورها و فرامین الهی می‌گردند، و در مجموع به هردو دسته مسلمان گفته می‌شود و ایمانی که این گروه دارند مجمل و مکی است و حقیقت ایمان به گونه‌ای که شک و شبه‌ای نماند و یقین کامل در دل ایجاد شود، نعمتی از جانب خداوند محسوب می‏شود، و اگر چنین نعمتی نصیب افراد نشود در گروه مرتابین (شک‌کنندگان) باقی خواهند ماند و درجه‌ای از نفاق برای آن‌ها ثابت می‏شود.

در این حدیث اعمال جزئی از ایمان به حساب می‌آیند زیرا محبت عمل قلب است.

محبت رسول لازمه محبت خداوند است و هر اندازه محبت خداوند در دل شدیدتر باشد به مطابق محبت رسول خدا هم شدید‌تر می‌شود و به میزانی که محبت خدا کاهش یابد محبت رسول نیز تقلیل پیدا خواهد کرد، این محبت (با محبتی که شرک آمیز است تفاوت دارد که در آن اعتماد به محب از حیث جلب خیر و دفع شر وجود دارد و همراه با خداوند معبود دیگری محبوب است در صورتیکه در توحید محبت به خاطر خدا نه همراه با خدا مطرح است.

بخاری و مسلم از انس روایت کرده‏اند که رسول خدا صفرمودند: اگر شخصی این سه خصوصیت را داشته باشد، شیرینی ایمان را خواهد چشید:۱- خدا و رسول خدا در نزد وی از هر چیز دیگری دوست داشتنی‌تر باشند.

بخاری و مسلم از انس روایت کرده‏اند که رسول فرموده اگر شخصی این سه خصوصیت را داشته باشد؛ شیرینی ایمان را خواهد چشید: ۱- خدا و رسول خدا در نزد وی از هر چیزی دیگری دوست داشتنی‌تر باشند خدا و رسول خدا را بیشتر از هرچیز دیگری دوست داشته باشد. هر آنچه خداوند آن را دوست دارد، دوست بدارد، و از کفر ورزیدن به خداوند چنان کراهیت و گریزی داشته باشد همانند کسی از افتادن در آتش کراهت و گریزان دارد ۲۸۲.

در روایت دیگری آمده: (هیچ کس حلاوة و شیرینی ایمان نمی‌چشد جز اینکه آنچه خداوند آن را دوست دارد، دوست داشته باشد. مقصود از چشیدن حلاوة چیز محسوسی است که اهل ایمان آن را در دل می‌یابند).

سیوطی /در التوشیح می‏گوید: منظور از حلاوت ایمان یک نوع استعاره تخیلی است که رغبت شخص مومن به ایمان را به رغبت به یک چیز شیرین تشبیه کرده است. از نظر نووی مقصود از حلاوت، لذت انجام طاعات و تحمل مشتقها و ترجیح آن بر اهداف دنیوی محبت به خداوند با انجام او امر و رویگردانی از نواهی وی و رسول وی محقق می‏شود.

یحیی بن معاذ حقیقت محبت به خداوند را این می‏داند که با نیکی و جفا، درآن زیادی و نقصانی رخ نمی‌دهد. مقصود از «سِوی» در جمله (أن یكون الله ورسوله احب الیه هما سواهما)آن چیزی است که انسان مطابق با طبیعت و سرشت خوب آن‌ها را دوست دارد مانند حب به فرزندان مال و همسر و....

و خطابی مراد از محبت را در اینجا محبتی می‏داند که ذاتی و سرشتی نباشد بلکه بر اساس اختیار باشد.

محبت شرک آمیز کم وزیاد آن منافی با محبت خداوند و رسول خدا است. در بعضی احادیث آمده در «أحبُّواللهَ بِكُلِّ قُلُوبِكُمِ» [۲۸۳]خداوندرا با تمام وجودتان دوست داشته باشید و از علامات محبت خدا و رسول خدا این است که آنچه خداوند آن را دوست دارد دوست داشته باشید و آنچه خداوند ازآن کراهت دارد، کراهت داشته باشید و رضایت خداوند را بر هر چیز دیگری ترجیح دهید و در جهت کسب آن تلاش نمایید و از محرمات خداوند اجتناب کنید و از امر و نواهی رسول خدا اطاعت کنید، همچنان که خداوند می‏فرماید: ﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ[النساء: ۸۰] ترجمه: «هرکس از پیغمبر اطاعت کند در حقیقت از خدا اطاعت کرده است»بنابراین کسی که دستور و فرمان غیر خدا را گردن نهد و از نواهی خدا پرهیز ننماید لزوماً محبت خدا و رسول خدا را در دل ندارد و محبت رسول نیز جزئی از محبت خداوند است به نحوی که اگر شخص خدا را دوست داشته باشد و اطاعت نماید رسول را هم دوست دارد و فرمان می‏برد.

شیخ الاسلام در این باره می‏گوید: حلاوت و شیرینی در مورد چیزی مفهوم دارد که شخص خواستار و خواهان آن باشد و برای آن تلاش می‏کند بلکه به آن دست می‌یابد و مزه خوش آن را احساس می‌نماید.

در ادامه می‌گوید حلاوت ایمان از سه طریق حاصل می‌شود ۱-تکمیل محبتی که شخص به محبوب خود دارد. ۲- خالص کردن آن برای خداوند. ۳ -دفع ضد آن محبت، تکمیل کردن آن به این شیوه است که محبت خدا و رسول خدا از هر چیز دیگری بالاتر باشد و محبت خداوند مستلزم اطاعت از اوست. زیرا خداوند بنده‏ای را دوست دارد که از او اطاعت کند و محبت آنچه محبوبش آن را دوست دارد، دردل داشته باشد.

و از لوازم محبت خداوند، محبت کسانی است که از او اطاعت می‌کنند، مانند محبت به انبیاء و رسولان و بندگان صالح خداوند، خالص کردن آن به این شیوه است که شخص فقط خداوند را دوست داشته باشد و اگر کسی را دوست داردبه خاطر او باشد، رفع ضد آن نیز این گونه است که شخص از هر آنچه منافی با ایمان باشد کراهت داشته باشد همانند کراهت از سوختن در آتش.

و در مورد «أحب الله مما سواهما»دو قول آمده است: ۱- ضمیر به صورت مثنی آمده برای اشاره به این مطلب که مجموع آن دو محبت معتبر است نه هریک به تنهایی و امر به افراد در حدیث خطیب [۲۸۴]برای اشاره به این مطلب است که عصیان از امر هرکدام از آن دو (خدا و رسولش) مستلزم گمراهی است. و اصل بر این است که هریک از معطوفین در حکم مستقل هستند.

۲- محبت شخص فقط برای خدا و در راه رضای او باشد. ۳- و از بازگشت به کفر بعد از روی آوردن به اسلام و نجات از آن کراهت داشته باشد همچنانکه از سوختن در آتش و افتادن در آن کراهت دارد.

۲- قول دیگران این است که حدیث حمل بر رعایت ادب و اولویت شده و این جایز است.

جواب سوم به این شیوه است که اگر این ایراد وارد باشد به اصل حدیث وارد است چون حدیث خطیب ناقل آن است.

در شرح این عبارت «كما یكره ان یقذف في النار» گفته شده که «سوختن در آتش و برگشتن به کفر» برای شخص مومن همانند هم هستند، این سخن ردی است بر غلاتی که گمان می‌کنند ذنب از جانب عبد گرچه از آن توبه کند نقصانی در حق او محسوب می‌شود در حالی که قول صواب بر این است که اگر از آن گناه توبه نکند نقص به شمار می‏آید، چنان که مهاجرین و انصار که جزء فاضل‌ترین افراد امت بودند در اصل جزء کفاری بودند که خداوند آن‌ها را به اسلام هدایت نمود، در واقع تسلیم خدا شدن و اسلام آوردن گذشته فرد را محو می‌کند، و به همان شیوه هجرت و مهاجرت در راه خدا، که حدیث نیز به آن دلالت دارد.

در شرح این روایت (لا یجد احدٌ) چنین آمده است که بخاری آن را در الادب از (صحیحش)تخریج کرده و لفظ آن به این شیوه است «لایجد أحد حلاوة الایمان حتی یحب المرء لایحبه إلا لله، وحتی أن یقذف في النار أحب الیه من أن یرجع الی الكفر بعد أن أنقذه الله منه، وحتی لیكون الله ورسوله أحب الیه مما سواهما».

ابن جریر از ابن عباسبچنین روایت کرده است که گفت: کسی که به خاطر خدا دوست بدارد، به خاطر خدا دشمنی ورزد، به خاطر خدا دوستی کند و به خاطر خدا دشمنی ورزد، ولایت خداوند را به دست می‏آورد و بنده اگر چه نماز و روزه فراوان داشته باشد هرگز طعم ایمان را نمی‌چشد مگر این که اینگونه باشد. عموم مردم در امور دنیایی در صورتی که برای آنا فایده‏ای هم در بر ندارد ولی دوست وبرادر یکدیگرند.

قبلا بیان شد که مقصود از محبت در اینجا لذت و سرور و شادی و اجلال و هیبتی است که شخص مومن آن را درک می‏کند و می‌یابد. شاعر می‏گوید:

تو را به سبب خودت فرا می‌خوانم و به سبب قدرتی که بر من داری، ولی به اندازه ظرفیت چشم دوستدار توهستم.

ابن جریر از ابن عباس روایت کرده که گفت: «من احبَّ في الله، وابغض في الله وعادي في الله، فانّما تنال ولایة الله بذلك ولن یجد عبدٌ طعم الایمان، وان كثرت صلاته وصومه حتی یكون كذلك وقد صارت عامة مواخاة الناس علی امر الدنیا، وذلك لایجري علی اهله شیئاٌ»یعنی: هرکس دشمنی و حب و بغضش برای خداوند باشد، بدینوسیله به دوستی خداوند رسیده است: اگرچه نماز و روزه فرد فراوان باشد، جز بدآنچه گفته شد طعم ایمان را نخواهد چشید، بیشتر دوستیهای مردم برای امور دنیای است حال آنکه چنین دوستی چیزی به اهل خود نمی‏بخشد.

ابن أبی شیبه و ابن ابی حاتم فقط جمله اول را از او تخریج کرده‏اند.

در شرح «من احب في الله»شارح آن را محبت به اهل ایمان به خاطر ایمان به خدا و اطاعت از او می‏داند «و ابغض في الله»را بغض و عداوت نسبت به کسانی می‏داند که به خداوند شرک ورزیده‏اند و کافر شده‏اند و از اطاعت او سرباز زده‏اند. گرچه این افراد نزدیکترین کسان او باشند، همانگونه که خداوند می‏فرماید: ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ[المجادلة: ۲۲] ترجمه: «مردمانی را نخواهی یافت که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند ولی کسانی را دوست بگیرند که با خدا و پیغمبرش دشمنی ورزیده باشند».

و این عبارت «وعادي في الله»و عبارت‌های قبل از آن از لوازم محبت بنده به خداوند به شمار می‌آیند، کسی که خدا رادوست بدارد با اولیاء و دوستان خدا دوستی می‌ورزد و آنان را یاری می‌دهد، با مخالفان و نافرمانانش دشمنی و عدوات می‌ورزد و با آن‌ها جهاد و مبارزه می‏کند و هر زمان محبت خدا در دل بنده‏اش بیشتر باشد به همان اندازه اثرات این اعمال نیز در او فزونی می‌یابد، چنان که کمال و ضعف توحید به میزان محبت شخص به خداوند بستگی دارد.

و در شرح این گفته: «فانما تنال ولایة الله بذلك»ولایت خدا به بنده‏اش منظور است و لایة با فتح و او بمعنی برادری و محبت است و با کسر و او به معنای امارت و فرماندهی است که معنی اول مقصود و مراد است.

احمد و طبرانی [۲۸۵]از نبیصچنین آورده‌اند که گفت: بنده ایمان ناب و خالص را به دست نمی‏آورد مگر اینکه برای خدا دوست بدارد و در راه او دشمنی ورزد در چنین صورتی است که استحقاق ولایت الهی را پیدا می‏کند.

در حدیثی دیگر که طبرانی آن را روایت کرده آمده است خالص‌ترین ایمان حب بخاطر خداوند و بغض به خاطر خداوند است. [۲۸۶]

در شرح این عبارت «و لم یجد عبد طعم الایمان»چنین آمده که بنده هر چند نماز و روزه فراوان داشته باشد مادامی که حب و بغضن و دشمنی و دوستیش برای خداوند نباشد لذت ایمان را نمی‌چشد. و در حدیث مرفوعی از ابی أمامه که ابو داود آن را روایت کرده چنین آمده که هر کسی حب و بغض و بخشش و منعش برای خداوند و در راه او باشد ایمانش را کامل کرده است. [۲۸۷]

توضیح این عبارت: «وقد صارت عامة مواخاة الناس، علی امر الدنیا، وذلك لایجري علی اهله شیئاً»چنین است که دوستی در امور دنیایی نه تنها منفعتی در بر ندارد بلکه باعث مضرت و آسیب است. خداوند در آیه‌ای اشاره به این مطلب می‏فرماید: ﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ يَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِينَ٦٧[الزخرف: ۶۷] ترجمه: «دوستان در آن روز دشمنان یکدیگر خواهند شد مگر پرهیزکاران». و آن هنگام که مصایب حاصل از این دوستی در زمان ابن عباس که جزء خیر القرون بود دامنگیر افراد شد بعد از آن نیز به طریق اولی و با شدت بیشتری رواج یافت، چنان که دوستی در شرک و عصیان و بدعت و سوق شایع شد و فرموده پیامبرصاسلام در آغاز غریب بود و در آخر نیز همانند اول غریب خواهد بود، به وقوع پیوست. [۲۸۸]صحابهشدر زمان پیامبر و ابوبکر و عمرسبخاطر رضایت خداوند و نزدیکی به او، همدیگر را برخود ترجیح می‏دادند، همچنان که خداوند متعال می‏فرماید: روایت ﴿وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ[الحشر: ۹] .

ترجمه: «و ایشان را برخود ترجیح می‏دهند هر چند که خود سخت نیازمند باشند».

ابن ماجه از ابن عمروسروایت کرده که گفت در زمان رسول اللهصکسی را نمی‌دیدی که نسبت به برادر مسلمانش به درهم یا دنیاری خود را سزاوارتر بداند.

ابن عباس در مورد این آیه ﴿وَتَقَطَّعَتۡ بِهِمُ ٱلۡأَسۡبَابُ١٦٦[البقرة: ۱۶۶] ترجمه: «و روابط گسیخته می‌گردد، می‌گوید مقصود مودت است».

سخن ابن عباس در مورد آیه ﴿وَتَقَطَّعَتۡ بِهِمُ ٱلۡأَسۡبَابُکه آن را مودت می‏داند اثری است که عبد بن حمید و ابن جریر و ابن منذر وابن ابی حاتم وحاکم آن را روایت کرده‏اند و صحیح دانسته‏اند.

و مقصود از مودت: روابط و پیوندها و نیازمندیهایی است که آن‌ها در دنیا به هم داشتند و نیکی‌هایی که در حق هم می‏کردند. خداوند می‏فرماید: ﴿وَقَالَ إِنَّمَا ٱتَّخَذۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا مَّوَدَّةَ بَيۡنِكُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ ثُمَّ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُ بَعۡضُكُم بِبَعۡضٖ وَيَلۡعَنُ بَعۡضُكُم بَعۡضٗا وَمَأۡوَىٰكُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّٰصِرِينَ٢٥[العنكبوت: ۲۵].

ترجمه: «(ابراهیم خطاب به قوم خود) گفت: شما غیر از خدا، بت‌هایی را برای خویشتن برگزیده‌اید تنها به خاطر محبت (بزهکارانه ای) که در زندگی دنیا میان خودتان (نسبت به آباء واجداد و قوم و قبیله خویش)، سپس در روز قیامت برخی از شما از برخی دیگر بیزاری می‌جوئید و بعضی از شما بعضی دیگر را نفرین می‏کند و بالاخره جایگاهتان آتش دوزخ خواهد بود و هیچ یارویاوری نخواهید داشت».

علامه ابن قیم/در ارتباط با این قول خداوند متعال ﴿إِذۡ تَبَرَّأَ ٱلَّذِينَ ٱتُّبِعُواْ مِنَ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ[البقرة: ۱۶۶] یعنی: «در آن هنگام که رهبران از پیروان خود بیزاری می‌جویند و عذاب را مشاهده می‌نمایند»، می‌گوید رهبران و متبوعین افراد هدایت یافته‌ای بودند که پیروانشان ادعا می‏کردند که بر راه و منهج آن‌ها هستند در حالیکه مخالف طریقه و عملکرد زندگی آن‌ها بودند و گمان می‏کردند صرف محبت علیرغم مخالفت با آن‌ها، برایشان منفعت و فایده‌ای در بر دارد در صورتیکه در روز قیامت رهبرانیکه آن‌ها را اولیائی جز خدا در نظر گرفته بودند از آنان تبری جستند.

و این شرح حال همان کسانی است که جز خدا دوست و سرپرستی برای خود بر می‌گزینند و دشمنی و دوستی و خشم و غضب آن‌ها برای او است، چنین افرادی در روز قیامت جز حسرت و پشیمانی سرانجامی ندارند، زیرا تلاش و زحمت فراوانی که در این مسیر متحمل شده‌اند از انجا که تماماً در راه خدا و رسول خدا نبوده، خداوند بر آن اتخاذ مُهر بطلان می‌زند و کل این اسباب را بی‌فایده قلمداد می‏کند.

در روز قیامت اتخاذ هر سبب، وسیله، رابطه و دوستی که برای غیر خدا بوده بی‌اثر است مگر سببی که بین رب و بنده‏اش و ارتباط ایجاد می‌نماید و آن چیزی جز عبادت خالص برای خداوند نیست و از لوازم چنین عبادتی این است که حب و بغض، منع و بخشش، دوستی و دشمنی، دوری و نزدیکی، متابعت محض از رسولصبه دور از هر گونه شوائب توجه به غیر و جدا از تقدیم قول دیگری بر قول او، تماماً برای خدا باشد، چنین سببی است که هیچ وقت از صاحبش جدا نمی‏شود و ارتباط بین رب و بنده‏اش را برقرار می‏سازد، ارتباطی که عبودیت محض نام دارد و این عبودیت نیز محقق نمی‏شود مگر با مجرد تبعیت از رسولصکه در عرف بین آن‌ها و مراوداتشان رایج است، خداوند متعال می‏فرماید: ﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا٢٣[الفرقان: ۲۳].

یعنی: «ما به سراغ تمامی اعمالیکه آن‌ها انجام داده‌اند می‌رویم و همه را همچون غباری پراکنده در هوا می‌سازیم».

اعمالی که در دنیا برخلاف سنّت رسول و راه و روش و رضایت او بوده خداوند آن را پوچ و باطل می‌گرداند به گونه‌ای که هیچ منفعت و سودی را به صاحبش نمی‌رساند و یکی از بزرگترین حسرتهای روز قیامت این است که شخص نتیجه زحمت‌های خود را بی‌نتیجه می‌یابد.

مسائلی در این باب مطرح شده است عبارتند از:

نخست: تفسیر آیه بقره.

دوم: تفسیر آیه برائت.

سوم: وجوب محبت رسولصمقدم بر نفس و خانواده و دارایی.

چهارم: نفی ایمان دلالت بر خروج از اسلام ندارد.

پنجم: در ایمان حلاوت و شیرینی است که بعضی آن را می‌چشند و بعضی نمی‌چشند.

ششم: اعمال چهارگانه قلب که ولایت الهی جز از طریق آن‌ها بدست نمی‏آید و کسی طعم ایمان را درک می‏کند که آن‌ها را دریافته باشد.

هفتم: فهم و بینش صحابی در مورد آنچه به وقوع پیوسته این است که عموم دوستی‌ها در امور دنیایی است.

هشتم: تفسیر ﴿وَتَقَطَّعَتۡ بِهِمُ ٱلۡأَسۡبَابُ١٦٦یعنی: «اسباب از آنان قطع شود».

نهم: از مشرکین کسانی هستند که خدا را (در کنار سایر معبودهای خود) به شدت دوست ندارند.

دهم: وعده عذاب برای کسانیکه اموال مادی برایشان از دین خدا ارزش بیشتری دارد و محبوبتر است.

یازدهم: اگر کسی محبتی مساوی با محبت خداوند به چیز دیگری داشته باشد آن شرک اکبر است.

[۲۷۹] صحیح: احمد (۲/۲۸، ۴۲، ۸۴) و ابو داود: کتاب البیوع (۳۴۶۲): باب فی النهی عن الغیبة، البانی در الصحیحة (۱/۱۵)می گوید: حدیثی کاملا صحیح است. [۲۸۰] بخاری: کتاب الایمان (۱۵) باب محبت رسول جزئی از ایمان است و مسلم: کتاب الأیمان (۴۴)(۷۰)باب وجوب محبت رسول بالاتر و بیشتر از پدر و مادر و فرزند و تمامی مردمان وبخاری در کتاب ایمان (۱۴) باب محبت رسول جزئی از ایمان است از حدیث ابی هریره آن را تخریج کرده است. [۲۸۱] بخاری: کتاب الایمان و الندور (۶۶۳۲): باب کیف کانت یمین النبی ص. [۲۸۲] مسلم: کتاب الایمان (۴۳)(۶۷): باب بیان خصوصیات شخصی که بوسیله آن شیرینی ایمان را می‌یابد. [۲۸۳] ضعیف: بیهقی آن را در الدلائل و الدر المنثور (۶۷۱۳) روایت کرده است و از ابو سلمة بن عبدالرحمن به صورت مرسل روایت شده است.و این روایت به سبب ارسالش ضعیف است دو سری هم در نهج السدید (۳۵۶)آن را آورده است. [۲۸۴] مسلم: کتاب الجمعه (۸۷۰)(۴۸) باب تخفیف نماز و خطبه با توجه به حدیث عدی بن حاتمسکه مردی در حضور نبی صچنین خطبه خواند که: هرکس از خدا و رسول خدا اطاعت کند به حقیقت ره یافته است و هرکس با آن‌ها مخالفت ورزد گمراه وبیچاره است. رسول صخطاب به او فرمود: خطیب بدی هستی، اینگونه بگو هر کسی با خدا و رسول خدا مخالفت ورزد... . [۲۸۵] احمد (۳/۴۳۰) وهیثمی در المجمع (۱/۸۹) گفته: در آن رشدین بن سعد است و آن حدیثی منقطع و ضعیف است. [۲۸۶] حدیث حسن: طبرانی آن را درالکبیر(۱۰۵۳۱): (۱۰۵۳۷)از حدیث ابن مسعود آورده است، هیثمی در المجمع (۷/۳۶۰، ۲۶۱) گفته: این حدیث را با دو سند روایت کرده و در آن رجالی ذکر کرده که یکی از آن‌ها به غیر از بکیربن معروف جزء رجال صحیح به شمار می‌آید، که احمد و دیگران او را معتمد دانسته‌اند اما حدیث ضعیف تلقی کرده‌اند و البانی با توجه به شواهدی در صحیح الجامع آن را حدیث حسن دانسته (۲۵۳۶) و در الصحیحة آن را ترجیح داده (۱۷۲۸). [۲۸۷] حدیث صحیح است: ابو داود: کتاب السنة (۴۶۸۱) باب دلیل: زیادی و نقص ایمان، البانی در الصحیحة (۳۸۰) و صحیح الجامع (۵۸۴۱) آن را صحیح دانسته است. [۲۸۸] مسلم: کتاب الایمان (۱۴۶) باب غربت اسلام در آغاز و سرانجام با توجه به حدیث ابن عمربهمچنین مسلم: کتاب الایمان (۱۴۵) (۲۳۲) هم آمده است.