فقهاء تابعین و اتباع آنها
بعد از عصر صحابه، تابعین به قرآن و حدیث و روش صحابه عمل میکردند، و اتباع تابعین نیز با گذشتگان خود از صحابه و تابعین اقتداء میکردند و استفاده مینمودند.
در عصر صحابه [۳۳]و تابعین در شهرهای اسلامی مدارس و مکاتب عدیدهای برای تعلیم فقه وجود داشت که مردم برای تعلیم و جهاد و مرابطه در راه خدا تربیت میشدند. نگهدارندگان این مدارس معمول آن روزگار از اجلۀ علماء صحابه و اخلاف آنها بودند که این فقهاء بزرگ مرجع فتوا به شمار میرفتند.
ابن حزم [۳۴]گوید: فقهاء تابعین و آیندگان بعد از آنها که مورد فتوا بودند، عبارتند از:
در مکه: عطاء بن ابی رباح، طاوس بن کیسان فارسی، عمر بن دینار، عکرمه که از اصحاب ابن عباسببودند، و همین عده از علی بن ابی طالبسو حضرت ام المؤمین عائشه لو جابر بن عبدالله انصاریساخذ فقه و حدیث روایت کردهاند و سپس ابوزبیر مکی و عبدالله بن خالد و عبدالله بن طاووس و غیره بودهاند [۳۵]. سپس مسلم بن خالد زنگی و سعد بن سالم قداح و بعد محمد بن ادریس شافعی بوده است.
در مدینه: سعید بن مسیب مخزومی و عروه بن زبیر بن عوام و سپس ابان بن عثمان بن عفان و عبدالله و سالم [۳۶]، پسران عمر بن خطاب و غیره بودهاند.
از فقهاء کوفه: نجد ابن حزم و عدهای از تابعین مانند ابراهیم نخعی و عامر شعبی و سعید بن جبیر و سپس حماد بن ابی سلیمان و سفیان بن سعید ثوری و ابوحنیفه نعمان بن ثابت و غیره بودهاند، ابن حزم اندلسی به علاوۀ فقهای شهرهای مذکور از تابعین و من یلی آنها طایفهای دیگر از فقهای شهرهای دیگر مانند، شام، مصر، اندلس و افریقیه ذکر میکند، مانند: عبدالرحمان بن جبیر و مکحول و عمر بن عبدالعزیز عبدالملک بن مروان (که قبل از خلافت او هم فقیه بود) و سعید بن عبدالعزیز و عباس بن یزید که این عده در شام و مصر فقیه بودهاند.
از اهل مصر: یزید بن حبیب، بکیر بن عبدالله بن الاشجع و عمر بن الحارث.
از قیروان: سحنون بن سعید و از اندلس: یحیی بن یحیی و عبدالملک بن حبیب و غیره بودهاند [۳۷].
ضمناً «یکی از شرایط مرسوم فقهی در آن زمان این بوده که چون فقهاء بعضی از بعضی اخذ و روایت میکردند، میبایست شیوخ هر فقیه از فقهاء و شاگردانی که از آنها روایت کردهاند بشناسند».
ابن حزم بعد از آن که از صحابه و تابعین بحث میکند، میگوید: بعد از تابعین فقهاء بزرگی روی کار آمدند، مانند: ابی حنیفه و سفیان و ابن ابی لیلا در کوفه، و ابن جریج در مکه، و مالک و ابن ماحبشون در مدینه، و عثمان بستی و سوار در بصره، و اوزاعی در شام و لیث در مصر. بدین طریق هرکدام از تابعین از اهل شهر خود اخذ میکردند و اگر چیزی را از اهل شهر خود نمییافتند اجتهاد میکردند. ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾[البقرة: ۲۸۶].
ابواسحاق شیرازی [۳۸]در طبقات الفقهاء، فقهاء را به سه طبقه قرار میدهد، تا این که به ائمۀ اربعه معروفه [۳۹]و اصحاب آنها و داود مؤسس مذهب ظاهری و اصحاب او میرسد، سپس شیرازی گوید: چون «عبادله» یعنی عبدالله ابن عباس، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر و عبدالله بن عمرو عاصشفوت کردند فقه به طبقات دیگری از موالی بلاد منتقل گردید.
فقیه مکه: عطاء بن ابی رباح متوفی به سال ۱۱۴ تا ۱۱۵.
فقیه یمن: طاووس.
فقیه یمامه: یحی بن ابی کثیر.
فقیه بصره: حسن بن ابی الحسن بصری.
فقیه کوفه: ابراهیم نخعی.
فقیه شام: مکحول متوفی به سال ۱۱۸ یا ۱۱۳ یا ۱۱۶ که معلم اوزاعی بوده است.
فقیه خراسان: عطاء خراسانی.
لکن سعید بن مسیب قرشیسفقیه غیر مدافع مدینه بود.
[۳۳] دکتر محمد یوسف موسی در کتاب تاریخ الفقه الاسلامی هنگامی که از مدارس صدر اسلام و نگهدارندگان آن بحث میکند، میگوید: نگهدارندگان این مدارس از اجلۀ علماء صحابه و مَنْ یلی آنها بودهاند و در تحت عنوان بعضی از مدارس گوید: در مدینة الرسول، عمر بن خطاب و علی بن ابی طالب و عبدالله بن عمر و زید بن ثابت و ابی بن کعب و ابوموسی اشعری و عبدالله بن مسعود از صحابه بودهاند و عدهای از تابعین که به فقها سبعه مشهورند، از آنان اخذ فقه کردهاند، از جمله ابوبکر بن عبدالرحمان بن حارث بن هشام متوفی سال ۹۴ و قاسم بن محمد بن ابی بکر الصدیق متوفی سال ۱۰۷ و عروه بن زبیر بن عوام اسدی متوفی سال ۹۴ و سلیمان بن یسار متوفی سال ۱۰۷ یا سال ۱۰۴ و سعید بن مسیب متوفی سال ۹۴ و خارجه بن زید بن ثابت متوفی سال ۱۰۰ یا ۹۹ و عبیدالله بن عتبه بن مسعود متوفی سال ۹۸، مفتی مکه عطاء بوده که از عایشه وابوهریره و ابن عباس اخذ فقه کرده است، مکتب کوفه در عراق که عبدالله بن عتبه بن مسود فقیه و زعیم آن بوده و این عده از شاگردان او بودهاند، علقمه بن قیس بن عبدالله متوفی سال ۶۲، و مسروق بن الاجدع همدانی متوفی سال ۷۸، و سعید بن جبیر والبی متوفی سال ۱۱۹، و شعبی ابوعمرو عامر بن شراحبیل همدانی متوفی سال ۱۱۴ و حبیب بن ابی ثابت کاهلی متوفی سال ۱۱۹. در مصر عبدالله بن عمرو عاص و تلمیذ و خریج او یزید بن ابی حبیب. در شام عبدالرحمان بن غنم متوفی سال ۷۸ که عمر بن خطاب او را برای ارشاد مردم به شام فرستاد و ابوادریس خولانی متوفی به سال ۸۰ و مکحول ابوعبدالله ابن مسلم هزلی متوفی به سال ۱۱۳ یا ۱۱۲ بودهاند (تاریخ الفقه اسلامی بالاختصار صفحۀ ۳۵ و ۳۶). [۳۴] متوفی به سال ۴۵۶ هجری قمری. [۳۵] بعد از فقهاء تابعین در مکه. [۳۶] پسر عبدالله بن عمر بوده است. [۳۷] این خلاصۀ آنچه بود که ابن حزم گفته است با استفاده از کتاب تاریخ الفقه الاسلامی. [۳۸] متوفی به سال ۴۷۶. [۳۹] اصحاب مذاهب.