تعریف علم حدیث
علم حدیث [۶۲]از لحاظ قدر و عظمت و نفع عمومی از جمله بزرگترین علوم اسلامی است، موضوع این علم سنت و روش و آثار و اقوال و افعال پیغمبر بزرگوار اسلام است که جامع صفات کمال و موجب نیل به سعادت و منافع دینی و دنیوی میباشد و حدیث علمی است که به یاری آن اقوال و افعال و احوال پیغمبر خدا شناخته میشود، کسی که به این علم اشتغال داشته باشد داعی است به سوی حق و چراغی است روشنی بخش و پرتو افکن که به سوی رشد و سعادت هدایت میکند، گفتۀ پیغمبر وحی خدا و از جانب خداست همانطوری که خداوند میفرماید: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤﴾[النجم: ۳-۴].
پیغمبر خدا جفرموده: «مَنْ حَفْظَ عَلى أمَّتِي أَرْبَعِيْنَ حَدِيْثاً مِنْ أَمْرِ دينِها بَعَثَهُ اللّهُ يَوْمَ القيامَةِ فقيهاً عالِماً» [۶۳]کسی که چهل حدیث را از امر دین خود بر امت من نقل کند و نگهداری نماید، در مکتوبی به این که لفظ را هم حفظ نکرده باشد» خدا او را در روز رستاخیز در شمار فقیه عالم زنده میکند «و درجه افتخارآمیز فقهی و علمی را به او ارزانی میبخشد».
بنابراین، بسیاری از علماء و دانشمندان اهل بحث و فحص جهان اسلام مانند شیخین مسلم، بخاری، ابی داوود، نسائی، ترمذی، ابن ماجه و سایر اصحاب حدیث در این علم سالها سعی و کوشش نموده و احادیث نبوی را با دقت تمام جمعآوری کرده و کتابهای مهم و مفیدی را در این باره نوشتهاند.
اکنون بنده نیز خود را خوشبخت و شادمان میدانم که استادان محترم جناب آقای حاج سید محمد شیخ الاسلام کردستان، آقای دکتر یحیی نوری و مخصوصاً آقای دکتر خدایار محبت مرا تشویق و راهنمائی فرمودند که پایان نامۀ تحصیلی دورۀ لیسانس خود را در ترجمه و شرح حال اصحاب کتب سته بنگارم. از طرفی استاد محترم جناب آقای دکتر محمد محمدی رئیس دانشمند دانشکندۀ الهیات و معارف اسلامی تهران، در هنگام دیدن این کتاب مرا تشویق کردند و افزودند چون ما در فارسی کتابی در بارۀ «اصحاب کتب سته» نداریم شایسته است این کتاب را به چاپ برسانیم گرچه قلم ناتوان من از ترجمۀ احوال این شش نفر بزرگ عالم حدیث قاصر و ذره در مقابل پرتو انوار درخشان آفتاب جهان آرای آنان اصلاً قدرت خودنمائی را ندارد و قلم من و دیگران هرچند در بارۀ فضائل و مناقب و محاسن آنان سخن راند، هیچ وقت وفا به بیان لیاقت و شایستگی مقامات علمی آنها نمیکند، با این وجود من هم با کمال خرسندی در این باره به دامن دانش دانشمندان و محققین و مورخین سلف و خلف متوسل شده و از اندوختهها و خرمن فضل و دانش آنها خوشههای خوشبویی چیدهام که به گلزار علم و هنر دانشمندان تقدیم میکنم و مسلماً حق تقدم و فضل سبقت برای ایشان است، من همانا رهین منت و ریزه خوار خوان فضائل و مساعی آنها میباشم.
(کردی از نگارنده)
خوزگا ور جه تو جه رای غمخواری
مگریام جه عشق به شیوۀ یاری
چون تو ورجه من وی را ویردی
ئهول گول جه باغ شانازی بردی
[۶۴]
توضیحاً بعد از اخذ درجۀ لیسانس که این کتاب به عنوان پایان نامۀ تحصیلی مورد تأیید قرار گرفت، چون استادان و اهل فن چاپ آن را مفید و ضروری دانستند، نگارنده با توضیحات بیشتر با مقدمه و خاتمه در تاریخ فقه و حدیث کتاب حاضر را در بارۀ «اصحاب کتب سته» آمادۀ چاپ نمودم، امیدوارم در این مورد خدمتی را به جهان اسلام و ایران و ایرانی کرده باشم.
[۶۲] علم حدیث: علم به قوانینی است که به واسطۀ آن احوال سند و متن حدیث شناخته میشود. خبر اگر طرق روایت آن بلا حصر تعدد داشته باشد آن را خبر «متواتر» گویند و گفتهاند: روایت متواتر حداقل باید پنج نفر باشد یا ده نفر یا دوازده نفر یا بیست نفر یا ۷۲ نفر یا ۳۱۳ نفر به اختلاف روایات. غیر خبر متواتر را «آحاد» گویند، اگر تعداد روات در آحاد بیشتر از دو نفر باشد، چنانکه از سه به بالا باشد آن را خبر مشهور یا خبر مستفیض گویند، اگر دو نفر آن را روایت کرده باشند آن خبر «عزیز» است، و اگر یک نفر آن را روایت کرده باشد آن خبر «غریب» است، و خبر آحاد قبول است. خلاصه اگر خبر مظنون الصدق باشد و به حد تواتر نرسیده باشد آن را خبر واحد خوانند، ضمناً اگر خبر مشهور را عدل تام الضبط متصل السند غیر معلل غیر شاذ نقل کرده باشد آن را خبر «صحیح» گویند و اگر درجۀ ضبط خفیفتر باشد آن را خبر «حسن» گویند، اگر با ارجحی با آن مخالف شد آن را خبر «شاذ» اگر معارض نداشت آن را خبر «محکم» گویند.
در نزد امام شافعی حدیث چهار قسم است: ۱- متواتر. ۲- مشهور (مستفیض). ۳- عزیز. ۴- غریب.
در نزد امام ابوحنیفه خبر سه قسم است: ۱- متواتر. ۲- آحاد. ۳- مشهور.
و نیز اگر خبری تمام افراد آن بلا انقطاع معلوم باشد تا به پیغمبر برسد آن را «حدیث مرفوع» گویند و اگر سلسله تا به ابن عمر مثلاً منتهی شهود آن را «حدیث موقوف» گویند و اگر سلسلۀ راویان به غیر صحابی یعنی تابعی یا غیر تابعی برسد آن را «حدیث مرسل» گویند و اگر از سلسلۀ روایت یک نفر غیر صحابی معلوم نباشد آن را «حدیث منطقع گویند و اگر دو نفر معلوم نباشد آن را «معضل» خوانند.
[۶۳] وقال ج«مَنْ يُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَيْرًا يُفَقِّهْهُ فِي الدِّينِ»رواه الترمذی جلد ۵.
[۶۴] ...
ای کاش پیش از تو از راه غمخواری
گریه میکردم از عشق به شیوه یاری
چون تو پیش از من این راه را پیمودی
اول گل باغ افتخار را بردی
ولَوْ قبلَ مُبكاها بِكَيْتُ صَبابَةً
بِسُعْدي شَفَيْتُ النَّفْسَ قبل التندُمِ
لكن بكَتْ قبلي لي البُكا
بُكاها فقلتُ اَلْفَضْلُ للمتقدّمِ