بخش چهارم: ملحقات
چون در مقدمه و متن این کتاب مطالبی بالذات و یا بالتبع به عنوان ملحقات این کتاب مفید دانستم و از طرفی در بارۀ مدارس و مساجد و نوع تحصیل توضیحات بیشتری منظور بود. بنابراین، مباحثی که ضمن تألیف یادداشت کرده بودم، بعد از خاتمه بر این کتاب افزودم امیدوارم مورد قبول واقع شود، از جمله مطالبی از کتاب «ایرانشهر» که به بحث ما مربوط است نقل میگردد.
دین اسلام [۲۲۲]که برای اصول برادری و برابری قرار گرفته بر روی مبادی و اصولی قرار دارد که در مرحلۀ اولی اساسی قرآن مجید را تعلیم میدهد، قرآن مجموعۀ وحی محمدی است مرکب از صد و چهارده سوره و هر سوره مرکب است از چندین آیه و مسلمانان برآنند که کلیۀ دستورهای معاش و معاد ایشان در قرآن مندرج است و خیر دنیا و آخرت از آن کتاب مبین حاصل میگردد.
در نزد مسلمانان، مجموعۀ روایاتی وجود دارد که به نام احادیث شناخته میشوند، و آنها عبارت است از چندین هزار روایت که از کلمات پیغمبر نقل شده و آن را سنت گویند. علمای روحانی در تمام ممالک اسلام از جمله کشور ایران برای احادیث وزن و سندیت قائلند و منابع حدیث به شرط صحت قول راویان برای حل مسائل زندگی بعد از قرآن نزد مسلمانان اعتبار اساسی دارد.
اکثریت مسلمانان تابع چهار مکتب فقهی عمده میباشند که این مکاتب در قرن هشتم میلادی، دوم هجری در سراسر ممالک اسلام به وجود آمده و در رأس هریک عالمی روحانی قرار داشته که به نوبت خود مؤسس آن مذهب و مکتب بوده است و مسلمانان جهان بر طبق فتوای ایشان رفتار میکنند آن چهار عبارتند از:
۱- حنفیه: پیروان ابوحنیفه نعمان بن ثابت که اکثریت مسلمانان افغانستان، پاکستان، ترکیه، هند و آسیای مرکزی تابع او میباشند و او را امام اعظم میخوانند.
۲- مالکیه: پیروان مالک بن انس که مردم شمال افریقا (لیبی، تونس، الجزایر، مغرب اقصی) به مذهب او هستند.
۳- شافعیه: پیروان محمد بن ادریس شافعی که اکثریت مردم عراق، شام، مصر و قسمتی از افریقا مذهب او را متابعت مینمایند.
۴- حنبلیه: پیروان احمد بن حنبل که مذهب او در عربستان، حجاز، فلسطین، شام و قسمتی از افریقا متداول است.
در زمان حاضر، اقلیت بزرگی از اهل سنت و جماعت در ایران نیز وجود دارد که قبل از عصر سلطنت شیعی صفویه تا امروز باقی مانده و در نقاط سرحدی و حواشی دور دست زندگی میکنند. سنیان ایران نیز به نوبت خود تابع یکی از مذاهب اربعۀ فوق میباشند.
۱- کرد در ناحیۀ غرب ایران مرکز آن سنندج اکثراً شافعی.
۲- ترکمان (کوکلان یموت) در شمال ایران ناحیۀ گرگان اکثراً حنفی.
۳- بلوچ در بلوچستان جنوب شرق ایران مرکز آن بمپور [۲۲۳]و ایرانشهر، حنفی.
۴- بنادر جنوب در ناحیۀ غربی سواحل خلیج فارس مرکز آن بندر لنگه، شافعی.
۵- طوالش در ساحل غربی دریای مازندران و مرکز آن هشتپر اغلب شافعی.
۶- ایلات شرقی طوایف بربری و تیموری خراسان مرکز آن خواف، حنفی.
۷- لارستان ناحیۀ جنوب شرقی فارس مرکز آن بستک و اوز، شافعی.
ضمناً جمعیت کل مسلمانان جهان در حال حاضر افزون بر هفتصد میلیون نفر [۲۲۴]میباشد.
[۲۲۲] ایرانشهر – مطابق با جزوۀ جغرافیا درس استاد دکتر گونیلی. [۲۲۳] مرکز فعلی آن زاهدان است. [۲۲۴] حالا در سال ۱۳۸۰ خورشیدی جمعیت مسلمین جهان بیشتر از یک میلیارد نفر است.
توضیح در بارۀ مدارس در صدر اسلام [۲۲۵]
وضع تعلیم و تربیت در صدر اسلام مختص به یک محل نبوده و در هرجا امکان داشته مسجد و مکتب خانه یا صحرا به تعلیم و تربیت میپرداختهاند، و در مکاتب مألوفه در مجتمعات اسلامیه کودکان برای تعلم قرائت و حفظ قرآن جمع میشدند.
در هنگام اسلام عمر بن خطابسمنقول است که چون به خانۀ خواهرش رفت که در بارۀ اسلام مخفیانۀ او و دامادش تحقیق کند، یکی از صحابه را دید که در خانه به آنها قرآن تعلیم میداد [۲۲۶].
احمد امین در کتاب ظهیر الاسلام گوید: ربیع بن سلیمان ۱۷۴ – ۲۷۰ که از شاگردان شافعی و از مشهورترین فقها و محدثین عهد طولونی است، در مسجد جامع فسطاط تدریس میکرد و سپس احمد بن طولون از او درخواست نمود در مسجدی که بنا کرده بود تدریس کند.
و باز در همین کتاب گوید: در عهد طولونی و اخشیدی مدارسی نبود و درس را در مصر در مسجد عمرو و مسجد ابن طولون و در خانههای امراء و وزراء و علماء تدریس میکردند و در آنجا نیز بازاری بود بازار وراقین میگفتند کتاب را در آن میفروختند و احیاناً در دکانهای این بازار مناظره به عمل میآمد.
[۲۲۵] مربوط به بحث مدارس در صفحۀ ۵۴ و بعد. [۲۲۶] استاد زین العابدین رهنما در کتاب پیامبر گوید: این مردی که قرآن را به سعد داماد عمر و فاطمه خواهرش تعلیم میداد و برای آنها میخواند خباب بن الارت از عشیرۀ بنی تمیم بود.
مسجد نخستین مراکز تعلیم در تمدن اسلامی
جامعۀ اسلامی در آغاز کار جامعۀ ساده و بیآلایشی بود که براساس تعلیمات دینی تشکیل یافته و بیش از هرچیز به تربیت دینی اهمیت داده است، به همین جهت مراکز اجتماعات دینی برای مسلمانان در حکم قدیمترین مراکز تعلیمی هم بوده است و حتی بخواهیم از مدارس کهنه و اولیه کشورهای اسلامی آغاز سخن کنیم، باید مساجد را مورد توجه قرار دهیم، و بعد از آن هم که ساختن مدرسه برای تعلیم علوم شرعی معمول شد معماری مخصوص مساجد در آنها واقع گردید و همگام مدرسۀ مسجد نیز به پشتوانۀ مدرسۀ محل تعلیم و تربیت بود، و به همین جهت مدرسه را گاه مسجد و یا بالعکس مسجد را گاه مدرسه نیز مینامیدند، و این اشتراک اسامی و ربط و آمیزش آنها با یکدیگر در تمام اعصار اسلامی معمول بوده و حتی گاه وقت مقابر و زوایا یعنی عبادتگاههای زهاد و یا صوفیه و خانقاه و رباطها نیز برای استفاده از آموزش و پرورش بکار میرفتند.
در کتب تاریخ و رجال که ایرانیان دورۀ اسلامی نوشتهاند بارها به مساجدی باز برمیخوریم که محل تعلیم علوم دینی و ادبی بود، مثلاً در سیستان یکی از فرمانداران عرب به نام عبدالرحمن بن سمره در قرن اول هجری مسجد آدینهائی ساخت که حسن بصری عالم معروف دینی در قرن اول و دوم هجری مدتی در آنجا سرگرم تدریس و تعلیم مسائل دینی بوده و در بخارا که معروف به «قبة الاسلام» شده بود، از چند مسجد برای تعلیم شرعی استفاده میشد.
و ابن قتیبه در سیستان و بلخ و هرات مساجد زیادی را اسم میبرد و در فارس نیز حلقههایی در مسجد جامع عتیق تشکیل مییافت.
در درجۀ نخست علم قرائت قرآن و تفسیر و حدیث و فقه در مساجد و همچنین تعلیم زبان و ادب عربی مورد توجه بود، معمولاً بر گرد استادانی که در مساجد حاضر میشدند گروه شاگردان حلقه میزدند و این مجامع حلقه نام داشت، این رسم از پیغمبر اسلام شروع شد به این معنی که پیغمبر هنگام جواب سؤالات اصحاب در مسجد مدینه مینشست و مردم بر گرد او حلقه میزدند و سخنان او را میشنیدند و حفظ میکردند، حلقههای درس گاه کوچک و گاه بزرگ بوده، در مسجد درجه دوم و سوم بیش از یک حلقه تشکیل نمیشده، در صورتی که در برخی از مساجد بزرگ عدهی حلقههای درسی به رشتهای بوده و گاه این حلقه را مجلس نامیدهاند، مانند مجلس اسعد بن مسعود عتبی در قرن پنجم در جامع نیشابور و مجلس نفتویه (۲۴۴ – ۳۲۳) در مسجد انباریین در واسط.
از حلقههای معروفی که در ایران تشکیل میشد، یکی آن است که شیخ ابوحامد عبدالله جوینی پدر امام الحرمین جوینی [۲۲۷]در نیشابور داشت، در مساجد معمولاً وسایلی برای کمک طالبان علم نیز وجود داشت و این کمک خرج که به نام «اجرا» موسوم بود از محل موقوفاتی که بر جوامع و مساجد وقف میکردند پرداخته میشد.
تعلیمات عالیه در ایران اسلامی همواره مورد توجه بوده و بعد از حملۀ اعراب به ایران و در قرن سوم و چهارم هجری مراکزی برای علوم در میان ایرانیان از خوزستان گرفته تا خراسان و ماوراء النهر وجود داشت و همین مراکز است که بعد از شیوع اسلام در استخدام تمدن اسلامی درآمد و به نام اسلام مشهور شد [۲۲۸].
[۲۲۷] متوفی به سال ۴۳۸. [۲۲۸] ایرانشهر.
نخستین مدارس در ایران
ایرانیان در ایجاد مدارس تعلیمی در همۀ ملل اسلامی سمت تقدم دارند و در این مورد از قرن چهارم هجری شروع به کار کردند، تاریخ بنای مدارس در ایران به دو دوره تقسیم میگردد:
۱- دورۀ پیش از نظام الملک یعنی پیش از ایجاد مدارس نظام الملک طوسی [۲۲۹]مدارس دارای تشکیلات وسیع و انتظاماتی از قبیل وظایف استادان و شاگردان و خادمان و شعبی مانند: کتابچهها و دارالشفاها و مستمری برای معلمان و طالبان علم و خدام و کارکنان دیگر بود، ولی از ایجاد نظامیه به بعد به همۀ امور بطور مضبوط و شایسته توجه کردند.
از جمله مدارس قدیم ایران مدارسی است که در قرن چهارم در خراسان ایجاد شد، مانند مدرسهای که در طابران از اعمال طوس برای الحاتمی دانشمند قرن چهارم [۲۳۰]ایجاد شد، در نیشابور که از مراکز بزرگ علمی ایران بود مدارس بسیاری از همین قرن وجود داشت، مانند مدرسهای که برای النیسابوری فقیه معروف شافعی به سال ۳۹۶ ساخته بودند و یکی از بزرگان به نام ابن فورک [۲۳۱]خود مدرسهای بنا کرد و برای دانشمندی به نام رکنالدین اسفراینی [۲۳۲]مدرسهای که از همۀ مدارس سابق مهمتر بود بنا نمود.
در نیمۀ اول قرن چهارم در نیشابور، چند مدرسۀ مشهور بود از آن جمله است: «بیهقیه» که امام ابوالحسن محمد بن شعیب البیهقی [۲۳۳]مفتی شافعیان، در کوی سیار نیشابور بنا کرد و آن را مدرسۀ بیهقی میخواندند.
۲- با توضیحی که داده شد معلوم میگردد که قبل از نظام الملک و قبل از افتتاح نظامیه بغداد به سال ۴۵۹ هجری در ایران مدارس دیگری نیز معمول بوده است و از این که عدهای از دانشمندان مانند ابن خلکان و ذهبی صاحب کتاب تاریخ مشهور «تاریخ الاسلام» که نظام الملک را نخستین بانی مدارس در اسلام پنداشته است به این منظور بوده که نظام الملک نخستین بانی مدارس به طور مضبوط و تکمیل است و الا پیش از او مدارس دیگری در نیشابور وجود داشته، از قبیل: مدرسۀ بیهقیه و مدرسۀ سعیده که امیر نصر بن سبکتکین برادر سلطان محمود والی نیشابور آن را بنا کرد و مدرسۀ دیگری از بناهای ابوسعید و اسماعیل بن علی بن المثنی استرآبادی واعظ و صوفی. و مدرسۀ چهارمی که استاد ابواسحاق اسفراینی بنا کرد و تا آن موقع مانندی نداشته است موجود بوده.
غیر از نیشابور در شهرهای دیگر ایران هم مدارس کهنی وجود داشت، مثلاً در سبزوار ناحیۀ بیهق پیش از نظامیۀ بغداد مدرسهای به وسیلۀ خواجه امیرک از بزرگان قرن چهارم بنا شده. ابوالعباس فضل بن احمد اسفراینی که تا سال ۴۰۱ هجری وزارت سلطان محمود غزنوی را داشت در بلخ مدرسه و کتابخانۀ بزرگی احداث نمود.
به هرحال، به طور کل میتوان گفت که نظام الملک نخستین کسی بود که مدرسه را به طور مضبوط تحت شرایط خاصی و توجه به حال استادان و طلاب و با راتبه و جیره مقررکردن برای آنها بنا و دایر کرد و هرگونه وسایل آسایش طلاب را جهت تحصیل مهیا نمود، و حتی گویند: یکی [۲۳۴]از دانشمندان به نظام الملک گفت: این برنامه و راتبه و وسایل آسایشی که برای طلاب تهیه کردهاید ممکن است اشخاص تنبل و تنپروری را به حلقۀ طلاب علوم دینی درآورد، طلاب باید در کسب تحصیل کوشا و قبول سرد و گرمیها کنند و به مسافرتها و شهرها جهت اکتساب دانش بروند و به هر آداب و اصولی آگاه و از دانش و تجربه و اندوختۀ هر استادی ثمر برگیرند و کسب فیض کنند و بتوانند بیشتر از مزایای علمی دانشمندان استفاده نمایند.
مسلم است که نظام الملک در زمینۀ راتبه و جیره و نفقۀ طالبان مکمل و مبتکر بود و در امر آموزش و پرورش و ایجاد مقرری و ماهانه و تسهیل وسایل تحصیل مخصوصاً برای مدارس نظامیه در قلمرو اسلامی نخستین بانی میباشد.
نظام الملک حسن بن علی طوسی [۲۳۵]صاحب کتاب معروف «سیاستنامه» وزیر دانشمند سلجوقیان قبل از مدرسۀ نظامیۀ بغداد مدرسهای در نیشابور بنا نمود که به نام وی نظامیه خوانده میشد، بنای این مدرسه برای امام الحرمین ابوالمعالی عبدالملک بن عبدالله جوینی [۲۳۶]صورت گرفت و امام الحرمین مدت سی سال در این مدرسه تدریس کرد و در تمام این مدت تدریس و خطبۀ روز جمعه و محراب و منبر و مناظره را انجام میداد و هر روز سیصد تن از دانشمندان و طالبان علم و اولاد بزرگان برای استفاده از دروس او حاضر میشدند و از میان همین گروه حجة الاسلام محمد غزالی دانشمند بزرگ اسلامی [۲۳۷]و اوحدالدین محمد انوری شاعر معروف ایران است.
در نظامیۀ بغداد که در شمار بزرگترین مدارس اسلامی بوده گروهی از بزرگترین دانشمندان ایران مانند: شیخ ابواسحاق شیرازی و امام محمد غزالی تدریس کردهاند، یکی از بزرگترین شاعران ما یعنی سعدی شیرازی در این مدرسه تعلیم یافت و راتبه میگرفت، این مدرسۀ بزرگ مشهور قرن پنجم که توسط نظام الملک ایجاد شده بود در سال ۴۵۹ هجری پایان یافت مباشر آن ابوسعید احمد بن محمد نیشابوری صوفی بود، و نظام الملک موقوفات کثیری برای آن تعیین کرد، چنان که نه تنها برای اجرت کارکنان و استاد و شاگرد کافی بود، بلکه مقداری زیادی از آن در راه طالبان علم صرف میشد.
مدرسۀ نظامیۀ بغداد ساختمانی باشکوه و عالی و کمنظیر داشت و نظام الملک برای ساختمان آن ۲۰۰۰۰۰ (دویست هزار) دینار از مال خود خرج کرد و نام خود را برفراز آن نوشت و در اطراف آن بازارها ساخت و وقف مدرسه کرد، و دکاکین و گرمابهها و مخزنها خرید و بر آن وقف کرد و هر سال بر نفقات استادان و شاگردان ۱۵۰۰۰ (پانزده هزار) دینار صرف میشد و شش هزار شاگرد در آن زندگی میکردند که به تعلیم فقه و تفسیر و حدیث و نحو لغت و ادب و امثال اینها غیر از فلسفه و شعب و فنون عدیده میپرداختند، از استادان بزرگی مانند شیخ ابواسحاق شیرازی [۲۳۸]و ابن صباغ [۲۳۹]و حجه الاسلام غزالی و نظایر اینها استفاده میشد و عنوان مدرّسی همیشه از عناوین مهم علمی محسوب میشده و این مدرسان از جانب نظام الملک یا پسرانش که تولیت آن را به عهده داشتند و بعد از آن به وسیلۀ خلفاء و وزراء و حکام بغداد که این سمت را داشتند معین میشدند [۲۴۰].
مدرسۀ نظامیۀ بغداد تا دیرگاه وجود داشت و در حوادث سال ۶۸۷ هجری ابن فوطی از تعیین مدرس برای آن نام برده است.
در نظامیۀ بلخ، رشیدالدین محمد بن عبدالجلیل بخلی معروف به «وطواط» [۲۴۱]شاعر و نویسندۀ معروف مؤلف کتاب «حدائق السحر» تحصیل کرده است.
در شهرهای مرو و هرات و موصل نیز مدارسی به نام نظامیه موجود بوده و نظامیۀ هرات تا قرن نهم هجری باقی بود چون جامی شاعر و ادیب و عارف معروف تحصیلات ادبی خود را در همین مدرسه انجام داده بود.
در همان ایام که نظام الملک به ایجاد مدارس مشغول بود و بیشتر مدارس خود را به معلمان و محصلان شافعی اختصاص میداد، سلطان ملکشاه سلجوقی به تقلید از وزیر خود به انشاء مدارس توجهی کرد و از آن جمله در اصفهان مدرسهای بنا کرد و بر دو فرقۀ شافعی و حنفی وقف نمود [۲۴۲].
چون وقف در اسلام همواره در خدمت تعلیم و تربیت و مدارس و مساجد و معلم و محصل بوده و از وسائل خیریۀ مهمی بوده که در اسلام پیریزی شده و قانون وقف اسلامی در عالم انسانی و خدمت به خلق همراه با احساس عاطفی و نوع دوستی صلاح خیر دین و دنیا را در بر دارد و از ابواب مهم فقه و حدیث به شمار میرود، لذا ما نیز با استفاده از مندرجات کتاب «ایرانشهر» مختصری در بارۀ وقف و کیفیت آن مینویسیم.
[۲۲۹] متوفی سنۀ ۴۸۵ هجری. [۲۳۰] متوفی به سال ۳۹۶. [۲۳۱] متوفی به سال ۴۰۶. [۲۳۲] متوفی به سال ۴۱۸. [۲۳۳] متوفی به سال ۳۲۴. [۲۳۴] گویند: این دانشمند امام حجة الاسلام محمد غزالی بوده است. [۲۳۵] متوفی سال ۴۸۵ هجری قمری. [۲۳۶] متوفی سال ۴۷۸ هجری. [۲۳۷] متوفی سال ۵۰۵ هجری. [۲۳۸] متوفی سال ۴۹۶ هجری. [۲۳۹] متوفی به سال ۴۷۷ هجری. [۲۴۰] مدرسۀ نظامیۀ بغداد در کنار دجله و قسمت شرقی بغداد در کوی «سوق الثلاثاء» سه شنبه بازار واقع بود، سبکی صاحب «طبقات الشافیعه» گوید: نظام الملک مدرسهای در بغداد، مدرسهای در بلخ، مدرسهای در نیشابور، مدرسهای در هرات، اصفهان، بصره، مرو، آمل، طبرستان و موصل بنا کرد و گویند: در هر شهر از شهرهای عراق و خراسان مدرسهای داشت و از این گذشته بیمارستانی در نیشابور و رباطی در بغداد بنا نهاده است. [۲۴۱] متوفی به سال ۵۷۳ هجری. [۲۴۲] ایرانشهر.
نخستین وقف در اسلام
در کتاب ایرانشهر مسطور است: در کتاب صحیح بخاری آمده که پیغمبر اکرم جزمینی را وقف کرد و منافع آن را برای ابن سبیل صدقه داد.
فرید وجدی در دائرة المعارف خود حدیثی را نقل میکند که هنگامی عمر بن الخطاب خلیفۀ دوم، زمینی را از خود که به نام «تمغ» بود میخواست صدقه دهد، پیغمبر اکرم جفرمود: اصل آن را برای صدقه قرار بده، چنانکه فروخته نشود و به ارث نرسد و بخشیده نشود.
در کتاب صحیح ترمذی [۲۴۳]از ابن عمر بمروی است که حضرت عمرسزمینی را در خیبر به غنیمت اصابت کرد و به پیغمبر خدا جگفت: «أَصَبْتُ مَالاً بِخَيْبَرَ لَمْ أُصِبْ مَالاً قَطُّ أَنْفَسَ عِنْدِى مِنْهُ فَمَا تَأْمُرُني؟ قَالَ: إِنْ شِئْتَ حَبَسْتَ أَصْلَهَا وَتَصَدَّقْتَ بِهَا» سپس حضرت عمرسآن را صدقه داد (وقف کرد) به طوری که اصل آن فروخته نگردد و بخشیده نشود و به ارث نرسد، چنانکه فقراء و نزدیکان و بندگان (الرقاب) و فی سبیل الله و ابن سبیل و مهمان از عواید آن استفاده کنند و متولی آن اگر به انصاف و معروف چیزی از آن بخورد گناهی متوجه او نیست و دوست غیر متمول نیز میتواند از آن بخورد.
در کتب شیعه و سنی این حدیث از پیغمبر جروایت شده است: هرگاه پسر آدم بمیرد عمل او قطع میشود، مگر از سه چیز: صدقۀ جاریه (وقف) یا دانشی که از آن سود برد یا فرزند صالحی که برای او به خیر دعا کند.
در سنن ترمذی [۲۴۴]از ابی هریرهسروایت شده است که پیغمبر جفرمود: «إِذَا مَاتَ الإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاَثٍ: صَدَقَةٌ جَارِيَةٌ وَعِلْمٌ يُنْتَفَعُ بِهِ وَوَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَهُ».
«به قراری که مشهور است در محله نخاولۀ مدینه محلهای به نام باغ صبا و باغ مرجان وجود دارد از موقوفات حضرت مجتبی یا حضرت علی بن حسین استش» [۲۴۵].
وقف [۲۴۶]در لغت حبس و محدودساختن است، و شرعاً عبارت است از حبس و محدودساختن مالی به طوری که اصل آن باقی بماند و از سود و عوائد آن امکان انتفاع باشد و منافع آن به مصرف مباح و مورد وقف مصروف شود، و اصل [۲۴۷]آن آیۀ شریفه: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ﴾[آل عمران: ۹۲] است. در حاشیه الشرقاوی [۲۴۸]علی التحریر آمده: چون اباطلحه این آیه را شنید، بهترین اموال خود که باغ و حدیقهای در برحاء بود وقف کرد. بعضی گفتهاند: جای قبلی مسجد نبوی بوده که به قصر بنی جذیله معروف بوده است، در شرح تحریر امام ابی زکریا انصاری آمده: اصل در وقف خبر صحیحین است که حضرت عمرسزمینی را اصابت کرد یعنی در غنیمت خیبر زمینی در سهم او افتاد، پیغبمر جبه او گفت: اگر میل دارید اصلش را حبس و وقف کنید و منافعش را صدقه بدهید، حضرت عمرسآن را وقف نمود بر این قرار که اصل آن فروخته نشود و بخشیده نگردد و به ارث نرسد.
[۲۴۳] جلد سوم صفحۀ ۶۵۹ رقم ۱۳۲۵. ضمناً این حدیث را مسلم و بخاری نیز روایت کردهاند. پاورقی صحیح ترمذی. [۲۴۴] صحیح ترمذی جلد سوم صفحۀ ۶۶۰. [۲۴۵] ایرانشهر. [۲۴۶] شرح شرقاوی امام زکریای رازی بر التحریر امام ابوزرعۀ رازی جلد دوم صفحۀ ۱۷۲ چاپ بیروت. [۲۴۷] حاشیۀ الشرقاوی علی التحریر جلد دوم صفحۀ ۱۷۳. [۲۴۸] تألیف الشیخ عبدالله بن حجازی الشرقاوی جلد دوم صفحۀ ۱۴۳ طبع دارالمعرفه بیروت لبنان.
ارکان وقف عبارتند از:
۱- وقف. ۲- موقوف. ۳- موقوف علیه. ۴- صیغه.
از زمان پیغمبر بزرگوار اسلام هنوز چند قرنی نگذشته بود که سطح موقوفات به طور شگفتانگیزی رو به توسعه گذاشت که مورد استفادۀ عموم و خصوص در شهرها و دهستآنها و قصبات قرار گرفت.
در دورۀ خلفای عباسی که به عصر طلائی تمدن اسلامی شهرت دارد رقبات موقوفات و درآمد آنها در تمام کشورهای اسلامی رو به توسعه گذاشت، چنانکه از مصارف موقوفات همه گونه وسایل زندگی طبقات بیبضاعت و فقیر به خوبی فراهم بود که مسلماً طلاب نیز از این بهره، برخوردار بودهاند، پایۀ موقوفات و صدقۀ جاریه بر روی خیر و امور اجتماعی گذارده شده است.
تمام کشورهای وابسته به تعلیم و تربیت و بهداشت و امور اجتماعی و عامالمنفعه که امروز در کشورهای مترقی بودجهها و اعتبارات سنگین برای آنها در نظر گرفتهاند، در دورههائی که هنوز خبری از آن مؤسسات نبود، در دنیای متمدن مغرب زمین نبود در کشورهای اسلامی رایج و مورد عمل و اجرا بود.
خواجه نظام الملک که بیش از نیم قرن به اقتدار و تدبیر وزارت کرد، چنانکه قبلاً اشاره شد از واقفین بزرگ و نیکوکاران و در تأسیس مدارس امور خیریه در عالم اسلامی شهرت به سزائی دارد.
جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلامی جمع درآمد موقوفات او را بالغ بر ششصد هزار دینار (۶۰۰۰۰۰) ذکر کرده است و جمع درآمد موقوفات مدرسۀ نظامیه بغداد را شصت هزار دنیار (۶۰۰۰۰) نوشته که مبتنی بر دلائل تاریخی است [۲۴۹].
گرچه بر اثر ایراد بحث وقف به مناسبت مقام تا حدی از مطلب دور شدیم با این وجود باز رشتۀ سخن را به دست میگیریم و بحث در بارۀ مدارس را ادامه میدهیم. چنانکه در مقدمه گفته شد حضرت ابوبکرسدر موارد لزوم با کبار صحابه مشورت میکرد، حضرت عمرسنیز این روش را داشت، در زمان حضرت عمرسکه اسلام در اثر فتوحات پی در پی توسعه یافت در عراق با تمدن ایران و در مصر و شام با تمدن روم مواجه شدند که در جزیرة العرب و مدینه مرکز اسلام سابقه نداشت، لذا برای جوابگوی خواستهها و سؤالات وارده و تازه [۲۵۰]عبدالله بن مسعود صحابی معروف به عراق اعزام گردید و عبدالله بن عمر مامور افتاء در مصر شد و عبدالله بن عباس در مکه اقامت گزید و در مدینه حضرت علی ابن ابی طالب و سایر صحابهشبودند.
در هریک از این مراکز مکتب و مدرسهای برای نشر معارف اسلامی تشکیل مییافت که فقهای نامی از آن مدارس به وجود آمدند، از جملۀ بزرگترین مدارس در مرکز اسلام بوجود آمد و فقهائی چون ابوبکر بن عبدالرحمن (ابوالقاسم) بن ابی بکر، عروه بن زبیر، سعید بن مسیب، سلیمان بن یسار، خارجه بن زید بن ثابت و عبیدالله بن عبدالله که به فقهای سبعه معروف اند، بیرون آمدند و این مکتب به نام مکتب مدینه معروف بود.
[۲۴۹] به نقل از ایرانشهر. [۲۵۰] مقدمه پیرامون قیاس تألیف جمال الدین جمالی.
مکتب ابن عباس:
در مکۀ معظمه مکتبی به ریاست عبدالله بن عباس تشکیل شد و رجالی چون عکرمه، محمد بن عطا، مجاهد بن جبر برخاست و از ابن عباس این عده اخذ کردهاند: عطاء بن ابی رباح، طاووس، مجاهد، سعید بن جبیر، عبیدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود، ابوشعثاء، جابر بن زید، ابن ملیکه، عکرمه، میمون بن مهران و عمر بن دینار.
مکتب عراق:
مدرسۀ عراق به سرپرستی ابن مسعود اداره میشد، مردان بزرگی مانند علقمه بن قیس، قاضی شریح بن حارث، سعید بن جبیر، شعبی و غیره تربیت یافتند و عدۀ کثیری از عبدالله بن مسعود اخذ فقه و حدیث کردهاند، مانند: اسود، عبیدۀ السلمانی، اعور و غیره.
مکتب مصر:
مدرسۀ مصر به قیادت عبدالله بن عمرو عاصساداره میشد، در این مکتب، شاگردانی چون: جریحه و زید بن ابی حبیب تربیت یافتند.
مکتب مدینه:
در مدینه مدرسهای به ریاست ابی بن کعب وجود داشت و شاگردانی چون ابوالعالی، محمد بن کعب القرظی و زید بن اسلم تربیت شدند.
موضوع بحث در این مکتبها تفسیر قرآن و آشنائی به امور اسلامی و سنت نبوی و کیفیت استنباط و اخذ احکام از قرآن و سنت و اجماع صحابه بود.
سبزواری در کتاب الأدب و الحکمة گوید: اسلام در اول امر همچنان که توحید را آورد مردم را نیز به وجوب تعلیم دعوت میکرد. بنابراین، برحسب اقتضاء علمی در کنار هر معبد و مسجدی که شعایر اسلامی در آن اقامه میشد مدارس و مکاتبی برای تعلیم عام مجانی ساختند، از این تاریخ تعلیم عام مجانی از جمله خیراتی بود که از نتایج تمدن اسلامی در عالم انسانی به وجود آمد.
احادیثی بدین عنوان مورد قبول مسلمانان است:
۱- «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ».
۲- «اطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنَ الْمَهدِ إِلى اللحد».
۳- «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِالصين» [۲۵۱].
بنابراین، طلب علم از صدر اسلام به بعد فریضه بوده و مردم از گهواره تا گور جویای دانش بودهاند و زنان مسلمان در محیط خانه حتی الامکان طلب علم کردهاند و همۀ مسلمانان مکلف و موظف بوده و هستند که حداقل سورۀ حمد و اخلاص را بخوانند و بدانند. تدوین و کتابت در اوایل قرن اول در عهد پیغمبر جمعمول بوده و مسلمین به کتب و علوم و تعلیم و تربیت عنایت داشتهاند.
[۲۵۱. - این حدیث نیست بلکه ساختگی و موضوع است. (مُصحح)