شمائل او
وی در منتهی درجۀ حیا و شجاعت و سخا و زهد و ورع در دار دنیا و رغبت در دار بقا بود، او میگفت: امیدوارم که به خدا لاقی شوم، در حالی که با من حساب نکند که کسی را غیبت کرده باشم [۱۰۵]و او قلیل الأکل و کثیر الإحسان و مفرط در کرم بود، قامتی معتدل نه کوتاه و نه بلند داشت، گندمگون و لاغر اندام بود.
عبدالواحد بن آدم طواویسی گوید [۱۰۶]: پیغمبر خدا را در خواب دیدم و جماعتی از اصحاب او با او بودند و او در جائی توقف کرده بود، بر او سلام کردم سلام مرا جواب داد، گفتم: یا رسول الله! به چه جهت توقف فرموده اید؟ فرمود: منتظر محمد بن اسماعیل هستم، بعد از چند روز خبر مرگ محمد بن اسماعیل به من رسید، نگاه کردیم که او فوت کرده بود در ساعتی که دیده بودم پیغمبر جانتظار او را میکشید.
[۱۰۵] از وقتی که دانستهام غیبت حرام است، کسی را غیبت نکردهام. مقدمۀ صحیح بخاری ادارة الطباعة المنیریه چاپ مصر صفحۀ ۱۴. [۱۰۶] شذرات الذهب.