شرح حال و زندگی اصحاب کتب سته

فهرست کتاب

بحثی از مدارس دینی کردستان

بحثی از مدارس دینی کردستان

مدارس کردستان نمونه‌ای از مدارس تعلیم و تربیت در قرون اولیۀ اسلام

در اینجا بحثی از مدارس معموله امروزۀ مناطق کردستان که بیشتر شباهت به مدارس و طرز تحصیل در قرن‌های اولیه اسلامی دارند به میان می‌آوریم، مناطق زیبا و روح‌افزای مناطق کردستان مانند اعصار اولیه اسلامی دارای مساجد و مدارسی است، گرچه این مدارس و مساجد ساده و بی‌آلایش است، اما روحانیت و شکوه معنوی و ایمان و علاقه و اعتقاد به خدا و پیغمبر و قرآن و شرع مقدس اسلام به همه جا پرتو افکن شده است.

در بعضی از دهات و قصبات و شهرها مساجدی ساخته شده است و بیشتر در کنار این مساجد حجره‌هایی به نام حجرۀ فقیه (طلبه) و مدرس بنا شده که مورد تدریس و تدرّس استاد و تلمیذ می‌باشند.

حجرۀ تدریس استاد از حجرۀ محل سکونت فقهاء جدا است و گاهی مدرس در حجرۀ فقها نیز تدریس می‌کند، در این مدارس غالباً یک استاد و مدرس به نام «ماموستای گَه‌ورَه» استاد بزرگ مقام ریاست را دارد و دورۀ علوم عالی را به محصلین که دورۀ متوسطۀ علوم قدیمه را می‌خوانند و «مستعد» نامیده می‌شوند تدریس می‌نماید.

مستعدین نیز طبقۀ ابتدائی را درس می‌دهند که این طبقه را «سُختَه» می‌گویند، سخته‌ها نیز به طبقۀ اولی که پائین‌تر از خود هستند و «قُتابی» نام دارند درس می‌دهند، و در تمام ادوار مسجد گام به گام مدرسه و بلکه بیشتر از مدرسه محل تدریس و تدرّس و تعلیم و تربیت و دور و تکرار و عبادات طلاب و دانش آموزان است و مخصوصاً برای «سخته‌ها» همیشه محل تعلیم و تعلم است و گاهی که مدرسه نیست به جای مدرسه هم محل تعلیم و تدریس می‌باشد.

طبقات علمی و تحصیلی این مدارس قدیمه چهار گروه هستند:

استاد:

«ماموستای گَه‌ورهَ» که همیشه عنوان «ملا» که بزرگترین سمت استاد است بعد از «ماموستا» قرار دارد. مثلاً می‌گویند: ماموستا ملا عبدالمجید.

مستعد:

پیش از اسم این‌ها همیشه ملا می‌آید مثلاً می‌گویند: ملا محی الدین.

سخته:

این سخته‌ها اگر نزدیک باشد به کتاب تصریف «ملا علی» یا «جامی» برسند باز از اسم آن‌ها به عنوان احترام ملا می‌آید. مثلاً می‌گویند: ملا احمد.

قتابی:

این گروه از الفبا شروع می‌کنند و عنوانی ندارند فقط به اسم کوچک خود خوانده می‌شوند، از طرفی دیگر به غیر از استاد بزرگ هرسه طبقه را فقیه می‌نامند.

وظیفۀ استاد

وظیفۀ استاد آن است که همیشه آماده باشد مستعدین را در روزهای تحصیل درس بدهد و غیبت نکند، و از وضع تعلیم و تربیت هرسه طبقه آگاه باشد و همه را تشویق کند و به سؤالات و خواسته‌های آنان پاسخ دهد و به طور کلی در رفاه خاطر آن‌ها و تأمین تحصیل و رفاه زندگی و حفظ احترام و شئون آن‌ها با محبت و عاطفه پدرانه بکوشد، در حقیقت استاد یک استاد واقعی و یک مربی حقیقی و یک پدر روحانی و غمخوار و دلسوز برای محصلین به شمار می‌رود، و مقام استاد به اندازه‌ای پدر پیش طلاب مقدس و بزرگ و محترم است که طلاب سعی می‌کنند به تمام معنی از او پیروی نمایند و مشتاقانه از او سرمشق بگیرند وجود محبوب و مقدس و عزیز استاد مظهر ترقی و تعالی و سعی و کوشش شبانه روزی دانشجویان است، و اجرای امر او را از جمیع وجوه مایۀ سعادت دو جهانی خود می‌دانند، شکی نیست که ادب و احترام برای استاد و در نظرگرفتن مقام مقدس استادی او در پیشرفت و پیروی دانشجو بسیار مفید و مؤثر و عالمانه و عاقلانه است و در واقع دو اصل کلی «محبت» از طرف استاد و «ادب» از جانب محصل اساس و پایۀ آموزش و پرورش مدارس دینی کردستان را تشکیل می‌دهد که این دو اصل در جوامع علمی و اعتقادی اهمیت به سزائی در استقبال از علم دارند و مهمترین روش برای پیشرفت تعلیم و تربیت در جوامع انسانی و روحانی است، محل سکونت استاد در مواقع درس و فحص و بحث و گاه ضرورت حجرۀ خود و در سایر اوقات منزل خود می‌باشد.

وظیفۀ مستعد

مستعد تدریس سخته‌ها را به عهده می‌گیرد امور حجره و دستور نظافت و درست‌کردن طعام و چای و تمام لوازم و تأمین زندگی محصلین از لحاظ خوراک و مطالعه و خواب و برنامه‌های درس به عهدۀ مستعدین است، بایستی کارهای مدرسه را آن‌ها ترتیب بدهند و اداره بکنند در عین حال که درس می‌خوانند مدیر مدرسه و مدرس دروس سخته‌ها هم هستند.

مستعدین شخصاً کاری انجام نمی‌دهند و آقا هستند اما دستور کارهای مدرسه که به وسیلۀ سخته‌ها انجام می‌گیرد باید این‌ها صادر کنند و ترتیب کارها را بدهند، مستعدها مجاز هستند در بارۀ امور حجره هرگونه تصمیمی بگیرند و می‌توانند سخته‌ها را در حجره عزل و نصب کنند، البته کار حجره فقط به دست ساکنین حجره صورت می‌گیرد که شبانه روز در آنجا زندگی می‌کنند این‌ها باید دو کار بکنند، درس بخوانند و دستور کارهای مدرسه را نیز صادر کنند ضمناً مستعدّان از یک طرف مدرّس درس سخته‌ها هستند و از طرف دیگر شاگرد و در واقع این نوع تدریس مهمترین اثر ترقی را در پیشرفت علم و دانش در امر آموزش و پرورش در بر دارد که مستعدین علاوه بر این که در خدمت استاد درس می‌خوانند، و به یاد می‌آورند و در عین حال هم معلم و هم متعلم می‌باشند و محل سکونت این‌ها حجره فقهاء و یا حجرۀ مدرس است.

وظیفۀ سُخته‌ها

اولاً: در نزد مستعدین درس می‌خوانند و ثانیاً: قتابی‌ها را درس می‌دهند و تمام کارهای حجره را این طبقه انجام می‌دهند، و مستعدین محترم و یک نوع فرمانده و مخدوم و سخته‌ها خادم و کارگزار و به احترام استادی به آن‌ها احترام می‌گذارند، گاهی از وجود قطابی‌ها برای کارهای داخلی و خارجی حجره استفاده می‌کنند، محل سکونت این‌ها حجره است.

وظیفۀ قتابی‌ها

این داسته که کودکان از هفت سال به بالا هستند به محیط علمی و دینی وارد می‌شوند، و به منظور داخل‌شدن در رشتۀ فقهی، الفباء و قرآن را شروع می‌کنند و برای طبقات بالاتر از خود احترام قائل هستند و دروس خود را در محیط و حیاط و ایوان مدرسه و مسجد و مخصوصاً در صفه‌های مساجد و مدارس می‌خوانند و می‌آموزند و غالباً محل سکونت این‌ها منازل پدر و مادرهای‌شان است، هنگامی می‌توانند مقیم حجره باشند که در مقام سخته‌ها قرار گیرند.

این طبقات و کتاب‌های اصلی و درسی آن‌ها

قتابی‌ها:

درس اول را به نام خدا، یا الله، یا فتاح، یا رزاق شروع می‌کنند، بعد الفباء و وجوه آن را با حرکات و سکنات یاد می‌گیرند و «بسم الله الرحمن الرحیم» را قبلاً می‌آموزند و سورۀ الحمد را قبلاً به طور حروف شناسی به هجی می‌خوانند و تا آخر سورۀ تبارک و یا سورۀ عم برای کسانی که زیرک باشند و زودتر حروف هجا را بشناسند به هجی می‌خوانند، به طور معمولی حداقل سورۀ عم و تبارک به هجی خوانده می‌شود و سپس قرائت قرآن را به طور ساده «سایه» شروع می‌نمایند تا قرآن را ختم می‌کنند و در عین حالی که مشغول قرائت قرآن هستند کتاب‌های ابتدائی دیگر را از زبان‌های فارسی و کُردی و لغت‌های منظوم کُردی مانند کتاب: احمدی شیخ معروف نودهی و لغت منظوم فارسی نصاب الصبیان ابونصر فراهی را می‌خوانند و نماز و آداب دین در همین ایام به این طبقه یاد داده می‌شود و در طرز پوشیدن لباس آن‌ها مجاز هستند، ولی باید مؤدب و نظیف باشند غالباً همین قتابی‌ها در حالی که هنوز قتابی هستند عوامل جرجانی و تصریف زنجانی عربی و بعضی از کتاب‌های ابتدائی فارسی را مانند کلاس اول و دوم و سوم می‌خوانند.

سُخته‌ها:

این طبقه برنامۀ تحصیلی آن‌ها از تصریف زنجانی و عوامل جرجانی شروع می‌شود. تصریف زنجانی از علم صرف صحبت می‌کند و باید محصلین به طور حفظی حداقل تا فصل مضاعف آن را به تفصیل و تقریری که استاد برای آن‌ها بیان می‌کند بر مصداق «خُذُوا العِلمَ مِنْ اَفْواهِ الرِّجال» فرا گیرند یعنی استاد کتاب را بدست می‌گیرد و گاه وقت در حالی که هردو باهم قدم می‌زنند و یا نشسته‌اند درس را برای شاگرد تقریر می‌کنند و شاگرد بدون این که کتاب در دست داشته باشد و یا بتوانند کتابی را نگاه کند به طور حفظی درس را می‌آموزد و تا فصل مضاعف بدون مراجعه و نگاه به کتاب باید مانند آب روان تصریف را در حفظ داشته باشد، این شیوۀ تصریف شاید یادگارهای قرون اولیه اسلامی باشد از مضاعف به بعد که شاگرد در علم صرف که پایه لغت و علوم عربی است تسلطی پیدا کرد دیگر استاد کتاب را از رو تدریس می‌کند و به شاگرد اجازه می‌دهد که کتاب را از رو بخواند، بعضی از استادان تا آخر تصریف طریقۀ تدریس حفظی را به شاگرد انتخاب می‌کنند که در واقع این روش علمی و این نوع تدریس در وجود محصل به تمام معنی کارگر می‌افتد.

سپس کتاب‌های نحوی به ترتیب عوامل جرجانی، متن عوامل (عوامل پال اظهار)، انموذج زمخشری، شرح یا شرح و متن آن و یا متن آن‌ها را می‌خوانند، بعد اظهار بر کوی و سپس تصریف ملا علی در علم صرف، وضع و استعاره را در علم وضع و علم بیان و بعد به شرح جامی در علم نحو شروع می‌کنند.

سخته‌ها هرکتابی بخوانند باید درست آن را بفهمند و یاد بگیرند و آن را تا پایان حفظ کنند و درس هر روز را قطعاً باید در همان روز حفظ نمایند، و اگر طلبه‌ای نتواند درس روزانه اش را حفظ کند روز دیگر نباید درس بخواند، خواندن درس مشروط به حفظ داشتن درس روز قبل است و همچنان هنگامی که کتابی را تمام کند باید حتماً تمام آن را در حفظ داشته باشد و الا وظیفۀ شروع به کتاب دیگری را ندارد یا اگر شروع کند شخصاً خجالت می‌کشد و شرمنده است، این سخته‌ها علاوه بر کتاب‌های اصلی حفظی و اختصاصی کتاب‌های فرعی و غیر حفظی را نیز مورد استفاده و مطالعه و قرائت و سماع قرار می‌دهند، مانند: هدایه و صمدیه در نحو و شرح عوامل، گلستان سعدی و کلیله و دمنه فارسی و فتح القریب و فتح المعین و منهاج عربی در فقه شافعی و حساب و هندسه و غیره را نیز می‌خوانند و اگر این کتاب‌ها را حفظ نکنند مانعی ندارد، با وجود این دسته از همین تاریخ اشعار شعراء و قصاید را رفته رفته از بر می‌کنند و دیگر باید «قبا و سلته» لباس روحانی را بپوشند و دستمال کُردی را هم بر سر می‌بندند.

مستعدها:

این طبقه کسانی هستند که پایۀ علمی آن‌ها لااقل به کتاب شرح جامی رسیده باشد و مشهور است کسانی که به این کتاب می‌رسند در خود احساس یک نوع غرور می‌کنند، زیرا از مقام سخته‌گری و انجام‌دادن کارها به مقام مستعدی و ارتقاء و احترام رسیده‌اند، دیگر می‌توان این طبقه را به عنوان دانشجو معرفی کرد و سخته‌ها را به نام دانش‌آموز.

کتاب‌های اصلی و حفظی دروس محصلین بدین قرار است:

«شرح جامی» - «سیوطی یا فریدۀ سیوطی» در نحو که کافیه متن جامی و شعرهای الفیۀ ابن مالک یا الفیۀ فریده را باید حفظ نمایند، و «شرح نظام» در صرف باید متن آن «شافیه» ابن حاجب را از بر کنند بعد رساله‌ای از منطق مانند رسالۀ «فناری» با «ایساغوجی» یا «کبری منطق» فارسی را بخوانند و حفظ نمایند و بعد «عبدالله یزدی» یعنی حاشیۀ ملا عبدالله را می‌خوانند و قطعاً باید «تهذیب المنطق» علامه تفتازانی و متن آن را از بر کنند و سپس «گلنبوی آداب» را در علم آداب قرائت می‌کنند و حتی الامکان آن را باید حفظ کنند و بعد «مقولات عشر» را در علم فلسفه می‌خوانند سپس در کلام «شرح عقاید» تفتازانی را می‌خوانند و متن آن «عقاید نسفی» را حفظ می‌کنند و بعد کتاب «مختصر المعانی» یا «مطول» تفتازانی در علوم بلاغه را می‌خوانند و متن آن «تلخیص» علامه قزوینی را از بر می‌کند.

البته قبل از کتاب مختصر و مطول یا بعد از آن کتاب «گلنبوی برهان» در علم منطق را می‌خوانند و بعد جمع الجوامع شیخ جلال الدین محلی را در علم اصول می‌خوانند و متن آن را باید حفظ کنند و بعد «فلکیات و هیئات و حساب و هندسه» شیخ بهائی را قرائت می‌کنند، و سپس به عنوان آخر ماده کتاب «شرح تهذیب الکلام» شیخ عبدالقادر مهاجر کُردی را در فلسفه و کلام قرائت می‌کنند و متن آن «تهذیب الکلام» ملا سعد تفتازانی را حتی الامکان حفظ می‌نمایند و بر مصداق «وَعَلَيْكُمْ بِالْمتونِ» بیشتر متنها را حفظ می‌کنند، مقارن با قرائت این کتاب‌ها، کتاب «فتح المعین» و «منهاج» امام نووی و منهج قاضی زکریا انصاری و کتاب انوار اردبیلی و تحفۀ شیخ ابن حجر و غیره را در علم فقه می‌خوانند، و کتاب‌های حدیث و قرآن با ترجمه و تفاسیر از جمله تفسیر جلالین و بیضاوی و غیره نیز مورد تدریس و تدرس آن‌ها است.

و در فارسی کتاب‌هائی مانند: تاریخ معجم فضل الله قزوینی را به درس می‌خوانند، و به طور کلی در این دوره به مطالعۀ تمام علوم متداوله از قبیل: ادبیات، تاریخ، لغت، فقه، حدیث، قرآن، اصول و عقاید، علم بلاغه، فلسفه، کلام، منطق، طب، حکمت، مناظره، رجال، فارسی و عربی و کُردی، شعر و قصیده، جغرافی، خطابه، نویسندگی، حساب و هندسه، تحقیق، حسن خط، استخراج مسائل، رمز، معما، علم عروض، قوافی و علوم هنری و صنعتی می‌پردازند خلاصه تمام علوم معموله تا آنجائی که فرصت یابند و امکان داشته باشد مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهند.

اما اساس دانستن این علوم و مبنای استفاده از آن‌ها را بر قرآن، شرع، لغت، صرف و نحو می‌دانند، اگر در این پنج علم درست آگاه باشند می‌توانند به آسانی از سایر علوم استفاده کنند و معتقدند اگر کسی درست صرف و نحو و لغت را بداند درک سایر علوم برای او آسان است.

این طبقه چگونه درس می‌خوانند

۱- باید هرروز درس امروز را حفظ کنند.

۲- درسی که فردا می‌خوانند باید شب به دقت با مراجعه به حواشی و شرح مطالعه نمایند به طوری که همۀ آن یا بیشتر آن را بفهمند که در هنگام درس‌خواندن مسلط و آماده باشند، و حتی از حواشی و خارج سؤالاتی از استاد می‌پرسند و استاد باید به تمام سؤالات آن‌ها پاسخ دهد.

۳- بعد از این که صبح آن را در حضور استاد خواندند و درست فهمیدند و رفع اشکالات را نمودند، باید فوراً به گوشه‌ای بروند تنها یا با رفیقی که سامع او بوده است آن درس را با تقریرات استاد تکرار و بازگو کنند یا به کُردی «پیا بچن» در این هنگام دیگر نهار و نماز می‌رسد، نهار می‌خورند و نماز را می‌گذارند و دیگر بعد از ظهر است اگر نتوانند قبل از ظهر بعضی از درس‌ها را تکرار و بازگو کنند باید بعد از ظهر آن را بازگو نمایند.

۴- باید همین بعد از ظهر درس امروز را از بر کنند.

۵- شب باید درس‌هائی که فردا می‌خوانند، قبلاً مطالعه کنند و دورس «سخته‌هائی» که تدریس آن را به عهده دارند نیز قبلاً شب مطالعه نمایند و سایر اوقات فراغت، درس‌ها را چه در روز و چه در شب به طور حفظی تکرار و دور نمایند.

۶- کتاب‌هائی که در حفظ دارند باید دور و تکرار کنند به حدی که مطالب آن برای آن‌ها ملکه گردد و بیشتر قاعده در این است که آهسته قدم زنان این طرف و آن طرف خرامان می‌گردند و درس‌های حفظی را از حفظ قرائت و تکرار می‌کنند، گاهی وقت در بسیاری از محل‌های زیبا و تفریحی و یا گوشه و کنارها دور از مزاحمت دیگران قدم زنان هریکی از طرفی مشغول تکرار دروس و کتاب‌های حفظی هستند.

ضمناً کتاب‌های درسی دو قسم اند: که قطعاً باید محصلین بخوانند و بدانند و حفظ کنند و از بر مدت‌ها دور نمایند، کتاب‌های غیر حفظی را نیز باید بدانند و بخوانند و تکرار و مطالعه کنند.

هدف محصلین

هدف محصلین فقط جنبۀ معنوی دارد و تنها به دو معنی درس می‌خوانند:

۱- برای رضای خدا و رسول.

۲- به منظور دانستن که این‌ها می‌گویند: دانائی توانائی است و از همه چیز برتر و بهتر است و اگر دین و دانش داشته باشند در دنیا و آخرت کامروا و محترم و در رفاه هستند.

امتحانی به طور رسمی از آن‌ها به عمل نمی‌آید، اما گاهی وقت سؤال‌هائی به میان می‌آید، قطعاً دانش‌آموز باید در حدود کتاب درس خود بداند و کتاب خود را حفظ داشته باشد و کتاب‌هائی که برای او تعیین شده، تدریس کند و باید به خوبی از عهدۀ تدریس آن‌ها برآید و الا خجالتی خودش برای او به منزلۀ نمرۀ صفر است.

استاد خوب شاگردش خوب است و شاگرد خوب شاهد توانائی و قدرت علمی استاد می‌باشد، می‌توانیم بگوئیم: معرف یک استاد شاگردان او هستند و شاگردان نیز چه زیرک و چه کودن معرف استاد هستند، شاگرد اگر احساس کند استاد به خوبی از عهدۀ تدریس او برنمی‌آید پیش او درس نمی‌خواند و به جای دیگر می‌رود، استاد هم از این قسمت ناراضی نیست و بلکه به شاگرد اختیار می‌دهد که در نفع و مصالح خود بکوشد. و اختیار مکان و هرگونه نقل وانتقالات به عهدۀ شاگرد است.

روش و طریقه تدریس استاد

استاد باید به هر شاگردی مخصوصاً درس او را بر او تقریر کند و ممکن است این شاگرد سامعینی داشته باشد، هر استادی در حدود معین در روز تدریس می‌کند، یعنی به تعداد محصلین مستعد باید کتاب‌های مورد قرائت اختصاصی آن‌ها را تدریس کند و این تدریس هم بر سبیل نوبت است، مثلاً اگر هفت مستعد در مدرسه باشند باید استاد هفت درس را در هفت کتاب تدرس کند و طریقۀ خواندن این کتاب‌ها هم به نوبت است.

استاد باید هرشب درس فردای شاگرد را مطالعه کند به طوری که طبق مطالب متن و شرح و حاشیه به محصل پاسخ بدهد. محصل در هنگام درس اختیار دارد هرگونه سؤال مربوط به دروس و هرگونه اشکالات را از استاد بپرسد و استاد باید به او پاسخ دهد.

البته استاد و مدرسین و مستعدین هر درسی که فردا تدریس می‌کنند باید شب قبل مطالعه کنند و الا وظیفۀ تدریس آن درس بدون مطالعه را ندارند، مگر این که استاد بسیار مسلط باشد و در پاسخ سؤالات محصل وا نماند و خجلت نکشد.

ادب و احترام نسبت به استاد در تمام شئون از طرف محصل رعایت می‌شود، اما در هنگام تدریس به شاگرد اختیار هرگونه اظهار نظر داده می‌شود و استاد هم ناراحت نیست و اگر استادی سهل انگاری کند و درس محصل را قبلاً مطالعه نکرده باشد و اشکالات شاگرد را درست نتواند حل نماید شاگرد متأثر و فوراً می‌گوید: من دیگر امروز درس نمی‌خوانم و همین چند سطر که خوانده‌ام برای امروز کافی است و استاد هم درک می‌کند و حق را به محصل می‌دهد.

طرز زندگی و اعاشۀ استاد:

غالباً استاد نیز مثل دیگران کفیل تأمین اعاشۀ خود و خانوادۀ خود هستند، و از وجود غله و گله که لازمۀ زندگی کُردها است استفاده می‌کنند و بیشتر مالکین محل و نیکوکاران و اشخاص ذی نفوذ محلی و مذهبی در رفاه و تأمین تکمیل زندگی او سهم دارند.

استاد مجانی تدریس می‌کند و حق التدریسی از متعلمین دریافت نمی‌نماید، سؤال و جواب محصلین از همدیگر و بحث و مذاکره و مناظره و قیل و قال نیز متداول و اشکالات خود را از همدیگر می‌پرسند و همه باهم باید همکاری کنند و هر طبقه نسبت به طبقۀ دیگر باید احترام بگذارند و رعایت و حفظ احترام و درجۀ علمی و مقام بالاتر دیگری را بنمایند.

در این محیط دینی و علمی امتیاز طبقاتی لغو است، پسر چوپان و پسر رئیس قبیله در محیط علمی در یک سطح و یک ردیف هستند، امتیاز آن‌ها به علم و تقوا است. هرکسی مقامات علمی او و کتاب تحصیلی او بالاتر باشد محترم و بزرگتر است، ادب در تمام طبقات مهمترین شرط اصلی تعلیم و تربیت در این مدارس است، هر سخته مادامی که سخته باشد باید کار کند و هر مستعدی محترم و فرمانده است صمیمیت و برادری و برابری به حدی که در بین محصلین و برادران و پدران روحانی استوار است در هیچ جامعۀ علمی دیگر سابقه ندارد، طبقات پائین‌تر مطیع محض طبقات بالاتر هستند از بزرگان و طبقات بالا «عفو» و «عاطفه» از طبقات پائین «ادب» و «احترام» همیشه منظور نظر و جزو اصول تعلیم و تربیت در بین آن‌ها است. این طبقات در هرجا که باشند روابط حسنه و روحانی در بین دارند و مانند دستگاه ارتش و نظامی هر طبقه نسبت به مافوق در هرجا احترام قائل است و حق تقدم به بالاتر از خود می‌دهند و هرکس کتاب درسی او در درجۀ بالاتر باشد درجۀ او هم بالاتر است و مقام استادی در هر مکان و هر زمان محترم و محفوظ است.

تعطیلات محصلین

به استثنای روزهای سه شنبه و جمعه و عید قربان و رمضان که تعطیل است سایر روزها که روز تحصیل هستند، باید شبانه روز به تحصیل و عبادت اشتغال ورزند و روزگار خود را حتی برای نیم ساعت به غفلت نگذرانند، اما در روزهای تعطیل مخصوصاً روز سه شنبه و جمعه که در هفته تعطیل می‌باشند هیچ درسی نمی‌خوانند فقط به تفریحات سالم و ورزش می‌پردازند و گاهی مطالعۀ آزاد تفریحی خارج از درس انجام می‌دهند، برای کسانی که در روزهای تعطیل درس بخوانند و یا دور کنند این مثل را به سمع می‌رسانند:

«مَنْ حَصَّلَ يَوْمَ التَعْطيل قد عَطَّلَ يَوْمَ التَّحصيل» کسی که روز تعطیل تحصیل کند در روز تحصیل تعطیل می‌شود.

این محصلین عصر شب‌های سه‌شنبه و جمعه دیگر تعطیل می‌کنند و به بازی به صحرا می‌روند، بازی‌هائی که در بین آن‌ها مرسوم است عبارت است از: «سه باز» که مخصوص آن‌ها و یک نوع پرش مسابقه‌ای است و «توپان» که یک نوع توپ‌بازی دسته جمعی دو طرفه است و «توپان جغزین» که آن هم یک نوع توپ‌بازی دسته‌جمعی دو طرف است که به صورت حلقه صورت می‌گیرد و غیر این‌ها که این بازی‌ها جنبۀ تفریحی و ورزشی دارند.

در شب‌های تعطیل غالباً ضیافتی درست می‌کنند و بعد از شام و نماز عشاء فصلی از قصیدۀ بردیه را یکی از آنان به صورتی دانشین قرائت و پس از پایان هر شعر دیگران به درود و سلام این بیت را عموماً به صدای بلند تکرار می‌کنند.

مَوْلاىَ صَلِّ وَسَلِّم دائماً أَبَدا
عَلى حَبيبكَ خَير الْخَلْقِ كُلِّهِمِ

و بقیه شب را به بازی و خنده و مسابقه‌های هوشی و فکری و خواندن بعضی از آوازهای محلی به وسیلۀ محصلینی که حسن صوت دارند اجرا می‌گردد و صبح روزهای تعطیل نیز تا ظهر را به بازی و تفریح و استراحت به سر می‌برند دیگر بعد از ظهر به تحصیل و دور می‌پردازند، در ماه مبارک رمضان فقهاء رسماً درس نمی‌خوانند و از درس‌های اصلی و حفظی تعطیل می‌باشند، اما اختیاراً بعضی از دروس فرعی را قرائت می‌کنند و سایر اوقات به صیام و قیام و عبادت می‌پردازند و مردم را ارشاد می‌کنند و وعظ و تبلیغ را به عهده می‌گیرند.

کتاب‌هایی که محصلین حفظ می‌کنند باید از هر علمی لااقل متن کوچکی را همیشه حفظ داشته باشند و حتی الامکان آن‌ها را به طوری که از یادشان نرود حفظ نمایند، هر کتاب حفظی که می‌خوانند باید آن را حفظ کنند و آن‌ها را دور و تکرار نمایند و تا کتابی دیگر را حفظ نکنند نباید دست از دور و تکرار و بازگو کردن آن بردارند مگر این که مطالب آن کتاب برای آن‌ها ملکه گردد.

طرز اعاشۀ محصلین

وضع زندگی محصلین از طرف اشخاص نیکوکار با جیره و راتبه مقرره از طرف اهالی و یا مالک محل و رئیس قبیله که مقرر گردیده، به خوبی اداره می‌شود و این محصلین آزادانه و بدون این که از کسی هم منتی بکشند در حالی که وضع درسی او اعاشۀ آن‌ها از طرف اشخاص نیکوکار به طور خیلی محترمانه تأمین است به تحصیل خود ادامه می‌دهند و از طرز اعاشۀ خود با کمال عزت نفس به هر عنوان راضی هستند و از تحصیل و سکنی و وسیلۀ اعاشۀ نسبی مجانی برخوردارند و گاهی برای تکمیل آن و کمک تحصیلی دسته‌جمعی خود نیز زحمت‌هائی متحمل می‌شوند، مثلاً یکی از آداب مرسومه در بهار «راتبۀ فقیان» است طلاب به همراهی استاد و رئیس قوم و اشخاص ذی نفوذ و کدخدا و محترمین محل در فصل بهار هنگام وفور کره چند روز را به راتبه تخصیص می‌دهند و عموماً به در خانه‌های دهکده یا دهات قلمرو می‌روند و بر در هر خانواری با تشریفاتی که رفته‌اند می‌گویند: (راتبۀ فقیان رحمتی خواتان لی وی) راتبۀ فقهاء را بدهید رحمت خدا برشما. آن خانه آنچه کرۀ یومیه را داشته باشد در کمال خرسندی آماده کرده و مفتخراً به طلاب می‌دهد.

این کره‌ها که به ده من پنجاه من روغن کرمانشاهی می‌رسد جمع می‌کنند و به مصارف دسته‌جمعی مدرسه می‌رسانند.

جیره و مقررات یومیه توسط سخته‌ها و یا نیکوکاران چه خورش و چه قند و چای و پول و هر روزه یا هر ماهه از منزل نیکوکاران وصول و به حجره آورده می‌شود، و به مصرف می‌رسانند، هدف این نیکوکاران جز رضای خدا و خدمت به خلق چیزی دیگر نیست واین اشخاص خیر از محصلین «لا يريدون جزاءً ولا شكوراً» است، این طبقات که آن‌ها را فقیه و روحانی می‌نامند، می‌گویند: این‌ها ملائکۀ روی زمین هستند.

تمام مراسم عبادات و قضاوت و حلال و حرام و امور دینی و دنیوی به وسیلۀ این طبقه اجرا می‌شود و به تمام معنی طبقات روحانی مرجع امور دینی و دنیائی و اداری و هرگونه سؤال و جواب مردم می‌باشند و به هر حال طلاب و روحانیون در میان مردم صاحب نفوذ‌اند و در نزد هر طبقه‌ای محترم می‌باشند.

محصلین در نقل و انتقال و تغییر مکان مجازند و به هرجائی در هر نقطه از مناطق کرد نشین بروند محترم و با استقبال خوب روبرو می‌شوند و در هر حجره و مدرسه که محل «جا» خواستگاری کنند و به آن‌ها جا داده شود، کاملاً وضع معاش آن‌ها مهیا است، و مدرسه به اندازۀ ظرفیت و بودجۀ محصلین دانشجو و دانش‌آموز می‌پذیرد و وضع زندگی محصلین در هرجا که باشند رضایت بخش است، به علاوه این طبقه قانع هستند و به اقل زندگی هم به منظور کسب دین و دانش راضی می‌باشند.

هر محصلی درس مخصوص و کتاب درسی خود را باید شخصاً در خدمت استاد بخواند، استاد نیز هر روز اندازه‌ای از کتاب درس که برای محصل ضبط شود و شب آن را مطالعه کرده باشد بر شاگرد تقریر و قرائت می‌نماید و بسیار وقت عدۀ دیگر از محصلین پایین‌تر از این شاگرد یا بالاتر یا هم‌ردیف او که سامع نامیده می‌شود به منظور بصیرت و تقویت دروس خود این درس را سماع می‌کنند و این دو نفر یا بیشتر را سامع و مسموع گویند، و اشکالات خود را به دقت از استاد می‌پرسند، و حلقۀ درس کتاب‌های اصلی و حفظی به طوری که درس از جنبۀ خصوصی متوجه عموم گردد کمتر مرسوم است و بلکه هر شاگردی باید به علاقه و الفت، تمام دروس اختصاصی خود را تنها و به نام خود از استاد فرا گیرد و درس دسته‌جمعی را به عنوان درس اختصاصی خود قبول ندارند، بدین طریق استاد در صدر مجلس قرار می‌گیرد و شاگرد با ادب و احترام در جلو او زانو می‌زند و می‌گوید:

بسم الله الرحمن الرحیم

«بارَكَ اللهُ تَعالى في جميع مَقاصِدِكَ» و استاد در پاسخ می‌فرماید: «إيّانا وإيّاكَ الرَّحمة» سپس درس شروع می‌شود و شاگرد در مطالبی که فهمیده است فقط «بلی قربان» را می‌گوید و در حالی که نفهمید از استاد توضیح می‌خواهد، چون درس به پایان رسید محصل خطاب به استاد می‌گوید: «رَحْمَةُ اللهِ عَلَيْكَ» مدرس هم متقابلاً گوید: «عَلَيْنَا وَعَلَيْكَ الرَّحْمَة».

هر محصلی باید درس اختصاصی را تنها بخواند و مدرس هم متکلم وحده مخصوصاً و به خاطر او باشد، در این صورت دانش‌آموز به تمام معنی متوجه تقریر استاد و سراپا برای شنیدن تدریس آماده و مستمع است.

محصل هنگامی که کتابی را به پایان می‌رساند، در پایان آخرین درس کتاب با گفتن: «رحمة الله عليك» و سلام، دست استاد و سامعین را می‌بوسد و ادای احترام می‌کند و استاد نیز به سلام او احترام او پاسخ می‌دهد و برای او به خیر و تقوا و توفیق و تشویق دعا می‌نماید، و همچنین بقیۀ رفقا نیز دست او را می‌بوسند برای او به خیر و سعادت دعا می‌کنند.

و چون کتاب دیگر را شروع کند در این موقع جشن و ضیافتی را به عنوان «مفتوحانه» یا «مختومانه» به محصلین مدرسه می‌دهد و بعد قرائت کتاب دیگر را در خدمت استاد شروع می‌کند.

یادآور می‌شود محصلین در هنگام تحصیل مادامی که محصل باشند اصولاً اختیار همسر نمی‌کنند و زن نمی‌گیرند، مگر این که فارغ التحصیل باشند و اجازه نامۀ علوم قدیمه را بگیرند و یا این که ترک تحصیل کنند، محصلین در حین تحصیل معمولاً باید محصل محض باشند و کارهائی که مربوط به تحصیل نیست دنبال نکنند و تنها فکر آنان باید در بارۀ تحصیل و متعلقات آن و شغل آنان فقط تعلیم و تعلم و عبادت باشد. بنابراین، در ایام تحصیل فکر خود را به زن مشغول نمی‌کنند و در این مورد ضرب المثلی دارند که می‌گویند:

«اَلْعِلْمُ مَذْبوحٌ بَيْنَ فَخذَي المرأةِ».

پایان تحصیلات علوم قدیمه (دوازده علم علوم قدیمه)

چون «مستعدین» کتاب‌های درسی را به خوبی خواندند و دانستند و حفظ کردند، سپس شرح تهذیب الکلام شیخ عبدالقادر مهاجر کُردی را بر تهذیب الکلام علامه تفتازانی می‌خوانند و پس از پایان علوم دوازده‌گانه موفقیت علمی خود را جشن می‌گیرند.

توضیحاً طلاب و علماء دین در حالی که به تعلیم و تعلم قرآن و حدیث و شرع و تفسیر که هدف اصلی و اساسی آن‌ها است مشغول اند: دوازده علم دیگر را مخصوصاً برای آگاهی از راز و اعجاز قرآن و صنایع لفظی و معنوی آن استخدام کرده‌اند.

فارغ التحصیل‌های قدیمه باید علوم دوازده‌گانه مشهور ذیل را در استخدام قرآن و حدیث و شرع فرا گیرند، آن موقع گواهی‌نامۀ فارغ التحصیلی به آنان داده می‌شود. بعد از قرآن، حدیث، فقه، شرع و تفسیر دوازده علم دیگر چنین مشهور اند:

۱- علم صرف. ۲- نحو. ۳- لغت و وضع. ۴- منطق. ۵- آداب. ۶- عقاید – کلام. ۷- معان. ۸- بیان. ۹- بدیع. ۱۰- اصول. ۱۱- حساب. ۱۲- هندسه و هیأت [۲۵۲].

[۲۵۲] موافق با تقریر استاد بزرگوارم جناب آقای ملا عبدالمجید مدرس مدرسۀ دولت آباد روانسر.

جشن فارغ التحصیلی

پس از پایان آخر مادۀ تحصیلی «تهذیب الکلام» مجلس جشن ختم تحصیلی با دعوت بزرگان علم و ملاهای دیگر و اهالی و سایر طبقات مختلف و بزرگان و رئیس قبیله با یک ضیافت باشکوه از طرف رئیس قبیله با رقص و پایکوبی که مخصوص خود طلاب و جوانان و اشخاص مذهبی متدین است صورت می‌گیرد و حتی پیرمردها نیز در این جشن شرکت می‌کنند، ولی زنان در این جشن دخالتی ندارند، مگر این که از دور مراسم جشن را ببینند، این مراسم گاهی تا یک هفته طول می‌کشد بعد از صرف نهار در آخرین روز جشن خاتمۀ تحصیلی مجلس ختم منعقد می‌گردد، هرکسی در مجلس عشره‌ای از قرآن می‌خواند و قصیدۀ برده را نیز قرائت می‌کنند، سپس استاد بزرگ با تشریفات خاصی عمامۀ سفید و خرقۀ اجازه را بر مستعد فارغ التحصیل (ماموستا) شده می‌پوشاند «توضیحاً تا این تاریخ طلاب و محصلین وظیفۀ عمامه سفید بستن را ندارند، مگر این که به همین صورت مجاز شوند».

و چون این شخص فارغ التحصیل دیگر از محیط آرام خانوادگی علمی و روحانی خارج می‌شود و از استاد و دوستان و رفقای دوران تحصیل جدا می‌گردد یک نوع دلتنگی و گریه بر او دست می‌دهد اشک در چشمان او حلقه می‌زند، و استاد نیز با عاطفۀ پدرانه گاهی تحت تأثیر این صحنه قرار می‌گردد و در فراق او متأثر می‌شود و اشک می‌ریزد، حضار نیز با وجد و حالت از مشاهدۀ آن منظرۀ روحانی و جدائی متأثر می‌شوند و اشک شوق و تأثر در دیدگان آن‌ها نیز حلقه می‌زند.

بدین صورت یک قتابی به درجۀ استادی و ارشاد خلق نایل می‌گردد فارغ التحصیل بعد از آن که اجازه گرفت بیشتر میل دارد تدریس کند و هیچ محصلی در هنگام تحصیل به غیر از تدریس و تعلیم چیزی دیگر پیش‌بینی نمی‌کند و حتی الامکان ایده‌آل محصلین تدریس و ارشاد خلق و خدمت به مردم است.