نقد آثار ول اسمیت
از میان آثار ویلفرد اسمیت، کتاب «اسلام در تاریخ جدید» که با عنوان «اسلام در جهان امروز» به فارسی ترجمه شده دارای اهمیّتی ویژه است، زیرا مؤلّف در مقدمۀ آن مینویسد:
«این اثر حاصل بیش از ده سال تحقیق و تفکّر است و تقریباً همۀ مقالاتی که نوشتهام و کنفرانسهایی که دربارۀ موضوعات اسلامی در این دوره دادهام، در بیان مباحث کتاب سهمی دارند...»[٢٤٩].
بنابراین، بهتر است ما همین اثر را برای نقد و داوری برگزینیم و ملاحظه کنیم که خاورشناس روزگار ما، دربارۀ اسلام و مسلمانان چه میگوید؟
به نظر ما پروفسور اسمیت در کتاب مذکور، حقایقی را بیان داشته و دچار اشتباهاتی نیز شده است که نمونههایی از هر کدام را در اینجا میآوریم.
از جمله حقایقی که ویلفرد اسمیت در کتاب خود بدان اشاره میکند «اهمیّت تاریخی اسلام» است که پروفسور اسمیت با کمال انصاف دربارۀ آن مینویسد:
«اعراب در گذشته یکی از بزرگترین فرهنگهای جهان را به وجود آوردهاند و یاد آن، در خاطر ایشان اثری عمیق به جا گذاشته است... این نیروی محرکۀ اسلام است که عرب را از قارۀ بینام و نشانِ خود به عظمت تاریخی، فتوحات و تحرّک خلاّق هدایت کرده است»[٢٥٠].
ویلفرد اسمیت در پارهای از موارد، نظر علمای اسلام را به خوبی درک کرده و منعکس میسازد. مثلاً از قول ایشان دربارۀ انحراف دینی یهودیان و مسیحیان مینویسد:
«... (یهودیان) یک خطای اساسی نیز مرتکب شدند، سرانجام به این عقیده رسیدند که فرمان إلهی فقط مربوط به خود ایشان بوده است، به جای اینکه ملتفت شوند نوع حکم، جهانی است و پیام، خطاب به تمام بشریّت است. در لحظۀ مناسب برای اصلاح این خطای شوم، خداوند پیامبر دیگری فرستاد، عیسی. امّتان او که از الطاف و مرحمتهای خداوند برخوردار بودند، صفت جهانی بودن ایمان را به خوبی درک کردند. برای تفهیم ایمان و گسترش جامعۀ دینی تا کرانههای ناپیدا، از دل و جان کوشیدند ولی ایشان یک خطای اساسی و در واقع ابلهانه مرتکب شدند! به جای اینکه در متن پیام فکر کنند به پرستش پیامآور پرداختند»![٢٥١].
پروفسور اسمیت از ستودن شخصیتهای برجستۀ اسلامی دریغ ندارد چنانکه در کتاب خود جمالالدّین افغانی (اسدآبادی) را به خوبی میستاید[٢٥٢] و در عین حال از روش ناستودۀ غرب انتقاد میکند و به ویژه رفتار آمریکا را ناپسند شمرده مینویسد:
«جامعۀ مسلمان یا به طور کلیتر، شرق را عادت این بود که برای پرهیز از تسلّط سیاسی و اقتصادی و تهدید غرب، پیوسته در برابر آن مقاومت نشان دهد معذلک وضع داخلی زندگی و مخصوصاً آزادیخواهی غرب را بسیار تحسین میکرد و بهطورکلی فرض این بود که آزادیخواهی غرب، با استعمار آن در مبارزه است و علیهذا دوست و متحد ملتهای اسیر شرقی است. امروز این طرز تصوّر، تغییریافته است و نه تنها از غرب میترسند بلکه از آن نفرت دارند. این بدبینی و دلزدگی بر اثر برخورد با روح غرب به وجود آمده است، نه تنها در برخورد با سلاح و سپاه او. تغییر مرکزیّتی که بعد از جنگ دوم جهانی از لحاظ سیاسی در غرب حاصل شده، این احساس را تیزتر کرده است. آمریکا با نمایش قدرت و نخوت و رفتارهای غریب و بیبندوبار خود، جنبههای زشت سنّتهای اروپایی را در نظر شرقیان بیشتر نمودار ساخته و بدین طریق حیثیّت غرب را ضعیف کرده است»[٢٥٣].
البته این اعترافات صادقانه از سوی یک خاورشناس غربی، به نوشتههای او ارزش و اعتبار میدهد و خوانندۀ آگاه را به خوشبینی فرا میخواند. با این حال، پژوهش و نقد علمی ایجاب میکند که لغزشهای پروفسور اسمیت را نیز نادیده نگیریم و نمونهای از خطاهای وی را هم در اینجا نشان دهیم.
١- ویلفرد ول اسمیت چنین پنداشته که رستگاری مسلمانان، با اعمال شایسته پیوند ندارد! و در این باره نوشته است:
«در آخرین تحلیل، رستگاری یک مسلمان در به جا آوردن اعمال خوب نیست بلکه در اینست که تمیز دهد چه اعمالی خوب است و عمل به آنها واجب»![٢٥٤].
به نظر ما، پروفسور اسمیت در تحلیل نهایی خود دچار اشتباه شده است، زیرا اولاً قرآن کریم تصریح نموده که همۀ انسانها، زیانکار خواهند بود مگر آنان که ایمان درست و عمل صحیح داشته باشند چنانکه میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِي خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ...﴾ [العصر: ٢].
قرآن مجید در آیات فراوانی به شکل نفی و اثبات، رستگاری را وابسته به اعمال نیک میشمرد و مثلاً میگوید:
﴿إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ ١٧﴾ [یونس: ١٧].
«همانا گناهکاران رستگار نمیشوند».
و یا میفرماید:
﴿وَٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَيۡرَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ۩ ٧٧﴾ [الحج: ٧٧].
«خداوندتان را بندگی کنید و به نیکوکاری پردازید باشد که رستگار شوید».
ثانیاً: تشخیص اعمال خوب از بد و واجب از حرام برای عمل به کارهای پسندیده و دوری گزیدن از اعمال ناپسند است، نه صرفاً برای آنکه بدانیم چه اعمالی نیک و واجباند (چنانکه پروفسور اسمیت میپندارد!) به دلیل آنکه قرآن مجید کسانی را که با آگاهی از کارهای نیک، به عمل نمیپردازند توبیخ و سرزنش نموده و میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢﴾ [الصف: ٢].
«ای مؤمنان، چرا چیزی میگویید که بدان عمل نمیکنید؟».
و باز میگوید:
﴿۞أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَكُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٤٤﴾ [البقرة: ٤٤].
«آیا مردم را به نیکوکاری فرمان میدهید و خودتان را از یاد میبرید، با آنکه شما کتاب (خدا) را میخوانید آیا اندیشه نمیکنید؟».
بنابراین، رستگاری مسلمانان در پرتو ایمان خالص و عمل نیک حاصل میشود و پروفسور اسمیت در درک این مسأله به خطا رفته است.
٢- دیگر آنکه ویلفرد اسمیت مفهوم «شهید» را از دیدگاه اسلام درنیافته و از سر اشتباه مینویسد:
«برعکس عقیدۀ قدیمی اسلام که در نظر او شهید کسی است که حیات خود را در نبرد همراه تاریخ از کف میداد نه به ضدّ تاریخ، و مردن او را به مثابۀ فیسبیلالله محسوب میداشتند (یعنی نبرد برای پیشبرد مادۀ اسلام)، در جهان جنگی میشد که هدف آن گسترش دار الإسلام یعنی قلمرو زمینی اسلام بود. کلیسای مسیحی در چنین لحظات مطلقاً فکر موفقیّت تاریخی و زمینی نداشت. شهید در نظر او کسی بود که در برخورد با تاریخ خرد و نابود میشد ولی زیر بار تسلّط تاریخ نمیرفت و فتح روحانی، شکست دنیوی او را جبران میکرد»[٢٥٥].
در پاسخ پروفسور اسمیت باید بگوییم که اولاً کسی که با داشتن ایمان به خدا در برخورد با نیروهای ستمگر تاریخ، خُرد یا کشته شود او نیز از دیدگاه اسلام «شهید» محسوب میشود و شهدای اسلام تنها کسانی نیستند که در جهادهای تاریخی شرکت کرده و کشته شده باشند. دلیل این مسأله هم آنست که پیامبر اسلام ج، مسلمانانِ مقتول در مکه (همچون: یاسر و سمیّه ...) را شهید میشمرد با آنکه ایشان در هیچ نبردی شرکت نکرده و در دوران مکه ـ پیش از هجرت پیامبر ـ به دست قریش و به جرم یگانهپرستی، به قتل رسیدند. بنابراین، محدود ساختن شهدا به مقتولین میدانهای جنگ که در راه فتوحات زمینی کوشیدند، اشتباه واضحی است که از یک خاورشناس آگاه و متتبّع بعید به نظر میرسد. ثانیاً کلیسای مسیحی در گذشته، کشتهشدگان جنگهای صلیبی را نیز «شهید» قلمداد میکرد و جنگهای مزبور را «جهاد مقدّس» میپنداشت چنانکه پاپ اعظم مسیحیت اوربان دوم Urbain در ٢٨ نوامبر ١٠٩٥ میلادی خطاب به مسیحیان دربارۀ این جنگها نوشت:
«ثروت دشمنان (مسلمانان) مالِ شما خواهد بود و شما مالک دارایی آنها بوده خزاین و نفایس آنها را میتوانید به غنیمت ببرید. کسانی که مرتکب هرگونه معصیت گردیده باشند ولو قتل و زنا و غارتگری و ایجاد حریقِ عمدی و سوزاندن خانه و ابنیۀ مردم، مجاناً و بلاعوض تبرئه خواهند شد مشروط بر اینکه وارد این جنگ مقدّس و باشکوه بشوند. کسی که در سرزمین مقدّس شربت مرگ را بچشد یا حتی در اثنای راه بمیرد، شهید محسوب شده و فوراً داخل بهشت خواهد شد»[٢٥٦].
باتوجه به ماهیّت جنگهای صلیبی، آیا رأی کلیسای مسیحی با نظر پروفسور اسمیت که گمان میکند کلیسا اساساً فکر موفقیّت تاریخی و زمینی در سر نداشت سازگار است؟ آیا مفهوم «شهید» از دیدگاه کلیسا همان بوده است که ویلفرد اسمیت ادعا میکند؟
ما در اینجا بر آن نیستیم که «فلسفۀ جهاد در اسلام» را بازگو کنیم و نشان دهیم که اسلام با چه شرایط و در چه زمانی، جنگ را جایز میشمرد؟ زیرا این بحث به درازا میکشد و از مقصود اصلی دور میشویم به ویژه که این مبحث را در جای دیگر به طور گسترده آوردهایم[٢٥٧]. در اینجا مقصود آنست که روشن شود پروفسور اسمیت گاهی با نگاه محدود و یکطرفه به مباحث مینگرد و دچار خطا میشود.
٣- ویلفرد اسمیت در کتاب خود مینویسد:
«اسلام بعضی از فلسفههای اساسی مسیحیّت را میپذیرد ولی نه فلسفۀ انساندوستی آن را چنانکه در مسیحیّت مطرح است. با تمام قوا و حتی با وحشت این عقیده را که حلول خداوند در جسم انسان اجازه میدهد که انسان، خداوند را بهتر بشناسد طرد کرده و میکند»![٢٥٨].
باید گفت: آری اسلام نمیپذیرد که آفریدگار کهکشانها یعنی همان خدای وصفناپذیر و نامحدود، در جسم ناتوان انسان حلول کند و محدود و محصور شود. چنین تصوّری، خداوند را انسانگونه نشان میدهد و به جای آنکه انسان، خداوند خود را بهتر بشناسد از معرفت حقیقی دورتر میشود زیرا آنچه در جهانِ خلق، تنزّل کند و در کالبد آدمی منزل گیرد ناگزیر در حکم آفریدگان است، و شناسایی او، عرفان حق یا شناخت جهانآفرین، شمرده نمیشود. اینگونه خداشناسی بدانجا میانجامد که ملحدان دربارهاش میگویند: «انسان، خدا را به صورت خود آفریده است»! و این مسأله را دستآویز انکار مبدأ قرار میدهند چنانکه در مغرب زمین، همین اندیشۀ ناصواب پیش آمده است و مسئول آن نیز متصدّیان کلیسای مسیحی (و دانشمندانی چون پروفسور اسمیت) اند! که با تصوّر انسانگونهای از خدا به آتش الحاد دامن زدهاند و خرمن ایمان بسیاری از فرزندان خود را سوختهاند. آیا هنگام آن فرا نرسیده است که از این افکار محدود و جامد بیرون آیند و برای شناخت خداوند بزرگ، به آفاق وسیعتری بنگرند؟!
[٢٤٩]- اسلام در جهان امروز، اثر ویلفرد کنت ول اسمیت، ترجمه حسینعلی هروی، صفحه ٦ از مقدمه، از انتشارات دانشگاه تهران. (آقای دکتر هروی کتاب «اسلام در جهان امروز» را با نظارت دکتر فتحالله مجتبایی ترجمه کردهاند که خود سالها در دانشگاه هاروارد، شاگرد پروفسور اسمیت بودهاند چنانکه در مقدمه کتاب بدان تصریح شده است).
[٢٥٠]- اسلام درجهان امروز، ص ٩٩.
[٢٥١]- اسلام در جهان امروز، ص ١٢ و ١٣.
[٢٥٢]- اسلام در جهان امروز، ص ٤٨ تا ٥٠.
[٢٥٣]- اسلام در جهان امروز، ص ٧٢.
[٢٥٤]- اسلام در جهان امروز، ص ٢٠.
[٢٥٥]- اسلام در جهان امروز، پاورقی، ص ٣٠.
[٢٥٦]- تاریخ اصلاحات کلیسا، اثر جان الدر (کشیش امریکایی)، چاپ تهران، ص ٣٨.
[٢٥٧]- برای آگاهی از این مسأله، به اثر دیگر همین نویسنده یعنی کتاب «خیانت در گزارش تاریخ، ج ٣، چاپ تهران» نگاه کنید.
[٢٥٨]- اسلام در جهان امروز، ص ٣١٧.