نقد آثار خاور شناسان

فهرست کتاب

(٢) أذان و وحی

(٢) أذان و وحی

مقالۀ «اذان» را در دائرة‌المعارف اسلام، توینبول (Tuynboll) نگاشته است. این خاورشناس نامدار می‌کوشد تا نشان دهد که اذان مسلمانان، زادۀ رؤیایی است که یکی از صحابه دیده! (نه وحی الهی) و در این باره می‌نویسد:

«روایت اسلامی می‌گوید که پیامبر پس از ورود به مدینه در سال اول یا دوم هجرت، شخصاً با یارانش مشورت کرد که بهترین راه برای توجه دادن مؤمنان به اوقات نماز کدام است؟ برخی پیشنهاد نمودند که برای این کار آتشی برافروزند یا در شیپوری بدمند یا ناقوسی را به صدا در آورند. اما یکی از مسلمانان که عبدالله بن زید نام داشت خبر داد که در رؤیا مردی را دیده که از سقف مسجد، مسلمانان را به نماز فرا می‌خواند و عمر نیز این یوه را برای دعوت به نماز ستود و چون گروه مسلمانان بر این کار اتفاق کردند، پیامبر فرمان داد تا آن امر را دنبال کنند»[٢٧٦].

به نظر ما روش پژوهش صحیح در روایات اسلامی اقتضا می‌کند که در هر موضوعی به تمام آثار و روایات مربوط بدان بنگریم و تنها از یک اثر و روایت به شکل ناقص بهره‌برداری نکنیم. آنچه توینبول آورده هرچند در خلال روایات اذان نقل شده است اما دنبالۀ این گزارش را در روایت دیگری باید یافت که متأسّفانه توینبول ذکری از آن به میان نمی‌آورد و حتی اشاره‌ای بدان نمی‌کند!

روایت مزبور، به طوری که در سیرۀ ابن هشام آمده است که: عمربن خطّاب نیز (همچون عبدالله بن زید) در رؤیا می‌بیند که مردی بر مسلمانان بانگ می‌زند و آن‌ها را به نماز فرا می‌خواند و چون به سوی پیامبر  ج می‌شتابد تا رؤیای خویش را بازگو کند، می‌بیند که بلال (بن رباح حبشی) به گفتن اذان مشغول است! آنگاه عمر رؤیایش را برای رسول خدا  ج حکایت می‌کند و پیامبر به او می‌فرماید:

«قدْ سبقك بذلك الوحيُ!»[٢٧٧].

یعنی: «وحی در این کار بر تو پیشی گرفته است، (و اذانی که بلال می‌گوید، به دستور من و در پی وحی خداست)».

نتیجۀ این روایت آن است که اذان مسلمانان از جمله عباداتی شمرده می‌شود که خداوند آن را از راه وحی مقرّر داشته، ولی نتیجۀ سخن توینبول آن است که اذان، زادۀ رؤیایی است که ابن زید (و عمر) دیده‌اند و البته این دو امر با یکدیگر تفاوت بسیار دارند!

[٢٧٦]- عبارت توینبول را مترجمان مصری، بدین صورت ترجمه کرده‌اند: «وَتقولُ الرّوایةُ الإسلامیّةُ أنّ النّبيَّ تشاورَ معَ صحابتهِ بعدِ دخولهِ المدینةَ مباشرةٌ في العامِ الأوّلِ أوِ الثّانيِ للهجرة في خیرِ الطرقِ لتنبیهِ المؤمنینَ إلی وقتِ الصّلاة. فأقترحَ بعضهم أن یوقدوا لذلك ناراً أوْ ینفخوا في بوقٍ أوْ یدقّوا ناقوساً... ولكن واحداً منَ المسلمینَ هو عبد اللهِ بنِ زیدٍ أخبرَ أنّهُ رأی في المنامِ رجلاً یدعو المسلمینَ إلی الصّلاة من سقفِ المسجدِ وامتدحَ عمرُ هذه الطریقةَ في الدّعوةِ إلی الصلاة. ولمّا اتّفقَ رأیُ الجماعةِ علی هذا الأذانِ أمرَ النّبيُّ باتّباعهِ». (دائرة المعارف الإسلامیة، ج ٢، ص ٥٠٩).

[٢٧٧]- اصل روایت در سیره ابن هشام چنین است: «إئتمرَ النّبيّ  ج وأصحابهُ بالنّاقوسِ للإجتماعِ للصّلاة، فبینَما عمرُ بنُ الخطّابِ یریدُ أن یشتريَ خشبتینِ للنّاقوسِ إذ رأی عمرُ بنُ الخطّابِ في المنام: لا تجعلوُا النّاقوسَ بلْ أذّنوا للصّلاة، فذهبَ عمرُ إلِی النّبيِّ  ج لیخبرهُ بالّذي رأی وقدْ جاءَ النّبيَّ  ج الوحيُ بذلكَ فما راعَ عمرُ إلاّ بلالٌ یؤذّنُ! فقالَ رسولُ الله  ج حینَ أخبرهُ بذلكَ: قدْ سبقكَ بذلكَ لوحيُ». (السِیرة النبّویّة، ج ٢، ص ١٥٥ و ١٥٦، چاپ بیروت).