(١٠) پیمان حدیبیه را چه کسی شکست؟
مقالۀ «حدیبیه» در دائرة المعارف اسلام، اثر کشیش نامدار لامّنس (Lammens) است. این کشیش متعصّب در مقالۀ کوتاه خود، خطاهای گوناگونی مرتکب شده است، و از همه زشتتر آنکه به پیامبر بزرگ و گرامی اسلام ج اهانت روا داشته و آن بزرگوار را از سر جسارت، عهدشکن خوانده است![٢٩٩]
اشتباهات مقالۀ لامّنس را استاد فاضل مصری، احمد محمد شاکر در پاورقی دائرةالمعارف پاسخ داده است، ولی آنچه در نقد استاد شاکر دیده نمیشود توضیح پیمانشکنی قریش پس از حدیبیه است که لامّنس از راه عناد و دشمنی آن را به پیامبر گرامی ج نسبت میدهد. با آنکه همۀ تواریخ متّفقاند که قریش بعد از صلح حدیبیه، قبیلۀ «خزاعه» را در حال نماز به تیر بستند و گروهی از ایشان را کشتند و پس از این پیمانشکنی بود که رسول اکرم ج مصّمم شد تا به فتح مکه روی آورد. به عنوان نمونه، ابوجعفر طبری در تاریخ خود مینویسد که قبیلۀ خزاعه نمایندهای به سوی پیامبر فرستادند و او در حضور پیامبر گفت:
إنَّ قریشاً نقضوك الموعدا
وَأخلفوا میثاقك المؤكدا ...
فقتّلونا ركعاً وسجّداً[٣٠٠]
یعنی:
قریش قرارداد و عهد تو را شکستند
وبرخلافپیمانِاستوارتورفتارکردند...
وما را درحال رکوع وسجود بهقتل رساندند!
همچنین طبری مینویسد:
«تظاهرتْ قریشٌ علی خزاعة وأصابوا منهمْ ما أصابوا ونقضوا ما كانَ بینهمْ وبینَ رسول الله ج منَ العهدِ وَالمیثاق»[٣٠١].
یعنی: «قریش بر ضدّ خزاعه همپشتی کردند و صدماتی بر ایشان وارد آوردند و پیمان و قرارداد استواری را که میان خود و پیامبر خدا بسته بودند، نقض کردند».
معلوم نیست چرا پدر لامّنس حقیقت را واژگونه جلوه داده و در این ماجرا، پیامبر مطهر اسلام ج را به عهدشکنی متهم میکند؟!
این ده نمونه، از جمله خطاهایی بود که در دائرةالمعارف اسلام راه یافته و اگر میخواستیم همۀ لغزشهای آن را به رقم آوریم و پاسخ دهیم به کتابی گسترده نیاز میافتاد.
والحمد للهِ أوّلاً وآخراً
مصطفی حسینی طباطبایی
اردیبهشت ١٣٧٣
ذیقعده ١٤١٤
[٢٩٩]- مترجمان عربی از قول او مینویسند: «ونقضَ العهدَ الّذي أبرمهُ!» (دائرة المعارف الإسلامیة، ج ٣، ص ٣٨٧) یعنی: «پیامبر پیمانی را که استوار ساخته بود، بشکست»!
[٣٠٠]- تاریخ طبری (تاریخ الرسل والملوك) ج ٣، ص ١٦٢٢، چاپ اروپا.
[٣٠١]- تاریخ طبری، ج ٣، ص ١٦٢١، چاپ اروپا.