تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد چهارم

فهرست کتاب

سورۀ صافات مکی و دارای ۱۸۲ آیه می‌باشد

سورۀ صافات مکی و دارای ۱۸۲ آیه می‌باشد

سورة الصافات (مكية وهي مائة واثنتان وثمانون آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿وَٱلصَّٰٓفَّٰتِ صَفّٗا ١ فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجۡرٗا ٢ فَٱلتَّٰلِيَٰتِ ذِكۡرًا ٣ إِنَّ إِلَٰهَكُمۡ لَوَٰحِدٞ ٤ رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا وَرَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ ٥[الصافات: ۱-۵].

ترجمه: بنام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. سوگند به آنان که صف بستند صف محکمی(۱) و به زجر کنندگان زجر کاملی(۲) پس به خوانندگان ذکر(۳) که خدای شما حقاً یکی است(۴) مالک و صاحب اختیار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست و پروردگار مشرق‌ها(۵).

نکات: ممکن است صفات صافّات، زاجرات و تالیات برای موصوف واحد باشد و ممکن موصوف متعدد باشد که خدا به هر کدام آنان برای دارا بودن آن وصف قسم خورده تا عظمت و اهمیت آن وصف معلوم گردد و مقصود از صافات مؤمنین است در نماز و یا در جهاد و مقصود از زاجرات کسانیند که خود را در جهاد با کفار به زجر و زحمت می‌افکنند و یا خود را از عصیان زجر کنند. و مقصود از تالیات، قاریان قرآن و یا گویندگان اذکار خدایند. و مشارق عبارت است از مکان‌هایی که خورشید در ایام سال که ۳۶۶ روز است از آنجا و بر آنجا طلوع می‌کند، و همچنین به اعتبار کروی بودن زمین می‌توان برای آن مشرق‌های زیادی تصور نمود و چون اختلاف مغارب به حسب اختلاف مشارق است به ذکر مشارق که دلالت بیشتری بر قدرت دارد اکتفاء کرده.

﴿إِنَّا زَيَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡيَا بِزِينَةٍ ٱلۡكَوَاكِبِ ٦ وَحِفۡظٗا مِّن كُلِّ شَيۡطَٰنٖ مَّارِدٖ ٧ لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ وَيُقۡذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٖ ٨ دُحُورٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ وَاصِبٌ ٩ إِلَّا مَنۡ خَطِفَ ٱلۡخَطۡفَةَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ ثَاقِبٞ ١٠[الصافات: ۷-۱۰].

ترجمه: حقا که ما آسمان این دنیا را آراستیم به زینت ستارگان(۶) و حفظ نمودیم از هر شیطان سرکشی(۷) گوش ندهند به سوی ملأ اعلی و پرتاب شوند از هرطرفی(۸) در حالی که رانده شده‌اند، برای ایشان است عذاب پیوسته(۹) مگر آن‌کسی که برباید ربودنی که در پی او برود جرقه‌ای تیز(۱۰).

نکات: جملۀ ﴿وَحِفۡظٗا مِّن كُلِّ شَيۡطَٰنٖ مَّارِدٖ، دلالت دارد که شیاطین برای شنیدن سخن ملائکه و اخبار آسمانی بالا می‌رفتند سپس ممنوع شده‌اند و ملأ اعلی همان ملائکه می‌باشند، و هریکی از شیاطین که بخواهند به آسمان‌ها بروند جرقه‌های آتشین بر ایشان ریخته شود و به عذاب إلهی گرفتار شوند، زمان ما که سفینه‌های کیهانی بالا می‌رود مسلح می‌باشند و در مواجهه با جرقه‌های کیهانی نیروی دافعه دارند که عبارت است از سطحی که برای سفینه ساخته‌اند.

﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَهُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا أَم مَّنۡ خَلَقۡنَآۚ إِنَّا خَلَقۡنَٰهُم مِّن طِينٖ لَّازِبِۢ ١١ بَلۡ عَجِبۡتَ وَيَسۡخَرُونَ ١٢ وَإِذَا ذُكِّرُواْ لَا يَذۡكُرُونَ ١٣ وَإِذَا رَأَوۡاْ ءَايَةٗ يَسۡتَسۡخِرُونَ ١٤ وَقَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِينٌ ١٥ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ ١٦ أَوَ ءَابَآؤُنَا ٱلۡأَوَّلُونَ ١٧ قُلۡ نَعَمۡ وَأَنتُمۡ دَٰخِرُونَ ١٨[الصافات: ۱۱-۱۸].

ترجمه: پس از ایشان بپرس آیا خلقت ایشان سخت‌تر است و یا آنکه را خلق نمودیم؟ حقا که ما ایشان را خلق کردیم از گل چسبنده(۱۱) بلکه تو عجب نمودی و ایشان مسخره می‌کنند(۱۲) و چون تذکر داده شوند متذکر نمی‌شوند (۱۳) و چون آیه‌ای را ببینند استهزاء کنند(۱۴) و گویند این نیست مگر سحری آشکار(۱۵)(وگویند)آیا چون بمیریم و خاک و استخوان شویم آیا حقیقتاً برانگیخته می‌شویم؟(۱۶) آیا پدران پیشین ما زنده می‌شوند؟(۱۷) بگو آری در حالی که شما خوار و سر افکنده‌اید(۱۸).

نکات: منکرین معاد استبعاد می‌کردند از اینکه از عدم و یا ذرات متفرقه دو مرتبه برای حشر زنده شوند، حق‌تعالی در رد ایشان می‌فرماید استبعاد شما از چه جهت است از جهت عدم قابلیت ماده و یا عدم قدرت فاعل؟ اگر بگویند از جهت عدم قابلیت ماده جوابشان این است که شما از نیستی و یا از گل سست خلق شده‌اید که ضم شدۀ اجزائیۀ مائیه به اجزاء ارضیه و این ماده باز هم باقی است. و اما از جهت عدم قدرت فاعل، پس قدرت فاعلی که آسمان و زمین و جن و ملک و بشرهای قبل از شما را خلق کرده که به نظر شما سخت‌تر است شما را نیز که آسان‌تر است خلق می‌کند. و مقصود از ﴿مَّنۡ خَلَقۡنَآ، ممکن است أمم ماضیه که قوی‌تر بودند باشد. و ممکن است تمام جهان و فرشتگان و غیره باشد به عنوان تغلیب عقلاء بر غیر عقلاء که از همه تعبیر به «مَن» موصوله شده.

﴿فَإِنَّمَا هِيَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ فَإِذَا هُمۡ يَنظُرُونَ ١٩ وَقَالُواْ يَٰوَيۡلَنَا هَٰذَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ ٢٠ هَٰذَا يَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِ ٱلَّذِي كُنتُم بِهِۦ تُكَذِّبُونَ ٢١ ۞ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٢٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِيمِ ٢٣[الصافات: ۱۹-۲۳].

ترجمه: پس همانا که قیامت یک صیحه و بانگ زدن است که ناگهان (قیامت را)می‌نگرند(۱۹) و بگویند ای وای بر ما این است روز جزاء(۲۰) این است روز جدا شدن حق از باطل همان روزی که به آن تکذیب می‌کردید(۲۱) محشور کنید آن کسان را که ستم کردند با همراهانشان و آنچه را که می‌پرستیدند(۲۲) (محشور کنید با ایشان آن چه را) جز خدا (می‌پرستیدند) پس ایشان را به راه دوزخ راهنمایی کنید(۲۳).

نکات: ﴿فَإِنَّمَا هِيَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞدلالت دارد که ایجاد قیامت بر خدا آسان است به یک دمیدن و یک صیحه برای راندن تمام مردگان به سوی حساب و میزان کافی است. و مقصود از جملۀ: ﴿ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ، ظالمین و امثال ایشان است مثلاً؛ مشرک با مشرک، یهودی با یهودی، بدعتگزار با بدعتگزار چنانکه خدا در سورۀ واقعه آیه ۷ فرموده: ﴿وَكُنتُمۡ أَزۡوَٰجٗا ثَلَٰثَةٗ [۱۸].

﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡ‍ُٔولُونَ ٢٤ مَا لَكُمۡ لَا تَنَاصَرُونَ ٢٥ بَلۡ هُمُ ٱلۡيَوۡمَ مُسۡتَسۡلِمُونَ ٢٦ وَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَسَآءَلُونَ ٢٧ قَالُوٓاْ إِنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَأۡتُونَنَا عَنِ ٱلۡيَمِينِ ٢٨ قَالُواْ بَل لَّمۡ تَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ ٢٩ وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيۡكُم مِّن سُلۡطَٰنِۢۖ بَلۡ كُنتُمۡ قَوۡمٗا طَٰغِينَ ٣٠ فَحَقَّ عَلَيۡنَا قَوۡلُ رَبِّنَآۖ إِنَّا لَذَآئِقُونَ ٣١ فَأَغۡوَيۡنَٰكُمۡ إِنَّا كُنَّا غَٰوِينَ ٣٢[الصافات: ۲۴-۳۲].

ترجمه: و بازدارید ایشان را زیرا مورد پرسشند(۲۴) چه شده شما را که یاری یکدیگر نمی‌کنید؟(۲۵) بلکه ایشان امروز تسلیم شوندگانند(۲۶) و بعضی از ایشان رو کند به بعض دیگر و از هم سؤال کنند(۲۷) گویند شما برای گمراه‌کردن ما از راه خیر خواهی (و یا از راه غلبه و قهر) می‌آمدید(۲۸) آنها گویند بلکه شما خود ایمان نداشتید(۲۹) و برای ما تسلطی بر شما نبود بلکه شما گروهی طاغی بودید(۳۰) پس حکم پروردگار ما لازم شد حقا که باید بچشیم(۳۱) که شما را گمراه کردیم حقا که ما گمراه بودیم(۳۲).

نکات: جملۀ: ﴿وَقِفُوهُمۡ...دلالت دارد که در موقفی برای بازپرسی همه را نگه می‌دارند، رسول خداصفرمود: نمی‌گذارند قدم از قدم بردارد تا از پنج چیز جواب دهد: «عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبَلَاهُ وَعَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَعَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَه وَأَیْنَ وَضَعَهُ وَمَاذَا عَمِلَ فِیمَا عَلِمَ» [۱۹]. و ﴿لَا تَنَاصَرُونَدلالت دارد که کسی نمی‌تواند آن روز دیگری را یاری کند. و مقصود از جملۀ: ﴿تَأۡتُونَنَا عَنِ ٱلۡيَمِينِاگر یمین را کنایه از خیر بگیریم معنی چنین می‌شود که؛ شما بزرگتران از راه خیر و خیرخواهی ما را گمراه می‌کردید و اگر یمین را کنایه از قدرت و قهر و غلبه بگیریم معنی چنین می‌شود که؛ شما از راه زور و تسلط ما را گمراه می‌کردید. به هرحال آیه دلالت دارد که تابع و متبوع و مقلَّد و مقلِّد همه باید عذاب‌ را بچشند.

﴿فَإِنَّهُمۡ يَوۡمَئِذٖ فِي ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِكُونَ ٣٣ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِينَ ٣٤ إِنَّهُمۡ كَانُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ يَسۡتَكۡبِرُونَ ٣٥ وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ ٣٦ بَلۡ جَآءَ بِٱلۡحَقِّ وَصَدَّقَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٣٧ إِنَّكُمۡ لَذَآئِقُواْ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَلِيمِ ٣٨ وَمَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٣٩[الصافات: ۳۳-۳۹].

ترجمه: پس محققاً ایشان در آن روز در عذاب شرکت دارند(۳۳) حقا که ما چنین رفتار کنیم با مجرمین(۳۴) زیرا عادتشان این بود که چون به ایشان گفته می‌شد لا إله إلا اللهتکبر می‌ورزیدند(۳۵) و می‌گفتند: آیا ما خدایان خود را رها کنیم برای خاطر شاعر دیوانه‌ای؟(۳۶) بلکه(محمد) به حق آمده و پیامبران را تصدیق کرد(۳۷) حقیقت این است که شما چشندۀ عذاب دردناک هستید(۳۸) و کیفر نمی‌شوید مگر به‌سزای آنچه می‌کردید(۳۹).

نکات: جملۀ: ﴿فِي ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِكُونَدلالت دارد که دکانداران دینی و گمراه‌کنندگان با پیروان خود در عذاب شریکند. و مقصود کفار از شاعر مجنون رسول خداصبود که به عنوان استهزاء چنین می‌گفتند. و چرا از قول «لا إله إلا الله»تکبر می‌ورزیدند برای اینکه معنی آن را می‌فهمیدند! که مقصود از این جمله این است که هیچ ملجأ، معبود بحق، قاضی الحاجات و هیچ مؤثری که نافع و یا ضار باشد جز خدا نیست و لازمۀ این کلمه این بود که به غیرخدا توجه نکنند و باب الحوائج‌های دیگر بسته شود، یعنی دکان تفرقه نباشد. این بود که مانند زمان ما این کلمه را قبول نداشتند، ولی مردم غیرعرب که معنی کلمه را نمی‌فهمند به زبان جاری می‌سازند.

﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ ٤٠ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ رِزۡقٞ مَّعۡلُومٞ ٤١ فَوَٰكِهُ وَهُم مُّكۡرَمُونَ ٤٢ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ ٤٣ عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ ٤٤ يُطَافُ عَلَيۡهِم بِكَأۡسٖ مِّن مَّعِينِۢ ٤٥ بَيۡضَآءَ لَذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِينَ ٤٦ لَا فِيهَا غَوۡلٞ وَلَا هُمۡ عَنۡهَا يُنزَفُونَ ٤٧[الصافات: ۴۰-۴۷].

ترجمه: لیکن بندگان خدا آنان که خالص شده اند (۴۰) ایشانند که نصیبشان روزی معلومی است (۴۱) میوه های لذتبخش درحالیکه ایشان اکرام خواهندشد (۴۲) در باغهای پرنعمت (۴۳) بر تختهای آراسته روبروی یگدیگر (۴۴) به گردش آید بر ایشان جامی از نهرجاری (۴۵) سفید رنگ لذیذ است برای نوشندگان (۴۶) نه در آن فسادی ونه از آن مست گردند (۴۷)

نکات: ﴿وَهُم مُّكۡرَمُونَ، دلالت دارد بر اینکه مخلصین مورد اکرام پروردگار می‌باشند، و این بالاترین لذت است برای ایشان و جملۀ ﴿بِكَأۡسٖ مِّن مَّعِينِۢدلالت دارد که در بهشت شرابی است اما شراب بهشتی مستی نمی‌آورد و به اضافه ضرر، فساد و آفتی ندارد بدلیل ﴿لَا فِيهَا غَوۡلٞ وَلَا هُمۡ عَنۡهَا يُنزَفُونَ.

﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ عِينٞ ٤٨ كَأَنَّهُنَّ بَيۡضٞ مَّكۡنُونٞ ٤٩ فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَسَآءَلُونَ ٥٠ قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٞ ٥١ يَقُولُ أَءِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُصَدِّقِينَ ٥٢ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَدِينُونَ ٥٣[الصافات: ۴۸-۵۳].

ترجمه: و در بزم ایشان دختران زیبا چشمی است که به کوتاهی و با غنج و دلال نظر کنند و سواد و بیاض چشمانشان مناسب و رباینده باشد(۴۸) گویا آن دختران در سفیدی و لطافت اعضاء مانند تخم شترمرغی باشند در زیر بال(۴۹) پس بعضی از ایشان به بعض دیگر رو کرده از هم احوالپرسی کنند(۵۰) گوینده‌ای از ایشان گوید که مرا همنشینی بود(۵۱) می‌گفت آیا تو حقا از تصدیق کنندگانی(۵۲) آیا چون مردیم، خاک و استخوان شدیم آیا جزا داده می‌شویم(۵۳).

نکات: جملۀ: ﴿يَتَسَآءَلُونَدلالت دارد که اهل بهشت پس از نوشیدن انواع مشروبات لذیذه با یکدیگر سخن می‌گویند از گذشتۀ دنیای خود و این خود یکی از لذت‌های بسیار بهره‌دار است که انسان با اشخاص کرام انس گیرد و از حال یکدیگر جویا شوند. شاعر گوید:

و ما بقیت من اللذات إلا
محادثة الکرام علی المدام

به هرحال این قائل به رفقای خود می‌گوید مرا در دنیا رفیقی بود منکر قیامت و از ما تمسخر می‌کرد، نمی‌دانم او کجا رفته، از او اطلاعی دارید، پس خود سرکشی می‌کند از داخل بهشت و او را در دوزخ می‌بیند.

﴿قَالَ هَلۡ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ ٥٤ فَٱطَّلَعَ فَرَءَاهُ فِي سَوَآءِ ٱلۡجَحِيمِ ٥٥ قَالَ تَٱللَّهِ إِن كِدتَّ لَتُرۡدِينِ ٥٦ وَلَوۡلَا نِعۡمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِينَ ٥٧ أَفَمَا نَحۡنُ بِمَيِّتِينَ ٥٨ إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ ٥٩ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ٦٠ لِمِثۡلِ هَٰذَا فَلۡيَعۡمَلِ ٱلۡعَٰمِلُونَ ٦١

[الصافات: ۵۴-۶۱].

ترجمه: گوید: آیا شما اطلاعی دارید(۵۴) پس خود مطلع گردد و او را در میان دوزخ بیند(۵۵) گوید به خدا سوگند که نزدیک بود تو مرا هلاک کنی(۵۶) و اگر نعمت پروردگارم نبود بدن شک من از احضار شدگان (به دوزخ) بودم(۵۷) پس(آن مؤمن با شوق گوید) آیا ما دیگر نمی‌میریم(۵۸) مگر همان مردن اول(دردنیا) و ما عذاب نخواهیم شد(۵۹) حقا که این خود بهرۀ بزرگی است(۶۰) پس باید برای مانند این، عمل کنند عمل کنندگان(۶۱).

نکات: جملۀ: ﴿لَتُرۡدِينِ، «لتردینی»بوده برای ملاحظۀ سجع آیات یاء افتاده. و جملۀ: ﴿أَفَمَا نَحۡنُ بِمَيِّتِينَو ما بعد آن را آن مؤمن با اهل بهشت می‌گوید از روی تعجب، مانند کسی که ثروت بی‌حسابی به او رسیده، می‌گوید آیا این ثروت از من است! و دیگر اینکه این آیه دلالت دارد بر عدم حیات در قبر، و جملۀ ﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُممکن است بگوییم آن مؤمن چنین می‌گوید و ممکن است قول خدای تعالی باشد. و جملۀ ﴿أَفَمَا نَحۡنُ بِمَيِّتِينَ ٥٨ إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰرد است بر قائلین به رجعت.

﴿أَذَٰلِكَ خَيۡرٞ نُّزُلًا أَمۡ شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ ٦٢ إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِينَ ٦٣ إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِيٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِيمِ ٦٤ طَلۡعُهَا كَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّيَٰطِينِ ٦٥ فَإِنَّهُمۡ لَأٓكِلُونَ مِنۡهَا فَمَالِ‍ُٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ ٦٦ ثُمَّ إِنَّ لَهُمۡ عَلَيۡهَا لَشَوۡبٗا مِّنۡ حَمِيمٖ ٦٧ ثُمَّ إِنَّ مَرۡجِعَهُمۡ لَإِلَى ٱلۡجَحِيمِ ٦٨ إِنَّهُمۡ أَلۡفَوۡاْ ءَابَآءَهُمۡ ضَآلِّينَ ٦٩ فَهُمۡ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ يُهۡرَعُونَ ٧٠ وَلَقَدۡ ضَلَّ قَبۡلَهُمۡ أَكۡثَرُ ٱلۡأَوَّلِينَ ٧١ وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا فِيهِم مُّنذِرِينَ ٧٢ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِينَ ٧٣ إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ ٧٤[الصافات: ۶۲-۷۴].

ترجمه: آیا این خوب ماحضری است و یا درخت زقوم(۶۲) حقا که آن را بلایی قرار دادیم برای ستمگران(۶۳) به تحقیق که زقوم درختی است که بیرون می‌آید در قعر دوزخ(۶۴) شکوفه‌اش مانند سرهای شیاطین است(۶۵) که ایشان از آن می‌خورند و شکم‌ها را از آن پر می‌کنند(۶۶) سپس برای ایشان است روی أکل زقوم مقداری از آب جوش(۶۷) پس از آن برگشت ایشان به سوی دوزخ است (۶۸) زیرا ایشان پدران خود را گمراه یافتند(۶۹) و بدون تأمل در پی آنان شتابزده رفتند(۷۰) و به تحقیق پیش از ایشان بیشتر پیشینیان گمراه بودند(۷۱) و به تحقیق در میان آنان ترسانندگان را فرستادیم(۷۲) پس بنگر چگونه بود سرانجام بیم داده‌شدگان(۷۳) مگر بندگان خدا که خالص شده باشند(۷۴).

نکات: نُزُل آن چیزی است که مقدمه برای میهمان می‌آورند که آن را ما حضر گویند تا پس از رفع خستگی مورد پذیرابی بیشتری گردند. و مقصود از جملۀ ﴿فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِينَاین است که ایشان چون آن را می‌شنوند برای کمی معرفت به قدرت حق آن را انکار می‌کنند چگونه درختی در میان آتش ممکن است و دیگر اینکه چون مجبور شوند به خوردن آن برایشان سخت باشد. و جملۀ: ﴿إِنَّهُمۡ أَلۡفَوۡاْ ءَابَآءَهُمۡ ضَآلِّينَ...دلالت دارد بر تحریم تقلید. جملۀ: ﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ...اگر چه خطاب به رسول خداصاست برای تسلیت، تقویت و ثبات قدم او ولیکن مقصود خطاب به همۀ عقلاء است.

﴿وَلَقَدۡ نَادَىٰنَا نُوحٞ فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِيبُونَ ٧٥ وَنَجَّيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡكَرۡبِ ٱلۡعَظِيمِ ٧٦ وَجَعَلۡنَا ذُرِّيَّتَهُۥ هُمُ ٱلۡبَاقِينَ ٧٧ وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ ٧٨ سَلَٰمٌ عَلَىٰ نُوحٖ فِي ٱلۡعَٰلَمِينَ ٧٩ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٨٠ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٨١ ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ ٨٢

[الصافات: ۷۵-۸۲].

ترجمه: و به تحقیق نوح ما را ندا کرد و ما چه خوب جواب دهی بودیم(۷۵) و او و پیروانش را از غصۀ بزرگ نجات دادیم(۷۶) و فقط ذریۀ او را باقی گذاشتیم(۷۷) و ذکر خیری برای او در میان آیندگان گذاشتیم(۷۸) سلام بر نوح باد در میان جهانیان(۷۹) حقا که ما بدینگونه نیکوکاران را جزا می‌دهیم(۸۰) حقا که او از بندگان با ایمان ما است(۸۱) سپس ما دیگران را غرق کردیم(۸۲).

نکات: جملۀ: ﴿ذُرِّيَّتَهُۥ هُمُ ٱلۡبَاقِينَ، دلالت دارد که کسی پس از طوفان باقی نماند جز ذریۀ نوح که سه پسر بودند به نام سام، حام، یافث و چهار دختر و باقی هلاک شدند و یا مردند بدون داشتن نسلی. و جملۀ: ﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰ نُوحٖدلالت دارد بر استحباب سلام بر آن جناب نمودن که بگوییم «سلام الله على نوح»، ولی نه مانند سلام کردن غالیان و گمراهان زمان ما که به خطاب سلام می‌کنند، بلکه همان طوری که خدا سلام نموده است.

﴿وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِۦ لَإِبۡرَٰهِيمَ ٨٣ إِذۡ جَآءَ رَبَّهُۥ بِقَلۡبٖ سَلِيمٍ ٨٤ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَاذَا تَعۡبُدُونَ ٨٥ أَئِفۡكًا ءَالِهَةٗ دُونَ ٱللَّهِ تُرِيدُونَ ٨٦ فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٨٧ فَنَظَرَ نَظۡرَةٗ فِي ٱلنُّجُومِ ٨٨ فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٞ ٨٩ فَتَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ مُدۡبِرِينَ ٩٠ فَرَاغَ إِلَىٰٓ ءَالِهَتِهِمۡ فَقَالَ أَلَا تَأۡكُلُونَ ٩١ مَا لَكُمۡ لَا تَنطِقُونَ ٩٢ فَرَاغَ عَلَيۡهِمۡ ضَرۡبَۢا بِٱلۡيَمِينِ ٩٣ فَأَقۡبَلُوٓاْ إِلَيۡهِ يَزِفُّونَ ٩٤[الصافات: ۸۳-۹۴].

ترجمه: و به تحقیق از پیروان نوح است ابراهیم(۸۳) هنگامی که به پروردگار خود توجه کرد با قلب سالم(۸۴) وقتی که به پدر خود و قوم خود گفت: این چیست که می‌پرستید؟(۸۵) آیا به دروغ خدایانی غیرخدا را می‌خواهید(۸۶) پس گمان شما به پروردگار جهانیان چیست؟(۸۷) پس نظر کرد نظر دقیقی در ستارگان(۸۸) و گفت: حقا که من بیمارم(۸۹) پس، از او اعراض کردند درحالی که روگردانیدند(۹۰) پس پنهانی رو کرد به خدایانشان و گفت: چرا نمی‌خورید (۹۱) چه شده شما را که سخن نمی‌گویید(۹۲) پس حمله کرد بر ایشان به زدن با دست راست (یعنی با کمال قوت)(۹۳) پس مردم به سوی او رو آوردند در حالی که می‌شتافتند(۹۴).

نکات: ضمیر ﴿مِن شِيعَتِهِۦبه نوح بر می‌گردد یعنی حضرت ابراهیم در دین، عقاید و خداپرستی پیرو نوح بود، و کلمۀ ﴿شِيعَتِهِۦدر اینجا بمعنی لغوی است نه بمعنی اصطلاحی حزبی که موجب تفرقۀ میان مسلمین گردد. و متأسفانه این حزبی که خود را شیعه نامیده و آن را آرم خود کرده‌اند، در اصول و فروع پیرو رسول خداصو علی مرتضی÷نیستند! و لغتاً نمی‌توان ایشان را شیعه گفت زیرا در اصول و فروع اسلام کم و زیاد کرده‌اند. جملۀ: ﴿إِنِّي سَقِيمٞرا که حضرت ابراهیم فرموده سقم روحی مقصود او بوده زیرا روح او کسل می‌شد چون می‌دید مردم اجماع کرده‌اند بر بت‌پرستی و راه باطل و لذا روزی که مردم برای عید به خارج شهر می‌رفتند، آن جناب کسالت روحی خود را بهانه کرد و چون اهل آن زمان ستاره را مؤثر می‌دانستند او نظری به نجوم کرد و فرمود ﴿إِنِّي سَقِيمٞکه مردم بپذیرند و برای بیرون نرفتن ابراهیم عذرمقبولی باشد. و چون همه رفتند تبر را برداشت و بر فرق بتان کوبید.

﴿قَالَ أَتَعۡبُدُونَ مَا تَنۡحِتُونَ ٩٥ وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦ قَالُواْ ٱبۡنُواْ لَهُۥ بُنۡيَٰنٗا فَأَلۡقُوهُ فِي ٱلۡجَحِيمِ ٩٧ فَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَسۡفَلِينَ ٩٨ وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّي سَيَهۡدِينِ ٩٩ رَبِّ هَبۡ لِي مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ١٠٠ فَبَشَّرۡنَٰهُ بِغُلَٰمٍ حَلِيمٖ ١٠١

[الصافات: ۹۵-۱۰۱].

ترجمه: ابراهیم گفت: آیا آنچه را می‌تراشید می‌پرستید؟(۹۵) و حال آن که خدا، شما و مصنوع شما را آفریده است(۹۶) گفتند: برای او بنایی بنا کنید پس او را در آتش سوزان بیندازید(۹۷) پس مکری به او اراده کردند که ایشان را پست‌تر قرار دادیم(۹۸) ابراهیم گفت: من به سوی پروردگارم رهسپارم به زودی مرا هدایت می‌کند(۹۹) پروردگارا مرا از بندگان شایسته عطا کن(۱۰۰) پس او را به پسری بردبار مژده دادیم(۱۰۱).

نکات: مقصود از جملۀ ﴿وَمَا تَعۡمَلُونَ، چون ما موصوله می‌باشد همان ایجاد صورت در مواد اولیه است. و مقصود از ﴿ٱبۡنُواْ لَهُۥ بُنۡيَٰنٗا فَأَلۡقُوهُ فِي ٱلۡجَحِيمِ، جایی سی متر در بیست متر که آن را پر از هیزم کردند و با منجنیق او را در میان آن پرتاب کردند و ﴿كَيۡدٗاهمین کار است. کلمۀ ﴿ٱلۡأَسۡفَلِينَدلالت دارد که خدا نمرودیان را خوار، باطل و رسوا نمود. ای کاش زمان ما نیز چنین می‌شد. و حق حقگویان ظاهر می‌گردید. «اَللَّهُمَّ أَظْهِر كَلِمَةَ الْـحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْيَا وَأَدْحِضْ كَلِمَةَ الْبَاطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلَى‏» [۲۰]. و مقصود از ﴿إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّي سَيَهۡدِينِ...ظاهراً همان مهاجرت حضرت ابراهیم ÷است پس از نجات از آتش. و ﴿بِغُلَٰمٍ حَلِيمٖحضرت اسماعیل÷است.

﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡيَ قَالَ يَٰبُنَيَّ إِنِّيٓ أَرَىٰ فِي ٱلۡمَنَامِ أَنِّيٓ أَذۡبَحُكَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰۚ قَالَ يَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٠٢ فَلَمَّآ أَسۡلَمَا وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِينِ ١٠٣ وَنَٰدَيۡنَٰهُ أَن يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ ١٠٤ قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡيَآۚ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٠٥ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِينُ ١٠٦ وَفَدَيۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِيمٖ ١٠٧[الصافات: ۱۰۲-۱۰۷].

ترجمه: پس زمانی که طفل او رسید به حدی که بتواند با او سعی کند، ابراهیم گفت: ای پسر من بتحقیق من در خواب می‌بینم که تو را ذبح می‌کنم پس بنگر چه چیز است رأی تو؟ گفت: ای پدرمن، آنچه مأموری بجا آر که اگر خدا بخواهد مرا از صابرین خواهی یافت(۱۰۲) پس زمانی که هر دو تسلیم شدند و افکند او را به جبین(برای ذبح) (۱۰۳) و او را ندا کردیم که ای ابراهیم (۱۰۴) حقا که آن خواب را حقیقت بخشیدی (و امر ما را اطاعت کردی) به تحقیق ما بدینگونه نیکوکاران را جزا می‌دهیم(۱۰۵) حقیقتاً این است همان آزمایش آشکارا (۱۰۶) و فدا دادیم او را به ذبح بزرگی(۱۰۷).

نکات: حضرت اسماعیل در مکه نشو و نما یافت، وقتی که حضرت ابراهیم از شام به مکه آمد برای دیدار، او طفلی بود سیزده ساله و از شکار باز گشته و غبار شکار بر گل رخسارش هاله بسته و از تاب آفتاب زلف مشکینش آشفته، حضرت ابراهیم چون گل عذار او را دید تابنده‌تر از ماه دو هفته مهر او کاملاً بر دل او جای گرفت، در اینجا خدا خواست او را امتحان کند و لذا شب ترویه در خواب دید که؛ ای خلیل ما، فرزند دلبند ارجمند خود را برای ما قربان نما! چون این خواب را دید تمام روز ترویه در این فکر بود تا در شب عرفه نیز همان خواب را دید و تا اینکه در شب عید قربان نیز همان خواب را دید و یقین کرد که مأمور این کار است، در اینجا حدیثی وارد شده که خواب انبیاء حجت و به منزلۀ وحی است، و گفته شده به حضرت ابراهیم قبلاً وحی شده بود که چنین خوابی خواهی دید پس آن را امتثال نما.

﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ ١٠٨ سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ ١٠٩ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١١٠ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١١١ وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِيّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ١١٢ وَبَٰرَكۡنَا عَلَيۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَۚ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحۡسِنٞ وَظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ مُبِينٞ ١١٣[الصافات: ۱۰۸-۱۱۳].

ترجمه: و گذاشتیم برای او ذکر خیری در آیندگان(۱۰۸) سلام بر ابراهیم (۱۰۹) بدین گونه نیکوکاران را جزا می‌دهیم(۱۱۰) زیرا او از بندگان مؤمن ما بود(۱۱۱) و مژده دادیم او را به اسحق در حالی که پیامبری بود از شایستگان (۱۱۲) و بر او و بر اسحاق برکت دادیم و از نسل ایشان است نیکوکار و به جان خود ستمکار آشکار(۱۱۳).

نکات: در جملۀ: ﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ، معمول ﴿تَرَكۡنَاکه ذکرا باشد حذف شده است، چنانکه ذکر خیر او در ملل یهود، نصاری و مسلمین باقی مانده که همه او را به خیر یاد می‌کنند. با اینکه تمام موجودات گذشته و آینده نزد خدا حاضرند نفرموده «سلام علیك یا ابراهیم»! برای اینکه به بندگان سلام را یاد دهد که به رفتگان سلام علیک نگویید. و جملۀ: ﴿مُحۡسِنٞ وَظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ، دلالت دارد که شخصیت آباء و اجداد برای ظالم مفید نیست.

﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ١١٤ وَنَجَّيۡنَٰهُمَا وَقَوۡمَهُمَا مِنَ ٱلۡكَرۡبِ ٱلۡعَظِيمِ ١١٥ وَنَصَرۡنَٰهُمۡ فَكَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِينَ ١١٦ وَءَاتَيۡنَٰهُمَا ٱلۡكِتَٰبَ ٱلۡمُسۡتَبِينَ ١١٧ وَهَدَيۡنَٰهُمَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ١١٨ وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِمَا فِي ٱلۡأٓخِرِينَ ١١٩ سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ١٢٠ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٢١ إِنَّهُمَا مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٢٢[الصافات: ۱۱۴-۱۲۲].

ترجمه: و به تحقیق منت گذاشتیم بر موسی و هارون(۱۱۴) و آن دو و قومشان را از آن غصه بزرگ نجات دادیم(۱۱۵) و ایشان را یاری کردیم پس ایشان پیروز گشتند(۱۱۶) و آن دو را کتاب واضح و رسا دادیم(۱۱۷) و آن دو را به سوی راه راست هدایت نمودیم(۱۱۸) و ذکر خیر آن‌ دو را در آیندگان گذاشتیم (۱۱۹) سلام بر موسی و هارون(۱۲۰) حقا که ما بدین گونه نیکوکاران را جزا می‌دهیم(۱۲۱) حقیقتاً آن دو از بندگان مؤمن ما بودند(۱۲۲).

نکات: ﴿ٱلۡكَرۡبِ ٱلۡعَظِيمِحضرت موسی و هارون همان اذیت و آزار فرعون و فرعونیان بوده و یا ممکن است بگوییم ﴿ٱلۡكَرۡبِ ٱلۡعَظِيمِگرفتاری و نجات از دریا بوده است. و مقصود از ﴿ٱلۡكِتَٰبَ ٱلۡمُسۡتَبِينَ، کتاب تورات است که تمام، دستورات دینی و هدایت الهی بوده است.

﴿وَإِنَّ إِلۡيَاسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٢٣ إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَلَا تَتَّقُونَ ١٢٤ أَتَدۡعُونَ بَعۡلٗا وَتَذَرُونَ أَحۡسَنَ ٱلۡخَٰلِقِينَ ١٢٥ ٱللَّهَ رَبَّكُمۡ وَرَبَّ ءَابَآئِكُمُ ٱلۡأَوَّلِينَ ١٢٦ فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ ١٢٧ إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ ١٢٨ وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ ١٢٩ سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِلۡ يَاسِينَ ١٣٠ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٣١ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٣٢ [الصافات: ۱۲۳-۱۳۲].

ترجمه: و به تحقیق الیاس از فرستاده‌شدگان و رسولان است(۱۲۳) هنگامی که به قوم خود گفت چرا پرهیز نمی‌کنید؟(۱۲۴) آیا بعل را می‌خوانید و نیکوترین خالق را می‌گذارید(۱۲۵) خدای کامل الذات و الصفات پروردگار شما و پروردگار پیشینیان را(۱۲۶) پس او را تکذیب کردند و محققا ایشان احضار خواهندشد(۱۲۷) مگر بندگان خالص شدۀ خدا(۱۲۸) و گذاشتیم برای او ذکر خیری در آیندگان (۱۲۹) سلام بر الیاس(۱۳۰) حقا که ما نیکوکاران را چنین جزاء می‌دهیم(۱۳۱) به تحقیق او از بندگان با ایمان ما بود(۱۳۲).

نکات: قصۀ الیاس چهارمین قصۀ این سوره است و این الیاس از پیامبران بنی اسرائیل و هو؛ الیاس بن یاسین از فرزندان هارون برادر حضرت موسی÷است. و بعل نام بتی بزرگ بوده که برای او چهار صورت از چهار طرف تصویر کرده و آن را می‌پرستیدند و برای او چهار صد نفر خادم، حافظ، کشیکچی و فراش گذاشته بودند و او را ملجأ حوائج دانسته و حاجات خود را به او عرضه می‌کردند و گویند شهر بعلبک شام مقرِّ بت و خادمان او بوده است. و الیاسین همان الیاس است و اینکه الیاسین را بعضی آل یاسین خوانده و گفته مقصود آل محمد است صحیح نیست! زیرا خدا در آیۀ بعد ضمیر را مفرد آورده و فرموده: ﴿إِنَّهُمَا مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ، ولی اگر آل یاسین باشد باید ضمیر جمع باشد یعنی «إنهم» باشد در حالی که چنین نیست و به علاوه قول به تحریف، باطل و خدا قرآن را از تحریف مصون داشته و حفظ نموده است!

﴿وَإِنَّ لُوطٗا لَّمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٣٣ إِذۡ نَجَّيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِينَ ١٣٤ إِلَّا عَجُوزٗا فِي ٱلۡغَٰبِرِينَ ١٣٥ ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ ١٣٦ وَإِنَّكُمۡ لَتَمُرُّونَ عَلَيۡهِم مُّصۡبِحِينَ ١٣٧ وَبِٱلَّيۡلِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ١٣٨

[الصافات: ۱۳۳۳-۱۳۸].

ترجمه: و به تحقیق لوط از پیامبران مرسل است(۱۳۳) هنگامی که او و اهلش را تماماً نجات دادیم(۱۳۴) مگر پیر ‌زنی که در باقی‌ماندگان بود (۱۳۵) سپس دیگران را هلاک کردیم(۱۳۶) و به تحقیق شما بر آنان بامدادان گذر می‌کنید (۱۳۷) و به هنگام شب، آیا تعقل نمی‌کنید(۱۳۸).

نکات: چون محل قوم لوط راه کاروان بوده که هر صبح و شام از آن عبور می‌کرده‌اند لذا فرموده: ﴿لَتَمُرُّونَ...و معنی: ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ، «أَلَیسَ لَكُمْ عَقْلاً تَعْتَبِرُونَ»می‌باشد.

﴿وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٣٩ إِذۡ أَبَقَ إِلَى ٱلۡفُلۡكِ ٱلۡمَشۡحُونِ ١٤٠ فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ ٱلۡمُدۡحَضِينَ ١٤١ فَٱلۡتَقَمَهُ ٱلۡحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٞ ١٤٢ فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِينَ ١٤٣ لَلَبِثَ فِي بَطۡنِهِۦٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ ١٤٤ ۞فَنَبَذۡنَٰهُ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ سَقِيمٞ ١٤٥ وَأَنۢبَتۡنَا عَلَيۡهِ شَجَرَةٗ مِّن يَقۡطِينٖ ١٤٦ وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ يَزِيدُونَ ١٤٧ فَ‍َٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِينٖ ١٤٨

[الصافات: ۱۳۹-۱۴۸].

ترجمه: و به تحقیق یونس از پیامبران مرسل است(۱۳۹) هنگامی که به سوی کشتی پر شده گریخت (۱۴۰) پس قرعه زدند و از مغلوبین و انداخته شدگان گردید (۱۴۱) پس او را آن ماهی فرو برد در حالی که او ملامت‌کننده بود(۱۴۲) پس اگر او از تسبیح گویان نمی‌بود(۱۴۳) مسلماً می‌ماند در شکم او تا روزی که بر انگیخته و زنده شوند(۱۴۴) پس او را به زمین هموار انداختیم در حالی که بیمار بود(۱۴۵) و رویاندیم بر او درختی از کدو(۱۴۶) و او را به سوی صد هزار نفر یا زیادتر فرستادیم(۱۴۷) پس ایمان آوردند که ایشان را تا مدتی بهره دادیم (۱۴۸).

نکات: یونس بن متیاز پیامبران معاصر حضرت داود بوده، احوال او در ذیل آیۀ ۹۸ سورۀ یونس ذکر شد مراجعه شود. و چون یونس از قوم خود اعراض کرد و به طرف دریا رفت کشتی پر از جمعیتی دید او را سوار کردند، چون به میان دریا رسیدند دریا را امواجی فرا گرفت که کشتی مشرف بر غرق شد، کشتی‌بانان گفتند: میان این جمعیت یک نفر عصیانگری وجود دارد که این طور شده و الا بدون سبب چنین امواجی به وجود نمی‌آمد، تجار ساکنین دریا گفتند: ما تجربه کرده‌ایم هرگاه بدون باد و سبب دیگری کشتی متلاطم شود باید قرعه افکنیم و هر‌کس قرعه به نامش افتاد او را غرق کنیم و این کار بهتر است از اینکه همه غرق شویم، پس قرعه زدند به نام یونس در آمد و تا سه مرتبه قرعه زدند و باز به نام یونس در آمد، حضرت یونس گفت: ای مردم منم همان عاصی، پس خود را به عبایی پیچید و به دریایش افکندند و ماهی عظیمی او را بلعید، پس خطاب به ماهی شد که استخوان او را مشکن و بندهای او را قطع مکن، پس در شکم ماهی ماند تا سه روز و یا هفت روز و یا بیست روز و یا یکماه. به هرحال مدت مکث او در قرآن بیان نشده تا اینکه ماهی او را بیرون افکند به کنار دریا، جایی هموار، در حالی که او مانند جوجه‌ای بی‌پر و بال ضعیف شده بود و حق‌تعالی فوری درخت کدویی برای او رویانید تا او را سایه افکند.

﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَلِرَبِّكَ ٱلۡبَنَاتُ وَلَهُمُ ٱلۡبَنُونَ ١٤٩ أَمۡ خَلَقۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ إِنَٰثٗا وَهُمۡ شَٰهِدُونَ ١٥٠ أَلَآ إِنَّهُم مِّنۡ إِفۡكِهِمۡ لَيَقُولُونَ ١٥١ وَلَدَ ٱللَّهُ وَإِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ ١٥٢ أَصۡطَفَى ٱلۡبَنَاتِ عَلَى ٱلۡبَنِينَ ١٥٣ مَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ ١٥٤ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ١٥٥ أَمۡ لَكُمۡ سُلۡطَٰنٞ مُّبِينٞ ١٥٦ فَأۡتُواْ بِكِتَٰبِكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٥٧[الصافات: ۱۴۹-۱۵۷].

ترجمه: پس از ایشان بپرس آیا برای پروردگارت دختران و برای ایشان پسران است(۱۴۹) یا آنکه ملائکه را زنانی آفریدیم و ایشان گواهانند(۱۵۰) آگاه باش که ایشان از دروغشان است که می‌گویند(۱۵۱) خدا فرزند آورده و حقا ایشان دروغگویانند(۱۵۲) آیا خدا دختران را بر پسران ترجیح داده(۱۵۳) چه باشد شما را چگونه قضاوت می‌کنید؟(۱۵۴) آیا پس متذکر نمی‌شوید و پند نمی‌گیرید؟ (۱۵۵) آیا شما را حجتی روشن است(۱۵۶) پس کتاب خود را بیاورید اگر راست می‌گویید(۱۵۷).

نکات: طوائفی از مشرکین فرشتگان را دختران خدا می‌دانستند با اینکه خودشان از وجود دختر منزجر بودند و از آن عار داشتند! و ایشان برای گفتار خود نه حجتی شرعی داشتند و نه عقلی و اما عقلاً پس چیزی را که مخلوقی از آن عار دارد نباید به خالق نسبت بدهند و دلیل حسی هم نداشتند، زیرا ایشان حساً مشاهده نکرده بودند خلقت ملائکه را و لذا فرموده: ﴿أَمۡ خَلَقۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ إِنَٰثٗا وَهُمۡ شَٰهِدُونَ. و اما دلیل نقلی یا خبر صادقی است که فاقد بودند به دلیل ﴿وَإِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ، و یا کتاب آسمانی است که نشان ندادند و لذا فرموده: ﴿فَأۡتُواْ بِكِتَٰبِكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ.

﴿وَجَعَلُواْ بَيۡنَهُۥ وَبَيۡنَ ٱلۡجِنَّةِ نَسَبٗاۚ وَلَقَدۡ عَلِمَتِ ٱلۡجِنَّةُ إِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ ١٥٨ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ ١٥٩ إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ ١٦٠ فَإِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ ١٦١ مَآ أَنتُمۡ عَلَيۡهِ بِفَٰتِنِينَ ١٦٢ إِلَّا مَنۡ هُوَ صَالِ ٱلۡجَحِيمِ ١٦٣[الصافات: ۱۵۸-۱۶۳].

ترجمه: و بین خدا و بین جن نسبی قرار دادند در حالی که محققاً جن دانسته که ایشان (درقیامت) احضار خواهند شد(۱۵۸) خدا منزه است از آنچه وصف می‌کنند(۱۵۹) مگر بندگان خدا که خالص شده باشند (۱۶۰) پس محققاً شما و آنچه را که می‌پرستید(۱۶۱) بر پرستش او گمراه‌کنندۀ کسی نیستید(۱۶۲) مگر کسی را که خود به دوزخ آمدنی است(۱۶۳).

نکات: عده‌ای از کفار بین خدا و جنیان نسبت خویشاوندی قایل بودند مانند آنکه یزدان و اهرمن برادرند و یا بعضی دیگر می‌گفتند: خدا مصاهرت کرده با جن و از این قبیل خرافات که حق‌تعالی منزه است از آن و لذا فرموده: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ، اگر خدا با جن نسبتی داشت ایشان را برای مؤاخذه و عذاب احضار نمی‌کرد و حال آنکه آنان می‌دانند که: ﴿إِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ.

﴿وَمَا مِنَّآ إِلَّا لَهُۥ مَقَامٞ مَّعۡلُومٞ ١٦٤ وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلصَّآفُّونَ ١٦٥ وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡمُسَبِّحُونَ ١٦٦ وَإِن كَانُواْ لَيَقُولُونَ ١٦٧ لَوۡ أَنَّ عِندَنَا ذِكۡرٗا مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ ١٦٨ لَكُنَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ ١٦٩ فَكَفَرُواْ بِهِۦۖ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ ١٧٠[الصافات: ۱۶۴-۱۷۰].

ترجمه: و هیچ ‌یک از ما (فرشتگان) نیست مگر اینکه برای او مقام معلومی است (۱۶۴) و به درستی که ماییم خود صف کشیدگان(۱۶۵) و محققاً ماییم خود تسبیح‌کنندگان(۱۶۶) و محقق است که(مشرکان) می‌گفتند(۱۶۷) اگر حقیقتاً نزد ما کتابی از جنس کتاب پیشینیان بود(۱۶۸) مسلماً ما بندگان خالص شده‌ای می‌شدیم(۱۶۹) پس به همان کتاب کافر شدند پس به زودی خواهند دانست(۱۷۰).

نکات: جملۀ: ﴿وَمَا مِنَّآ إِلَّا لَهُۥ مَقَامٞ مَّعۡلُومٞ، سخن جبرئیل و یا ملائکه است که در این سوره نازل شده برای اینکه دانسته شود هر‌یکی از ملائکه مقام و درجه‌ای دارند که تجاوز از آن برایشان مقدور نیست و همه در صف بندگی حاضر و در اطاعت أمر آماده‌اند. و ضمیر ﴿كَانُواْ لَيَقُولُونَبه کفار بر می‌گردد که آرزو داشتند ای کاش بر ما کتابی از کتب آسمانی نازل می‌شد تا ما هم از بندگان خالص الهی می‌شدیم اما چون قرآن آمد به آن کافر شدند.

﴿وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٧١ إِنَّهُمۡ لَهُمُ ٱلۡمَنصُورُونَ ١٧٢ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ١٧٣ فَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ حِينٖ ١٧٤ وَأَبۡصِرۡهُمۡ فَسَوۡفَ يُبۡصِرُونَ ١٧٥ أَفَبِعَذَابِنَا يَسۡتَعۡجِلُونَ ١٧٦ فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمۡ فَسَآءَ صَبَاحُ ٱلۡمُنذَرِينَ ١٧٧[الصافات: ۱۷۱-۱۷۷].

ترجمه: و به تحقیق فرمان ما سابقاً صادر شده برای بندگان مرسلین ما(۱۷۱) که ایشان همان یاری شدگانند(۱۷۲) و حقا که لشکر ما همان پیروزانند(۱۷۳) پس اعراض کن از ایشان تا مدتی(۱۷۴) و روشن کن ایشان را که به زودی (نتیجۀ عملشان را)خواهند دید(۱۷۵) آیا به عذاب ما شتاب می‌کنند(۱۷۶) پس چون عذاب به فضای مسکن ایشان نازل شود بد باشد صبح انذارشدگان(۱۷۷).

نکات: جملۀ: ﴿وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِينَ...دلالت دارد که سنت الهی برای تمام انبیاء چنین بوده که پیروزی عاقبت با ایشان شده و اگرچه گاهی مغلوب و یا مقتول بوده‌اند، ولی غلبۀ حجت با ایشان بوده، یعنی حجت ایشان آشکار گشته و اگر چه کافرین نپذیرفته باشند. و مقصود از جملۀ: ﴿وَأَبۡصِرۡهُمۡ؛ «بیّن لهم»می‌باشد. و چون زمان جاهلیت هر قومی می‌خواستند شبیخون زنند نزدیک صبح که خواب دشمنشان سنگین بود شبیخون زده و ایشان را مستأصل می‌کردند حق‌تعالی تشبیه کرده حال کفار را در هنگام عذاب به حال قومی که مستأصل شده باشند و صبح ایشان بسیار تلخ و مقرون به ذلت و خواری باشد.

﴿وَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ حِينٖ ١٧٨ وَأَبۡصِرۡ فَسَوۡفَ يُبۡصِرُونَ ١٧٩ سُبۡحَٰنَ رَبِّكَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ ١٨٠ وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٨١ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٨٢[الصافات: ۱۷۸-۱۸۲].

ترجمه: و از ایشان روگردان تا مدتی(۱۷۸) و بینا کن که به زودی خواهند دید (۱۷۹) پروردگارت که پروردگار عزت است منزه و والاست از آنچه او را وصف می‌کنند(۱۸۰) و سلام بر فرستاده‌شدگان(۱۸۱) و ستایش مخصوص الله پروردگار جهانیان است(۱۸۲).

نکات: ﴿حَتَّىٰ حِينٖیعنی تا وقت آمدن عذاب و یا گرفتاری ایشان و یا مردن ایشان که هر قدر باشد مدت قلیلی بیش نیست. و جملۀ: ﴿عَمَّا يَصِفُونَ، دلالت دارد که آنچه بشر خدا را وصف کند باید خدا را منزه از آن دانست بلکه وصف خدا را باید خدا خودش بیان کند. و چون حق‌تعالی برای انبیاء سلامت را خواسته و معنی سلامت کمال و دوری از نقص است، پس باید افراد بشر به ایشان اقتداء کنند و در حدیثی وارد شده که هر‌کس در هر مجلسی بود چون خواست از آنجا برخیزد آخر کلامش این سه آیۀ آخر صافات باشد [۲۱].

[۱۸] «و شما سه نوع باشید.» [۱۹] «از جوانی وی که در چه راهی گذرانده است و از عمرش که در چه راهی آن‌را به پایان برده است و از مالش که از چه راهی به دست آورده و در چه راهی خرج کرده است و با توجه به علم خود چه عملی داشته است». ترمذی در السنن (۲۴۱۶) و می‌گوید: این حدیث غریب است و آن‌را جز از طریق حسین بن قیس نمی‌شناسم در حدیث از جهت حفظ تضعیف شده است. و أبو یعلى در المسند (۵۲۷۱)، و طبرانی در الکبیر (۹۷۷۲)، وابن عدی (۲/۳۵۳، ترجمة ۴۸۲ الحسین بن قیس أبو علی الرحبی) و می‌گوید: به ضعف نزدیک‌تر است تا صحت؛ و بیهقی در شعب الإیمان (۲/۲۸۶، ش: ۱۷۸۴). و البانی در صحیح الجامع الصغیر وزیادته (۷۲۹۹) آن‌را حسن دانسته است. و در این زمینه روایت دیگری را ترمذی در السنن (۲۴۱۷) با این لفظ روایت می‌کند: «حتى یسْألَ عن أربع... الخ»: «تا اینکه از چهار چیز سوال شود...». و معناى این روایات یکسان است و ترمذی در مورد آن می‌گوید: این روایت حسن صحیح است. [۲۰] «پروردگارا، کلمه حق را پیروز گردان و آن‌را بلند مرتبه گردان و کلمه باطل را باطل گردان و آن‌را در مرتبه پایین قرار ده». [۲۱] طبرسی، مجمع البیان (۴/۴۶۲- ۴۶۳). و ابن أبی حاتم در تفسیرش به صورت مسند از شعبی از رسول خدا (ص) روایت کرده است، ش: (۱۸۳۲۲) و(۱۸۳۲۴). و حافظ عبد الرَّزَّاق صنعانی در الـمُصَنَّف با سندش از أَصْبَغ بن نباتة روایت نموده که می‌گوید: علی بن أبی طالب فرمود: «من سره أَن يكتال بالـمكيال الأوفى فَلْيقُلْ حِين يفرغ من صلَاته سُبْحَانَ رَبك رب الْعِزَّة إِلَى آخرهَا»: «هرکس مسرور می‌گردد که عمل وی را (در روز قیامت) با پیمانه بزرگ وزن کنند، باید به هنگام فارغ شدن از نماز بگوید: سُبْحَانَ رَبك رب الْعِزَّة تا آخر... ». و ثعلبی نیشابوری در تفسیرش الکشف والبیان، و واحدی در الوَسِیط از طریق أَصْبَغ بن نباتة و در مورد وی می‌گوید: آخرین سخن وی در مجلسش همین دعا بود. و از طریق ثعلبی، بغوی روایت کرده است.