سورۀ احقاف مکی و دارای ۳۵ آیه میباشد
سورة الأحقاف (مكية وهي خمس وثلاثون آية)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿حمٓ ١ تَنزِيلُ ٱلۡكِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَكِيمِ ٢ مَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَأَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ عَمَّآ أُنذِرُواْ مُعۡرِضُونَ ٣﴾
[الأحقاف:۱-۳].
ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. حاء. میم(۱) نزول این کتاب از جانب خدای عزیز حکیم است(۲) آسمانها و زمین را و آنچه میان آنهاست نیافریدیم مگر به حق و برای مدت معینی. و آنان که کافرند از آنچه بیم داده شدهاند اعراض کنند(۳).
نکات: مقصود از جملۀ: ﴿مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ﴾، عظمت قرآن و اثبات آن است و جملۀ: ﴿وَأَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾دلالت دارد که جهان آفریده نشده برای ابدیت بلکه برای آنکه تا مدتی که نزد خدا نام برده شده و معین است بماند.
﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ لَهُمۡ شِرۡكٞ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِۖ ٱئۡتُونِي بِكِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ هَٰذَآ أَوۡ أَثَٰرَةٖ مِّنۡ عِلۡمٍ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٤ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ ٦﴾
[الأحقاف:۴-۶].
ترجمه: بگو آیا دیده و فکر کردهاید که آنچه را جز خدا میخوانید ارائه دهید از موجودات زمین چه آفریدهاند آیا برای ایشان شرکتی در آسمانها است بیاورید کتابی را که پیش از قرآن نازل شده و یا اثر علمی (که دلیلی باشد بر مدعای شما) اگر راست میگویید(۴) و کیست گمراهتر از آنکه غیرخدا را میخواند کسی را که اجابت او نمیکند تا روز قیامت و آنان از دعا و خواندن ایشان غافلند(۵) و چون مردم محشور شوند دشمنان ایشان گردند و به عبادت ایشان کافر باشند(۶).
نکات: این آیات راجع به خواندن و صدا زدن غیرخدا میباشد. ﴿دُونِ ٱللَّهِ﴾را به معنی غیرخدا گرفتهاند و اگر ﴿دُونِ﴾را به معنی؛ پستتر بگیریم باز همان معنی را میدهد. و مقصود از ﴿دُونِ ٱللَّهِ﴾اولیاء و عقلایی است که مردم به آنان ارادت دارند به دلیل «من» موصوله و ضمیر «هُم» و جمع ﴿غَٰفِلُونَ﴾که تمام اینها بر مدعوین عقلا اطلاق میشود نه بر بت جامد، به اضافه جملۀ: ﴿كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ﴾و جملۀ: ﴿وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ﴾دلالت دارد که مقصود از مدعوّین اولیاء و عقلاء میباشند که روز قیامت دشمنان خوانندگان خود و به عبادت ایشان انکار میورزند و از ایشان تبری میجویند و میتوان گفت مشرکین که بت را میخواندند آن را تمثال و مظهر یکی از بزرگان و اولیاء خدا میدانستند و در حقیقت همان بزرگ بشری و اولیاء خدا را میخواندند، که در این آیه آنان را گمراهترین مردم خوانده است. و از جملۀ: ﴿بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ﴾استفاده میشود در عبادت و دعا که قسمتی از عبادت است آنان را میخواندند نه در احتیاجات روزمره و تعاون عرفی و لذا اگر کسی به دکتر گوید دوا بده و یا مردی را بخواند که فلان چیز را بده و یا فلان کار را بکن اشکالی ندارد زیرا این خواندنِ حاضر است در احتیاجات عرفی وتعاون همزیستی، ولی آیه، خواندن اولیاء خدا را گمراهی خوانده که فعلا از دنیا رفته و دورند و حاضر و ناظر نیستند و خواندن آنان برخلاف عقل است، لذا رسول خداصفرموده: «إِنَّهُ لَاَ یُسْتَغَاثُ بِي وَإِنَّمَا یُسْتَغَاثُ بِاللهِ» [۸۹]، یعنی: «حقا استغاثه به من روا نیست و همانا به خدا باید استغاثه شود.» بعضی از گمراهان میگویند: اولیاء خدا زنده هستند؟ در جواب ایشان باید گفت: اولاً زنده بودن کافی نیست زیرا هر زنده از همه جا با خبر و همه جا حاضر نیست و صداها را نمیشنود و به خواندن کسی مطیع نیست که فوری نزد او حاضر شود. و فقط خداست که سمیع و بصیر است که ﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ﴾ [۹۰]. آری شهدای بدر و احد و سایر شهدای زمان آدم تا حال و همچنین مؤمنین حقیقی همه زنده و از اولیاء خدا هستند ولی نمیتوان گفت: ایشان همه جا حاضر و ناظر و به همه چیز عالمند. و فقط خداست که به همه چیز محیط است. ثانیا اولیاء خدا همه از این دنیا میروند و در برزخ که حایل میان دنیا و اولیاء خداست به سرمیبرند، بنابراین ایشان نیز میمیرند جایی که تمام انبیاء بمیرند و خدا به رسول خود فرموده ﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ﴾ [۹۱]چگونه اولیاء خدا نمیمیرند؟! بنابراین اگر به فرض هم زنده باشند به زندگی اخروی زندهاند، زندگی دنیوی با اخروی با هم فرق دارد. و آیات قرآن صریح است که ایشان از دنیا بیاطلاعند. بنابراین ملت ما امروز چنانکه در آیات فوق آمده از هرگمراهی گمراهترند زیرا در عبادت غیرخدا را میخوانند و حاجت میطلبند.
﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمۡ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِينٌ ٧ أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَيۡتُهُۥ فَلَا تَمۡلِكُونَ لِي مِنَ ٱللَّهِ شَيًۡٔاۖ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِۚ كَفَىٰ بِهِۦ شَهِيدَۢا بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡۖ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ٨ قُلۡ مَا كُنتُ بِدۡعٗا مِّنَ ٱلرُّسُلِ وَمَآ أَدۡرِي مَا يُفۡعَلُ بِي وَلَا بِكُمۡۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ وَمَآ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ مُّبِينٞ ٩﴾[الأحقاف:۷-۹].
ترجمه: و چون آیات روشن ما بر ایشان تلاوت شود آنان که به حق کافرند زمانی که برای ایشان حق آمده گویند این سحری است آشکار(۷) و یا میگویند این قرآن را به دروغ به خدا بسته و تزویر کرده، بگو اگر آن را افتراء و تزویر کرده باشم ازطرف خدا برای من کاری نتوانید کرد او داناتر است به آنچه در سخن میگویید، او میان من و شما گواه کافی است و او آمرزندۀ رحیم است(۸) بگو من نودرآمدی از پیامبران نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهد شد، جز آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم ومن جز ترسانندهای آشکار نیستم(۹).
نکات: مشرکین برای دفاع از شرک خود و إبطال نبوت رسول خداصشبهاتی داشتند: اول اینکه او ساحر است. دوم اینکه بر خدا افتراء بسته، چون این شبهات اثری نداشت گفتند: اگر پیامبر است چرا معجزه ندارد و چرا از غیب خبر نمیدهد؟ حقتعالی میفرماید: بگو من نیز مانند سایر انبیاء وظیفهام انذار و بشارت است و یک پیغمبر نودرآمدی که در صفات با انبیاء فرق داشته باشم نیستم و از دنیای خودم و این که غالب خواهم شد و یا مغلوب و آیا چه بر سرم خواهد آمد و مقدرات من و شما چیست، نمیدانم. به هرحال چنین آیاتی در کتاب خدا وجود دارد ولی ملت زمان ما بدتر از مشرکین شده و مدعیند که اولاد این پیغمبر از همه چیز مطلع و علم به ماکان و ما یکون دارند و عاقبت کار خود و مردم را میدانند!! مختصر اینکه پیامبر حقیقی را قبول ندارند و پیامبری را قبول دارند که صفات خدایی داشته باشد و با این حال خود را مسلمان میدانند.
﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كَانَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ وَكَفَرۡتُم بِهِۦ وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ مِثۡلِهِۦ فََٔامَنَ وَٱسۡتَكۡبَرۡتُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ١٠ وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَوۡ كَانَ خَيۡرٗا مَّا سَبَقُونَآ إِلَيۡهِۚ وَإِذۡ لَمۡ يَهۡتَدُواْ بِهِۦ فَسَيَقُولُونَ هَٰذَآ إِفۡكٞ قَدِيمٞ ١١﴾
[الأحقاف:۱۰-۱۱].
ترجمه: بگو رأی شما چیست اگر این قرآن از نزد خدا باشد و شما به آن کافر باشید و گواهی از بنی اسرائیل شهادت دهد به مانند گفتار من، پس او ایمان آورد و شما تکبر ورزید (آیا ظلم نیست) محققا خدا قوم ستمگر را هدایت نمیکند(۱۰) و آنان که کافرند به مؤمنین گفتهاند اگر این دین خیر بود دیگران بر ما سبقت نمیجستند و چون بدان هدایت نیافتهاند پس خواهند گفت این دروغی کهن است(۱۱).
نکات: یکی از موارد ظلم همین است که حقیقتی را بشر انکار کند آن هم تحقیق نکرده، مانند مشرکین مکه. و جملۀ ﴿وَشَهِدَ شَاهِدٞ...﴾دلالت دارد که عالمی از بنی اسرائیل گواهی داده بر صدق رسول و صحت قرآن، ولی چون این آیات در مکه نازل شده آن وقت هنوز شخص معروفی از اهل کتاب مسلمان نشده بود و ممکن است شاهد نوعی باشد مانند عبدالله بن سلام که پس از ورود رسول خداصبه مدینه و بحث آن جناب با یهود، آمد خدمت حضرت مسائلی پرسید و جواب صحیح شنید و ایمان آورد، ولی به رسول خداصعرض کرد اگر یهودیان از اسلام من مطلع شوند بهتان به من میزنند، پس قبل از آن که اسلام مرا بدانند از حال و مقام من نزد ایشان بپرس پس چون یهودیان خدمت حضرت آمدند، حضرت فرمود: عبدالله بن سلام چگونه است در نظر شما؟ گفتند: بهترین فرد ما و فرزند بهترین فرد ما میباشد، و آقای ما و فرزند آقای ما است و داناترین ما و فرزند داناترین ما است، فرمود: اگر او اسلام آورد شما اسلام میآورید؟ گفتند: خدا او را حفظ کند از این مطلب، پس عبدالله حاضر شد و شهادتین گفت، یهودیان گفتند: او بدترین ما و فرزند بدترین ما است [۹۲]و حضرت به عبدالله بن سلام مژدۀ بهشت داد [۹۳]و ممکن است بگوییم در همان مکه که حضرت بود، بعضی از علمای یهود اظهار ایمان کرده بودند مانند: ابن صوریا و اگر مسلمان نشده بودند اما خبر از صحت رسالت او میدادند.
﴿وَمِن قَبۡلِهِۦ كِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا وَرَحۡمَةٗۚ وَهَٰذَا كِتَٰبٞ مُّصَدِّقٞ لِّسَانًا عَرَبِيّٗا لِّيُنذِرَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُحۡسِنِينَ ١٢ إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ فَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ١٣ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِينَ فِيهَا جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٤﴾
[الأحقاف:۱۲-۱۴].
ترجمه: و کتاب موسی در حالی که امام و رحمت بود پیش از قرآن (نازل شده)است و این قرآن کتابی است که تصدیق کرده آن را در حالی که زبان عربی است برای اینکه بترساند ستمگران را و بشارتی باشد برای نیکوکاران(۱۲) محققاً کسانی که گفتند پروردگار ما خداست سپس استقامت کردند پس بر ایشان نه ترسی است و نه ایشان محزون شوند(۱۳) ایشان اهل بهشتند و در آن جاوید باشند به پاداش آنچه میکردهاند(۱۴).
نکات: جملۀ: ﴿كِتَٰبُ مُوسَىٰٓ...﴾دلالت دارد که تورات برای حضرت موسی و امتش امام بوده و قرآن نیز برای رسول خداصو تمام امتش امام است، پس اخباری که ترغیب شده در آن به معرفت امام و إتّباع آن همه راجع به قرآن است. و امیر المؤمنین نیز در سخنان خود از آن جمله در دعاهای صحیفۀ علویه و در خطبۀ ۸۶ نهج البلاغه قرآن را امام خود و دیگران دانسته و باید چنین باشد، زیرا خدا مکرر در قرآن أمر کرده رسول خود را به پیروی و اقتداء به قرآن و از کلمات امیر المؤمنین در نهج البلاغه استفاده میشود که قرآن امام تمام امت است چنانکه در مقدمه ذکر گردید.
﴿وَوَصَّيۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيۡهِ إِحۡسَٰنًاۖ حَمَلَتۡهُ أُمُّهُۥ كُرۡهٗا وَوَضَعَتۡهُ كُرۡهٗاۖ وَحَمۡلُهُۥ وَفِصَٰلُهُۥ ثَلَٰثُونَ شَهۡرًاۚ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَبَلَغَ أَرۡبَعِينَ سَنَةٗ قَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَيَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَصۡلِحۡ لِي فِي ذُرِّيَّتِيٓۖ إِنِّي تُبۡتُ إِلَيۡكَ وَإِنِّي مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٥ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنۡهُمۡ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَنَتَجَاوَزُ عَن سَئَِّاتِهِمۡ فِيٓ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَنَّةِۖ وَعۡدَ ٱلصِّدۡقِ ٱلَّذِي كَانُواْ يُوعَدُونَ ١٦﴾[الأحقاف:۱۵-۱۶].
ترجمه: و انسان را به نیکی کردن به والدینش سفارش کردیم مادرش او را به دشواری حمل نموده و او را بهسختی زاییده و دوران حمل و شیردادنش سی ماه است تا آنگاه که فرزند بهکمال(رشدو) قوت رسد و به چهل سالگی رسد گوید: پروردگارا مرا موفق نما تا سپاس گزارم نعمتی را که تو بر من و بر والدینم انعام کردی و عملی شایسته کنم که آن را بپسندی و مرا دربارۀ فرزندانم شایسته فرما به تحقیق من به سوی تو برگشتم و توبه نمودم و حقا که من از مسلمینم(۱۵) ایشانند که نیکوترین عمل ایشان را میپذیریم و از گناهشان درگذریم و در میان اهل بهشتند وعدۀ راستی که وعده داده میشدند(۱۶).
نکات: در این آیات چون سفارش والدین شده مادر را به خصوصه ذکر کرده و زحمت او را یادآور شده معلوم میشود حق مادر بیشتر است. و جملۀ: ﴿وَحَمۡلُهُۥ وَفِصَٰلُهُۥ...﴾دلالت دارد که دوران سختی حمل شش ماه است و ایام رضاع دو سال است که جمعاً ۳۰ ماه میشود و از ایام قدرت بشر چهل سالگی او تذکر داده شده، پس در چهل سالگی او وظیفۀ او سنگینتر است و چنانکه در آیه ذکر شده باید به شکر و عمل صالح پردازد وخود را مطیع تام و تمام خدا قرار دهد، رسول خداصفرموده: «أَبْنَاءَ الْأَرْبَعِينَ زَرْعٌ قَدْ دَنَا حَصَادُه» [۹۴]و در حدیثی آمده که: «إِنَّ الْعَبْدَ لَفِي فُسْحَةٍ مِنْ أَمْرِهِ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ أَرْبَعِينَ سَنَةً فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَلَكَيْهِ قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِي هَذَا عُمُراً فَغَلِّظَا وَشَدِّدَا وَتَحَفَّظَا وَاكْتُبَا عَلَيْهِ قَلِيلَ عَمَلِهِ وَكَثِيرَهُ وَ صَغِيرَهُ وَكَبِيرَهُ» [۹۵]. (نعوذ بالله).
﴿وَٱلَّذِي قَالَ لِوَٰلِدَيۡهِ أُفّٖ لَّكُمَآ أَتَعِدَانِنِيٓ أَنۡ أُخۡرَجَ وَقَدۡ خَلَتِ ٱلۡقُرُونُ مِن قَبۡلِي وَهُمَا يَسۡتَغِيثَانِ ٱللَّهَ وَيۡلَكَ ءَامِنۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ فَيَقُولُ مَا هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ ١٧ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ حَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ فِيٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ إِنَّهُمۡ كَانُواْ خَٰسِرِينَ ١٨ وَلِكُلّٖ دَرَجَٰتٞ مِّمَّا عَمِلُواْۖ وَلِيُوَفِّيَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ ١٩﴾
[الأحقاف:۱۷-۱۹].
ترجمه: و آن کس که به والدین خود گوید اف بر شما آیا به من وعده میدهید که از قبر خارج خواهم شد وحال آنکه قبل از من نسلها گذشته (و زنده نشده اند) و آندو خدا را بخوانند برای کمک و گویند وای بر تو ایمان آور زیرا وعدۀخدا حق است، پس فرزندمیگوید نیست این جزافسانههای گذشتگان (۱۷) ایشانند آنان که محقق شده بر ایشان آن گفتاری که دربارۀ امتهای پیش از ایشان بوده از جن و انس (از فرمان عذاب) زیرا ایشان زیانکار بودهاند (۱۸) و برای هریک (از مؤمنین وکافرین) درجاتی است نتیجۀ آنچه کردند وتا(خداوند) پاداش اعمالشان را تماما بدهد وبه ایشان ستم نمیشود(۱۹).
نکات: مصداق آیۀ ۱۷ همین فرزندان جامعۀ ما است که انکار همه چیز کرده و در اثر ورود خرافات در دین، اصل دین را افسانه میدانند، پس باید حقایق دین بتمامه بیان و از خرافات جدا گردد تا دین از بین نرود. و کلمۀ: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ﴾اشاره است به همان فرزندانی که به پدر و مادر ﴿أُفّٖ لَّكُمَآ﴾میگفتهاند.
﴿وَيَوۡمَ يُعۡرَضُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ عَلَى ٱلنَّارِ أَذۡهَبۡتُمۡ طَيِّبَٰتِكُمۡ فِي حَيَاتِكُمُ ٱلدُّنۡيَا وَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهَا فَٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ بِمَا كُنتُمۡ تَسۡتَكۡبِرُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَبِمَا كُنتُمۡ تَفۡسُقُونَ ٢٠﴾[الأحقاف:۲۰].
ترجمه: و روزی که کفار به آتش عرضه شوند و گفته شود نعمتها و چیزهای خوبتان را در زندگی دنیا بردید و از آنها برخوردار شدید پس امروز به عذاب خواری جزا داده میشوید در قبال آن بزرگی که در زمین به ناحق میکردید و درقبال نافرمانی ها که مرتکب میشدید(۲۰).
نکات: لذت دنیا و بهرهمندی از آن برای کفار مهیاست ولی در آخرت نصیبی ندارند، اما برای مؤمنین سزاوار است که به این دنیای حقیر گول زننده زیاد علاقه نشان ندهند تا موجب خسران آخرتشان نگردد. به هرحال بهرۀ دنیا خوب است برای کسی که به آن مفتون نگردد.
﴿وَٱذۡكُرۡ أَخَا عَادٍ إِذۡ أَنذَرَ قَوۡمَهُۥ بِٱلۡأَحۡقَافِ وَقَدۡ خَلَتِ ٱلنُّذُرُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦٓ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ٢١ قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا لِتَأۡفِكَنَا عَنۡ ءَالِهَتِنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ ٢٢ قَالَ إِنَّمَا ٱلۡعِلۡمُ عِندَ ٱللَّهِ وَأُبَلِّغُكُم مَّآ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦ وَلَٰكِنِّيٓ أَرَىٰكُمۡ قَوۡمٗا تَجۡهَلُونَ ٢٣ فَلَمَّا رَأَوۡهُ عَارِضٗا مُّسۡتَقۡبِلَ أَوۡدِيَتِهِمۡ قَالُواْ هَٰذَا عَارِضٞ مُّمۡطِرُنَاۚ بَلۡ هُوَ مَا ٱسۡتَعۡجَلۡتُم بِهِۦۖ رِيحٞ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٞ ٢٤ تُدَمِّرُ كُلَّ شَيۡءِۢ بِأَمۡرِ رَبِّهَا فَأَصۡبَحُواْ لَا يُرَىٰٓ إِلَّا مَسَٰكِنُهُمۡۚ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡمُجۡرِمِينَ ٢٥﴾
[الأحقاف:۲۱-۲۵].
ترجمه: و برادر قوم عاد را متذکر شو وقتی که قوم خود را به زمین ریگستان ترسانید در حالی که بیمدهندگانی جلوتر از او و پس از او بودند که نپرستید جز الله را زیرا که من میترسم بر شما از عذاب روز بزرگ(۲۱) گفتند: آیا آمدهای که از خدایانمان منصرفمان کنی، پس برای ما بیاور عذابی را که وعده میکنی اگر تو از راستگویانی(۲۲) گفت: همانا علم آن نزد خداست و من به شما میرسانم آنچه را که برای آن مأمور و فرستاده شدهام، ولیکن شما را گروهی نادان میبینم(۲۳) پس چون عذاب را به صورت ابری که به وادیهای ایشان رو کرده بدیدند گفتند: این ابری است که برای ما بارش دهد، (گفته شد نه) بلکه این همان چیزی است که به شتاب خواهانش بودید، بادی که در آن است عذاب ألم انگیز(۲۴) که به فرمان پروردگارش همه چیز را سرنگون میکند پس چنان شدند که جز مساکنشان دیده نمیشد بدینگونه جزا میدهیم قوم گنهکاران را (۲۵).
نکات: مقصود از ﴿أَخَا عَادٍ﴾، حضرت هود پیامبر است که قصۀ او در سورۀ هود بیان شده و سرزمین قوم عاد ریگستانی بوده نزدیک حضرموت از ولایات یمن و أحقاف جمع حقف به معنی؛ رمل است. جملۀ: ﴿وَقَدۡ خَلَتِ ٱلنُّذُرُ...﴾دلالت دارد که پیامبرانی قبل از هود و پس از هود بودهاند و نامشان در قرآن نیست. و ﴿تُدَمِّرُ﴾را از تدمیر که به معنی هلاکت است گرفتهاند، ولی هلاکتی است با سرنگون شدن.
﴿وَلَقَدۡ مَكَّنَّٰهُمۡ فِيمَآ إِن مَّكَّنَّٰكُمۡ فِيهِ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ سَمۡعٗا وَأَبۡصَٰرٗا وَأَفِۡٔدَةٗ فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُمۡ سَمۡعُهُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُهُمۡ وَلَآ أَفِۡٔدَتُهُم مِّن شَيۡءٍ إِذۡ كَانُواْ يَجۡحَدُونَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ ٢٦ وَلَقَدۡ أَهۡلَكۡنَا مَا حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡقُرَىٰ وَصَرَّفۡنَا ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ٢٧ فَلَوۡلَا نَصَرَهُمُ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ قُرۡبَانًا ءَالِهَةَۢۖ بَلۡ ضَلُّواْ عَنۡهُمۡۚ وَذَٰلِكَ إِفۡكُهُمۡ وَمَا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ ٢٨﴾[الأحقاف:۲۶-۲۸].
ترجمه: و به تحقیق عادیان را تمکن دادیم در آن مقداری که شما را تمکن ندادهایم و برای ایشان گوش و دیدهگان و دلها قرار دادیم پس گوش ایشان و چشمانشان و دلهاشان به درد ایشان نخورد، و کاری برایشان نساخت زیرا به آیات خدا انکار میکردند و عذابی که به آن استهزاء میکردند به ایشان احاطه کرد (۲۶) و به تحقیق قریههای اطراف شما را هلاک نمودیم و آن آیات گوناگون را برایشان بیان کردیم شاید ایشان برگردند(۲۷) پس چرا غیر از خدا آن مخلوقاتی که برای تقرب، آنان را خدایان خود گرفتند ایشان را یاری نکردند بلکه از ایشان بیخبر و غایب بودند و این است دروغسازی ایشان و آن چیزی که افترا میزدند(۲۸).
نکات: از این آیات معلوم میگردد که قوم عاد و ثمود و قرای دیگر که در اطراف حجازبودند غیرخدا را به عنوان تقرب به سوی خدا میپرستیدند درحالی که موجب بُعد ایشان از توحید گردید و به هلاکت افتادند و آنچه ساخته بودند تماما دروغ و افتراء بوده، پس اهل زمان ما تا مرگشان نرسیده باید بیدار گردند.
﴿وَإِذۡ صَرَفۡنَآ إِلَيۡكَ نَفَرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ يَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوٓاْ أَنصِتُواْۖ فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوۡاْ إِلَىٰ قَوۡمِهِم مُّنذِرِينَ ٢٩ قَالُواْ يَٰقَوۡمَنَآ إِنَّا سَمِعۡنَا كِتَٰبًا أُنزِلَ مِنۢ بَعۡدِ مُوسَىٰ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ وَإِلَىٰ طَرِيقٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٣٠ يَٰقَوۡمَنَآ أَجِيبُواْ دَاعِيَ ٱللَّهِ وَءَامِنُواْ بِهِۦ يَغۡفِرۡ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمۡ وَيُجِرۡكُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ ٣١ وَمَن لَّا يُجِبۡ دَاعِيَ ٱللَّهِ فَلَيۡسَ بِمُعۡجِزٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَيۡسَ لَهُۥ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءُۚ أُوْلَٰٓئِكَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٣٢﴾[الأحقاف:۲۹-۳۲].
ترجمه: و چون نفراتی از جن را میل دادیم به سوی تو که بشنوند قرآن را پس چون نزد قرآن حاضر شدند گفتند: ساکت باشید پس چون قرائت انجام شد برگشتند به سوی قوم در حالی که قوم را انذار کننده بودند(۲۹) گفتند: ای قوم ما، حقا ما کتابی را شنیدیم که پس از موسی نازل شده درحالی که تصدیق میکند آنچه را در جلوتر او بوده و هدایت میکند به سوی حق و به سوی راه راست(۳۰) ای قوم ما دعوت کنندۀ إلهی را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا بعضی از گناهانتان را خدا بیامرزد و شما را از عذاب ألم انگیز پناه دهد(۳۱) و آنکه داعی خدا را اجابت نکند پس در زمین فراری نتواند و برای او غیرخدا دوستانی نباشد آنانند که در گمراهی آشکارند(۳۲).
نکات: نفرات جن هفت نفر بودند که پس از مراجعت رسول خداصاز طائف و صدمات آن جناب در طائف در وسط راه این عده آمدند و به او ایمان آوردند، از این قبیل آیات استفاده میشود که جنیان نیز مکلفند و آنان نیز مؤمن و کافر دارند.
﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَلَمۡ يَعۡيَ بِخَلۡقِهِنَّ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن يُحۡـِۧيَ ٱلۡمَوۡتَىٰۚ بَلَىٰٓۚ إِنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٣٣ وَيَوۡمَ يُعۡرَضُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ عَلَى ٱلنَّارِ أَلَيۡسَ هَٰذَا بِٱلۡحَقِّۖ قَالُواْ بَلَىٰ وَرَبِّنَاۚ قَالَ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا كُنتُمۡ تَكۡفُرُونَ ٣٤ فَٱصۡبِرۡ كَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ ٱلۡعَزۡمِ مِنَ ٱلرُّسُلِ وَلَا تَسۡتَعۡجِل لَّهُمۡۚ كَأَنَّهُمۡ يَوۡمَ يَرَوۡنَ مَا يُوعَدُونَ لَمۡ يَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا سَاعَةٗ مِّن نَّهَارِۢۚ بَلَٰغٞۚ فَهَلۡ يُهۡلَكُ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٣٥﴾[الأحقاف:۳۳-۳۵].
ترجمه: آیا به دیدۀ فکر ندیدند که خدایی که آسمانها و زمین را آفریده و از خلق آنها خسته نشده قادر است که مردهها را زنده کند آری او به همه چیز تواناست(۳۳) و روزی که کافران را به آتش عرضه نمایند و گویند آیا این حق نیست، گویند آری حق است قسم به پروردگارمان، گوید پس عذاب را بچشید در مقابل آنچه بدان کافر شدید(۳۴) پس صبر نما چنان که پیامبران صاحب تصمیم صبر کردند و برای ایشان شتاب مکن، روزی که عذاب موعودشان را ببینند گویا جز ساعتی از روز توقف نکردهاند، این قرآن رساست، پس آیا جز قوم عصیانکار هلاک میشوند (۳۵).
نکات: جملۀ: ﴿وَلَا تَسۡتَعۡجِل لَّهُمۡ﴾دلالت دارد که از کثرت آزار قوم، رسول خداصتقاضای عذاب نموده و یا خود کفار از او نزول عذاب را میخواستند که خدا او را از شتاب نهی کرده تا آنان دست بردارند. و مقصود از جملۀ: ﴿لَمۡ يَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا سَاعَةٗ مِّن نَّهَارِۢ﴾، درنگ و توقف در دنیا و یا در برزخ است، ظاهر آیات درنگ در برزخ است که معلوم میشود عالم برزخ عالم کم هوشی و به مانند خواب است.
[۸۹] حافظ هیثمی، مجمع الزوائد، کتاب الأذکار/باب ما یستفتح به الدعاء (۱۰/۱۵۹) از عبادة بن صامت به صورت مرفوع؛ و میگوید: «طبرانی آنرا روایت نموده و راویان آن، راویان الصحیح میباشند غیر از ابن لهیعة که حسن الحدیث است.» [۹۰] «بدرستی که فقط خدا شنوای بیناست.» [الإسراء: ۱]. [۹۱] «محققا تو میمیری.» [الزمر: ۳۰]. [۹۲] صحیح بخاری (۴۲۱۰) بدون عبارت (وَأعْلَمُنَا وَابنُ أعْلَمِنَا). [۹۳] نص این بشارت در بخاری (۳۶۰۱) و مسلم (۶۵۳۵) و... وارد شده است: عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ قَالَ: مَا سَمِعْتُ النَّبِيَّ صيَقُولُ لِأَحَدٍ يَمْشـِي عَلَى الْأَرْضِ إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِلَّا لِعَبْدِ اللهِ بْنِ سَلَامٍ قَالَ وَفِيهِ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ﴿وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ مِثۡلِهِۦ...﴾: «از سعد بن ابی وقاص روایت است که میگوید: نشنیدم که رسول خدا صدر مورد هیچیک از کسانی که بر روی زمین راه میروند، بگوید وی از اهل بهشت است مگر عبدالله بن سلام؛ و این آیه در مورد او نازل شد: «و شاهدی از بنی اسرائیل بر (نشانههای) آن (در تورات) شهادت داد».» [۹۴] «ای چهل سالهها کشت و زراعتی کردهاید که درو کردنش نزدیک شده.» نوری طبرسی، مستدرک الوسائل (۱۲/۱۵۷)، ضمن حدیثی از رسول الله صبدون سند. [۹۵] «بنده تا سن چهل سالگی در فراخی به سر میبرد پس چون به سن چهل سالگی رسد خداوند متعال به دو فرشتهاش وحی میکند به این اندازه به بندهام عمر ارزانی داشتم، پس بر او سخت بگیرید و عمل قلیل و کثیر و کوچک و بزرگ وی را ثبت نموده و بنویسید». کلینی، الکافی (۸/۱۰۸).