سورۀ نجم مکی و دارای ۶۲ آیه میباشد
سورة النجم (مكية وهي اثنتان وستون آية)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ ٢ وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ ٤ عَلَّمَهُۥ شَدِيدُ ٱلۡقُوَىٰ ٥ ذُو مِرَّةٖ فَٱسۡتَوَىٰ ٦ وَهُوَ بِٱلۡأُفُقِ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٧ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ ٨ فَكَانَ قَابَ قَوۡسَيۡنِ أَوۡ أَدۡنَىٰ ٩ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَىٰ عَبۡدِهِۦ مَآ أَوۡحَىٰ ١٠﴾
[النجم:۱-۱۰].
ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. قسم به آن ستاره وقتی که پایین رود(۱) رفیق شما نه گمراه شد و نه به باطل رفت(۲) و از هوای نفس سخن نگوید(۳) نیست این قرآن جز وحیی که به او وحی میشود(۴) تعلیم داده اورا فرشتۀ شدیدالقُوی(۵) صاحب نیرویی که نمایان شد(۶) درحالی که او در افق بالاتری بود(۷) سپس نزدیک شد که پائین آمد(۸) پس به فاصلۀ دو کمان یا نزدیکتر بود(۹) پس وحی کرد به بندۀ او آنچه وحی کرد(۱۰).
نکات: مقصود از ﴿ٱلنَّجۡمِ﴾در اینجا گفتهاند ستارۀ ثریا است که زود طلوع میکند قبل از فجر و زود از بین میرود به طلوع شمس، که حقتعالی به آن قسم یاد کرده است. و بعضی گفتهاند در اینجا خدا تشبیه کرده ستارۀ هدایت احمدی را که زودتر از صبح قیامت طلوع کرده و از دنیا رفته است به ستارۀ ثریا. و به آیات قرآن نیز اطلاق نجوم شده مانند: ﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَوَٰقِعِ ٱلنُّجُومِ﴾. بنابراین به هر آیهای نجم گفته میشود و هر آیه از مقام ربوبیت فرود آمده و چون در پائیز ستارۀ ثریا زود غروب میکند ممکن است به حالت غروب آن قسم یاد شده باشد و ممکن است الف و لام ﴿ٱلنَّجۡمِ﴾برای استغراق باشد. بنابراین به هر ستاره حالت غروب آن در این آیه مقصود است. و در جملۀ: ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ﴾، چون ضمیر ﴿هُوَ﴾به قرآن اشاره شده پس فقط قرآن چیزی نیست جز وحی، و منافات ندارد که کلمات دیگر محمدصاز وحی نباشد. و مقصود از فرشته در جملۀ ﴿شَدِيدُ ٱلۡقُوَىٰ﴾ملَک وحی؛ جبرئیل است که حقتعالی او را در این آیات تمجید کرده به ﴿شَدِيدُ ٱلۡقُوَىٰ﴾. و از آیۀ ۴ تا ۱۰ راجع به جبرئیل است، اما بعضی از خرافاتیین زمان ما خیال کردهاند این آیات در صفات محمد است و آمدهاند دعایی اختراع کرده به نام ندبه و در آن به امام خود به خیال خود میگویند: ای امام، تو فرزند پیامبری هستی که این صفات را داراست و میگویند: «يَا ابْنَ مَنْ دَنا فَتَدَلَّى، فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى، دُنُوًّا وَاقْتِرَاباً مِنَ الْعَلِيِّ الْأَعْلَى» [۱۳۶]. خدا میگوید فرشتۀ وحی که معلم رسول است از افق اعلی پائین آمد و نزدیک شد تا به فاصلۀ دو کمان خدمت رسول خدا آمد و به او وحی کرد. اما این بافندۀ دعای ندبه میگوید پیغمبر که پدر امام است نزدیک به خدا شد و خود را پائین انداخت و به فاصلۀ دو کمان به خدای علی اعلی نزدیک گردید، و برای خدا مکان قائل شده، و خود و پیروانش را به کفر برگردانیده، باید گفت: «لعنة الله على الكاذبین المفترین»! ما در جزواتی که پیرامون دعای ندبه نوشتهایم مطالب ضد قرآنی آن را بیان داشتهایم مراجعه شود.
﴿مَا كَذَبَ ٱلۡفُؤَادُ مَا رَأَىٰٓ ١١ أَفَتُمَٰرُونَهُۥ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ ١٢ وَلَقَدۡ رَءَاهُ نَزۡلَةً أُخۡرَىٰ ١٣ عِندَ سِدۡرَةِ ٱلۡمُنتَهَىٰ ١٤ عِندَهَا جَنَّةُ ٱلۡمَأۡوَىٰٓ ١٥ إِذۡ يَغۡشَى ٱلسِّدۡرَةَ مَا يَغۡشَىٰ ١٦ مَا زَاغَ ٱلۡبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ ١٧ لَقَدۡ رَأَىٰ مِنۡ ءَايَٰتِ رَبِّهِ ٱلۡكُبۡرَىٰٓ ١٨﴾[النجم:۱۱-۱۸].
ترجمه: قلب وی آنچه را دید دروغ نشمرد (۱۱) آیا با او مجادله میکنید دربارۀ آنچه میبیند(۱۲) و به تحقیق دید جبرئیل را یکبار دیگر(۱۳) نزد آخرین درخت سدر(۱۴) نزد آن است جنّت المأوی(۱۵) وقتی که فراگرفته بود درخت سدره را آنچه فرا گرفته بود(۱۶) نه دیدۀ او منحرف شد و نه خیره گشت(۱۷) به تحقیق شمهای از آیات بزرگتر پروردگارش را بدید(۱۸).
نکات: این آیات را در بارۀ معراج رسول خداصتطبیق کردهاند. باید دانست که لفظ معراج در قرآن نیامده فقط در سورۀ اسراء سیر شبانۀ رسول خداصذکر شده، آن هم از مسجد الحرام تا مسجد أقصی. و این آیاتی که در سورۀ نجم است صراحت در معراج و سیر شبانه ندارد فقط دو لفظ است که میتوان قصۀ معراج را از آنها استفاده نمود یکی ﴿سِدۡرَةِ ٱلۡمُنتَهَىٰ﴾و دیگر ﴿جَنَّةُ ٱلۡمَأۡوَىٰٓ﴾، اگر چه این دو لفظ را ممکن است حمل کنیم به درخت سدر دنیوی و به باغ خرم قابل زیست که بگوییم فرشتۀ وحی را حضرت رسول مرتبهای نزد درخت سدر دور دستی که در آنجا باغی بوده دیده و دل او تصدیق کرده که ملک وحی است و دیدۀ او خیره نشده و اشتباه نکرده است و بعضی از آیات بزرگ خدا را دیده است. ولی ظاهر آنست که بر قول اول یعنی بر معراج حمل شود و در این صورت باید بگوییم این وقایع در لیلة المعراج در ﴿سِدۡرَةِ ٱلۡمُنتَهَىٰ﴾که طبق روایات در آسمان هفتم زیر عرش بوده و بهشت برزخی نیز در آنجاست واقع شده و در آنجا بعضی آیات بزرگتر خدا را ملاحظه کرده است. آری رسول خداصخود را آیت عظمای الهی نخوانده بلکه بر طبق این آیات در معراج آیاتی از آیات عظمی و کبرای الهی را ملاحظه نموده، ولی در زمان ما عدهای از آن حضرت پیشی گرفته و خود را آیات عظمای الهی میدانند!!
﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠ أَلَكُمُ ٱلذَّكَرُ وَلَهُ ٱلۡأُنثَىٰ ٢١ تِلۡكَ إِذٗا قِسۡمَةٞ ضِيزَىٰٓ ٢٢ إِنۡ هِيَ إِلَّآ أَسۡمَآءٞ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَمَا تَهۡوَى ٱلۡأَنفُسُۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ ٱلۡهُدَىٰٓ ٢٣ أَمۡ لِلۡإِنسَٰنِ مَا تَمَنَّىٰ ٢٤ فَلِلَّهِ ٱلۡأٓخِرَةُ وَٱلۡأُولَىٰ ٢٥﴾[النجم:۱۹-۲۵].
ترجمه: آیا لات و عزی را (به دیدۀ دقت) دیدهاید(۱۹) و منات سومین بت دیگر را (دیدهاید)(۲۰) آیاپسر مال شماست ودختر مال خدا؟(۲۱) دراینصورت این تقسیمیاست ظالمانه(۲۲) این بتان نیستند جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید، خدا دربارۀ آنها هیچدلیلی نازل نکرده. آنان پیروی نمیکنند جز گمان را با آنچه دلها میخواهد، و حال آنکه از جانب پروردگاشان برایشان هدایت آمده است(۲۳) آیا برای انسان است هرچه آرزو کند(۲۴) پس خاص خداست عالم آخرت و عالم دنیا(۲۵).
نکات: استفهام ﴿أَفَرَءَيۡتُمُ﴾استفهام توبیخی است که آیا لات و عزی و منات را بادیدۀ بصیرت و فکر ملاحظه کردهاید که موجوداتی جامد، بینفع و ضرر و غیرقابل ستایشند. مشرکین از داشتن دختر عار داشتند و با این حال لات، عزی و منات را دختران خدا و شفیع نزد او میدانستند! این است که خدا به استفهام توبیخی فرمود: ﴿أَلَكُمُ ٱلذَّكَرُ وَلَهُ ٱلۡأُنثَىٰ﴾. و مقصود از: ﴿أَسۡمَآءٞ سَمَّيۡتُمُوهَآ﴾، این است که نام شفیع و باب الحوائج و امثال اینها را شما بر این بتان گذاشتهاید و از طرف خدا دلیلی بر آن نیست مانند قطب و مرشد و حجت و آیت الله العظمی و امثال این نامها و القاب که زمان ما برای مخلوقات بینفع و ضرر تراشیدهاند و همچنین مانند شفعاء و باب الحوائجها که در کتب آسمانی دلیلی بر اینها نیست و نامهایی است که خود تراشیدهاند. و جملۀ: ﴿إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ﴾دلیل بر حرمت پیروی ظن و تقلید است. و استفهام در ﴿أَمۡ لِلۡإِنسَٰنِ مَا تَمَنَّىٰ﴾استفهام انکاری است یعنی برای انسان ثابت و سزاوار نیست هرچه دلش میخواهد بگوید و بسازد و جعل کند و بدعت گذارد.
﴿وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيًۡٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ ٢٦ إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ لَيُسَمُّونَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ تَسۡمِيَةَ ٱلۡأُنثَىٰ ٢٧ وَمَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّۖ وَإِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيۡٔٗا ٢٨ فَأَعۡرِضۡ عَن مَّن تَوَلَّىٰ عَن ذِكۡرِنَا وَلَمۡ يُرِدۡ إِلَّا ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا ٢٩ ذَٰلِكَ مَبۡلَغُهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱهۡتَدَىٰ ٣٠﴾[النجم:۲۶-۳۰].
ترجمه: و چه بسیار از فرشتگان آسمانها که شفاعتشان به هیچ وجه فایده نمیبخشد و کاری نمیسازد مگر پس از آن که خدا اذن دهد برای هرکس که بخواهد و راضی باشد(۲۶) به راستی کسانی که به آخرت ایمان ندارند فرشتگان را به نامهای دختران مینامند(۲۷) و برای ایشان به این مطلب دانشی نیست پیروی نمیکنند مگر گمان را و حقا گمان به هیچ وجه رفع نیاز از حق نمیکند (۲۸) پس اعراض کن از هرکس که از یاد ما و قرآن ما رو برگرداند و جز زندگی دنیا نخواهد(۲۹) این است منتهای دانش ایشان، به تحقیق پروردگار تو داناتر است به حال آنکه از راه وی گمراه شده و او داناتر است به حال آنکه هدایت یافته است(۳۰).
نکات: بسیاری از مشرکین ملائکه را واسطۀ بین خود و خدا میگرفتند و میگفتند ما قابل نیستیم که بدون واسطه از خدا درخواست کنیم و آنها را شفیع خود میدانستند. و بتان را مظاهر ملائکه میدانستند خدای تعالی تمام اینها را رد کرده و بیمدرک خوانده است. و عجب این است که زمان ما نیز ملائکه را به شکل دخترمیدانند ومجسمه هایی مانند دختران پردار میکشند وآنها را مظاهر ملائکه میدانند. ﴿وَمَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍ﴾دلالت دارد که ایشان به مطالب و امور دینی خود علمی نداشتند. و جملۀ: ﴿وَإِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيۡٔٗا﴾، دلالت دارد که در مطالب دینی ظن و گمان فایده ندارد و جز علم و دانش چیزی مفید نیست. و جملۀ ﴿أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ﴾دلالت دارد که هرگاه خدا از بندهای راضی نباشد و اعمال و رفتار و عقاید او مورد رضا و قبول خدا نباشد هیچ کس نمیتواند سودی به او ببخشد و برای او شفیعی نخواهد بود.
﴿وَلِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى ٣١ ٱلَّذِينَ يَجۡتَنِبُونَ كَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡفَوَٰحِشَ إِلَّا ٱللَّمَمَۚ إِنَّ رَبَّكَ وَٰسِعُ ٱلۡمَغۡفِرَةِۚ هُوَ أَعۡلَمُ بِكُمۡ إِذۡ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَإِذۡ أَنتُمۡ أَجِنَّةٞ فِي بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡۖ فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡۖ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱتَّقَىٰٓ ٣٢﴾[النجم:۳۱-۳۲].
ترجمه: و از آنِ خداست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است تا اینکه سرانجام جزا دهد آنان را که بد کردهاند طبق آنچه کردهاند و جزا دهد آنان را که نیکی کردهاند به جزای نیک(۳۱) آنان که از گناهان بزرگ و کارهای زشت اجتناب میکنند مگر صغیره و یا از تصور گناه، به تحقیق آمرزش پروردگارت (برای آنان) وسیع است، او به حال شما داناتر است وقتی که شما را از زمین ایجاد کرد و وقتی که شما پنهان بودید در شکمهای مادرهاتان، پس خودتان را ستایش و تمجید مکنید او داناتر است و بهتر میشناسد کسی را که پرهیزکار باشد (۳۲).
نکات: ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ...﴾دلالت دارد بر اینکه شفاعت مخصوص اوست و دیگر اینکه جهان را خلق و بشر را آورده برای امتحان و برای روز جزاء، و آفرینش را بیهوده خلق نکرده. و جملۀ: ﴿ٱلَّذِينَ يَجۡتَنِبُونَ...﴾دلالت دارد که هرکس از گناهان کبیره اجتناب کند خدا گناهان صغیرۀ او را میآمرزد، و فرق گناه کبیره و فواحش این است که گناه کبیره موجب آتش دوزخ است ولی فاحشه موجب اجرای حد است. و جملۀ: ﴿فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡ﴾دلالت دارد بر بطلان اخباری که غُلاۀ شیعه در کتب خود آوردهاند که ائمۀ اهل بیت آن اخبار را در مدح و تمجید خود گفته و خود را عالم به غیب و همه کارۀ جهان معرفی نمودهاند که یکی از جهات بطلان این اخبار آن است که ائمه خودخواه و خود پسند نبوده و از خود این همه تعریف و تمجید نکردهاند.
﴿أَفَرَءَيۡتَ ٱلَّذِي تَوَلَّىٰ ٣٣ وَأَعۡطَىٰ قَلِيلٗا وَأَكۡدَىٰٓ ٣٤ أَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡغَيۡبِ فَهُوَ يَرَىٰٓ ٣٥ أَمۡ لَمۡ يُنَبَّأۡ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَىٰ ٣٦ وَإِبۡرَٰهِيمَ ٱلَّذِي وَفَّىٰٓ ٣٧ أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ ٣٨ وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ٣٩ وَأَنَّ سَعۡيَهُۥ سَوۡفَ يُرَىٰ ٤٠ ثُمَّ يُجۡزَىٰهُ ٱلۡجَزَآءَ ٱلۡأَوۡفَىٰ ٤١ وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ ٱلۡمُنتَهَىٰ ٤٢ وَأَنَّهُۥ هُوَ أَضۡحَكَ وَأَبۡكَىٰ ٤٣ وَأَنَّهُۥ هُوَ أَمَاتَ وَأَحۡيَا ٤٤ وَأَنَّهُۥ خَلَقَ ٱلزَّوۡجَيۡنِ ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰ ٤٥ مِن نُّطۡفَةٍ إِذَا تُمۡنَىٰ ٤٦ وَأَنَّ عَلَيۡهِ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰ ٤٧ وَأَنَّهُۥ هُوَ أَغۡنَىٰ وَأَقۡنَىٰ ٤٨ وَأَنَّهُۥ هُوَ رَبُّ ٱلشِّعۡرَىٰ ٤٩ وَأَنَّهُۥٓ أَهۡلَكَ عَادًا ٱلۡأُولَىٰ ٥٠ وَثَمُودَاْ فَمَآ أَبۡقَىٰ ٥١ وَقَوۡمَ نُوحٖ مِّن قَبۡلُۖ إِنَّهُمۡ كَانُواْ هُمۡ أَظۡلَمَ وَأَطۡغَىٰ ٥٢ وَٱلۡمُؤۡتَفِكَةَ أَهۡوَىٰ ٥٣ فَغَشَّىٰهَا مَا غَشَّىٰ ٥٤﴾[النجم:۳۳-۵۴].
ترجمه: آیا دیدی آن را که از حق روی گردانید(۳۳) و اندکی داد و در بقیه بخل کرد(۳۴) آیا نزد او علم غیب است که او میبیند(۳۵) آیا خبر داده نشده به آنچه در صحف موسی است(۳۶) و صحف ابراهیمی که وفا کرد(۳۷) که هیچ کس وزر و وبال دیگری را بر نمیدارد (۳۸) و این که نیست برای انسان بهرهای جز حاصل کوشش خود(۳۹) و محقق پاداش سعی او به زودی دیده شود(۴۰) آنگاه پاداش کامل به او داده شود(۴۱) و محققا سرانجام به سوی پروردگارت میباشد(۴۲) و محققا فقط او بخنداند و بگریاند(۴۳) و محققا فقط او بمیراند و زنده گرداند(۴۴) و محققا او زوج نر و ماده را آفریده(۴۵) از نطفه چون ریخته شود(۴۶) و محققا بر عهدۀ اوست نشأت دیگر (جهان آخرت)(۴۷) و محققا فقط او بینیازی دهد و عطا کند(۴۸) و اینکه اوست پروردگار شعری(۴۹) و محققاً او هلاک نموده قوم عاد پیشین را(۵۰) و قوم ثمود را که باقی نگذاشته(۵۱) و از پیش قوم نوح را زیرا آنان ستمگرتر و سرکشتر بودند(۵۲) و شهرهای واژگون را سرنگون کرد(۵۳) پس آنها را فرا گرفت آنچه گرفت(۵۴).
نکات: مقصود ازجملۀ: ﴿أَفَرَءَيۡتَ...﴾کسانی است که مانند ولید بن مغیره باشند که موعظۀ رسول خداصرا شنید و در او اثر کرد پس به یکی از دوستانش برخورد کرد، او گفت: برای چه نزد محمد رفتی؟ بیا مالی به من بده تا من گناهان تو را بر عهده گیرم، او هم مقداری از آن مال را داد و باقی را نداد [۱۳۷]. و جملههایی که اول آن ﴿وَأَنَّهُۥ هُوَ﴾میباشد دلالت بر حصر دارد که آن کارها منحصرا از خدا میباشد و کس دیگر قدرت ندارد. و جملۀ: ﴿لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَى﴾و جملۀ بعد دلالت دارد که انسان را در دنیا و آخرت بهره و منافعی نیست جز در سعی و کوشش او. و ستارۀ شعری چون بسیار دور و بسیار بزرگ است و طائفۀ خزاعه آن را میپرستیدند لذا خدای تعالی در اینجا برای اظهار قدرت خود را پروردگار آن خوانده است. و مقصود از ﴿ٱلۡمُؤۡتَفِكَةَ﴾شهرهای قوم لوط میباشد که آنها را عذاب الهی فرا گرفت.
﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكَ تَتَمَارَىٰ ٥٥ هَٰذَا نَذِيرٞ مِّنَ ٱلنُّذُرِ ٱلۡأُولَىٰٓ ٥٦ أَزِفَتِ ٱلۡأٓزِفَةُ ٥٧ لَيۡسَ لَهَا مِن دُونِ ٱللَّهِ كَاشِفَةٌ ٥٨ أَفَمِنۡ هَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ تَعۡجَبُونَ ٥٩ وَتَضۡحَكُونَ وَلَا تَبۡكُونَ ٦٠ وَأَنتُمۡ سَٰمِدُونَ ٦١ فَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ وَٱعۡبُدُواْ۩ ٦٢﴾[النجم:۵۵-۶۲].
ترجمه: پس به کدامیک از نعمتهای پروردگارت تردید داری؟(۵۵) این (محمدص) ترسانندهای است از جنس ترسانندگان سابق(۵۶) نزدیک شد نزدیک شونده(۵۷) جز خدا بر طرف کننده و جلوگیری برای آن نیست(۵۸) آیا از این سخن تعجب میکنید؟(۵۹) میخندید و گریه نمیکنید(۶۰) و حال آن که شما سرگشته و غافلید(۶۱) پس برای خدا سجده و عبادت کنید(۶۲).
نکات: مخاطب ﴿ءَالَآءِ رَبِّكَ﴾جنس انسان است و یا مخاطب، انسان ناسپاس است. اگر کسی بگوید حقتعالی پس از ذکر نقمت و عذابها چگونه فرموده: ﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكَ﴾جواب این است که همان ذکر نقم و عذابهای سابقین برای لاحقین عبرت و نعمت است. و برای آیۀ آخر سجده واجب است و در سجده هر ذکری گوید کافی است.
[۱۳۶] مجلسی، بحار الأنوار (۹۹/۱۰۸). [۱۳۷] نگا: فخر رازی، التفسیر الکبیر (۲۹/۱۲).