تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد چهارم

فهرست کتاب

سورۀ ذاریات مکی و دارای ۶۰ آیه می‌باشد

سورۀ ذاریات مکی و دارای ۶۰ آیه می‌باشد

سورة الذاريات (مكية وهي ستون آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿وَٱلذَّٰرِيَٰتِ ذَرۡوٗا ١ فَٱلۡحَٰمِلَٰتِ وِقۡرٗا ٢ فَٱلۡجَٰرِيَٰتِ يُسۡرٗا ٣ فَٱلۡمُقَسِّمَٰتِ أَمۡرًا ٤ إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٞ ٥ وَإِنَّ ٱلدِّينَ لَوَٰقِعٞ ٦[الذاریات:۱-۶].

ترجمه: بنام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. قسم به بادهای وزان که بذرافشانی کنند(۱) پس قسم به ابرها که بار سنگینبار باران را به دوش گیرند (۲) آنگاه قسم به چیزهایی که به آسانی جریان دارند(۳) آنگاه قسم به تقسیم‌ کنندگان امر(۴) که آنچه وعده داده می‌شوید راست است(۵) و اینکه روز جزا واقع شدنی است(۶).

نکات: در این چهار قسم اول سوره ممکن است بگوییم آن چهار وصف برای یک موصوف است. و ممکن است موصوف هم متعدد باشد اما اگر موصوف واحد باشد پس موصوف باد است که دارای چهار وصف است به ترتیب، و «فاء» هم برای ترتیب است: اول قسم به وصف وَزَندگی و بذر افشانی آن، که تخم نباتات و همچنین غبار زمین را به هر کجا پراکنده می‌کند. دوم وصف حمل باد، بخار را از دریا که آب‌های سنگینی است. سوم وصف جریان باد به بلاد و قصبات. چهارم به تقسیم بارش و دانه‌های باران را به هر جای مناسب. و ممکن است این اوصاف برای ملَک و فرشتگان که نیروهای عالم غیب هستند بوده باشد و هدف از این قسمها در سورۀ نازعات بیان خواهد شد.

﴿وَٱلسَّمَآءِ ذَاتِ ٱلۡحُبُكِ ٧ إِنَّكُمۡ لَفِي قَوۡلٖ مُّخۡتَلِفٖ ٨ يُؤۡفَكُ عَنۡهُ مَنۡ أُفِكَ ٩ قُتِلَ ٱلۡخَرَّٰصُونَ ١٠ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي غَمۡرَةٖ سَاهُونَ ١١ يَسۡ‍َٔلُونَ أَيَّانَ يَوۡمُ ٱلدِّينِ ١٢ يَوۡمَ هُمۡ عَلَى ٱلنَّارِ يُفۡتَنُونَ ١٣ ذُوقُواْ فِتۡنَتَكُمۡ هَٰذَا ٱلَّذِي كُنتُم بِهِۦ تَسۡتَعۡجِلُونَ ١٤[الذاریات:۷-۱۴].

ترجمه: قسم به آسمانی که دارای راه‌ها است(۷) که در گفتار اختلاف دارید (۸) روگردان می‌شود هرکه از آن روگردان شده(۹) مرده باد دروغ‌بافان(۱۰) آنان که در گرداب جهالت سرگردانند(۱۱) می‌پرسند که روز جزاء کی و کجا است (۱۲) روزی که ایشان بر آتش مبتلا شوند(۱۳) (به آنان گفته شود که) بلیّۀ خود را بچشید، این است آنچه که بدان شتاب می‌کردید(۱۴).

نکات: حُبُک به معنی طُرُق است و ظاهراً مقصود راههای نجوم و کواکب است و جملۀ: ﴿يُؤۡفَكُ عَنۡهُ مَنۡ أُفِكَ، ممکن است مدح باشد برای مؤمنین و یا ذم باشد برای مشرکین، اگر مدح باشد معنی آن چنین است: از اختلاف روگردان می‌شود هرکس روگردان شده. و اگر ذم باشد معنی چنین است: از قرآن روگردان می‌شود هر‌کس روگردانیده بود. طبرسی ذیل این آیات روایت آورده: «لَا یَجُوْز لِأَحَدٍ أَنْ یَقْسِمَ إِلَّا بِاللهِ وَلَهُ عَزَّ اِسْمهُ أَنْ یَقْسِمَ بِمَا شَاءَ مِنْ خَلْقِهِ» [۱۳۵].

﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٖ وَعُيُونٍ ١٥ ءَاخِذِينَ مَآ ءَاتَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَبۡلَ ذَٰلِكَ مُحۡسِنِينَ ١٦ كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ ١٨ وَفِيٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ حَقّٞ لِّلسَّآئِلِ وَٱلۡمَحۡرُومِ ١٩[الذاریات:۱۵-۱۹].

ترجمه: به یقین که پرهیزکاران در میان باغها و چشمه‌هایند (۱۵) آنچه پروردگارشان به ایشان عطا کرده دریافت دارند زیرا که ایشان در دنیا نیکوکار بودند (۱۶) و عادتشان این بود که کمی از شب را می‌خفتند(۱۷) و در سحرها ایشان آمرزش می‌خواستند(۱۸) و در اموالشان برای سائل و محروم حقی منظور می‌کردند(۱۹).

نکات: در جملۀ: ﴿وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ...کلمۀ ﴿هُمۡآورده برای حصر زیرا غیرمتقین استغفارشان اعتباری ندارد، و استغفار حقیقی با ذکر و با عمل اختصاص به متقین دارد. و جملۀ ﴿حَقّٞ لِّلسَّآئِلِ وَٱلۡمَحۡرُومِدلالت دارد که سائل و محروم فرق دارند زیرا معطوف غیر از معطوف علیه است، سائل آنست که حق دارد از زکات واجب طلب کند ولی محروم چون حق ندارد سؤال نمی‌کند و از صدقۀ مستحبه به او می‌دهند. و نیز سائل کسی است که عفت ندارد و محروم عفیف است.

﴿وَفِي ٱلۡأَرۡضِ ءَايَٰتٞ لِّلۡمُوقِنِينَ ٢٠ وَفِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ٢١ وَفِي ٱلسَّمَآءِ رِزۡقُكُمۡ وَمَا تُوعَدُونَ ٢٢ فَوَرَبِّ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ إِنَّهُۥ لَحَقّٞ مِّثۡلَ مَآ أَنَّكُمۡ تَنطِقُونَ ٢٣

[الذاریات:۲۰-۲۳].

ترجمه: و در این زمین آیات و نشانه‌های قدرت و علم است برای اهل یقین (۲۰) و در نفوس خودتان پس آیا نمی‌بینید(۲۱) و در آسمان است روزی شما و آنچه وعده داده می‌شوید(۲۲) پس قسم به پروردگار آسمان وزمین که آن، حق است همانگونه که شما سخن می‌گویید (۲۳).

نکات: ضمیر ﴿إِنَّهُۥ لَحَقّٞممکن است برگردد به ﴿مَا تُوعَدُونَاز بهشت و دوزخ و جزاء، و ممکن است برگردد به قرآن که از ضمن کلام فهمیده می‌شود یعنی قرآن حق است و ملکی که آن را بیان می‌کند مانند بیان شماست که از حروف و کلمه ترکیب گردیده است. و ممکن است برگردد به رزق و یا به یوم الدین، یعنی همان طور که وقتی شما سخن می‌گویید یقین به سخن و نطق خود دارید و می‌دانید که مشغول سخن گفتن هستید، همچنین قیامت و وقوع آن این چنین قطعی و یقینی است.

﴿هَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ ضَيۡفِ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلۡمُكۡرَمِينَ ٢٤ إِذۡ دَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ ٢٥ فَرَاغَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ فَجَآءَ بِعِجۡلٖ سَمِينٖ ٢٦ فَقَرَّبَهُۥٓ إِلَيۡهِمۡ قَالَ أَلَا تَأۡكُلُونَ ٢٧ فَأَوۡجَسَ مِنۡهُمۡ خِيفَةٗۖ قَالُواْ لَا تَخَفۡۖ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَٰمٍ عَلِيمٖ ٢٨ فَأَقۡبَلَتِ ٱمۡرَأَتُهُۥ فِي صَرَّةٖ فَصَكَّتۡ وَجۡهَهَا وَقَالَتۡ عَجُوزٌ عَقِيمٞ ٢٩ قَالُواْ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡحَكِيمُ ٱلۡعَلِيمُ ٣٠[الذاریات:۲۴-۳۰].

ترجمه: آیا حدیث مهمانی ابراهیم از فرشتگان ارجمند به تو رسیده(۲۴) چون بر او وارد شدند سلامی گفتند و او سلامی گفت و گفت شما گروهی ناشناسید (۲۵) نهانی نزد اهل خود رفت و گوساله‌ای فربه (و بریان) آورد(۲۶) و آن را نزدیکشان برد و گفت آیا نمی‌خورید(۲۷) پس (چون نخوردند، در دلش) احساس ترسی از آنان کرد، گفتند: نترس و به پسری دانا بشارتش دادند(۲۸) پس زن او (از تعجب) فریاد‌کنان بیامد و سیلی به روی خود زد و گفت: من پیره‌زنی نازایم(۲۹) فرشتگان گفتند: پروردگارت چنین فرموده محققاً او خود درستکار و دانا است(۳۰).

نکات: حضرت ابراهیم مردی سخاوتمند و مهمان‌نواز بوده، برای مهمانان ناشناس که عدد ایشان را از سه تا ده نوشته‌اند گوساله‌ای کباب کرد و رسم مهمان این بوده که میزبان هرچه برای او بیاورد تناول کند و اگر تناول نکرد نشانۀ عداوت و قصد سوء است و لذا حضرت ابراهیم ترسید، فرشتگان او را تقویت دادند که نترس و به اضافه مژدۀ فرزندی به او از طرف خدا دادند و لذا ابراهیم دانست که اینان مأمور خدایند. از این آیات معلوم می‌شود که أنبیاء همه چیز را نمی‌دانند و علمی ندارند جز همان مقدار که به ایشان وحی شود.

﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُكُمۡ أَيُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٣١ قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِينَ ٣٢ لِنُرۡسِلَ عَلَيۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن طِينٖ ٣٣ مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلۡمُسۡرِفِينَ ٣٤ فَأَخۡرَجۡنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٣٥ فَمَا وَجَدۡنَا فِيهَا غَيۡرَ بَيۡتٖ مِّنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ٣٦ وَتَرَكۡنَا فِيهَآ ءَايَةٗ لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ ٣٧[الذاریات:۳۱-۳۷].

ترجمه: (ابراهیم) گفت: پس کار مهمتان چیست ای فرستادگان؟ (۳۱) گفتند به راستی ما فرستاده شده‌ایم به سوی قوم گنه‌کاران(۳۲) تا بر سر ایشان از گل سنگباران کنیم(۳۳) سنگ‌هایی نشان کرده شده نزد پروردگارت برای اسراف کنندگان(۳۴) پس مؤمنانی را که در آنجا بودند بیرون آوردیم (۳۵) پس درآنجا جز یک خانه از مسلمین نیافتیم(۳۶) و در آنجا نشانۀ عبرتی گذاشتیم برای آنان که از عذاب دردناک می‌ترسند(۳۷).

نکات: مقصود از ﴿قَوۡمٖ مُّجۡرِمِينَهمان قوم لوط هستند که به واسطۀ عمل لواط به صفاتی مذمومه حق‌تعالی ایشان را معرفی کرده: مجرمین، مسرفین، کافرین. چنانکه در سوره‌های دیگر صفاتی برای ایشان ذکر شده در سورۀ هود آیات ۷۰ تا ۸۳، در سورۀ حجر ۵۸ تا ۷۴، سورۀ شعراء آیۀ ۱۶۰ ...، سورۀ اعراف آیۀ ۸۰، سورۀ نمل آیۀ ۵۴، عنکبوت آیۀ ۲۸ و آیاتی پس از آنها و سور دیگر مراجعه شود.

﴿وَفِي مُوسَىٰٓ إِذۡ أَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ ٣٨ فَتَوَلَّىٰ بِرُكۡنِهِۦ وَقَالَ سَٰحِرٌ أَوۡ مَجۡنُونٞ ٣٩ فَأَخَذۡنَٰهُ وَجُنُودَهُۥ فَنَبَذۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٞ ٤٠[الذاریات:۳۸-۴۰].

ترجمه: و در قصۀ موسی (آیات عبرتی است) هنگامی که او را به سوی فرعون فرستادیم با دلیلی روشن(۳۸) پس (فرعون) به غرور ملک و قدرت، سراز اطاعت حق کشید و گفت (این شخص) ساحر ویا مجنون است (۳۹) پس او را با سپاهش گرفتیم و به دریا افکندیم در حالی که او ملامت‌گر خویش بود (۴۰).

نکات: ﴿وَفِي مُوسَىٰٓعطف است به ﴿وَتَرَكۡنَادر جملۀ: ﴿وَتَرَكۡنَا فِيهَآ...و همچنین است در ﴿وَفِي عَادٍیعنی درتمام این قصه‌ها آیات عبرت وپند است. متأسفانه آیندگان از گذشتگان عبرت نگرفتند و بلکه سیاه کاری و مفاسدشان بیشتر گردید.

﴿وَفِي عَادٍ إِذۡ أَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمُ ٱلرِّيحَ ٱلۡعَقِيمَ ٤١ مَا تَذَرُ مِن شَيۡءٍ أَتَتۡ عَلَيۡهِ إِلَّا جَعَلَتۡهُ كَٱلرَّمِيمِ ٤٢ وَفِي ثَمُودَ إِذۡ قِيلَ لَهُمۡ تَمَتَّعُواْ حَتَّىٰ حِينٖ ٤٣ فَعَتَوۡاْ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِمۡ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّٰعِقَةُ وَهُمۡ يَنظُرُونَ ٤٤ فَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ مِن قِيَامٖ وَمَا كَانُواْ مُنتَصِرِينَ ٤٥

[الذاریات:۴۱-۴۵].

ترجمه: و در قصۀ عاد هنگامی که فرستادیم بر ایشان باد نازا و قاطع نسل را (۴۱) آن باد بر چیزی نمی‌گذشت مگر آن که آن را خورد می‌کرد(۴۲) و در قصۀ ثمود هنگامی که به ایشان گفته شد بهره برید تا مدتی(۴۳) پس، از فرمان پروردگارشان سرکشیدند که صاعقه ایشان را گرفت و ایشان با چشم خود نظاره می‌کردند(۴۴) پس نه توانائی برخاستن و گریز داشتند و نه یاوری یافتند (۴۵).

نکات: قوم عاد آنانند که رسول ایشان حضرت هود÷بوده چنانکه در سورۀ هود مشروحا گذشت. و قوم ثمود رسولشان حضرت صالح÷بوده، آن نیز در سورۀ اعراف، هود، شعراء و سایر سور گذشت.

﴿وَقَوۡمَ نُوحٖ مِّن قَبۡلُۖ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ ٤٦ وَٱلسَّمَآءَ بَنَيۡنَٰهَا بِأَيۡيْدٖ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ ٤٧ وَٱلۡأَرۡضَ فَرَشۡنَٰهَا فَنِعۡمَ ٱلۡمَٰهِدُونَ ٤٨ وَمِن كُلِّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَا زَوۡجَيۡنِ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٤٩ فَفِرُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۖ إِنِّي لَكُم مِّنۡهُ نَذِيرٞ مُّبِينٞ ٥٠ وَلَا تَجۡعَلُواْ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۖ إِنِّي لَكُم مِّنۡهُ نَذِيرٞ مُّبِينٞ ٥١ كَذَٰلِكَ مَآ أَتَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُواْ سَاحِرٌ أَوۡ مَجۡنُونٌ ٥٢ أَتَوَاصَوۡاْ بِهِۦۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ طَاغُونَ ٥٣ فَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَمَآ أَنتَ بِمَلُومٖ ٥٤

[الذاریات:۴۶-۵۴].

ترجمه: و به یاد آر قوم نوح را که قبل از همه بودند حقا که ایشان قومی نابکار بودند(۴۶) وآسمان را برافراشتیم به قدرت خودمان و به تحقیق ما وسعت دهنده می‌باشیم(۴۷) و زمین را بگستردیم و چه نیکو گهواره‌ای مهیا کردیم(۴۸) و از هرچیزی دو فرع نر و ماده آفریدیم تا متذکر حکمت ما شوید(۴۹) پس به سوی خدا فرارکنید (وبه او پناه برید) حقا که من برای شما ازجانب او ترسانندۀ آشکارم(۵۰) و با خدای کامل الذات و الصفات خدا و معبود دیگری قرار مدهید زیرا که من برای شما از جانب او ترساننده‌ای آشکارم(۵۱) بدینگونه آنان را که پیش از ایشان بودند رسولی نیامد مگر آن که گفتند او ساحر و یا دیوانه است (۵۲) آیا به این کار یکدیگر را سفارش کردند (نه) بلکه آنان گروهی سرکش بودند (۵۳) پس، از ایشان روبگردان که تو مورد ملامت نیستی(۵۴).

نکات: جملۀ: ﴿وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ، دلالت دارد بر اینکه فضای آسمان روز به روز در وسعت زیادتر و گشایشی است. و جملۀ: ﴿خَلَقۡنَا زَوۡجَيۡنِدلالت دارد که هر چیزی نر و ماده دارد و چنانکه در آیاتی مانند این ذکر شد که این خبر از معجزات قرآن است. و جملۀ: ﴿أَتَوَاصَوۡاْ بِهِۦۚدلالت دارد بر اینگونه مردم گوناگون و امت‌های پیش، همه اصرار در کفر و گمراهی داشته‌اند، گویا یکدیگر را وصیت می‌کرده‌اند بر طریق ضلالت با این که باید یکدیگر را وصیت به حق نمایند نه باطل.

﴿وَذَكِّرۡ فَإِنَّ ٱلذِّكۡرَىٰ تَنفَعُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٥٥ وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦ مَآ أُرِيدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِيدُ أَن يُطۡعِمُونِ ٥٧ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِينُ ٥٨ فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ ذَنُوبٗا مِّثۡلَ ذَنُوبِ أَصۡحَٰبِهِمۡ فَلَا يَسۡتَعۡجِلُونِ ٥٩ فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن يَوۡمِهِمُ ٱلَّذِي يُوعَدُونَ ٦٠[الذاریات:۵۵-۶۰].

ترجمه: و تذکر و پند بده زیرا که تذکر سود می‌دهد مؤمنان را(۵۵) و نیافریدیم جن و انس را مگر برای اینکه مرا بندگی کنند(۵۶) از ایشان هیچ رزقی نمی‌خواهم و نمی‌خواهم که مرا طعام دهند(۵۷) به تحقیق خدا فقط روزی دهندۀ صاحب نیروی محکم و اقتدار است(۵۸) باری برای ستمگران سهمی (از عذاب) است مانند سهم امثال و اقرانشان، پس عجله و شتاب نکنند (۵۹) باری وای برای آنان که کفر ورزیدند از آن روزی که ایشان وعده داده می‌شوند(۶۰).

نکات: چون رسول خداصخسته و ملول شد خدا فرمود ایشان را رها کن که تو مورد ملامت نیستی و این سخن موجب می‌شد که رسول خداصاز رسالت دست بردارد و لذا در آیۀ ۵۵ به او خطاب شده که اگر سخن تو برای کافرین سود ندارد برای مؤمنین نافع است باز از تذکر خودداری مکن. و جملۀ: ﴿إِلَّا لِيَعۡبُدُونِدلالت دارد که حق‌تعالی تمام افراد جن و انس را برای سعادت آفریده و کسی را شقی نیافریده است. و جملۀ: ﴿مَآ أُرِيدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖدلالت دارد که حق‌تعالی از خلق خود سودی نخواسته و احتیاجی ندارد و بلکه صرفا برای ایصال فیض و کرم و بدون عوض ایشان را به وجود آورده است.

من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
ای که خاک تیره را تو جان دهی
عقل و حس و روزی و ایمان دهی
ای که خاک شوره را تو نان کنی
وی که نان مرده را تو جان کنی
ای مبدل کرده خاکی را به زر
خاک دیگر را نموده بوالبشر
کار تو تبدیل اعیان و عطا
کار ما سهو است و نسیان و خطا
ای که جان خیره را رهبر کنی
وی که بیره را تو پیغمبر کنی
شکّر از نی میوه از چوب آوری
از منی مرده بت خوب آوری
گل ز گل صفوت ز دل پیدا کنی
پیه را بخشی ضیاء و روشنی

تمت الذاریات بحمدالله تعالی

[۱۳۵] «برای هیچ‌کس جایز نیست جز به الله سوگند یاد کند و برای او تعالی است که بر هریک از مخلوقاتش که بخواهد سوگند یاد کند». طبرسی، مجمع البیان (۵/۱۵۳).