سورۀ نازعات مکی و دارای ۴۶ آیه میباشد
سورة النازعات (مكية وهي ست وأربعون آية)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿وَٱلنَّٰزِعَٰتِ غَرۡقٗا ١ وَٱلنَّٰشِطَٰتِ نَشۡطٗا ٢ وَٱلسَّٰبِحَٰتِ سَبۡحٗا ٣ فَٱلسَّٰبِقَٰتِ سَبۡقٗا ٤ فَٱلۡمُدَبِّرَٰتِ أَمۡرٗا ٥﴾[النازعات:۱-۵].
ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. قسم به کمان کشان و تیراندازان که غرق در اسلحه میباشند(۱) قسم به نفوسی که با نشاط برای جهاد بیرون میروند(۲) قسم به آنانکه در میدان جهاد فرو روند(۳) که سبقت گیرند و کاملاً پیش روند(۴) که کاری را تدبیر نمایند.(۵)
نکات: قسمهایی که در قرآن آمده اکثراً قسم به یکی از انواع مخلوقات است در صورتی که بندگان خدا اگر قسم به غیرخدا بخورند اثری ندارد و شرعاً آن را سوگند نباید شمرد، وقسم یک نوع شاهد گرفتن است و هیچکس جز خدا حاضر و ناظر نیست، اما خدا خود میتواند به یکی از مخلوقات خود قسم بخورد، زیرا قسم بندگان برای این است که طرف قبول کند و برای اثبات کاری، محتاج به قسم میباشند. ولی حقتعالی برای اثبات و یا قبول بندگان، احتیاجی به قسم ندارد زیرا آنکه مؤمن است سخن خدا را بدون قسم قبول دارد و آنکه کافر است سخن خدا را با صد قسم قبول ندارد، پس فائدۀ قسمهای قرآن چیست؟ میتوان گفت برای قسمهای قرآن فوائدی است:
اوّل: اهمیتدادن بندگان و مؤمنین به آن مطلبی که خدا برای آن قسم خورده و به آن چیزی که به آن قسم خورده شده تا سرسری نگیرند و در آن بیندیشند.
دوم: متوجه ساختن بشر به منافع آن چیزهایی که به آن قسم خورده شده مانند شب و روز و انجیر و زیتون و خورشید و ماه و چیزهای دیگری که مقسم به قرآن است.
سوم: برای اثبات واقعیتداشتن «مقسم به» که مثلا فرشتگان و یا روز قیامت و یا روحی که خدا به آن قسم خورده وجود واقعی دارد خصوصاً در مقابل منکرین.
چهارم: رد افکار خرافی که مثلا اعراب ساعت عصر را بد میدانستند خدا برای رد خرافت آنان قسم به عصر میخورد.
پنجم: عظمتدادن مردم است، چنانکه در این سوره اگر این اوصاف صدر سوره برای مجاهدین باشد خدا خواسته مردم به جهاد مجاهدین اهمیت بدهند.
ششم: از فوائد قسم، شاهد قرار دادن «مقسم به» یعنی شاهدگرفتن همان چیزی را که به آن قسم خورده شده برای اثبات مطلب، مثلا در ﴿وَٱلۡعَصۡرِ﴾در صورتیکه مراد زمان باشد، خدا به زمان قسم خورده که ﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِي خُسۡرٍ﴾ [۲۴۱]، و زمان گواه است بر زیان و خسران مردم و عصر و زمان شاهد بر صدق گفتار قرآن است و تاریخ شهادت میدهد که پیروزی هر قومی به ایمان و عمل بوده است. و یا خدا به قلم و خط قسم خورده برای شخصیت رسول خود. و نوشتههای اهل تاریخ گواه بر آن است، و در سورۀ نازعات زحمت وکوشش مجاهدین شاهد بر صدق گفتار قرآن و شاهد بر ترقی و تعالی هر قومی است و هکذا... .
هفتم: قسمخوردن به مخلوقاتی که مظهر قدرت خدا و کاشف از علم و تدبیر و حکمت خدا هستند، در حقیقت قسم به خود خدا میباشد.
اوصاف پنجگانه که در این آیات ذکر شده ممکن است برای ملائکه باشد که خدا میخواهد به این قسمها مردم را به عوالم غیب و موجودات غیبی که کارگزاران حق باشند آشنا گرداند و این مناسب است. و ممکن است موصوف به این اوصاف پنجگانۀ مورد قسم ستارگان و یا ارواح مقدسۀ انبیا باشد، ولی چنانکه ذکر شد موصوف در اینجا ملائکه و یا مجاهدین باشند مناسبتر است.
﴿يَوۡمَ تَرۡجُفُ ٱلرَّاجِفَةُ ٦ تَتۡبَعُهَا ٱلرَّادِفَةُ ٧ قُلُوبٞ يَوۡمَئِذٖ وَاجِفَةٌ ٨ أَبۡصَٰرُهَا خَٰشِعَةٞ ٩ يَقُولُونَ أَءِنَّا لَمَرۡدُودُونَ فِي ٱلۡحَافِرَةِ ١٠ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا نَّخِرَةٗ ١١ قَالُواْ تِلۡكَ إِذٗا كَرَّةٌ خَاسِرَةٞ ١٢ فَإِنَّمَا هِيَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ ١٣ فَإِذَا هُم بِٱلسَّاهِرَةِ ١٤﴾[النازعات:۶-۱۴].
ترجمه: روزی که صدای خشمناکی غرّش کند(۶) در پی آن حوادثی ردیف آید(۷) در آن روز دلهایی ترسان و لرزان است(۸) چشمهاشان خاشع و به گودی افتاده است(۹) (آنها که در دنیا) گویند آیا محققا ما (پس از مردن) به حالت نخستین برگشت داده شویم؟ (۱۰) آیا وقتی که استخواهای پوسیده شدیم(۱۱) گویند آن بازگشتی زیان آور و هلاکتباری است(۱۲) پس همانا آن یک صیحه است(۱۳) که ناگاه ایشان در صحرای رستاخیزند.(۱۴)
نکات: رجفة به معنی لرزه و هم به معنی صیحه و نعره آمده است، و ما معنی دوم را مناسب دیدیم، جملۀ: ﴿يَقُولُونَ﴾دلالت دارد که همیشه میگفتند آیا برمیگردیم به زندگی دیگر، ولی جملۀ: ﴿قَالُواْ....﴾دلالت دارد که چنین سخنی اتفاقا گفتهاند که زندگی آخرت زیانبار است البته برای منکرین. خدا میفرماید: برای ما آسان است که به یک صیحه و ایجاد صوت همه را برمیگردانیم.
﴿هَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ مُوسَىٰٓ ١٥ إِذۡ نَادَىٰهُ رَبُّهُۥ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوًى ١٦ ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ ١٧ فَقُلۡ هَل لَّكَ إِلَىٰٓ أَن تَزَكَّىٰ ١٨ وَأَهۡدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخۡشَىٰ ١٩ فَأَرَىٰهُ ٱلۡأٓيَةَ ٱلۡكُبۡرَىٰ ٢٠ فَكَذَّبَ وَعَصَىٰ ٢١ ثُمَّ أَدۡبَرَ يَسۡعَىٰ ٢٢ فَحَشَرَ فَنَادَىٰ ٢٣ فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٢٤ فَأَخَذَهُ ٱللَّهُ نَكَالَ ٱلۡأٓخِرَةِ وَٱلۡأُولَىٰٓ ٢٥ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبۡرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰٓ ٢٦﴾
[النازعات:۱۵-۲۶].
ترجمه: آیا داستان موسی برای تو آمده است(۱۵) وقتی که خداوندش به وادی مقدس طوی او را ندا کرد(۱۶) که به سوی فرعون برو زیرا او سرکش شده است(۱۷) پس بگو آیا تو را رغبتی هست تا پاک شوی(۱۸) و تو را به سوی پروردگارت راه نمایم تا از خدا بترسی(۱۹) پس آن آیت بزرگ و معجزۀ کبری را به او ارائه داد(۲۰) پس او تکذیب نمود و نافرمانی کرد(۲۱) آنگاه روگردانید و میکوشید(۲۲) پس جمعآوری کرد وآواز داد(۲۳) که گفت من برترین پروردگار شمایم(۲۴) پس خداوند او را به عقوبت دنیا و آخرت گرفتار کرد(۲۵) حقا که در آن سرگذشت عبرتی است برای آنکه بترسد.(۲۶)
نکات: این آیات برای رسول خداصتسلیت و برای دیگران عبرت است و امّا تسلیت برای اینکه خدا به او میفرماید تو از موسی کمتر نیستی و مخالفین و مشرکین از فرعون مهمتر نیستند خاطرت جمع باشد که ما دفع ایشان خواهیم کرد و اما عبرت برای دیگران زیرا تاریخ گذشتگان عبرتی است برای آیندگان.
جهان سر بسر حکمت و عبرت است
ولی سهم ما جهل و هم غفلت است
﴿رَفَعَ سَمۡكَهَا فَسَوَّىٰهَا ٢٨ وَأَغۡطَشَ لَيۡلَهَا وَأَخۡرَجَ ضُحَىٰهَا ٢٩ وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ دَحَىٰهَآ ٣٠ أَخۡرَجَ مِنۡهَا مَآءَهَا وَمَرۡعَىٰهَا ٣١ وَٱلۡجِبَالَ أَرۡسَىٰهَا ٣٢ مَتَٰعٗا لَّكُمۡ وَ لِأَنۡعَٰمِكُمۡ ٣٣ فَإِذَا جَآءَتِ ٱلطَّآمَّةُ ٱلۡكُبۡرَىٰ ٣٤﴾[النازعات:۲۷-۳۴].
ترجمه: آیا شما از جهت خلقت سختترید یا آسمانی که خدا آنرا بنا نمود (۲۷) سقفش را برافراشت و آنرا هماهنگ و مناسب کرد(۲۸) و شبش را تاریک و روزش را ظاهر ساخت(۲۹) و زمین را پس از آن بغلطانید(۳۰) و بیرون آورد از زمین آب و چراگاه آن را(۳۱) و کوهها را استوار و رفیع نمود(۳۲) برای بهرهمندی شما و چهارپایان شما.(۳۳)
نکات: حقتعالی برای اثبات معاد و قدرتداشتن بر آن، آیاتی برای اظهار قدرت بیان نموده که چگونه این آسمانها و زمین با نظم و تدبیر را برای نفع شما آفریدیم و مرتب کردیم حیف نباشد که تو ای انسان به طغیان و عصیان پردازی. و مقصود از جملۀ ﴿دَحَىٰهَآ﴾غلطیدن و دور زدن زمین است به دور خورشید که این حرکت زمین پس از وجود خورشید بوده و مناسب آیه همین است که پس از ﴿وَأَخۡرَجَ ضُحَىٰهَا﴾آمده و لیکن مترجمین ﴿دَحَىٰهَآ﴾را که به معنای غلطیدن است، به معنی گستردن گرفتهاند و حال آنکه خبر از غلطیدن زمین یکی از معجزات قرآن است.
﴿يَوۡمَ يَتَذَكَّرُ ٱلۡإِنسَٰنُ مَا سَعَىٰ ٣٥ وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُ لِمَن يَرَىٰ ٣٦ فَأَمَّا مَن طَغَىٰ ٣٧ وَءَاثَرَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا ٣٨ فَإِنَّ ٱلۡجَحِيمَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٣٩ وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ ٤٠ فَإِنَّ ٱلۡجَنَّةَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٤١﴾ [النازعات:۳۵-۴۱].
ترجمه: پس چون آن بلیۀ بزرگترین بیاید(۳۴) روزی که انسان آنچه کرده به یاد آرد(۳۵) و دوزخ آشکار گردد برای هرکه ببیند(۳۶) فأمّا آنکه سرکشی کرده(۳۷) وزندگی دنیارا ترجیح داده(۳۸) پس محققا دوزخ همان جایگاه اوست (۳۹) و اما هرکس از مقام عظمت پروردگارش بترسد و خودرا از خواهش نفس باز دارد(۴۰) پس به یقین بهشت همان بهشت جایگاه او است.(۴۱)
نکات: خدا قیامت را مصیبت کبری خوانده، باید فهمید چه قدر شدائدی دارد که خدا چنین تعبیر نموده. و جملۀ ﴿وَءَاثَرَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا﴾، دلالت دارد که هرکس دنیا را بر آخرت ترجیح ندهد و برای آخرت نیز عمر خود را مصرف کند او دوزخ نمیرود و اما ﴿مَقَامَ﴾در جملۀ: ﴿مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ﴾، پس بدانکه خدا یک مقام عظمت و جلال دارد که نه تنزل دارد و نه ترقی زیرا در صفات او تغییری نیست، پس بعضی از دعاها مانند دعای پنجم رجبیه که برای خدا مقاماتی قایل شده، صحیح نیست زیرا خدا را مانند بنده فرض کرده و صدها خرافات در این دعاها برخدا بستهاند!!
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَا ٤٢ فِيمَ أَنتَ مِن ذِكۡرَىٰهَآ ٤٣ إِلَىٰ رَبِّكَ مُنتَهَىٰهَآ ٤٤ إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرُ مَن يَخۡشَىٰهَا ٤٥ كَأَنَّهُمۡ يَوۡمَ يَرَوۡنَهَا لَمۡ يَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا عَشِيَّةً أَوۡ ضُحَىٰهَا ٤٦﴾
[النازعات:۴۲-۴۶].
ترجمه: از تو سؤال میکنند از ساعت قیامت که چه وقت است وقوع آن(۴۲) در چه هستی تو از یاد آن (یعنی تذکر آن تو را چه باعث شده و دانستن آن به تو ربطی ندارد)(۴۳) سرانجام آن به سوی پروردگارت راجع است (امر آن و علم آن به او منتهی میشود)(۴۴) همانا تو انذارکنندۀ کسی هستی که بترسد از آن (۴۵) گویا ایشان روزی که آنرا ببینند درنگ نکردهاند مگر شامگاه و یا چاشتگاهی.(۴۶)
نکات: کفار سؤالات بیجایی داشتند، از جمله سؤال از وقت وقوع قیامت بوده و رسول خداصمکرر گویا از خدا بیان میخواسته، و لذا خدا در جواب او میفرماید دانستن وقوع آن مخصوص من است، تو از یاد آن چه فایده میبری یعنی از سؤال آن، ویا تو در چه حالی از تذکر و خوف آن، به هرحال عبارت ﴿فِيمَ أَنتَ مِن ذِكۡرَىٰهَآ﴾را به چند وجه ممکن است معنی نماییم. و در جملۀ: ﴿لَمۡ يَلۡبَثُوٓاْ...﴾مکان لبث ذکر نشده که در دنیا لبث نکردهاند مگر شامگاهی و یا در عالم برزخ ممکن است بگوییم مقصود عالم دنیا است یعنی اوضاع قیامت را که میبینند دنیا و لبث دنیا در نظرشان کوچک میشود و ممکن است بگوییم عالم برزخ مراد است یعنی چون از دنیا رفتند به حالت کمهوشی بودهاند که متوجه نشدهاند عالم برزخ چه مدتی طول کشیده و خیال میکنند یک شب و یا یک روز بوده است و این معنی دوم مطابق آیۀ بعث عزیر پیغمبر وجواب او و هم موافق بعضی آیات دیگر است و همچنین موافق جواب اصحاب کهف است به خودشان. و این به نظر صحیحتر است.
[۲۴۱] «که انسان در زیان است.» [العصر: ۲].